پنجشنبه ۲۱ مهر ۱۳۸۴
سياست
Front Page

تحليلي بر روابط خارجي ايران و آمريكا
چالش امنيتي
002364.jpg
جواد منصوري
بدون ترديد، انقلاب اسلامي ايران را مي توان نقطه عطفي در تحولات بين المللي تلقي كرد. جمهوري اسلامي ايران در حالي موجوديت يافت كه ايدئولوژي اصلي آن در تضاد كامل با سياست هاي كاخ سفيد بود. چنين فرآيندي موجب شد كاخ سفيد از آغاز انقلاب تاكنون سياست هاي خصمانه اي را عليه كشورمان اتخاذ كند.
موقعيت و جايگاه ممتاز ايران در منطقه و مناسبات بين الملل، واشنگتن را واداشت
تا رويكردها و جهت گيري هاي سخت گيرانه تري را با به كارگيري عباراتي چون تروريسم، ناقض حقوق بشر و محور شرارت اتخاذ كند.
نوشتار زير، مروري است بر فراز و فرودهاي رابطه ايران و آمريكا و چالش هاي امنيتي ميان دو كشور كه مي خوانيد:

حضور در ايران
با اشغال ايران توسط متفقين در جريان جنگ جهاني دوم و حضور تأثيرگذار ايالات متحده در ايران، زمينه هاي حضور گسترده و سلطه  همه جانبه  آن فراهم شد. آمريكا با درك موقعيت استراتژيك و ژئواستراتژيك ايران و برخورداري از منابع عظيم نفت و همسايگي با شوروي، گسترش روابط دوجانبه و حذف سلطه انگليس، سلطه مستقيم را در سياست هاي استراتژيك خود قرار داد؛به گونه اي كه با افزايش حجم كمك هاي مستقيم و غيرمستقيم، تشكيل شبكه  جاسوسي و جذب عوامل و دوستان، نفوذ در دستگاه هاي نظامي و غيرنظامي، تأثيرگذاري بر افكار عمومي، با حمايت از تماميت ارضي ايران در جريان تجزيه  آذربايجان توسط شوروي، طرح شعارهاي استقلال، توسعه و آزادي در جهت تحقق اهداف بلندمدت خود اقدام كرد.
كودتاي ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ گام بلندي در جهت سياست هاي بلندمدت و تسلط بر ايران و حضور همه جانبه و تأثيرگذاري در تمامي زمينه هاي دولتي بود.
از جمله پي آمدها و آثار كودتاي ۲۸ مرداد، گره خوردن امنيت داخلي و خارجي به اقدامات و سياست هاي ايالات متحده، در راستاي تأمين منافع آن بود. تشكيل سازمان اطلاعات و امنيت كشور(ساواك)، سازماندهي، تجهيز، آموز ش و گسترش نيروهاي مسلح، نفوذ در سازمان ها و گروه هاي سياسي و اجتماعي بخشي از اقدامات داخلي، تشكيل پيمان بغداد (و تبديل آن به سنتو بعد از خروج عراق)، برقرار كردن روابط ويژه  ايران و اسرائيل، ايفاي نقش ژاندارمري در خليج فارس براي حفاظت از منافع ايالات متحده، مقابله و سركوب گروه ها و جريان ها و سازمان هاي مسلمان و ضد آمريكايي، مهمترين زمينه هاي اقدامات امنيتي، سياسي و نظامي دو كشور بود.
اهميت حضور و سلطه ي ايالات متحده در ايران و منافع عظيمي كه توسط رژيم شاه در اختيار آن كشور قرار گرفت به اندازه اي بود كه «كسينجر» يكي از استراتژيست هاي ايالات متحده گفت: «شاه نادرترين متحد آمريكا در جهان بود» (۲)
ايران «جزيره  ثبات» و حيات خلوت دائمي آمريكا در خاورميانه و يكي از دو ستون (همراه با اسرائيل) مورد اتكاي آمريكا و غرب - خصوصاً در دهه۵۰ (شمسي) و با افزايش ناگهاني درآمد نفت براي تضمين سلطه  نظام سرمايه داري و تداوم جريان نفت ارزان - و تضمين امنيت اسرائيل و اقمار آمريكا در منطقه، در سياست خارجي آمريكا از جايگاه ويژه اي برخوردار شد. تحليل و تبيين چگونگي روابط دو كشور و رابطه ويژه شاه زمامدار آمريكا نيازمند تحقيقي مستقل است.(۳)
آمريكا و انقلاب اسلامي
با آگاهي از آنچه كه در ۲۵ سال بعد از كودتا گذشت، وقوع انقلاب اسلامي پديده اي فوق العاده يا بسيار مهم نبود، بلكه از ديدگاه تمامي تحليلگران سياسي و اجتماعي غرب پديده اي عجيب، باورنكردني، ناشناخته و غيرمتعارف بود كه بسياري از معادلات، اوضاع و احوال و ساختارهاي موجود را دگرگون و شرايط كاملاً متفاوتي را ايجاد كرد. غرب به ويژه آمريكا مجبور شد بازتعريف و بازشناخت و بازبيني كاملاً عميقي از اسلام، روحانيت، تشيع و ايران داشته باشد.
رويكرد اوليه  غرب «سياست صبر و انتظار» براي آشنايي و آمادگي برخورد با پديده  جديد بود، اما ايالات متحده به دلايلي چند از همان آغاز نه تنها واقعيت را پذيرا نشد، كه صريحاً و علنا و با تعصب در مقابل آن ايستاد. ايالات متحده حاضر به اعتراف و به رسميت شناختن و تن دادن به موازين، مقررات و اصول متعارف بين المللي نشد. با اين تفكر و موضع گيري وضعيت كاملاً جديد و پيچيده اي شكل گرفت كه در طي ۲۵ سال گذشته جغرافياي سياسي، امنيتي، نظامي، اقتصادي و فرهنگي منطقه را دگرگون كرده است.
جريان روابط و آنچه بر دو كشور پس از پيروزي انقلاب گذشته از ابعاد متعددي قابل پژوهش و نتيجه  گيري مي باشد. اما آنچه در اين نوشتار به اختصار به آن پرداخته مي شود، چالش هاي امنيتي ناشي از تعارض دو كشور و تضاد ديدگاه ها و منافع ملي است.
در سياست خارجي و بين المللي هر كشور نمودهايي از تهديد و ضديت بر ضد ديگران وجود دارد. اين امر در رويكرد واقع بينانه نسبت به رفتار دولت ها ظهور بيشتري دارد. كسب قدرت و اقتدار در ابعاد متعددي براي به حداكثر رساندن منافع ملي و رقابت با ديگران اصل اساسي در سياست مي باشد. بر اين اساس، سياست بين المللي به ويژه در نظام هاي استكباري مبتني بر قدرت است و چالش هاي امنيت و منافع ملي كه اساسي ترين مقولات مورد توجه دولت ها و مراكز علمي و مطالعات سياسي و اجتماعي است.
در تعاملات و برخوردهاي جمهوري اسلامي ايران و آمريكا طيف گسترده اي از تهديدات - كه شامل مؤلفه هاي فرهنگي، اقتصادي، سياسي و بين المللي مي باشد - نقش دارد. لذا سطح تهديدات و چالش هاي امنيتي برضد ج.ا.ا. رو به افزايش است.
002367.jpg
آمريكا و سياست دشمن سازي
وجود دشمن و تهديد جدي خارجي براي سياست داخلي و جلب پشتيباني و حمايت از دولت در سياست خارجي، يكي از شگردهايي است كه بعضي دولت ها براي انسجام داخلي و اهداف خارجي به كار مي گيرند.
