نوشته اي از محسن الهاميان در معرفي كتاب مباني فرم و فرم هاي موسيقي
اثري كاربردي
درآمد: كتاب مباني فرم و فرم هاي موسيقي، اثر رالف تورك و با ترجمه محسن الهاميان، از سوي نشر گشايش، به بازار كتاب راه يافته است. اين اثر در ۱۳ فصل و دو ضميمه مباحثي چون ملودي، فرم ملوديك، فرم و شكل هاي دراماتيك موسيقي، اصول فرم دوتايي، تكنيك هاي هارموني، كنترپوان و فرم در قرون ۱۸ و نيز فرم هاي سونات و آواز سلو را مورد بررسي قرار مي دهد. نوشته زير را محسن الهاميان در معرفي اين اثر نگاشته است. الهاميان كه خود از مدرسان شناخته شده موسيقي كلاسيك است
|
|
فيلسوفان يونان باستان، شكل را مقدم بر محتوا مي دانستند و اثري برايشان كمال مطلوب بود كه محتوا به طور كامل در فرم حل شده باشد. رمانتيك ها بر عكس براي محتوا ارزش بيشتري قائل بودند. براي ماترياليست ها، هر دو يك اندازه اهميت دارد.
نوشته آندره هوديه در كتاب فرم هاي موسيقي فرم عاملي دانسته شده كه باعث وحدت و نه يكنواختي در كل اثر مي شود، وحدتي كه از كثرت زاده مي شود و كثرتي كه به وحدت باز مي گردد، درست مثل ارگانيسم زنده اي كه از يك سلول زاده مي شود. در كتابي كه در پيش روي شماست فرم را مشخص كننده قسمت ها، ابعاد نسبي و ارتباطي دروني آنها مي داند كه با شباهت و تضاد مواد سازنده موسيقي مشخص مي شود.به همين دليل من هم فرم را قبل از محتوا مي دانم، ولي اين باعث نمي شود كه محتواي يك اثر هنري فراموش گشته و يك اثر هنري به فرماليسم كشانده شود. هر محتوايي به دنبال فرمي است تا خود را عرضه كند، بدون داشتن فرم، پرمغزترين بيان ها هم تنها يك درهم ريختگي بي معني خواهد بود، حتي در هنر مدرن و موسيقي مدرن. ولي اگر آهنگسازي به هر دليلي نخواست رعايت فرمي را كند، در اين موقع فرم هاي رايج عبارت از دانشي است كه او از فرم كلي دارد، آيا اين به آن معني است كه چنين قطعاتي اصلاً فرم ندارد. برداشت از فرم معاصر «سونات» يا «سنفوني» در مقابل اين عناوين چيست؟
دكتر ارنست توخ در كتاب «نيروهاي شكل پذير موسيقي» چنين مي گويد: «در گسترش فرم موسيقي، نيروي كنتراست يعني تناوب كشيدن و رها كردن، نيروي اوليه تپش ريتميك را در زمينه پشت نگه مي دارد. با نگه داشتن آن در زمينه پشت اين نيرو مطيع و رام مي گردد. به اين ترتيب تقابل دو نيرو هميشه در شكلي از فرم تجلي مي كند و چون ذهن ما در ايجاز و اختصار احساس آرامش مي كند، فرم را چنين تعريف مي كنيم: فرم عبارت است از تعادل بين كشيدن و رها شدن.»
تا آنجا كه مي دانم كلاس هاي فرم هميشه محدود به آناليز بسيار ساده اي از قطعات موسيقي بوده است. در اين كلاس ها اكتفا مي شود به اين كه اين تم اول است، اين هم رابط است، اينجا هم تم دوم، در فلان توناليته، يا اين فلان موتيف است كه از آنجا گرفته شده است. هرگز مباني فرم كه چگونه بايد آجر روي آجر قرار بگيرد ملاط كار چيست و اين ملاط چگونه بين دو آجر قرار مي گيرد تا آجرها به ديواري جسيم تبديل شود، صحبت نمي شود. كتاب مباني فرم و فرم هاي موسيقي به چنين آموزشي مي پردازد. بعد از صحبت در مورد مباني فرم(به فهرست مطالب مراجعه كنيد) در مورد هر يك از فرم هاي دوران باروك، كلاسيك و تغييرات آن در دوره رومانتيك به صورت عملي و با دادن مثال هايي براي هر جزء از مطلب صحبت مي كند، به طوري كه مطلبي براي گفتن باقي نماند، چيزي تا يك قدمي آهنگسازي. هنرجو كافي است با دانش كافي از هارموني و ايده هاي خلاق، با مطالبي كه از فرم موسيقي در اين كتاب آموخته اثري هنري بيافريند. متأسفانه در كلاس هاي آهنگسازي اغلب روال بر اين است كه از شاگرد خواسته مي شود چيزي بنويسد و بياورد، بدون آن كه گفته شود چطور بايد بنويسد و يا در مورد اهميت فرم صحبتي شود. براي آشنايي بيشتر با اهميت فرم به هنرجويان علاقه مند پيشنهاد مي شود تا كتاب نيروهاي شكل پذير نوشته ارنست توخ را حتماً مطالعه نمايند.در هر حال آموزش هاي اين كتاب منحصر به فرد و براي هنرجويان علاقه مند به آهنگسازي دانستن اين مطالب از واجبات است. اميدوارم كه با ترجمه و نيز آموزش اين كتاب گامي در جهت علمي شدن موسيقي كشور برداشته باشيم.
|