قلمرو ناشناخته احساسات جانوران
حيوانات هم گريه مي كنند
|
|
محمد علي نمازي خواه
چندي پيش مجله علمي Nature مقاله جالبي راجع به اثرات استرس و احساسات روي زندگي حيوانات چاپ كرد. شايد بسياري از ما نيز حيواناتي را ديده باشيم كه از روي احساسات مادرانه از بچه هاي خود دفاع مي كنند. موسايف ماسون ، عمر خود را در راه شناختن آثار احساسات روي زندگي حيوانات و جنبه هاي روانشناسي آن گذرانده است. جان ليفارد نيز يكي ديگر از محققان و جانورشناسان معروف است كه در اين باره تحقيقات فراواني كرده است.
شادي، غم، عصبانيت، ترس، عشق، نفرت و ... تمام اين احساسات نقش مهمي در زندگي انسان ها ايفا مي كنند، ولي آيا اين احساسات در جهان جانوران نيز جايي دارند؟ اين سئوالي است كه جواب درست آن در مغز خود جانوران جاي دارد!
اگرچه محققان اعتقاد دارند كه احساسات اجتماعي نقش بزرگي در جهان جانوران ندارند، ولي تجربيات و آزمايش هاي جديد نشان مي دهد كه تنش ها و فشارهاي رواني و در يك لغت: استرس ، از احساسات پيچيده اي است كه حتي باعث ايجاد بيماري در جانوران مي شود.
آخرين تحقيقات توسط رابرت ساپولسكي و همكارانش از دانشگاه استانفورد روي بابو ن هاي آفريقايي، 3 ماه در سال انجام مي شود. ساپولسكي 3 ماه در سال را به سمت شرق آفريقا و جلگه سرنگتي سفر مي كرد تا آزمايش هايي را با هدف تشخيص اثر رفتارهاي اجتماعي، شخصيت، رده بندي اجتماعي بابون ها روي ميزان توليد هورمون هاي استرس زاي توليد شده توسط بدن آنها را انجام دهد. با اندازه گيري هورمون هاي درون ادرار اين موجودات، گروه تحقيقاتي متوجه شدند كه اين جانوران تحت اثر استرس گروهي، عكس العمل هاي متفاوتي از خود نشان مي دهند.
ساپولسكي مي گويد: از اين لحاظ ما و بابون ها بسيار شبيه يكديگر هستيم... آنها هم مي توانند مدت زيادي از طول روز را صرف اين موضوع كنند تا با ايجاد استرس هاي اجتماعي همديگر را اذيت كنند!
تيم تحقيقاتي ساپولسكي اعتقاد دارد كه استرس روي زندگي و سلامتي جانوران اثرات زيادي مي تواند داشته باشد به عنوان مثال جانوران ماده تحت استرس و فشارهاي رواني، براي به دنيا آوردن توله ها و كره هاي سالم مشكل دارند. در بچه هاي جانوران نيز ترس بيش از حد و استرس بالا باعث از بين رفتن بخش هيپوكمپوسل مغز مي شود كه مسئول يادگيري و حافظه است.
در ايران نيز اين تجربه به صورتي جالب و آموزنده انجام شده است. به گفته دكتر آريا بديعي، متخصص بيماري هاي دروني دام هاي بزرگ، گوساله هاي شير خوار در يكي از گاوداري هاي تهران به صورت مرتب دچار بيماري هاي معده، بخصوص زخم معده مي شدند. بعد از انجام آزمايش هاي متعدد و نگرفتن نتيجه توسط دامدار، از دكتر بديعي كمك گرفته مي شود، ولي براي درمان در اولين مرحله، تنها توصيه به تعويض كارگر قسمت گوساله ها مي كند. شايد عجيب به نظر برسد، ولي دكتر بديعي اينگونه تشخيص داده بود كه استرس حاصل از رفتار ناشايست كارگر با گوساله ها در هنگام شير دادن به آنها، باعث آثار عصبي روي اين جانوران و ايجاد زخم معده در آنها شده و جالب تر اينكه بعد از عوض شدن كارگر در مدت كوتاهي گوساله ها از اين بيماري رهايي يافتند. به گفته دكتر بديعي، استرس در ميزان شيردهي، بروز بيماري ها و رشد اين جانوران آثار مشخص و زيادي دارد.
در سال 1995، ماسون، محقق و روانشناس معروف با نوشتن كتاب وقتي فيل ها گريه مي كنند، راه چارلز داروين كه از سال 1872 شروع شده بود را ادامه داد. كتاب داروين با عنوان ابراز احساسات در انسان و جانوران در افكار قرن 19 تحولات بزرگي را به وجود آورد، اگرچه نظريات داروين در اين كتاب امروز كاملا رد مي شود. ماسون برعكس داروين با توجه به آزمايش هاي جديد و پيشرفته احساسات جانوران را معرفي مي كند. به عنوان مثال داروين اعتقاد داشت كه فيل ها تنها در هنگام درد شديد يا مواجهه با استرس هاي زياد، اشك هاي خود را جاري مي كنند، ولي ماسون اعتقاد دارد كه طبق تحقيقات اخيرش، فيل ها تنها براي غم و غصه گريه نمي كنند و درست مانند انسان ها گاهي در زمان شادي نيز، ناخودآگاه اشكشان جاري مي شود.
حتي انسان هاي عادي نيز قبول دارند كه در وجود جانوران احساسات پيچيده اي وجود دارد كه كاملا قابل رويت هستند. مثلا وقتي گنجشكي به گربه اي كه نزديك لانه اش شده حمله مي كند، عصبانيت را به وضوح در وجود آن مي توان ديد يا اگر سنجابي از ما فرار مي كند حس ترس در او ديده مي شود، يا حس مادرانه اي كه در گربه توله داري كه مشغول ليس زدن آنهاست . تمام اين احساسات كه به صورت مستقيم ديده مي شود، نشان مي دهد كه اين موجودات نيز مانند انسان ها داراي احساسات هستند. به گفته محققان دانشگاه آكسفورد، روانشناسان انساني با روانشناسان حيواني فرق بزرگي دارند و آن اين است كه جانوران مانند انسان ها قادر نيستند كه احساسات خود را به وسيله لغات بيان كنند، ولي اين مسئله نبايد باعث اين طرز تفكر شود كه آنها احساس ندارند.
زيگموند فرويد در مقاله اي در سال 1915، جمله اي معروف به اين شكل دارد: گاهي اين سئوال به وجود مي آيد كه ما احساساتي داريم و داشتيم كه چيزي راجع به آنها نمي دانستيم. جانوران احساسات مشابه هم ندارند، همانطور كه انسان ها هم اينگونه هستند. همانطور كه رفتارهاي گونه هاي مختلف با يكديگر فرق دارد، نوع زندگي كردن و احساساتشان نيز فرق دارد. مثلا اگر غازها در طبيعت به صورت تك تك جفتگيري مي كنند، ولي باقرقره ها در اين رفتار و احساس با آنها كاملا فرق دارند و هر باقرقره نر، مسئوليت زندگي چندين باقرقره ماده و جوجه هايش را بر عهده مي گيرد. حتي در ميان خود يك گونه نيز، گاهي اعضا مانند انسان ها با يكديگر فرق دارند. در يك سيرك ممكن است به گفته جفري ماسون، يك فيل بزدل و يك فيل شجاع باشد. تئودور روزولت معروف مي نويسد: خرس هاي گريزلي دقيقا مانند انسان ها در شجاعت و خشم به صورت تك به تك با يكديگر فرق دارند...، يك خرس گريزلي حتي با جثه بزرگش ممكن است براحتي تسليم جانوري شود و ديگري بر خلاف جثه اش تا لحظه مرگ بر سر قلمروش مي جنگد و حتي از بشر و موجودات بزرگتر نيز نمي هراسد...
در تمام تحقيقات انجام شده، هدف، تنها يك معني بوده و آن اينكه آيا با توجه به احساسات جانوران، ما قادر به درك و تغيير روابط خودمان، چه به عنوان جانوران اهلي يا جانوران وحشي هستيم؟ اصلا وظايف ما در قبال جانوران در هنگام مواجهه با احساسات مختلف آنها چيست؟ مثلا آزمايش هاي مختلفي كه روي جانوران انجام مي شود قابل توجيه است؟ آيا شما دوست داريد به جاي موش يا ميمون هاي آزمايشگاهي مقادير زيادي داروهاي مورد آزمايش به شما تزريق مي كردند؟ دردهاي عجيب و غريب حاصل از آزمايش ها روي جانوران چگونه توجيه مي شود؟ كشتن جانوران براي دفاع، آزمايش و تزئين خانه هايمان را چگونه توجيه مي كنيم؟ آيا علاقه ما به يك گوساله تنها به اين دليل است كه در سنين بالاترش براي ما توليد غذا مي كند؟
جفري موسايف ماسون به عنوان يك تحليلگر در مورد احساسات و روان موجودات، سالهاست كه با تحقيقات خود به دنبال جواب اين سئوال ها مي گردد. شما هنگامي قادر به از بين بردن درد خود هستيد كه ابتدا احساس درد كنيد و هنگامي كه اين احساس به شما دست مي دهد، احساس ديگر به نام همدردي به وجود مي آيد كه هيچ گاه دوست نداريد اطرافيانتان اين درد را تجربه كنند، چرا كه مي دانيد تجربه بدي است، پس به قول ماسون چرا در مورد حيوانات، ما اينگونه فكر نمي كنيم؟ چرا تعدادي از افراد، حتي از زدن حيوانات لذت نيز مي برند؟ دليل تنها منفعت طلبي و بهتر بگويم خودخواهي بشر است. ماسون اعتقاد دارد كه اگر انسان حاضر است تا خرگوش هاي آزمايشگاهي را حتي به سلول هاي سرطاني مبتلا كند به دليل اين است تا راهي براي نجات خود از شر سرطان پيدا كند. انسان به عنوان قوي ترين زنجيره حيات وحش، قادر است تا جانوران ضعيف تر را به عنوان پله هاي ترقي خود زيرپا بگذارد.
محققان و آزمايشگران بايد توجه كنند كه جانوران نيز همانند ما درد مي كشند و اين تجربه را در حين آزمايش هاي ما به دست مي آورند. به گفته روسائو در سخنراني درباره منشا نابرابري ها ميان انسان ها و جانوران، اگر انسان نسبت به درد از جانوران حساس تر است، به دليل اين است كه انسان ها از حافظه برتري برخوردار هستند و اين موضوع، آنها را حساس تر مي كند، چون خاطرات زمان پذيرش درد و عامل آن، آنها را اذيت مي كند، ولي جانوران نيز به هر حال درد حاصله را با خود همراه دارند.
جانوران نيز به درد حساسند.به گفته خيلي ها اگر كشتارگاه ها، ديوارهايشان از شيشه بود، مردم خواستار بسته شدن آنها مي شدند و به گياهخواري روي مي آوردند. اگر دولت ها از وضع آزمايشگاه هاي مجهز به آزمايش هاي روي جانوران اطلاع پيدا مي كردند، آنها را منحل مي كردند، اگرچه گاهي اوقات براي حفظ بقاي خودمان مجبوريم راه را به هر نحوي شده ادامه دهيم.
براي همين هم است كه كشتارگاه ها، بازديدكنندگان را مي پذيرند يا روساي آزمايشگاه ها نتايج كارهاي خود را اعلام مي كنند. مثلا دكتر رابرت وايت، مدير آزمايشگاه هاي تحقيقاتي مغز و اعصاب بيمارستان اصلي متروپوليتن نتيجه كار خود را درباره عمل برداشتن مغز يك ميمون و حمل آن به محلي ديگر و جايگزيني اش در جمجمه ميمون ديگر را به وسيله جراحي عروق، موفقيت آميز و بسيار مهم براي بشر خواند، ولي يك سئوال:
بر سر ميمون بيچاره اول چه آمد؟
|