سه شنبه ۲۲ شهريور ۱۳۸۴
ريشه يابي يك معضل ورزشي
خشونت تماشاگر و فوتبال
001071.jpg
جهانگير كوثري
اگر در زمينه پرخاشگري اقدامات اساسي صورت نگيرد، عوارض كلان آن قابل پيشگيري نيست. براي ريشه يابي در امر خشونت و حادثه در فوتبال بايد به يك ريشه يابي تاريخي دست بزنيم
گرايش به ريشه يابي خشونت كمك خواهد كرد تا هر جامعه اي با شناخت از شرايط و موقعيت خود با آگاهي از دلايل اجتماعي جلوي اين حركات را بگيرد. چنان كه بسياري از كشورها به اين موفقيت رسيده اند

ورزشگاه آزادي يكبار ديگر فضاي مناسبي نداشت
پديده پرخاشگري در تعريف امروز جامعه شناسي ورزش به ويژه فوتبال، گونه اي از واكنش هاي رفتاري است. انگيزش و مهار پرخاشگري در انسان، تا حد زيادي فرايندي فرهنگي است. اگر چه پرخاشگري ممكن است ريشه زيست شناختي نيز داشته باشد اما شرايط انگيزش آن، هدفهاي آن و نحوه جلوگيري از آن، اجتماعي است. آنچه امروزه در ورزشگاههاي ما در حال گسترش است، نوعي پرخاشگري توام با هتاكي و بددهني است. جدا از واكنش هاي كلي تماشاگران، عكس العملهاي ساخته شده گروهي از دست نشاندگان باشگاهها، مربيان و بازيكنان نيز در آن نقش دارد. هتاكي و دشنام به كاپيتان تيم ملي فوتبال در ماههاي پيش و حالا به علي پروين نشانه هاي چيست؟
آيا هواداران سنتي فوتبال در اين جريان دخالت نداشته و ندارند. آگاهي طبقاتي از فوتبال نسبت به جريانات روزمره اي كه در ورزشگاه هاي ما اتفاق مي افتد چيست؟ چشم انداز چندان روشني در اين مورد خاص نداريم. و اگر اين روند به همين شكل ادامه پيدا كند، عارضه هاي متداول در ديگر جوامع گريبانگير ورزش و فوتبال ما خواهد شد.
آيا پشت كردن بازيكنان حرفه اي و رفتن به سمت طبقه مرفه باعث ايجاد واكنش در تماشاگران طبقه پائين تر وحتي متوسط نشده است؟ نوع زندگي بازيكنان و استفاده از امكان رفاهي غيرمعمول اجازه نزديكي و دخالت تماشاگران تيم ها را در شرايط فعلي كمتر فراهم مي كند. در واقع دموكراسي جمعي يا مشاركتي كه سابق بين باشگاه و تماشاگران وجود داشت از بين رفته و هيچ تيمي از آن پيروي نمي كند. زمينه و بستر مناسب براي اينگونه اعمال و پرخاشگري ها زماني حس مي شود كه عده اي با هدايت تماشاگران و به قصد تخريب شخصيت ورزشي بازيكنان و بدون دخالت نيروهاي انتظامي هر آنچه دلشان مي خواهد در ورزشگاه ها به شكل شعار گروهي عنوان مي كنند. جالب اينكه اين توهين ها و هتاكي ها كم كم در حال اشغال اكثر سكوهاست، غافل از آنكه اگر اين حركت شوم تسري پيدا كند، مسئولين و حتي رئيس فدراسيون و سازمان تربيت بدني را نيز زير سئوال خواهد برد. جمع آوري عده اي قليل كه در حال مسموم نمودن فضاي سكوها و ورزشگاهها هستند، كار چندان دشواري نيست، اين عده شناخته شده و سابقه دار در اين زمينه اند و بارها شاهد بوده ايم كه با برنامه ريزي در دفاتر شخصي يا باشگاهي به ورزشگاهها مي آيند واز معصوميت و سادگي نوجوانان و جوانان استفاده نموده و خواسته هاي خود را پياده مي كنند. اين جريان در اين چند سال در تمام مقابله هاي فرهنگي و ورزشي پيروز شده اند. هر رئيس باشگاه، هر سرپرست و هر مربي كه قدم به عرصه مقابله با آنها گذاشته است، مغلوب و مغضوب شده و رفته است. متأسفانه در اين زمينه هيچگونه اقدام ريشه اي و معرفتي صورت نگرفته است و چند منفعت طلب توانسته اند بر فرهنگ و ورزش ما تأثير مخرب بگذارند. جمعه گذشته دهها دستگاه اتوبوس و ميني بوس و حتي اتومبيلهاي شخصي مورد تهاجم گروهي تماشاگر قرار گرفت. هتاكي در مسيرهاي خروج به قديمي ترين بازيكن فوتبال ما و خسارت به وسايل نقليه كم كم باب شده است. اگر در اين زمينه اقدامات اساسي صورت نگيرد، عوارض كلان آن قابل پيش گيري نيست. براي ريشه يابي در امر خشونت و حادثه در فوتبال بايد به يك ريشه يابي تاريخي دست بزنيم.
001074.jpg
اينك با بحران فوتبال نه فقط در داخل زمين چمن، بلكه در جايگاهها و هم چنين طول مسير ورود و خروج از ورزشگاه روبرو هستيم. خشونت در فوتبال مختص يك كشور، يك شهر و يك ورزشگاه نيست. پيونگ يانگ، هامبورگ، هيسل، ازمير، سيداس، پورتو، ليورپول، منچستر، ميلان، آمستردام، تورين، اسلو، ليما، ريودوژانيرو، مسكو، كلمبيا و... شاهد حوادث مشابه بوده است.
اتفاق هيسل در بروكسل بلژيك و در فينال جام باشگاههاي اروپا كه بين دو تيم يوونتوس و ليورپول انجام شد، از تلخ ترين و ناگوارترين حوادث ۲۰ سال اخير بود. كمي قبل از شروع بازي از جايگاه هايي كه تماشاگران انگليسي در آنجا مستقر بودند، بمب دست سازي به ميان ايتاليايي ها پرتاب شد و چنان وحشتي به وجود آورد كه جمعيت پا به فرار گذاشتند و براثر هجوم آنها ديواري فرو ريخت و ۳۹ نفر زير آوار جانشان را از دست دادند، كه بيشتر آنها ايتاليايي بودند. دولت انگليس كه در آن زمان رياستش با مارگارت تاچر بود سعي كرد اين فاجعه را به غريزه پرخاشگري كه در همه آدمها هست نسبت بدهد. هيات تحقيقي تشكيل داد كه در گزارش نهايي اش اعلام كرد، اوباشگري درمان پذير است، زيرا در طول تاريخ هميشه گروه كوچكي بوده اند كه صرف نظر از طبقه، سن و جنسشان خشونت برايشان جذابيت داشته است. ريشه هاي اجتماعي اين حركات بررسي و در نهايت اعلام شد كه اقدامي عملي براي درمان آن انجام شود. مانند افزايش نيروي پليس و نيروهاي انتظامي داخلي، استفاده از دوربين هاي مداربسته و ايجاد كارتهاي عضويت بسيار مشخص. اما با وجود اين تدابير تماشاگران انگليسي در سال ۱۹۸۸در خيابانهاي دوسلدورف و اشتوتگات با شكستن شيشه ها و حمله به تماشاگران مقابل، گروه بررسي كننده دلايل خشونت را با مشكل تازه اي روبرو ساخت. تحقيقات اوليه نشان داد كه اين تماشاگران وابسته و يا از علاقه مندان به باشگاه هاي فوتبال هستند، اما زماني كه در سال ۱۹۷۷ در لوگزامبورگ، ۱۹۸۰ در تورين، ۱۹۸۱ در اسلو، انگليسي ها براي حمايت از تيم ملي فوتبال كشورشان شهرها را به هم ريختند، گروه تحقيق به ارزيابي هاي گسترده تري پرداخت. مطبوعات آنها را تعدادي «اوباش و زبان نفهم» معرفي كردند و افكار عمومي در مجموع آنها را محكوم كردند. اين گرايش به ستيزه جويي و ويرانگري از كجا ناشي مي شود؟ تصميم داور، حضور بيش از حد تماشاگران در ورزشگاه ها، مصرف مشروبات الكلي و... اما اين نگاه نيز تك بعدي و غيركارشناسانه بود، چون در پديده فوتبال پيچيدگي وجود دارد كه گروه كارشناسان هنوز از نظر اجتماعي به آن نرسيده بودند. بخش مثبت مسئله در آنجاست كه اقليتي اين گروه را تشكيل مي دهند و اين ناهنجاري اجتماعي بين تماشاگران عموميت ندارد. آن اقليت را نيز با شناسايي بهتر و شرايط موجود در ورزشگاه مي توان خنثي كرد.
گروه تحقيقات با قراردادن خود در بين تماشاگران انگليسي، هلند، بلژيك، مكزيك و برزيل به دستاوردهاي تازه اي دست يافتند.
001077.jpg
حوادث مختلف مورد ارزيابي قرار گرفت. در سال ۱۹۶۴ در ليما، در بازي آرژانتين با پرو، زماني كه داورگل پرو ميزبان بازي را مردود اعلام كرد، آشوب درگرفت و طي آن ۳۱۸ نفر كشته شدند. روزنامه هاي آمريكاي جنوبي براي آن دلايل سياسي زيادي تراشيدند تا فوتبال را از زير بار آن نجات دهند. آنها معتقد بودند، فوتبال خود عامل خشونت نيست، بلكه خشونت را بدنبال خود مي آورد كه بايد آن را مهار كرد. در سال ۱۹۶۸ در آرژانتين ۷۴ نفر جان خود را از دست دادند. در سال ۱۹۸۲ در مسكو ۶۹ نفر هلاك شدند و در همان سال دركلمبيا در اقدام خشونت بار تماشاچيان ۲۹ نفر جان باختند. در سال ۱۹۶۷ نيز در تركيه طرفداران دو تيم باشگاهي با چاقو و چوب و آهن به جان هم افتادند و ۴۴ نفر كشته شدند و ۶۰۰ نفر بطور فجيعي زخم بر داشتند. حوادث نظير آن در ميلز بورو و ديگر شهرهاي دنيا نيز روي داد. طرفداران فوتبال با ارائه آمار و ارقام و به دفاع از فوتبال اعلام كردند، اين خشونت ها مختص فوتبال نيست. دربيسبال، فوتبال آمريكايي و بسكتبال در مجموع ۲۰۷ نفر جان خود را از دست دادند. حتي در اتومبيل راني، اسبدواني، مشتزني، گلف و دو و ميداني و... نيز كشته هاي بسيار داده اند، اما تعدادشان و تكرار حوادث آن به اندازه فوتبال نبوده است.
گرايش به ريشه يابي كمك خواهد كرد تا هر جامعه اي با شناخت از شرايط و موقعيت خود با آگاهي از دلايل اجتماعي جلوي اين حركات را بگيرد. بسياري از كشورها به اين موفقيت رسيده اند. اوباشگري در اين كشورها معلول فوتبال نيست. رسانه ها و هواداران نيز در اين زمينه مقصر نيستند.
بررسي علمي و جامعه شناسانه خشونت در فوتبال را به دلايل و كمبودهاي اجتماعي نسل امروز نيز نسبت مي دهند، اما آنچه در تحقيقات پيوسته اكثر كشورهاي صاحب فوتبال بدست آمده، گريز ناپذيري نسل بسيار جوان ورزشگاهها و فوتبال در مقابل خواسته هاي مديران و برنامه  ريزاني است كه به هر شكل پيروزي مي خواهند.

ورزش
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
فرهنگ
موسيقي
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  موسيقي  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |