تحليل كارشناسان درباره مهاجرت
جدايي از هويت، جرم سازي مي كند
|
|
يوسف بهمن آبادي
اكثر افراد مهاجري كه به شهرها روي مي آورند، فاقد شغل بوده و از نظر اقتصادي هم دچار بحران هستند. از اين رو، جهت تامين امرار معاش، به پول نياز پيدا مي كنند و در چنين بحراني است كه انگيزه هاي ارتكاب جرم مهاجران فراهم مي شود
مي گويند افاغنه در زمستان و در فصل بيكاري، بيشتر مرتكب جرم مي شوند. اين دسته به عنوان مهاجران خارجي بيشترين توجه را در خصوص ارتكاب جرم به خود اختصاص داده اند، اما اينك بيماري شهرهاي بزرگ، مهاجرت و در پي آن حاشيه نشيني شده است و در اين ميان تفاوتي ميان افغان و غيرافغان نيست. آنچه در اين بين قابل توجه است، هويت و دسترسي به افراد است كه موجب شده ميان افاغنه و ايرانيان مهاجر حاشيه نشين تفاوت هايي قائل شد. با اين وصف كالبدشكافي مهاجرت از نگاه جرم شناسي به ديد ما كمك مي كند كه جلو بسياري از حوادث گرفته شود و به وقت تحليل، واقع بينانه تر وارد عمل شويم.
اينك مهاجرت ها ضرورتي اجتناب ناپذير شده اند، براي اندك تنفسي بيشتر. مهاجرت هايي كه روي پايه هاي شكننده به نام كزندگي حاشيه نشيني يا كشهرك هاي اقماري استوار مي شوند. جرم ها نيز در اين ميان
سر بر مي آورند تا آثار اين شكنندگي را آشكارتر سازند. بوي جرم از بستر كمهاجرت برمي خيزد. نه اينكه، حكم مجرم بودن را براي تمام مهاجران صادر كنيم كه به واقع، مهاجرت بسترساز جرائم، محسوب مي شود. اين را در اظهارات جرم شناسان و جامعه شناسان نيز مي توان براحتي جست وجو كرد. به مهاجران ايراني و غير ايراني هم محدود نمي شود. اگرچه ، ممكن است در شدت جرم بين اين دو نوع مهاجران تفاوت قائل شد، اما در اصل موضوع خدشه وارد نمي سازد. حال اين سئوال پيش مي آيد كه كپديده مهاجرت چگونه بستر ايجاد جرم مي شود و به بيان ديگر، مهاجران تحت چه شرايطي دست به جرم مي زنند؟ سئوال ديگري كه ممكن است مطرح شود اينكه كتا چه اندازه مي توان بين مهاجران ايراني و غير ايراني، در ميزان ارتكاب جرم تفكيك قائل شد؟
مهاجرت، بسترساز وقوع جرم
مهاجرت به عنوان پديده اي مشكل زا، با شروع انقلاب صنعتي در تحولات اجتماعي كشورها ظاهر شد. اينكه چرا مهاجرت، به عنوان كبستري براي ارتكاب جرم مطرح مي شود، به تفاوت هايي برمي گردد كه مهاجر، ميان وطن قبلي خود و محل جديد، به عنوان يك محيط كبازتر و كمرفه تر احساس مي كند. دكتر محمد سيف زاده، جرم شناس، در اين زمينه به علل مهاجرت اشاره مي كند. به نظر وي نخستين دليل مهاجرت، كفقر مادي است كه در محل اقامت اصلي مهاجر وجود دارد، به طوري كه امكانات آن محل، براي رشد و تعالي اين افراد بسيار محدود است. دومين دليل كه نمي توان بي تفاوت از آن گذشت، كزياده طلبي افراد مهاجر است. اين گروه حاضرند فعاليت هايي از قبيل كشاورزي، دامداري و به طور كلي، فعاليت هاي سخت را - كه البته آبرومند هم هست- رها كنند و با هر خفتي كه شده، در شهرهاي بزرگ تن به كارهاي سخيف و حتي سخت تر نيز بدهند و به خيال خود، بتوانند زندگي بهتري مهيا كنند و به خيال ها و روياهاي خود جامه عمل بپوشانند. سيف زاده به تحولاتي اشاره مي كند كه يك فرد مهاجر به صورت يك كمجرم در مي آيد. وي مي گويد: كاين گروه وقتي كه به شهرهاي بزرگ وارد مي شوند با مشكلات فراواني مانند مسئله مسكن، تغذيه، بهداشت و ... رو به رو مي شوند؛ مشكلاتي كه اين افراد در موطن اصلي خود با آن مواجه نبوده اند؛ بتدريج با گروه هاي بزهكار آشنا مي شوند و اگر نتوانند از طريق فعاليت هاي سالم به روياهاي خود دست يابند، با نزديك شدن به گروه هاي بزهكار يا نزديكي گروه هاي بزهكار با آنها، ابتدا به ارتكاب جرائم كوچكتري نظير سرقت روي مي آورند، تا اينكه بتدريج وارد جرم هاي بزرگتر شده و به صورت يك مجرم حرفه اي در آيند . دكتر موذن زادگان، جرم شناس، كجرم شناسي مهاجرت را از دو ديدگاه بررسي مي كند . به اعتقاد موذن زادگان، اين پديده از بعد روان شناسي جنايي كموضوع وضعيت روحي و رواني مهاجراني را پس از مهاجرت در محلي كه استقرار پيدا مي كنند مطرح مي سازد. وي در تشريح اين ديدگاه مي گويد: كاز آنجا كه انتقال از محلي به محل ديگر في نفسه، تنش زاست، اين تنش و اضطراب نوعي نگراني و دلهره را در افراد ايجاد مي كند و زمينه بروز اختلال در رفتار فرد مهيا مي شود . موذن زادگان همچنين مي افزايد: كاز نظر جرم شناسان، هر مهاجري، با توجه به وضعيت روحي ايجاد شده نياز دارد با فراهم بودن شرايط و امكانات اجتماعي و ... نوعي سازگاري پيدا كند . وي همچنين از زاويه كجامعه شناسي جنايي به موضوع جرم شناسي مهاجرت مي نگرد. به نظر وي: كفردي كه به يك محيط جديد مهاجرت مي كند تا زمان تطبيق دادن خود با شرايط اجتماعي جديد، به مدتي زمان احتياج دارد، به طوري كه تا رسيدن به شرايط جديد و انس پيدا كردن با آن، موقعيت و زمينه ارتكاب جرم براي وي فراهم است .
اين جرم شناس، در پاسخ به عمل وقوع جرم در شرايط جديد، به تفاوت هايي اشاره مي كند كه ميان موطن اصلي فرد مهاجر با محيط جديد وجود دارد. وي در اين خصوص مي گويد: كفردي كه از يك روستا به شهر بزرگ مهاجرت مي كند با فضاي تجملاتي و اغواكننده اي كه شهر دارد هنگام تطبيق با موطن اصلي خود، به محدوديت هايي پي مي برد كه خود را با آنها بيگانه مي بيند. در روستاها، شخص، در ميان فاميل ها و افراد آشنا زندگي مي كند و امكان گريز از قانون و قواعد اجتماعي برايش غير ممكن مي شود، يا اينكه امكان رخ دادن ناهنجاري در حد پاييني است، اما چون در شهرهاي بزرگ نظارت اجتماعي محسوس نيست و كنترل اجتماعي بر وي ضعيف است، بنابراين فرصت و امكان بيشتري براي ارتكاب جرم خواهد داشت . موذن زادگان، همچنين مي افزايد: كاكثر افراد مهاجري كه به شهرها روي مي آورند، فاقد شغل بوده و از نظر اقتصادي هم دچار بحران هستند. از اين رو، جهت تامين امرار معاش، به پول نياز پيدا مي كنند و در چنين بحراني است كه انگيزه هاي ارتكاب جرم مهاجران فراهم مي شود.
تفكيك بين مهاجران ايراني و خارجي
وقتي به پديده جرم در بحث مهاجرت متمركز مي شويم، مي توان در ميان مهاجران خارجي و ايراني با جرائم ايجاد شده، نوعي همبستگي يافت، اگرچه اين مسئله، به گفته دكتر موذن زادگان، نياز به تحقيق و پژوهش ميداني دارد، اما در يك بررسي اجمالي از خبرهاي حوادث رسانه ها، احتمال تاييد اين فرضيه را تقويت مي كند. دكتر محمد سيف زاده، در اين زمينه اظهار مي دارد: كمهاجران خارجي با توجه به اينكه ايراني نيستند و هويت كاملا شناخته شده اي ندارند و نزد دستگاه هاي نظارت كننده نيز گمنام هستند، راحت تر وارد جرم مي شوند، در حالي كه شناسايي مجرم ايراني به مراتب با سرعت بالا صورت مي گيرد كه مسئله عدم هويت مهاجران بيگانه موجب مي شود تا آنهايي كه در شرايط غيرمطلوب قرار مي گيرند با واهمه كمتري وارد بستر جرم شوند.
وي همچنين تفاوت ديگري در ميان مهاجران ايراني و خارجي قائل مي شود و آن اينكه در بعضي از كشورها، فروش دختر يا پسر جرم رايجي است، اما در ايران، اينگونه نيست و جرم هايي نظير كيف قاپي، فروش مواد مخدر و... در مورد مهاجران ايراني بيشتر مصداق پيدا مي كند. دكتر موذن زادگان، نيز در خصوص اين بحث (تفكيك ميان ميزان جرم مهاجران ايراني و خارجي)، اعتقاد دارد كه نمي توان با يك ديد قطعي به اظهار نظر پرداخت. وي در عين حال، مي گويد: كاشخاصي كه به هر دليلي اعم از جنگ يا وضعيت ناامني و ... وارد كشور ديگري مي شوند با توجه به اينكه كنترل دقيقي بر آنها صورت نمي گيرد، زمينه بسياري جهت ارتكاب جرم براي آنها فراهم است. از آنجايي كه چنين مهاجراني، پيوسته در موطن خود، در جنگ و جدال بوده اند و در گروه هاي خشونت آميز (مثل شرايطي كه تا به حال در افغانستان حاكم بوده است) زندگي مي كرده اند، اين مسئله مسلما مي تواند ما را به اين امر رهنمون كند كه نسبت به اين نوع مهاجران در وقوع جرم تفاوت قائل شويم. آمارها و اخباري هم كه حاكي از ارتكاب جرائم برخي از اين اشخاص نسبت به هم ولايتي هاي خود و همچنين اشخاص ايراني وجود دارد، اين مطلب را ثابت مي كند. در اين خصوص گفته مي شود يك پنجم قتل هاي سال گذشته تهران مربوط به اتباع افاغنه بوده است. مهاجرت آهنگ غمناكي است كه كناقوس وار بر دل روستاها و شهرهاي كوچك، به صدا درمي آيد تا انسان هاي مايوس و دلتنگ از زندگي روزمره را ، با آواي دلربا و جذاب و زيباي خود به شهرها جلب كند؛ آهنگي كه در بستري متلاطم و ناخوش، گوش ها را خراش مي دهد و مدهوش مي كند.
|