پنجشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۸۴
ايران
Front Page

به انگيزه سالروز ميلاد آسماني خورشيد ولايت و امامت حضرت علي(ع)
جهل مركب نشناختن علي(ع)
002493.jpg
نيايش جمشيدي
فردا سيزدهم رجب است. روزي كه خورشيد ميهمان هميشگي آسمان شد و سه  باره انسان به انسان بودن خويش افتخار كرد، يكبار هنگام فرمان سجده و تكريم آدم، دوم هنگامي كه طاق كسري فرو ريخت و دليل خلقت آدم حضرت رحمه للعالمين پا به عرصه وجود گذارد و سومين مرتبه اكنون است كه حضرت علي(ع) زمين را هم فخر آسمان كرد. به همين مناسبت مطلب زير را مي خوانيم.
- حجاب معاصرت، حجاب غليظي است. آن قدر غليظ كه گاهي آفتاب ميانه روز را هم نتواني ببيني، آفتاب ميانه ظهر تابستاني كه در روشنايي و گرمايش حرباي آفتاب نديده هم شك ندارد. حجاب معاصرت را اضافه كنيد با چشم بندي كه مي بندند و يعني اين كه نوري نباشد مي خواهيم بخوابيم. تابستان حقيقت است سال بيست و سوم هجري ماه ذي الحجه.
بلاذري صاحب فتوح البلدان و انساب الاشراف باسناد خود از ابن عباس مي آورد: «كه عمر پيش از زخم خوردن گفت نمي دانم با امت محمد چه كنم!»
- وقتي كسي را شايسته خلافت است داري چه جاي غصه است!.
علي را مي گويي؟
- بله با خويشي و دامادي او با پيامبر و سابقه اي كه در اسلام دارد و مجاهده هايي كه در راه خدا كرده شايسته اين منصب است!
درست است اما اندكي بذله گو و خوش طبع است!
- طلحه چه طور؟
مرد متكبر و خودخواهي است.
- عبدالرحمان بني عوف؟
مرد خوبي است، اما ناتوان است.
- سعد چه طور؟
سعد مرد حمله و جنگ است. اگر كار شهري را به عهده او بگذارند در اداره آن در مي ماند.
- درباره زبير چه عقيده اي داري؟
مرد زيرك متلون بخيلي است كه گاه رضا مومن و گاه غضب كافر است. كسي بايد عهده دار اين كار شود كه توانا باشد نه با خشونت و مهربان باشد، نه از روي ناتواني ببخشد و اسراف نكند.
- عثمان چطور است؟
اگر عثمان اين كار را بر عهده بگيرد پسران ابي معيط را بر گردن مردم سوار خواهد كرد و اگر چنين كرد او را مي كشند.
سابقه اش در خويشي و نزديكي به پيامبر مجاهده در راه اسلام و ايمان غيرقابل كتمان است اما اندكي بذله گو و خوش طبع است، زهي دليل! و باز هم به قول حضرت سلمان كردند و نكردند.
نمي دانم آيا علي را نديدن حجاب معاصرت است يا حجاب نفس؟
نديدن علي، يعني نديدن حضوري كه سايه  اسلام است، از ليله المبيت تا غسل و كفن و دفن پيكر پاك پيامبر(ص). به نظر مي رسد اگر بخواهيم حجاب معاصرت را مطرح كنيم اين حجاب تنها مانعي است براي آن دسته از عوام مسلمانان كه هر از چند گاهي براي زيارت رسول خدا(س) و تجديد حيات معنوي شان نزد پيامبر(ص) و گاه حضرت علي(ع) مي آمدند و اگر ذكر و خاطره اي از علي نيز بوده تا زمان حيات پيامبر كه جسته و گريخته شنيده اند و بعد از رحلت ايشان با منع كتابت و تدوين حديث در زمان ابوبكر و دشمني قسم خورده چون معاويه و مروان و... ديگر توانايي درك اين انسان لاهوتي عصر خود را نداشته اند. گواه جهل مركب اين عوام در تاريخ استدلال مردان انصار در محاجه حضرت زهرا(س) است كه اگر علي(ع) زودتر پيش قدم شده (و تغسيل و تدفين پيامبر را نيمه كاره رها كرده دوان به سمت سقيفه شده بود) ما با او بيعت مي كرديم. اما حجاب معاصرت براي برخي ديگر بهانه اي سخيف تراز هر چه گمان بريم است. همانهايي كه بايد مي ديدند تا بفهمند و چشم بستند تا نبينند و اين گونه بگويد كه نفهميدند. اين برخي، بارها كنار علي شمشير زده اند، آيه هاي قرآن را به محض جوشيدن از سرچشمه وحي به خامه كشيده اند، در شعب ابي طالب گرسنگي ها چشيده اند، ديده اند كه پيامبر چگونه دخترش را به او مي سپارد تا شبانه به مدينه هجرت كنند. ترسي را كه عمربن عبدود در روز احزاب بر مهره هاي كمرشان انداخته بود هنوز حس مي كنند. سپر در خيبر را در فيروزي بر شعاع آفتاب ديده اند و بالاتر از همه من كنت مولاه فهذا علي مولاه را به رساترين بانگ تاريخ شنيده اند....
اين جا ديگر حكايت ندانستن و ناداني از ندانستن نيست. اين جا «كرديد و نكرديد» است. «الملك العقيم» است. اينجا حق اسلام را باز هم نبايد داد و آن هم به بالاترين جرم كه «علي(ع) خوش طبع است» ...
002496.jpg
اگر بخواهيم وجود حقيقتي چون علي(ع) راتنها در بستري تاريخي و مانده در بسياري از حصارهاي ديروز به تماشا بنشينيم همان حجاب معاصرت است كه گريبانگيرمان مي شود و اين بار اين انسانيت است كه به مذبح مي رود
***
گفتيم حجاب معاصرت، حجاب بلندي است. پس فهم علي(ع) در امروز ما نيز در هاله اي از حجاب معاصرت قرار گرفته. نبايد گفت علي كه هم عصر ما نيست و از وجود علي تاريخي حداقل ۱۴ قرن گذشته است. نه! علي آن گونه كه بود، اكنون نيز هست. علي(ع) بعنوان «حقيقتي بر گونه اساطير» امروز نيز امكان ندارد كه نباشد، بالاتر از همه چيز و همه كس حقيقتي به مثابه آفتاب كه خود دليل خويش مي آيد. حقيقتي كه تاريخ هنوز در پژواك اين فرياد است كه اگر پرده ها نيز كنار رود چيزي بر يقين من زيادت نمي گردد. پس اين گونه هم عصري با علي(ع) است كه باز هم در پشت حجاب معاصرت از شناخت امروز علي(ع) باز مانده ايم و تنها اميدواريم در همان جهل مركب باشيم كه ديديم جهل بسيط ديروزي چقدر خطرناك تر از هر جهل مركبي است.
۲-شناخت امروز علي(ع) ديگر مثل همه شناختها، روش شناسي خاص خود را مي خواهد. براي اينكه انسان امروز را به كار بيايد. اگر بخواهيم وجود حقيقتي چون علي(ع) را تنها در بستري تاريخي و مانده در بسياري از حصارهاي ديروز به تماشا بنشينيم همان حجاب معاصرت است كه گريبانگيرمان مي شود و اين بار اين انسانيت است كه به مذبح مي رود و نه تاريخ.
ياد معلم بزرگي كه در زمان هروله روشنفكري و پز دين گريزي و معنويت زدايي به نام كوچك خويش افتخار مي كرد، بخير باد. مردي كه درست فهميده بود كه علي امروز هم تنهاست.
دكتر قشنگ مي گفت كه: «انسانها هر چقدر بزرگ باشند، تنهايي شان هم بزرگ است» و اصولا تنهايي هاي بزرگ براي انسانهاي بزرگ است و چه تنهايي بزرگي كه با علي هنوز همراه است.
تنهايي كه از آن حرف مي زنيم بي همزباني معهود ما انسانهاي كوچك نيست كه از اتفاق همان هم است. وقتي تنها كميل را پيدا مي كند تا فرياد بزند «الهي من لي غيرك» «الهي اگر بر آتش تو صبر كنم، فكيف اصبر فراقك» و امروز اين تنهايي به ما رسيده،در هيئت جمله هايي كه هر يك كتابهايي است. تنهايي علي(ع) تنهايي  آفتاب است. تنهايي علي را «همام» هم تاب نياورد، نعره اش را در خطبه متقين بخوان. تنهايي علي(ع) را تنها آن كسي تنها بود كه نخواست جز فرشته ها هيچ كسي در تشييع جنازه اش باشد.
علي امروز هم تنهاست وقتي همه چيز سياسي است و «الملك العقيم»
۳- در حديث شناسي و سير تاريخي كتابت حديث بحثي به عنوان مسئله جعل حديث مطرح است. در اين بحث وقتي انگيزه جاعلان حديث مورد مطالعه قرار مي گيرد به گروهي بر مي خوريم كه انگيزه شان از جعل حديث همان محبت افراطي و سوق دادن مردم به نيكي از راه جعل احاديث است. اين دسته از جعالان كه برخلاف گروههاي ديگر كه قصدشان تخريب از درون اسلام است،هدفشان تقريب مردم به نيكي و فضايل اسلام بود در نتيجه عملشان چيزي جز ضربه زدن به اسلام چيز ديگري نيافتند.
نقطه ديگر شبيه به آن در تاريخ اسلام مسئله افراطي گري و غالي گري است. آن ها كه مي خواهند و آن ها كه نمي خواهند و نتيجه يكي است، تنها ماندن علي(ع) به خاطر نشناختن او، آنچنان كه حضرت صادق(ع) مي فرمايند دو گروه كمر مرا شكستند عالمان متهتك و جاهلان متنسك.

نگاه امروز
آدينه ملكوتي

چه آدينه زلالي است اين آدينه آخرين مردادماه. حس تماشاي پلنگانه ثانيه هاست كه مي تپند نزديكي نيمه رجب را، شبي كه فرداش بدر كامل عاشقي است.
كلاغ پر، سياهي پر، گرسنگي پر، تنهايي پر، همه بدي هاي دنيا پر، جاي خالي پدر پر، انگار صداي بازي همه كودكان يتيم دنياست كه پلك مي زنند آمدنش را، چه آدينه زلالي. آدينه اي پر از پرستوي كوچك خوشبختي كه مي خواهند براي هميشه به خانه ات بيايند. آدينه اي پر از سخاوت اشك هاي دانه مرواريدي مادر بزرگ در آمدن او و نيامدن او.
يك هفته ملال مدرسه را روز شمرده اي تا به شب اين آدينه برسي. و تو اين يك هفته را از سجده فرشتگان به آدم بشمار تا ۱۳ رجب المرجب سال دهم پيش از بعثت و از آنجا بشمار تا آدينه بيست و هشتم مرداد ۱۳۸۴ هجري شمسي. قسم مي خورم شوق كودكانه ام را از آمدنت.
و آن مرد آن مرد لاهوتي ست كه روانه ناسوت ما شده، پله پله پايين آمده تا آسمان را به ما نزديك  كند تا بوي خدا را از اين دورها هم بشنويم.
تصوير پيش رويت را نگاه كن تجلي اسم اعظم است .انگار كه به ميقات حضور آمده گمان نكنم كه روز ميلادش گماني جز اين تصوير روبرو داشته باشي. حرف فيض اقدس و مقدس نيست. حرف تحقق كنت كنزا مخفياً است پس «دوست داشت كه شناخته شود» و علي آفريده شد.
امشب تمام پنجره هاي دلت را باز كن و به همه لبخند بزن. شيريني عشق بر سبد بگذار. شمعدانهاي جانت را يادت نرود روي رف بگذاري، آب و جارو هم كه از سرشب تا به حال چند بار دعاي كميل خوانده اي. فردا آدينه اي غريبي است يادت باشد، فردا خيلي منتظريم.
آدينه غريبي است، آدينه اي كه ياد گرفته اي منتظر باشي، منتظر اويي كه تكيه زده بر ديوار كعبه، ابرهاي رحمت فريادش هميشه در جانت هروله مي كنند: يا اهل العالم، انامهدي المنتظر، انا بقيه الله خيرلكم.
آدينه غريبي است، آدينه اي كه اين بار منتظري ديوار جنوبي خود خانه كعبه شكافته شود و فرزند ابوطالب، زمين و زمان را بلرزاند كه: قد افلح المومنون، الذين هم في صلاتهم خاشعون...
آدينه زلالي است و مي خواهي ماهي باشي در چشمان باراني آفتاب، مي خواهي پرنده باشي در هواي بغض هاي هزارساله مظلوميت و مي خواهي به يكباره دو خورشيد را با هم داشته باشي، امشب پر از كعبه ام. امشب پر از كعبه اي.

|  اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   ايران  |   سياست  |   فرهنگ   |
|  موسيقي  |   ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |