يكشنبه ۳ مهر ۱۳۸۴ - - ۳۸۰۸
كهريزك، نماد زندگي آسايشگاهي سالمندان شده است
دنياي كوچك كهنسالي
002028.jpg
002019.jpg
عكس ها: گلناز بهشتي
كهريزك؛ تصوير گذشته، واقعيت امروز
002022.jpg
002025.jpg
فرورتيش رضوانيه
شب سردي بود. اتومبيل سفيد به نشاني مورد نظر رسيد. كمي جلوتر، يك اتومبيل پليس با روشن كردن چراغ گردان به آن علامت داد.
مامور پليس به طرف آنها آمد و به دو مردي كه داخل آن نشسته  بودند، گفت: خيلي وقت است كه منتظر شما هستيم. اين مرد بي پناه چند ماه است كه اينجا كنار خيابان مي نشيند. حالا كه زمستان است و هوا سرد شده، در يك پيت حلبي آتش روشن مي كند. مغازه داران مي ترسند كه شعله ها باعث وقوع آتش سوزي بشود و مغازه ها خسارت ببينند. اين مرد وضعيت مناسبي ندارد. كارت شناسايي هم همراهش نيست. ببينيد چه كاري از شما ساخته است .
مردها از اتومبيل سفيد پياده شدند و به طرف بي سرپناه رفتند. ريش و موي بلند نامرتب و صورت كدر او نشان مي داد كه ماه هاست استحمام نكرده است. آن دو مرد از او خواستند همراه آنها برود، اما مرد بي پناه مخالفت كرد و گفت كه از آنجا تكان نمي خورد. چند دقيقه بعد مردها با كمك پليس ها زير شانه هاي او را گرفتند و با تهديد و زور سوار آمبولانس كردند.
در آسايشگاه او را به حمام بردند و موهايش را كوتاه كردند. او 20 سال  قبل همه دندان هايش را كشيده بود. دندانپزشك هاي افتخاري كهريزك، لثه هاي او را براي جذب دندان مصنوعي آماده كردند. مددكاران و پزشكان هر روز تلاش مي كردند روح و جسم او را تقويت كنند.
از روزي كه مددكاران كهريزك به درخواست نيروي انتظامي به ميدان  حسن آباد رفتند و آن مرد را به كهريزك آوردند، دو سال مي گذرد. به سختي مي توانم باور كنم مردي كه اكنون مقابلم ايستاده و به دوربين عكاسي گلناز بهشتي زل زده، همان مرد است.
شما در ذهن  خود چه تصوري از كهريزك داريد؟آيا مانند آنچه در سريال هاي تلويزيوني ديده ايد فكر مي كنيد؟! در تصورتان كهريزك جايي است كه فرزندان دلسنگ با بي مهري، پدر و مادر پيرشان را به آنجا مي سپارند و ديگر هرگز به ملاقات آنها نمي روند؟ اگر اينطور فكر مي كنيد، بايد بدانيد ذهنيتي كه درباره كهريزك داريد كاملا اشتباه است.
در آغاز تاسيس مركز سالمندان كهريزك، با انتشار خبر تاسيس محلي براي اسكان بي پناهان، روزانه ده ها بي پناه از شهرهاي مختلف كشور به اين مركز خيريه معرفي مي شدند. مركز خدمات خيريه اي 10هزار متري كه 33 سال قبل مرحوم دكتر حكيم زاده در كهريزك تاسيس كرد، حالا مجموعه اي با وسعت 400 هزار متر مربع (40 هكتار) است. آرامگاه او در كنار يكي از ساختمان هاي بزرگ و قديمي خانه سالمندان و معلولان كهريزك است.
خانه سالمندان و معلولان كهريزك جايي نيست كه خانواده ها افراد مسن را به آنجا بسپارند و بروند. كهريزك كسي را نمي پذيرد. هر كس مي شنود كه كسي يكي از والدينش را به خانه سالمندان سپرده است، ابتدا ناراحت مي شود و سپس به ياد كهريزك مي افتد. خانه هاي سالمنداني كه در فيلم ها مي بينيد،  كهريزك نيست. كهريزك براي سالمندان و معلول هايي ساخته شده است كه به دلايل مختلفي در جامعه جايي براي زندگي ندارند. روزانه ده ها سالمند يا معلول جسمي- حركتي بالاتر از 18 سال به كهريزك معرفي مي  شوند. كساني كه بي پناه هستند يا خانواده ها به دليل مشكلات مالي- اجتماعي توانايي نگهداري از آنها را ندارند؛ اما تصميم ورود فرد به آسايشگاه، با بخش پذيرش نيست. كميته بررسي شرايط سالمند كه از مددكار، روان شناس، فيزيوتراپيست، پرستار و متخصص كاردرماني تشكيل شده است، پس از بررسي توان جسمي و ذهني سالمند معرفي شده تشخيص مي دهد كه او مي تواند در ليست انتظار پذيرش قرار گيرد يا هنوز توانايي و صلاحيت زندگي در جامعه خارج از آسايشگاه را دارد. ظرفيت خانه سالمندان كهريزك تكميل است. تاكنون پيش آمده كه وقتي هنگام خالي شدن يك تخت با خانواده  سالمندي كه در ليست انتظار ثبت نام كرده بود تماس گرفته شده، آنها گفته اند كه فرد متقاضي ماه ها قبل در خانه فوت شده است.
۱۶۰۰ نفر سالمند و معلول در مجموعه كهريزك زندگي مي كنند. قسمت هاي مختلف اين مجموعه توسط خيرين ساخته شده است. امروز بيش از يكصد هزار نيكوكار ايراني، هموطنان خارج از كشور و نيكوكاران ديگر از سراسر دنيا با كمك هاي خود از كهريزك حمايت مي كنند. در محوطه مجموعه پارك ، آلاچيق  و ساختمان هايي وجود دارد كه توسط خيرين ساخته شده است. 940 نفر نيروي رسمي كهريزك هستند و 700 نفر از نيكوكاران نيز به نوبت در دلجويي و پرستاري از بيماران، كاركنان آسايشگاه را همراهي مي كنند. در اينجا يك گروه 40 نفره در آشپزخانه فعاليت مي كنند و روزانه براي 2500 نفر، صبحانه، ناهار و شام طبخ مي كنند. خيلي از كالاها و اجناسي كه در اين مجتمع استفاده مي شود- از ليوان هاي پلاستيكي تا دستگاه هاي مختلف - توسط خيرين اهدا شده است. گروه 2000 نفري بانوان نيكوكار از كهريزك حمايت مي كنند كه پيش از اين، در پي زلزله هاي رودبار و بم با تاييد سازمان  ملل متحد، ساماندهي كودكان بي سرپناه و تعيين پدر و مادرخوانده براي آنها را در سوابق خود دارند. دو بانوي نيكوكار مقيم لندن، دو دستگاه اتومبيل برقي چهار نفره را به كهريزك اهدا كرده اند. محسن  پزشكي- مدير روابط عمومي- ما را با يكي از اتومبيل ها به بازديد از بخش هاي مختلف مجموعه مي برد. وارد راهرو بيروني آسايشگاه يكي از بخش ها مي شويم. زن ها روي نيمكت  يا صندلي چرخ دار نشسته اند. در طول راهرو به همه سلام مي كنيم. آنها مدير روابط عمومي را مي شناسند و به او سلام مي كنند. كمي جلوتر، پيرزني روي صندلي چرخ دار نشسته و با تلفن كارتي شماره مي گيرد. پزشكي اتومبيل برقي را مقابل او متوقف مي كند و سلام مي كند. پيرزن مي گويد كه به بيمارستان تلفن مي زند. پسرش ماه ها در كما بوده و حالا به هوش آمده، ولي اكنون خانه اش را از دست داده و اثاثيه اش در خيابان است. پيرزن مي گويد كه مي خواهد ترتيبي بدهد تا پسرش را هم به آسايشگاه كهريزك بياورند. او هر روز به بيمارستان تلفن مي زند و حال پسرش را از پرستاران جويا مي شود.
در انتهاي راهرو، من و عكاس از پزشكي مدير روابط عمومي جدا مي شويم تا از بخش ها بازديد كنيم. در اولين بخشي كه وارد آن مي شويم، كساني نگهداري مي شوند كه كمترين توانايي جسماني و روحي را دارند. در يك اتاق پيرزني را مي بينيم كه روي تخت دراز كشيده است. تلويزيون روشن است و كارتون پخش مي كند. فضا و نور اتاق به گونه اي است كه تا به حال بهترين طراحان دكور سينما در ايران نتوانسته اند چنين فضاسازي و نورپردازي كاملي خلق كنند؛ اتاقي كه هر جا و در هر ساختماني هم كه باشد، باز همان احساس را القا مي كند. اتاقي بزرگ با چند تخت فلزي كه نور عجيبي از پشت پرده  پنجره ها مي تابد و آن را روشن كرده است؛ تخت ها خالي است. از پنجره بيرون را نگاه مي كنيم و چند نفر را كنار يك درخت مي بينيم. از بخش خارج مي شويم. چند پيرزن روي صندلي چرخ دار زير سايه درخت هستند. كميته بررسي شرايط سالمند تلاش مي كند بيماراني كه تحرك براي آنها كمتر خطر دارد، هر روز از تخت جدا شوند تا مدتي را در فضاي آزاد سپري كنند.
به بخش ديگري مي رويم و وارد اولين اتاق مي شويم. همه روي تختخواب هستند. از پشت، كسي صدايمان مي زند؛ برمي گرديم. پيرزني خواهش مي كند يك تكه ملحفه لوله شده را از زير كمرش خارج كنيم. جلو مي روم و به آرامي ملحفه را بيرون مي كشم و آن را كنارش روي تخت مي گذارم؛ تشكر مي كند. اين كوچكترين كاري است كه مي شد براي او انجام داد. در اتاقي ديگر همه روي تخت نشسته اند. داخل مي رويم و با صداي آهسته سلام مي كنيم. يكي از پيرزن ها به من مي گويد كه از ده سال قبل، از دو دختر و يك پسر برادرش نگهداري مي كرد. يك روز در خيابان با يك موتوسوار تصادف مي كند و پاهايش آسيب مي بيند. او وقتي گريه  و التماس هاي خانواده موتورسوار را مي بيند، در كلانتري رضايت مي دهد. از آن روز، دو سال است كه در آسايشگاه زندگي مي كند. در اتاق ديگري يك پيرزن از ما خواهش مي كند به او كمك كنيم. جلو مي رويم. نمي تواند كشو ميز كنار تخت را باز كند، چون دستگيره ندارد. به سختي آن را باز مي كنيم. يك عينك، چند كتاب، مهر و تسبيح داخل آن است.
مدير روابط عمومي مي آيد و همراه او به قسمت ديگري مي رويم. در راه، چند پيرزن كه روي نيمكت نشسته اند گلايه مي كنند كه يكي از پيرمردها سر به سر آنها مي گذارد. پيرمرد يك نيمكت آنطرف تر نشسته و با صداي بلند مي خندد.
در كهريزك كمتر كسي را مي توان يافت كه بيكار باشد. وضعيت سالمندان توسط مددكار، روان شناس، فيزيوتراپيست و متخصص كاردرماني بررسي مي شود و آنها در كارگاه هاي مختلف مشغول به كار هستند. بعضي ها قطعه زميني در اختيار دارند و به كشاورزي مشغول هستند.
۵۰۰ نفر روزي 4 ساعت در كارگاه هاي مختلف مشغول به كار هستند. اين كارگاه ها سال ها پيش، ابتدا با هدف سرگرمي سالمندان و معلولان ايجاد شد، اما امروز بيشتر اين كارگاه ها به توليد انبوه رسيده اند و كاركنان آن در بخش هاي مونتاژ قطعات الكترونيكي، رايانه، دوزندگي و ... حتي حقوق دريافت مي كنند. اين كارگاه ها علاوه بر تامين لباس كار پرسنل و بيماران كهريزك، از شركت ها، كارخانه ها و بيمارستان هاي ديگر نيز سفارش دريافت مي كنند. آنها در كلاس هاي قرآن، موسيقي، سرودخواني، سوادآموزي و جلسات شعرخواني شركت مي كنند. به مناسبت هاي مختلف، جشن هايي در مجموعه برپا مي شود. بنياد سينمايي فارابي تجهيزات نمايش فيلم را به كهريزك اهدا كرده و هر روز 3 فيلم نمايش داده مي شود. تعدادي از معلولان جوان كهريزك از اعضاي تيم  هاي ملي ورزشي معلولان كشور هستند. جوانان معلول به مدرسه اي كه خيرين در بيرون از مجموعه ساخته اند مي روند و كنار بچه هاي روستا درس مي خوانند؛ در كنكور شركت مي كنند و به دانشگاه مي روند و مي توانند براي خود زندگي مستقل تشكيل بدهند. معلولان با يكديگر ازدواج مي كنند و مي توانند در سوئيت هاي داخل مجموعه كهريزك زندگي  كنند. علاوه بر كتابخانه و مدرسه ها، درمانگاه كهريزك با وجود تخصص هاي مختلف نيز روزانه مراجعه كنندگاني از روستاهاي اطراف دارد كه با هزينه هاي بسيار كم يا رايگان مورد معاينه و مداوا قرار مي گيرند. در آينده اي بسيار نزديك اولين مركز تحقيقاتي،  پرورشي، نگهداري و درماني ام .اس با حمايت مالي دو خير مقيم خارج از كشور و همكاري انجمن ام. اس ايران با ظرفيت 120 تختخواب در كهريزك به بهره برداري خواهد رسيد.
تا امروز بناي 60 درصد از ساختمان مجموعه كهريزك 2 با ظرفيت 1500 تختخواب انجام شده و فاز اول آن تا پايان سال 84 افتتاح خواهد شد.
نمي توان گفت آدم ها مي خواهند در كهريزك زنده بمانند؛ بايد گفت آنها در جامعه اي كوچكتر زندگي مي كنند، اما جامعه اي كه در 33 سال گذشته، با كمك هاي مردم به فعاليت خود ادامه داده است. هزينه هاي جاري مجموعه خانه سالمندان و معلولان كهريزك، سالانه شش و نيم ميليارد تومان است كه 82 درصد اين مبلغ از كمك هاي نقدي يا جنسي مردم تامين مي شود. از 18 درصد ديگر، 17 درصد كمك هاي دولتي، نيمه دولتي يا خصوصي است كه از اين ميان بيشترين كمك از سوي سازمان بهزيستي كشور است. برخي سالمندان كه توان مالي پرداخت كمك هزينه را دارند، يك درصد باقيمانده هزينه ها را تامين مي كنند. وقتي از مدير روابط عمومي پرسيدم اگر كمك هاي مردمي ناگهان قطع شود، چه اتفاقي رخ مي دهد، پاسخ داد: من بيشتر از 20 سال است كه اينجا كار مي كنم. مرحوم حكيم زاده هميشه مي گفت اگر كمك هاي مردمي به ضخامت يك تار مو هم برسد، اين رشته هرگز پاره نخواهد شد. ما تا به حال به روزي فكر نكرده ايم كه كمك هاي مردمي قطع شود و فكر هم نخواهيم كرد .
كهريزك به هرچيزي كه در دنياي ما وجود دارد، نياز دارد. 9 مهرماه روز جهاني سالمند است و جشن بزرگي در خانه سالمندان كهريزك برپا خواهد شد. اگر تا به حال تصور ديگري درباره آن داشتيد، بايد بدانيد كه كهريزك خانه كساني است كه نمي توانند بيرون از آن زندگي كنند. كهريزك هميشه به كمك هاي مردمي نيازمند است. كهريزك هميشه به صندلي هاي  چرخ دار بيشتري نياز دارد تا سالمندان از تخت جدا شوند و در فضاي سبز، زير درخت بنشينند. آب لوله كشي مجموعه كهريزك خوراكي نيست اما آب لوله كشي تهران، با تلاش مسئولان تا يك سال ديگر آنجا مي رسد. آيا تا آن روز، يك كمپاني توليدكننده آب معدني مي تواند نياز آب  شرب كهريزك را متقبل شود؟ آيا اتوبوسي بهتر وجود دارد كه سالمندان با آن به گردش بروند؟

تولد كهريزك
سالها پيش يكي از پزشكان بيمارستان فيروزآبادي شهر ري چند سالمند كه در خيابان هاي اين شهر پراكنده بودند را جمع كرد و در خانه اي اسكان داد. او مدتي بعد در يك روستاي دورافتاده، ساختماني تهيه كرد و آوار ه هاي منطقه زيارتي ري را در آنجا پناه داد كه خوراك و پوشاك آنها از بيمارستان فيروزآبادي فراهم مي شد. او مدتي بعد با زمين داران و افراد خير منطقه كهريزك ارتباط برقرار كرد و موفق شد 10 هزار متر زمين از آنها بگيرد.

گزارش كوتاه
رايانه فقط وسيله بازي نيست
001998.jpg
محمد مطلق- هنوز كارشناسان علوم ارتباطات و رسانه ها مشغول بررسي خطرات تلويزيون روي ذهن، روان و جسم كودكان بودند كه اينترنت از راه رسيد؛ وسيله يا امكاني كه دامنه خطرآفريني آن قاعدتا بسيار بالاتر از تلويزيون خواهد بود.
اگر خاطرتان باشد پس از ورود اينترنت به ايران، بلافاصله يكي از متخصصان و تئوري پردازان صاحب نام ارتباطات  در ايران، به خانواده ها هشدار داد كه براي جلوگيري از آسيب روحي، رواني و جسمي فرزندان، نكاتي از سوي والدين مورد توجه قرار گيرد. يكي از مهمترين اين نكات اشاره به مكاني بود كه رايانه در آن قرار مي گرفت و امروزه سازمان مادران آمريكايي براي جلوگيري از مواجهه كودكان با پورنوگرافي در اينترنت همان نكته را به عنوان اولين اولويت ذكر مي كند.
اين نظريه پرداز ايراني از اصطلاح شخصيت يا هويت كدر استفاده مي كند و مي گويد: مواجهه اول فرزندان با دنياي اينترنت در صورت كنترل نشدن شكل استفاده، هويت آنها را كدر خواهد كرد. گفتني است هويت كدر پس از گذشت مدتي تثبيت شده و قواعد خود را تحميل مي كند. در اين حالت شخصيت كودكان به هيچ وجه قابل برگشت به ارزش ها و معيارهاي خانوادگي يا اجتماعي نيست. بنابراين آموزش، مهمترين اصلي است كه اگر محقق نشود بهتر آنكه فرزندان به هيچ وجه با اين امكان و وسيله روبه رو نشوند.
سازمان مادران آمريكايي، 13 راه را براي جلوگيري از مشكلات اينترنت در خانواده بويژه براي كودكان توصيه كرده  كه مرور آنها خالي از لطف نيست.
۱ - كامپيوتر را در محلي از خانه قرار دهيد كه در معرض ديد همگان باشد. بنابراين تا آنجا كه امكان دارد از قرار دادن رايانه در اتاق خواب يا اتاق كودك بايد پرهيز شود.
۲ - از يك سيستم فيلترينگ استفاده كنيد يا از جايي، خدمات اينترنت دريافت كنيد كه حتما فيلترينگ داشته باشد.
۳ - به فرزندانتان ياد دهيد كه اگر اتفاقا وارد يك سايت نامناسب شدند، كليد Back را فشار دهند.
۴ - براي استفاده از اينترنت درخانه، قانون بگذاريد و اجازه ندهيد تا فرزندان در هر ساعتي كه دوست داشتند به سراغ آن بروند.
۵ - از نرم افزار فيلترينگي استفاده كنيد كه سابقه همه سايت هاي مراجعه شده را نگه دارد.
۶ - كامپيوتر واينترنت را ابزار سرگرمي بچه ها قرارندهيد.
۷ - به بچه ها ياد دهيد از طريق اينترنت با غريبه ها ارتباط برقرار نكنند.
۸ - به بچه ها آموزش دهيد كه هرگز نام ، آدرس و شماره تلفن خانه را در اينترنت به كسي ندهند.
۹ - به بچه ها آموزش دهيد كه اطلاعات شخصي خود را در اينترنت به هر كسي ندهند.
۱۰ -چت روم فرزندان را مورد نظارت قرار دهيد و اجازه ندهيد به شكل اتفاقي با هر كسي كه مي شناسد و نمي شناسد، ارتباط برقرار كند.
۱۱ - فايل هاي تاريخچه دستگاه را مرتبا بررسي كنيد و حتي نامه هاي الكترونيك بچه هاي خود را كنترل كنيد.
۱۲ - عضويت بچه ها را در سايت هاي اينترنتي كنترل كنيد.
۱۳ - با نوشتن نامه و فرستادن نامه الكترونيك به مراجع مسئول از آنها بخواهيد كه نظارت خود را براي مقابله با پورنوگرافي در اينترنت افزايش دهند.
از نكات فوق مي توان به اين نتيجه ساده رسيد كه رايانه وسيله اي شخصي و خصوصي براي كودكان نيست و آنها حق ندارند به هر شكل ممكن و دلخواه از آن استفاده كنند و باتوجه به حساسيت موضوع، پيشنهاد مي شود در صورتي كه والدين احساس مي كنند اطلاعاتشان نسبت به رايانه و نيز طرز استفاده از آن پايين است، پيش از ورود اين وسيله به منزل، با افراد آگاه مشورت كنند.

خبر
كشف 73 اثر تاريخي و فرهنگي از قاچاقچيان
۷۳ آثار تاريخي و فرهنگي ارزشمند كه در شهريورماه توسط نيروي انتظامي كشف و ضبط شده بود، به اداره كل ميراث فرهنگي و گردشگري استان قزوين انتقال يافت.
به گزارش روابط عمومي سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري، محمدنادرمحمدزاده، مدير كل ميراث فرهنگي و گردشگري با اعلام اين خبر افزود: طي هماهنگي هاي صورت گرفته توسط اداره كل اطلاعات استان و واحد حراست ميراث فرهنگي و گردشگري و همكاري نيروي انتظامي، اشياي كشف شده در تاريخ 15 شهريور از افراد سودجو كه اقدام به حفاري غيرمجاز و خريد وفروش اشياي فرهنگي و تاريخي كرده بودند، به اين اداره كل انتقال يافت. وي با اشاره به اهميت اين اشيا گفت: آثار كشف شده 73 قلم است كه طبق نظريه اوليه كارشناسان ميراث فرهنگي و گردشگري، تعداد 57 قلم آن داراي ارزش تاريخي و مطالعاتي و 13 قلم آن فاقد ارزش است. مدير كل ميراث فرهنگي و گردشگري يادآور شد: كارشناسي هاي دقيق تر روي آثار در آينده صورت مي پذيرد و در صورت اطمينان از اصل بودن اشيا (خصوصا در كتيبه منقوش مطلا) ارزش اين آثار تاريخي و فرهنگي، منحصر به فرد و از موارد استثنايي خواهد بود.
محمدزاده گفت: در حال حاضر آثار ارائه شده با همكاري نيروي انتظامي پس از كارشناسي تحويل امين اموال ميراث فرهنگي و گردشگري شده و پس از كارشناسي هاي دقيق تر در معرض ديد علاقه مندان قرارخواهد گرفت. وي همچنين افزود: راهكارهاي قانوني براي افراد متخلف با نظر مراجع قضايي طي خواهد شد و ميراث فرهنگي و گردشگري نيز به نوبه خود خواهان رسيدگي به تخلفات عاملان خريدوفروش و حفاري هاي غيرمجاز در حريم هاي تاريخي و فرهنگي است.

در كوچه  هاي شهر
خيابان محترم
بيژن مشفق - حتما زياد شنيده ايد كه فلاني از دور دل مي برد و از نزديك زهره، حالا حكايت ماست؛ البته اين مثل در مورد محل كار بنده مصداق دارد. خب، اين سالها هر كس از من مي پرسد محل كارت كجاست؟ مجبورم كلي سرخ و سفيد بشوم و بگويم: رويم به ديوار خيابان فرشته .
بندگان خدا كلي چشم گشاد مي كنند و مي گويند: مردم چه شانسي دارند . من هم براي اينكه زهر محل كار كوفتي ام كم شود، بلافاصله تاكيد مي كنم: البته خودم خاك سفيد مي شينم . و با اين حرف اميدوارم از زخم چشم مردم دور بمانم. بايد حق بدهيد. آخر آدم زن و بچه دار بايد خيلي مواظب باشد. ديگر همه مي دانند كه خيابان فرشته و خيابان هاي منتهي به آن، مال از ما بهتران است، حالا فكر كنيد يك كارمند مثل اين كمترين، هر روز صبح مثل يك شهروند محترم از خاك سفيد بكوبد بيايد به سرزمين فرشتگان. گمانم بشود يك جورهايي به اين سفر هبوط هم گفت. حالا اگر بخواهد و اهالي محترم و سختكوش خيابان فرشته اجازه دهند، داستان هاي جالبي برايتان از اين خيابان خواهم گفت، اما اين بار مي خواهم داستاني را كه همين چند روز پيش اتفاق افتاده برايتان تعريف كنم.
آن روز مدير كل محترم دستور داده بود كه صبح زودتر بيايم اداره. از ما هم كه جز چشم، جوابي درنمي آيد؛ از بس كه آدم ماخوذ به حيا و باحالي هستيم (از قديم گفته اند به بچه رو ندهيد). خلاصه آن روز زودتر از هميشه از خانه زدم بيرون و حدود ساعت 7 صبح در خيابان فرشته بودم. اين خيابان محترم يك خيابان فرعي دارد به نام كوهيار كه به اندازه خيابان اصلي محترم است. اين خيابان در ايام ماضي پر از باغ بوده است، حالا البته يكي، دو تا بيشتر از آن انبوه نمانده، ولي به هر حال، حال و هواي خيابان، كوچه باغي است. همين  طور داشتم مثل يك كارمند خوب خيابان را طي مي كردم كه از بالاي خيابان چشمم افتاد به يك جوان رعنا كه داشت حيران و سر به هوا مي آمد پايين، يك كيف سامسونت بزرگ بچه شهرستاني هم توي دستش بود.
خلاصه آن جوان رعنا در آن ساعت زود صبح در آن كوچه باغ داشت حيران پايين مي آمد تا به من رسيد. در واقع در آن ساعت صبح در آن خيابان محترم بعيد است آدم به درد بخوري بيرون باشد. (بر عكس بعد از ظهرها اين خيابان كه پر است از آدم هايي كه پول  خرد جيبشان، كل ثروتي است كه شب ها پيش از خواب براي خودمان از دنيا سهم مي گيريم؛ يعني دقيقا آدم هاي حسابي).
خلاصه جوان رعناي سامسونت به دست، از من كمترين پرسيد: آقا شما مي دانيد خانه دكتر .... كدوم يكي از اين خانه هاست. فقط مي دانم در خيابان كوهيار است، اما آدرس دقيقش را نمي دانم . آقا از خدا كه پنهان نيست از شما چه پنهان، كلي حال كردم. انگار سر و پزم طوري بود كه آن جوان رعناي سامسونت به دست، فكر كرده بود من توي همان خيابان محترم مي نشينم. براي همين نشانه خانه دكتر ... را از من خواست. (جوان نشاني يكي از مسئولان بلندپايه آموزش عالي را مي خواست و حتما به من حق مي دهيد كه جرات نكنم نام اين مسئول بزرگوار را بياورم. آدم است ديگر، شير خام خورده و ممكن است برايمان شر شود).
انگار بنده خدا منتظر دو گوش شنوا بود تا سر درد دلش باز شود. برايم تعريف كرد كه دانشجوي دانشگاهي است كه آقاي دكتر، رئيس كل آن است. سه ترم است كه نتوانسته قسط وامش را بدهد و دارند بيرونش مي كنند. البته گرفتار بوده و نتوانسته درس هم خوب بخواند و هر سه ترم مشروط شده. آخر خواهر جوانش سرطان خون داشته و او تمام وقت و ذهنش را مصروف اين خواهر كرده بود و نه پولي برايش مانده بود و نه دل و دماغي كه درس بخواند. هفته پيش خواهرش مرده و او قصد كرده درسش را تمام كند. اگرچه دل و دماغ ندارد، اما اين آخرين آرزوي خواهرش بوده كه هميشه دوست داشته يك برادر مهندس داشته باشد تا توي فاميل سربلند باشند. بعد هم گفت: مي دانيد ما پدر و مادر نداريم، بچه كه بوديم توي تصادف عمرشان را دادند به شما. همين يك خواهر را داشتم .
تا اشك به چشمانش ننشسته بود متوجه نشدم كه پيراهن سياه تنش است. زود اشك هايش را پاك كرد و گفت: حالا مي خواهم اگر بشود آقاي دكتر را ببينم. توي دانشگاه كه به اين زودي ها وقت نمي دهند. از ساعت 5 دارم كشيك مي دهم تا اگر ديدمشان بهشان مسئله اي را بگويم .
گفتم: اين طوري كه نمي شود پدر آمرزيده، اين خيابان بزرگ است. ممكن است تا تو سر خياباني آقاي دكتر كه خانه اش اين طرف است، برود سركارش و تو سر كار بماني . گفت: خب چاره چيست؟
گفتم: راه بهتر اين است كه صبر كني و منتظر بماني تا يكي از سرايدارهاي اين آپارتمان براي كاري بيرون بيايد. گپ و گفتي بزني و خسته نباشيدي بگويي. آنوقت سرحرف را باز كني كه من حقير كه سخت درمانده ام، با آقاي دكتر كار دارم. اينها لابد مي دانند كه طبقه آقاي دكتر كدام است و كدام يكي از اين زنگ ها به در خانه آقاي دكتر ختم مي شود. آنوقت است كه ترحمي مي كنند و تو مي تواني به مراد خود برسي و آقاي دكتر را ببيني. بالاخره آقاي دكتر از منزل بيرون مي آيد. حداقلش اين است كه صبح مي خواهد به سر كار و دانشگاه برود. جوانك لبخندي زد و تشكركرد.
من هم لبخند زدم. جوان رعنا براي پدر و مادرم آمرزش طلبيد و من هم خوشحال از خوشحالي اين بنده خداي كوهيارگرد، راهم را به سمت اداره ادامه دادم. توي دلم هم دعا كردم كار اين بنده خدا درست شود و بتواند به ديدار آقاي دكتر نائل شده تا توي فاميل سربلند شود، اما براي كه؟ شايد براي چشم هاي نگران خواهر. شايد.

در شهر
ايرانشهر
جهانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
زيبـاشـهر
سفر و طبيعت
شهر آرا
|  ايرانشهر  |  جهانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  زيبـاشـهر  |  سفر و طبيعت  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |