ريچارد پاپكين
ترجمه: علي ملك محمدي
بلز پاسكال (۱۶۶۲- ۱۶۲۳)؛ فيلسوف، رياضيدان و متكلم فرانسوي از جمله مهمترين فيلسوفاني است كه در آغاز عصر جديد تأثير بسزايي بر حوزه هايي چون فلسفه علم و فلسفه دين گذاشته است. به نظر پاسكال حتي وجود يك مورد ناسازگاري عليرغم موارد كثيري از سازگاري، براي ابطال يك فرضيه كافي است. پاسكال در مهمترين كتاب فلسفي اش؛ يعني «انديشه ها» كوشيد تا وضع بشر و نحوه ارتباط وي با عالم و جستجوي آدمي براي حقيقت و سعادت را برپايه مباني عقلي جديد توضيح دهد. مطلبي كه از پي مي آيد به بررسي و تشريح ابعاد علمي، فلسفي و ديني اين فرزانه بزرگ مي پردازد. با هم مي خواهيم:
به نظر پاسكال اگر امري متناقض با فرضيه را بياييم يا اين كه امري را كه حاصل پذيرش فرضيه است مخالف با واقعيت ببينيم، در آن صورت فرضيه باطل مي شود و اگر تمام وقايع مطابق يا موافق با فرضيه باشند در آن صورت فرضيه محتمل يا ممكن به حساب مي آيد
«معرفت خداوند بدون معرفت عجز و مسكنت ما منشأ غرور است. معرفت خداوند بدون معرفت عجز و مسكنت ما موجد يأس و حرمان است. معرفت عيسي مسيح نقطه ميان اين دو حد است، زيرا در آنجا ما هم خدا و هم عجز و مسكنت خويش را خواهيم يافت.»
پاسكال
رياضيدان، عالم فيزيكي، كاشف، فيلسوف و متكلم فرانسوي بلز پاسكال در سال ۱۶۲۳ در كلرمون واقع در اياالت اوورني به دنيا آمد. در سال ۱۶۳۱همراه خانواده اش به پاريس سفر كرد و تا سال ۱۶۳۸ در آنجا ماند. زير نظر و مراقبت پدرش به تعليم زبان لاتين و يوناني مشغول شد . پاسكال در سن ۱۶ سالگي اولين كتاب خود را درباره مقاطع مخروطي نوشت و يك سال بعد اين كتاب چاپ شد. در سال ۱۶۴۲ پاسكال براي كمك به پدرش در شغلي كه داشت دستگاه ماشين حساب را اختراع كرد. نوشته هاي او در اين باره در سال هاي ۱۶۴۵ تا ۱۶۵۲ نشانگر مشكلات غيرمعمول در عملي ساختن نظريه ها بود. پاسكال تا پايان عمرش خدمات مهمي در زمينه هاي نظريه احتمالات و اعداد و هندسه ارائه كرد. يكي از مهم ترين آثار پاسكال با عنوان «درباره روح فلسفه و هنر اقناع كردن» كه مقدمه اي بر كتاب درسي در «مدرسه يانسيني ها» بود، در سال ۱۶۵۷ منتشر شد. پاسكال در سال ۱۶۴۷ كتاب «آزمايش هايي درباره خلاء» را منتشر كرد. اين كتاب شامل خلاصه اي از آزمايش هايي بود كه پاسكال آنها را انجام داده بود كه ضمناً به معرفي ۴ قانون خود در باب فشار در مايعات و هوا پرداخته بود. چاپ اين كتاب اعتراض رئيس كالج كلرمونت را در پي داشت. به نظر او طبيعت از خلاء گريزان است و اجازه به وجود خلاء نمي دهد، لذا فضاي خالي مورد ادعا در آزمايش هاي پاسكال حاوي نوع خاصي از ماده مي باشد. پاسكال در پاسخي كه به اين اعتراض داد به ارائه شرايطي در مورد قضاوت در مورد فرضيه ها پرداخت كه يكي از واضح ترين نظرات در باب روش علمي در قرن ۱۷ ميلادي است. به نظر پاسكال اگر امري متناقض با فرضيه را بياييم يا اين كه امري را كه حاصل پذيرش فرضيه است مخالف با واقعيت ببينيم، در آن صورت فرضيه باطل مي شود و اگر تمام وقايع مطابق يا موافق با فرضيه باشند در آن صورت فرضيه محتمل يا ممكن به حساب مي آيد. همچنين پاسكال به وجود يك مورد ناسازگاري علي رغم موارد كثيري از سازگاري براي ابطال فرضيه تأكيد مي كند. در يكي از آثار به جاي مانده از پاسكال، او به تبيين و تعريف علم جديد و چگونگي پيشرفت هاي علمي مي پردازد. به نظر وي در مطالعه طبيعت احترام به اوتوريته نبايد بر استدلال و تجربه مقدم باشد، اگرچه در الهيات او اين مسأله را پذيرفت. به نظر پاسكال اگر چه رازها و علل طبيعت از ما پنهان اند، اما به كار خود ادامه مي دهند و در طول زمان ما از طريق تجربه و فهم به سوي درك بيشتري از طبيعت در حركت هستيم، لذا با جمع شدن اطلاعات ما بايد منتظر كشف فرضيات قابل پذيرش جديدتري باشيم. در حال حاضر ما به جستجوي واقعيت بر حسب تجارب و فهم خودمان هستيم. اگرچه ممكن است آنچه كه به دنبال آن هستيم تغيير نكند، اما حاصل جستجوي ما داراي بسط و رشدي متغير است كه تاريخ علم را تشكيل مي دهد. پاسكال گسترش علم را به حالات متغير فرد واحدي كه در حال رشد است تشبيه مي كند. وقتي ما با نظرات دانشمندان گذشته موافق نيستيم، عليه آنها نيستيم زيرا بنا به اصل (Charity) ما نيز اگر در زمان آنها مي بوديم، با توجه به كاوش هاي همان زمان با نظرات آنها موافقت مي كرديم و همين گونه آنها نيز در زمان ما موقعيت جديدي خواهند داشت.(پاسكال معتقد بود كه دانشمندان گذشته همراه با ايماني قوي به كار و نوشتن مي پرداختند، اما يسوعيان چنين نيستند) پس دليلي براي ترجيح نظرات كهن ارسطو يا هر فرد ديگر بر آخرين دستاوردهاي خرد علمي مبتني برداده هاي اخير، وجود ندارد.
پاسكال و فرقه يانسينيسم
هر چند به لحاظ علمي پاسكال در ميان معاصران خود چهره اي سرشناس محسوب مي شود، اما اهميت ديدگاه هاي ديني و فلسفي او ساير ابعاد فكري او را تحت الشعاع قرار داده است. اكثر نوشته هاي ديني او در زماني كه او عضو فرقه يانسيني ها بود، پديد آمده اند. علاقه پاسكال به اين فرقه تا حدودي به سابقه خانوادگي او برمي گردد. بعد از مرگ پدر پاسكال در سال ،۱۶۵۱ خواهر او علي رغم مخالفت پاسكال راهبه ي دير پورت- رويال شد. سال هاي ۱۶۵۴-۱۶۵۲ را پاسكال تقريباً از تمام علايق ديني دور بود و با افراد لامذهب رابطه داشت. او به خواهرش گفته بود كه من علي رغم كوشش زيادي كه براي خدمت به مردم دارم، هيچ كششي به سمت خداوند احساس نمي كنم. به هر حال در شب ۲۳ نوامبر ۱۶۵۴ به خاطر تجربه ديني اي كه به او دست داد، پاسكال مابقي عمرش را تماماً صرف فعاليت هاي مذهبي كرد. او در ژانويه ۱۶۵۵ به مدت دو هفته در دير پورت رويال به عزلت پرداخت. پاسكال تا سال ۱۶۵۹ در زمينه هاي مختلفي به نگارش مي پرداخت، اما در اين سال به خاطر بيماري هاي ممتد ديگر چيزي ننوشت. سال بعد از محكوم شدن پورت رويال پاسكال آخرين اثر خود را در باب فرقه يانسيني نوشته و از اين پس از تمام مشاجرات دست كشيد. در سالهاي آخر عمرش وسيله اي عمومي براي حمل و نقل مسافران در پاريس ابداع كرد، چيزي شبيه به اتوبوس شهري. او درآمد حاصل از اين كار را براي فقرا اختصاص داده بود و ترتيبي داد كه بعد از مرگش درآمد حاصله به بيمارستانها پرداخت شود.
فلسفه علم و رياضيات
كتاب «روح هندسه» يكي از مهم ترين كتاب هاي پاسكال است كه اولين بار در قرن ۱۸ به چاپ رسيد. در اين كتاب او پيرامون روش كشف حقيقت بحث مي كند. روش ايده آل عبارت است از روشي كه اولاً تمام اصطلاحات به كار رفته در آن تعريف شده باشند و استنتاج قضايا از طريق حقايقي كه قبلاً اثبات شده اند صورت بگيرد، اما اين كار به لحاظ پيشامد تسلسل نشدني است. پس رسيدن به قضايا و اصطلاحات اوليه ممكن نيست. اما اصطلاحاتي داريم كه نياز به تعريف ندارند و اصولي كه نياز به اثبات آنها نيست ،زيرا اصولي روشن تر از اينها وجود ندارد با اين وضعيت «به نظر مي آيد كه بشر طبيعتاً و به نحوي لايتغير قدرت رسيدن به علمي كه مطلقاً كامل ترين باشد را ندارد.» اما با اين اوصاف روش هندسي، كامل ترين علمي است كه براي انسان شناخته شده است. در اين روش آنچه واضح و روشن است در هر جايي كه نياز باشد به كار مي آيد، آنچه همه مي دانند تعريف نشده و مابقي مسائل تعريف شده است و آن قضايايي كه همه علم به آنها دارند مفروض و ساير قضايا از اينها استنتاج مي شوند؛ اما پاسكال تأ كيد مي كند كه علي رغم اين روش، اين بدين معني نيست كه انسان به وسيله روش هاي طبيعي قادر خواهد بود از صدق گزاره هاي اوليه اطمينان حاصل كند يا در مورد مفاهيم بنيادين نيز به همين منوال. روش هندسي علي رغم محدوديت هاي ما، يقيني مستحكم به ما اهدا مي كند. اين روش ذاتاً سيستمي اكسيوماتيك است كه در آن از اصطلاحات و اصول اوليه، مجموعه اي از قضايا را كه منطقاً قابل استنتاج است، بسط و گسترش مي دهد. اگر اصول مفروض در اين سيستم درست باشند، سيستم نيز درست است. در بخش الحاقي كتاب يعني فصل «هنر متقاعد كردن» پاسكال به تبيين اين كه چگونه در مورد اصول اوليه و اصول مأخوذه متقاعد مي شويم مي پردازد. نتايج به دست آمده از طريق روش هندسي تبيين مي شوند و مسأله اصول اوليه موضوعي بنيادين را براي تئوري شناخت پاسكال كه در كتاب انديشه ها بسط مي يابد، تدارك مي بيند. عقل ما صرفاً در سيستمي اكسيوماتيك توان فعاليت دارد و از آنجا كه ما نمي توانيم اصول اوليه را اثبات كنيم لذا صدق آنها؛ علي رغم ميزان اطمينان و يقيني كه به آنها داريم همواره مورد شك و ترديد است. ما تنها از طريق پذيرش اصولي كه از راه غريزه يا وحي به دست آمده اند مي توانيم بر اين تنش در برابر شكاكيت پيروز شويم، شكاكيتي كه حتي در جستجوهاي علمي نيز مطرح است زيرا ما هرگز قادر به شناخت اسرار طبيعت نمي باشيم مگر فرضيه هايي قابل قبول و تاكنون مردود نگشته. پذيرش مذكور منوط به قبول اهميت يافت و اطاعت از خداوند در جست وجوي حقيقت است.
وضع و موقعيت بشر:
مطابق نظر لافوما قسمت هاي اوليه كتاب «انديشه ها» مختص تصوير وضع بشر، طرق رابطه و عكس العمل انسان در برابر جهان، بنياد مشكلات و مسائل فلسفي انسان و نهايتاً چگونگي جست وجو براي حقيقت و سعادت است. اگر انسان بدبخت و مخلوقي پوچ است،با امكاناتي كه در اختيار دارد قادر به كشف حقيقت اوليه كه ساير حقايق از آن اخذ شوند نمي باشد، اما همان انسان است كه متوجه مي شود، «ما به حقيقت نه فقط از طريق عقل بلكه اكثراً به وسيله قلب علم داريم و از راه دوم است كه به شناخت اصول اوليه نايل مي شويم و از آنجا كه عقل هيچ نقشي در اين مسأله ندارد درگيري با اين اصول كاري عبث است» . اصول هندسه به نحوي غريزي توسط قلب شناخته مي شوند و عقل از آن اصول براي اثبات نظريه ها بهره مي گيرد، قلب و عقل هر دو نتايجي را حاصل مي كنند كه قطعي اند، اما با مبدأهايي متفاوت، اما جست وجو براي يافتن نحوه اثبات غريزه قلبي، شناخت شهودي و شهود بي فايده است. عدم توانايي عقل براي اثبات اصل اوليه اگرچه سبب تحقير عقل است اما نبايد قطعيت و يقين ما را متزلزل سازد. پاسكال ادعا مي كند كه وقوف بر محدوديت هاي عقل به ما كمك مي كند تا فلاكت خود را به ياد آوريم و اين خود دليلي بر عظمت انسان است.
پاسكال در فصل تناقضات سعي مي كند تا به طور كامل بنياد غيرعقلاني شناخت ما در مورد اصول اوليه را نشان دهد. قوي ترين سخن شكاك اين است كه ما به صدق هيچ يك از اصول اوليه جداي از ايمان و يقين نداريم، مگر آنچه در خويشتن احساس كنيم، اما اين حس طبيعي هيچ دليل متقاعد كننده اي براي صدق نيستند، ارزش صدق اصول مبتني بر سرچشمه آنهاست، اما به نظر پاسكال اگر كسي هيچ يقيني يا هيچ اصولي نداشته باشد، او به اين مطلب مذكور يقين دارد، لذا شكاك مطلق نيست: «با اين وضع بشر چه مي تواند بكند؟ آيا در مورد همه چيز مي تواند شك كند؟ آيا در باب بيداري و سوختن نيز مي تواند شك كند؟ آيا در مورد شك كردن خود نيز مي تواند شك كند؟ و آيا در وجود خود نيز مي تواند شك كند؟»
«ما از اين فراتر نمي توانيم برويم و من اين حقيقت را اعلام مي كنم كه پيرو نيست مطلق نمي تواند وجود داشته باشد. طبيعت عجز عقل ما را تأييد مي كند و از سقوط به آن تنگنا، جلوگيري مي كند.» مسأله و مشكل شناخت براي پاسكال مشكلي مذهبي مي باشد. تنها با اطاعت از خدا و پذيرش وحي او ما مي توانيم شناختي كاملاً قطعي به دست آوريم. دستاوردهاي بزرگ در علم و رياضيات مبتني بر عدم قطعيتي بنيادين هستند، زيرا اصول اساسي به كار برده شده از غريزه و شهود نشأت گرفته اند حال آن كه خود اين سرچشمه ها مورد سؤالند. جست وجوي شكاكانه تنها نشانگر نهايت گرفتاري و بيچارگي بشر است و ما را براي قبول و پذيرش بنيادي مذهبي براي معرفت و شناخت آماده مي كند.
كتاب انديشه ها سعي دارد چگونگي كوشش بشر براي فراموش كردن وضع و موقعيت خود را از طريق انحراف و فلسفه نشان دهد. فلسفه صرفاً مي تواند ما را به شك گرايي برساند كه ما بايد خود را از شك گرايي با استفاده از «شناخت شهودي حقيقت» محفوظ بداريم. ما در جست وجوي سعادتيم اما آن را جداي از دين نخواهيم يافت. پاسكال در صفحات (۲۳۳-۴۱۸) از كتاب «انديشه ها» قصد دارد از طريق آنچه خود «برهان شرط بندي» مي خواند، نشان دهد كه اعتقاد به خدا و هدايت ديني امري غيرعقلاني نيست. پاسكال وقتي دو گزينه پذيرش و ايمان به خدا و رد و نفي خداوند را به خواننده به عنوان يك شرط بندي ناگزير پيشنهاد مي كند، چنين ادامه مي دهد: «خواه ناخواه بايد شرط بست. شما گام در راه نهاده ايد، كدام يك را برمي گزينيد. حال كه از انتخاب گريزي نيست، ببينيم كدام گزينه كمتر علاقه شما را جلب مي كند. شما دو چيز را مي توانيد از دست بدهيد؛ حقيقت و نيكي را و دو چيز را مي توانيد تعهد كنيد؛ عقل و اراده خود و شناخت و سعادت خود را و طبيعت شما بايد از دو چيز گريزان باشد؛ خطا و بيچارگي. عقل شما با انتخاب كدام صدمه بيشتري نمي بيند، زيرا ضرورتاً بايد انتخاب كرد... اكنون با فرض وجود خدا برد و باخت را بسنجيم. اگر برنده شويد همه چيز را برده ايد و اگر ببازيد هيچ چيز را از دست نداده ايد. پس بي درنگ شرط بندي كنيد كه خدا هست.» اما پاسكال اشكالي را پيش بيني مي كند. مخاطب او مي گويد؛ «بله، اين بسيار عالي است و بايد شرط بست، اما شايد من زيادي شرط مي بندم» و پاسكال جواب مي دهد «اگر اين شرط بندي دلبخواهي بود، شما شايد حق داشتيد، اما شما ناچاريد بازي كنيد، ولي در اينجا بي نهايت زندگي بي نهايت سعادتمندانه را مي توان به دست آورد، يعني يك امكان باخت در برابر تعداد نامحدود امكان برد و چيزي كه در ميان مي گذاريد محدود است. حتي جايي براي احتمال وجود ندارد، هر جا بي نهايت وجود داشته باشد، بي نهايت امكان باخت در مقابل امكان برد وجود ندارد، هيچ نبايد ترديد كرد. همه چيز را بايد داد...» به طور خلاصه پاسكال استدلال مي كند كه اگر خدايي وجود داشته باشد، او ابداً براي ما فهم پذير نيست، اما اگر خدا باشد يا نباشد، ما نمي دانيم كدام درست است، اما زندگي حال و آينده ما با هر انتخاب شديداً تحت تأثير قرار دارد، حال حيات و سعادت سرمدي نتيجه يكي از انتخاب هاست (اگر خدا وجود داشته باشد) ما چيزي را از دست نمي دهيم و اگر آن انتخاب غلط باشد (اگر خدا وجود نداشته باشد و ما به او باور داشته باشيم)، پس قمار معقول چيزي را كه بسيار مهم و در معرض خطر است ارائه مي كند، يعني انتخاب شق خداپرستانه است و آن كه بدون ايمان باقي مي ماند ريسكي بي نهايت غيرمعقول مي كند، زيرا او نمي داند كه كدام انتخاب درست است. در ادامه پاسكال سعي مي كند نشان دهد كه ايمان را مي توان با مهار هيجانات، اطاعت از خدا و استفاده از عقل به عنوان وسيله اي براي تشخيص دين راستين كه وراي دسترسي عقل است و تنها از طريق مسيح قابل شناخت است، به كار برد. ما ميان دو امر يعني بي نهايت خرد(پوچي) و بي نهايت بزرگ (خداوند) معلق مي باشيم. عقل نشانگر گرفتاري ما است. ميل ما به حقيقت و سعادت ما را از عقيم بودن علم، رياضيات و فلسفه بشري به عنوان راههاي پاسخگويي به نياز بشر، آگاه مي كند.
ديدگاه هاي پاسكال به سختي تشكيل يك كل منسجمي را مي دهند. بسياري از نوشته هاي او پاره پاره بوده و كوششي براي انسجام آنها صورت نگرفته است،پاسكال ديدگاه خاصي در مورد مذهب داشت؛ به اين معني كه تنها ايمان است كه شناخت بر آن مي تواند استوار باشد و لاغير. دستاوردهاي علمي، رياضي او كمتر مورد توجه قرار گرفت. در سراسر« كتاب انديشه ها » پاسكال سعي در نشان دادن قانون و محدوديت هاي رياضي و دستاوردهاي علمي دارد، اما ديدگاه ديني او كاملاً عليه فلسفه است. او در ميان رويكردهاي فلسفي رويكرد شكاكانه را تا آنجا كه نشانگر«عذاب انسان بدون خدا »باشد مطلوب مي دانست؛ به طوري كه اين امر باعث آمادگي انسان براي ايمان و لطف خداوند است. در دوران معاصر پاسكال به خاطر تصويري كه از وضع و موقعيت بشر ارائه كرده مورد توجه متفكران اگزيستانسياليسم قرار گرفته است. آثار او در باب روش علوم و رياضيات اگرچه بسيار قديمي و ابتدايي است، اما در ميان ساير آثار وي در اين زمينه ها جزو اولين نوشته ها محسوب مي گردند. پاسكال به لحاظ آثارش در رياضيات، فيزيك، فلسفه، علم، جست وجو در مورد طبيعت بشري و تحليل او از مسيحيت، مكان برجسته اي در تاريخ ايده ها كسب كرده است.