ايالات متحده به دلائل متعددي - از جمله نداشتن هويت مشترك و قابل اتكا - به شدت نيازمند مجري اين سياست بوده و مي باشد. پس از جنگ جهاني دوم، خطر غول كمونيسم، فرصتي براي سركوب حركت هاي ضد امريكايي، سلطه، استثمار و خلاصه هر ظلم و تجاوزي در جهان بود.(۴) سياست ضدكمونيستي ايالات متحده منافع فوق العاده اي براي دولت و ملت آمريكا در داخل و خارج داشت؛ به گونه اي كه زمينه ساز قدرت بلامنازع جهاني آن شد:
پس از فروپاشي شوروي، براي آينده ايالات متحده يكي از سه احتمال متصور بود:
۱. نظام سرمايه داري و سلطه جهاني آمريكا نيز همانند شوروي متلاشي شود.
۲. نظام دوقطبي به نظام چند قطبي تغيير وضعيت دهد و آمريكا يكي از چند قدرت بزرگ شود.
۳. آمريكا به صورت «تك ابرقدرت» و «حاكم بلامنازع» جهان شود.
دولت آمريكا و غول هاي عظيم سرمايه سالار اين كشور، طبعاً به هيچ وجه حاضر به قبول وضعيتي غير از وضعيت سوم نمي باشند. لذا در يك پروسه ي مطالعاتي و سياستگذاري براي قرن بيست و يكم، استراتژي «مبارزه با تروريسم!» را جايگزين كمونيسم كردند. ماهيت و محتواي استراتژي جديد، اهداف كلان و منطقه اي، سياست هاي بلندمدت و كوتاه مدت آن بحث جداگانه و مفصلي را مي طلبد. ايالات متحده سياست مبارزه با تروريسم را با چاشني مقابله با سلاح هاي كشتارجمعي، عرصه جديدي براي چالش و تقابل با جريان ها، گروه ها و دولت هاي معارض كرد. تمامي دستگاه ها، رسانه ها و امكانات براي اجراي سياست هاي جديد با شيوه ها، واژه ها و ابزار جديد به خدمت گرفته شد. فضاسازي هاي لازم و مؤثر براي جدال گرايي، خودمحوري، بي اعتنايي به ساختارهاي حقوقي و بين المللي، براي تداوم چنين فرآيندي، سياست جديد دولت در دوران محافظه كاران جديد، در قالب جمهوري خواهان به رهبري «جرج دبليو بوش» شد.
در رويكردهاي جديد، چالش هاي گسترده تري با متهم كردن ديگران - از جمله جمهوري اسلامي ايران و چندين كشور ديگر- به وجود آمد. در چنين شرايطي، ايران به عنوان عضو اصلي «محور شرارت» معرفي و امكانات دستگاه هاي حكومتي و رسانه ها براي نهادينه كردن اين تفكرات و ضرورت متمركز شدن درمقابل، دشمن و غول تروريسم! تبليغ مي شود، به اين ترتيب مي توان گفت جنگ عليه ايران و چالش هاي امنيتي، سياسي و اقتصادي ابعاد و دامنه وسيع تري نسبت به گذشته به خود گرفته است.
محورهاي چالش امنيتي ايران - آمريكا
اگرچه نظريه اي مبتني بر «توهم توطئه»، «دشمن تراشي خيالي»، «پيروي از نظريه ساختگي امپرياليسم» پيرامون تضاد دو كشور وجود دارد، اما واقعيت هاي موجود به اندازه اي زياد و آشكار است كه عمل منكران را جز انكار واقعيت ها و تجاهل و يا احياناً عامل دشمن بودن و توجيه گر نظام سلطه نمي توان تحليل نمود.
اعتراف بسياري از مقامات و نويسندگان اروپا و آمريكا، به دخالت و نفوذ و سلطه بر ايران در گذشته و توطئه چيني و تحريك و تبليغ بر ضد ايران بعد از پيروزي انقلاب اسلامي تمامي ترديدها را در اين زمينه از بين برده است. از طرف ديگر در حوزه  سياست خارجي و در روابط بين الملل، اهداف از پيش تنظيم شده به معناي عملي شدن در صحنه ي سياسي نيست. همه ي بازيگران صحنه ي بين الملل از جمله ايران و آمريكا داراي اهداف و منافعي هستند كه نه تنها همگام و هماهنگ نيستند، بلكه در تقابل و تعارض با يكديگر قرار دارند. در عين حال دولت ها هر چند ضعيف و محدود باشند، از نقش خود غفلت نمي كنند و تلاش براي به حداكثر رساندن منافع و حفظ هويت و تماميت ارضي خود را به هر قيمت ادامه مي دهند. پيشبرد اهداف و برنامه هاي سياست خارجي هر كشوري بستگي به قدرت و توانايي آن كشور و در عين حال توانمندي دولتمردان در استفاده از ديپلماسي و بهره گيري از امكانات رسانه اي و تبليغي و بهره برداري بهينه از شرايط بين الملل دارد. به اين ترتيب براي جمهوري اسلامي ايران با توجه به رسالت منطقه اي و بين المللي و موقعيت حساس در مواجهه  با بزرگترين قدرت استكباري قرن، شناخت و تحليل واقعيت ها و اتخاذ سياست هاي اصولي براساس سه اصل مكتبي عزت، حكمت و مصلحت(۵) و برخوردهاي سنجيده، يك ضرورت و مسئوليت بزرگ است. مهمترين زمينه هاي درگيري و چالش امنيتي و سياسي ايران و امريكا عبارتند از:
۱. نفت
وجود ذخاير عظيم نفت و منافع مرتبط با آن به حدي است كه در صد سال گذشته يكي از مهمترين فاكتورهاي تأثيرگذار در روابط قدرت هاي بزرگ و رقابت آنها براي تسلط بر خاورميانه از جمله ايران بوده است. از آنجا كه امريكا و جهان غرب مصرف كننده ي عمده ي توليدات نفتي مي باشند، كشورهاي صادركننده ي نفت منطقه در معرض چالش امنيتي و سياسي دائمي هستند. اگرچه نفت مي تواند يكي از عوامل فشار بر كشورهاي بزرگ و سرمايه سالار باشد، ولي به علت ضعف دولت هاي صادركننده و اختلافات آنها و وابستگي به درآمد نفت، عملاً نتوانسته اند از اين فرصت بزرگ به نفع اهداف ملي و منطقه اي به روش هاي زير بهره گيري نمايند.
۱. افزايش قيمت و برقراري رابطه  قيمت با معدل قيمت كالاهاي توليدي در سطح بين المللي
۲. كاهش توليد به گونه اي كه هميشه تعادل عرضه و تقاضا وجود داشته باشد.
002370.jpg
اعتراف بسياري از مقامات و نويسندگان اروپا و آمريكا به دخالت ،نفوذ و سلطه بر ايران در گذشته و توطئه چيني و تحريك و تبليغ بر ضد ايران بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ، تمامي ترديدها را در اين زمينه از بين برده است
۳. تحريم نفتي كشورهاي سلطه جو و استعمارگر
با استقلال كشورهاي آسياي مركزي و قفقاز، دامنه ي ژئوپولتيك ايران در شمال گسترش پيدا كرد، و قرارگرفتن بين دو منطقه نفت خيز و مسأله ي انتقال انرژي، اهميت ايران را براي غرب به ويژه امريكا دوچندان كرده است، به طوري كه ناديده گرفتن اين كشور در نظام آينده ي جهاني امري غيرممكن خواهد بود.
«وجود موقعيت گذرگاهي كه به گفته ي بسياري از كارشناسان ارزانترين و كوتاه ترين مسير براي انتقال منابع انرژي حوزه ي درياي خزر مي باشد، قرارگرفتن در منطقه اي نفت خيز و همچنين داشتن ۷/۸۹ ميليارد بشكه ذخيره ي نفتي - كه جزء بزرگترين حوزه هاي ذخاير اثبات شده ي دنيا مي باشد - و حداقل ۱۲% گاز جهان، داراي مقام ويژه اي در عرصه ي سياست و اقتصاد بين الملل است. اين موضوعات عواملي هستند كه تأثير عمده اي بر مسائل امنيتي ايران مي توانند داشته باشند. با تبديل شدن حوزه ي درياي خزر به گذرگاه انرژي و پيامدهاي سياسي و اقتصادي كه از اين بابت نصيب ايران مي شود، مي توان جايگاه ايران را به عنوان قدرت منطقه اي حتي فرامنطقه اي تحليل كرد. در ايران با همه تلاش هاي صورت گرفته بعد از انقلاب، هنوز نفت و گاز حرف اول را در بسياري از سياست هاي داخلي و خارجي و امنيت و منافع ملي و وابستگي هاي ناشي از آن مي زند. متأسفانه حدود ۸۰% درآمدهاي ارزي و ۴۰% درآمد دولت، از محل درآمدهاي نفتي تأمين مي شود. و اين وابستگي مورد سوء استفاده ي شديد اروپا و امريكا شد، به گونه اي كه ثبات اقتصادي، سياسي و امنيتي كشور دچار چالش گرديد». (۶)
اگر ريشه ها و دلايل كودتاي ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ بررسي شود، وابستگي امنيت و حكومت و ثبات اقتصادي و سياسي به نفت بيشتر روشن مي شود. لذا مي بايست نفت و درآمدهاي ناشي از آن را صرفا يك مقوله ي داخلي و اقتصادي تلقي نكرد، بلكه كالايي استراتژيك كه مستقيما با امنيت و منافع ملي و از چالش هاي ج.ا.ا. با دنياي سرمايه داري خصوصا امريكا در نظر گرفت. همچنانكه هرگونه تغيير و تحولي در وضعيت توليد، قيمت و تحولات كشورهاي صادركننده ي نفت، اخبار مهم سياسي و بين المللي را تحت الشعاع خود قرار مي دهد.
۲. موقعيت استراتژيك
خاورميانه از ديرباز به علت موقعيت استراتژيك محل رقابت قدرت هاي مختلف و همچنين كانون اديان بزرگ جهان بوده است. خليج فارس به ويژه ايران بارها مورد تعرض و تجاوز قدرت هاي استعماري براي تسلط و استثمار قرار گرفت. در كرانه هاي خليج فارس، جهان اسلام به دو نيمه تقسيم مي شود. نيمه ي غربي كه به سمت باختر تا اقيانوس اطلس گسترش يافته و نيمه ي خاوري از هند و ايران شروع و با گذر از شبه قاره تا اندونزي و فيليپين پيش مي رود. هر قدرتي كه در ايران استقرار يابد از اين موقعيت استراتژيك مي تواند در برابر روسيه و براي فشار بر كشورهاي خاورميانه و مصر و شمال افريقا بهره گيري كند. گسترش روابط و كمك مالي و فني در چهارچوب اصل چهار ترومن، كودتاي ۲۸ مرداد ،۳۲ تأسيس پيمان بغداد و سنتو، تأسيس ساواك و سركوب مبارزات ضداستعماري و استقلال طلبانه، اجراي رفرم انقلاب سفيد، تحميل قرارداد كاپيتولاسيون و برقراري روابط ويژه با اسرائيل، بخشي از اقداماتي است كه امريكا براي مقابله با تهديد شوروي و غول كمونيسم و انقلاب از پايين و در واقع انقلاب اسلامي انجام داد. در قرن بيستم و بيش از آن در قرن ۲۱ كشورهاي بزرگ به جاي توجه به ژئوپولتيك بيشتر به ژئواكونوميك روي آورده و سعي مي كنند به مناطق حساس جهان براي كسب امتيازات نظامي، سياسي به موقعيت اقتصادي (ژئواكونوميك) تسلط بيشتري داشته باشند. بنابراين سلطه بر ايران در محور سياست هاي خاورميانه اي اروپا و امريكا قرار دارد و از اين رو در جريان مبارزات انقلاب اسلامي نهايت تلاش خود را براي ممانعت از پيروزي آن به كار گرفتند.
با پيروزي انقلاب اسلامي و سقوط رژيم وابسته ي پهلوي و قطع سلطه و منافع امريكا از ايران، بسياري از معادلات داخلي، منطقه اي و بعضا بين المللي متحول و مقولات جديد و مسائل پيچيده اي شكل گرفت كه همچنان تداوم دارد. موقعيت استراتژيك ايران يكي از علل اصلي شدت بحران و تعميق چالش هاي امنيتي ايران و امريكا بوده است. فروپاشي شوروي و اشغال افغانستان و عراق، حساسيت و اهميت استراتژيك و ژئواستراتژيك ايران را افزايش داد، به گونه اي كه ايران محور چالش ها و اقدامات امنيتي قرار گرفت و از اينرو بخشي از «محور شرارت» و شايد اساس آن شد! سقوط بغداد اين توهم را براي مقامات امريكايي ايجاد كرد كه شرايط براي تشديد فشار و زمينه سازي براي سقوط نظام جمهوري اسلامي فراهم شده است.
جرج تنت رئيس سازمان سيا (CIA) در برابر جمعي از نمايندگان كنگره اظهار داشت: «بسياري از تندروها خواستار به وقوع پيوستن يك انقلاب در ايران هستند، غافل از اينكه اينها همه آرزو و رؤيايي شيرين اما تحقق نيافتني است...» وزير دفاع امريكا (براي توجيه حمله نظامي به ايران)... در شوراي روابط خارجي امريكا در نيويورك بدون اشاره به اشغال نظامي يك كشور مستقل(عراق) گفت: «اگر ايران براي روي كار آوردن يك دولت مذهبي [در عراق] تلاش كند با اقدامات خصمانه ي امريكا رو به رو مي شود... ايران بايد آگاه باشد تلاش آنها براي ترسيم چهره ي عراق همانند ايران، با اقدامات خصمانه! عقيم گذارده مي شود». (۷)
۳. اسلام انقلابي
بدون ترديد در استراتژي بلندمدت امريكا جنگ با اسلام به عنوان مكتبي سازش ناپذير و ضدسلطه اصل استراتژيك و تعيين كننده است. جنگ اسلام و كفر و دشمني پايدار غرب خصوصا يهوديان حاكم در دستگاه هاي حكومتي، در چند قرن گذشته محور سياستگذاري هاي دولت هاي استعماري بوده است. هرگونه تحليل بدون توجه به اين واقعيت، انحراف و تحريف در شناخت و تحليل پديده هاي سياسي و تحولات فرهنگي و امنيتي است. اين امر در اعمال نظريه ي «برخورد تمدنها» و تقويت نگراني جوامع غيراسلامي به علت گسترش موج گرايش به اسلام مي باشد.
از طرف ديگر مهمترين چالش ها براي امريكايي ها و به ويژه اسرائيل موضوع بيداري اسلامي و بازگشت به اسلام و آمادگي براي ايثار و شهادت است. تحليل گران و سياستمداران تغيير جغرافياي فرهنگي، سياسي و امنيتي منطقه را با پيروزي انقلاب اسلامي و اتخاذ سياست مستقلانه و ضداستكباري جمهوري اسلامي كاملاً مرتبط مي دانند. قدرت واقعي در جهان اسلام بر ضد امريكا و اروپا و منافع منطقه اي آن ها، ايمان و اعتقاد اسلامي مي باشد. آنچه كه در لبنان، فلسطين، افغانستان و عراق مي گذرد و امريكا را دچار سرگرداني و حتي انفعال كرده است، متأثر از فرهنگ انقلاب اسلامي ايران است. ساختن فيلم هاي منفي و غيرواقعي از وضعيت مسلمانان، معرفي اسلام به عنوان يك دين و مكتب خشن، ضد توسعه و آزادي، با هدف زمينه سازي براي اجراي عمليات ويرانگر بر ضد مسلمانان و جلب حمايت شهروندان از سياست هاي جنگ طلبانه و تهاجمي، بخشي از اقدامات بر ضد مسلمانان به ويژه ايران است.
002373.jpg
صهيونيسم در تمام ساختار سياسي ، اقتصادي و اجتماعي آمريكا ريشه دوانده است . تهديد كشورهايي نظير ايران، سوريه و لبنان به حمله نظامي، تحريم اقتصادي ، جنگ تبليغاتي و سياسي و به راه انداختن جنگ داخلي ، جزيي از سياست هاي اسرائيل و آمريكا در خاورميانه مي باشد
۴. امنيت و منافع اسرائيل
تأسيس كشور اسرائيل به روشي غيرمعمول و بي سابقه توسط اروپا و پيوند آن با امريكا با اهداف خاصي صورت گرفت كه ربطي به دين يهود و يهوديان سرگردان و بازگشت آنان به سرزمين موعود نداشت. آنچه به عنوان توجيه براي تأسيس اسرائيل گفته شد نه منطقي و نه در عرف بين المللي شناخته شده بود.
سرزمين مسلمين غصب، تعداد زيادي كشته، آواره و تعدادي مجبور به اطاعت از حكومت تحميلي و سركوبگر شدند. داستان تشكيل دولت اسرائيل و اقدامات آن در طول بيش از نيم قرن بسيار غم انگيز و زيان بار بوده است. واقعيت اين است كه صهيونيسم در تمام ساختار سياسي، اقتصادي و اجتماعي امريكا ريشه دوانده و نبض حياتي اين كشور در دست صهيونيست ها قرار دارد.
تمامي رؤساي جمهور ايالات متحده خود را ملزم به حمايت و تأمين منافع نامشروع و امنيت رژيم اسرائيل مي دانند، و اين مسأله در سياست ها و اقدامات مسئولان امريكا به وضوح ديده مي شود.
در اكتبر ۲۰۰۲ روزنامه ي نيويورك تايمز اخباري را در مورد «پل ولفوويتز» (معاون وزير دفاع امريكا) و دار و دسته ي وي منتشر كرد، كه در آن از فشار اين افراد بر دولت بوش براي آغاز جنگ فوري عليه عراق سخن گفته شده است، زيرا حمله به افغانستان (سرزمين خشك و فقير) نمي تواند جنگ جهاني كه آنان در صدد شعله ور كردن آن هستند، آغاز كند. از نظر آنان عراق پله ي ديگري براي جنگ بر ضد تروريسم و «برخورد تمدنها» است. در اين طرح دين اسلام دشمن معرفي شده است و بايد «جنگي صدساله» بر ضد آن آغاز شود. پس از انتشار اين طرح، اين افراد «گروه ولفوويتز» لقب گرفتند. اين گروه در حال حاضر ايالات متحده را در همان مسيري هدايت مي كنند كه سياست تندرو و افراطي و بسيار خطرناك صهيونيستها به آن سو در حال حركت است. در اين تفكر همه ي دولت هاي اسلامي كه اسرائيل از آنها مي ترسد، دشمن تلقي شده اند، و شايد اگر دولت بوش نبود، اين ايده هاي ولفوويتز تنها يك رؤيا باقي مي ماند.
... گروه ولفوويتز به شدت تلاش مي كند كه ايالات متحده را به حركت در مسير سياست هاي جناح راست تندروي اسرائيلي كه از مهمترين هدف هاي آن حمايت از «تهاجم هسته اي احتمالي رژيم صهيونيستي به كشورهاي عرب» است، سوق دهد. «پل ولفوويتز» يكي از ۲۳ شخصيت يهودي حاضر در دولت بوش پسر محسوب مي شود. (۸)
موضع جمهوري اسلامي ايران در قبال قضيه ي فلسطين و ايستادگي بر اصول مكتبي و ارزشي خود، از محورهاي مهم چالش امنيتي در داخل و خارج مي باشد. دولت اسرائيل با استفاده از تمامي امكانات سازمان هاي يهودي و صهيونيستي و عوامل مؤثر و ذينفوذ در كشورهاي اروپايي و امريكايي و با بكارگيري ابزارها و شيوه هاي موجود، سعي در افزايش مشكلات امنيتي و سياسي ايران دارد.
گسترش و تداوم نهضت مقاومت ملت فلسطين و ناتواني اسرائيل در سركوب حركت اسلامي - انقلابي مردم، زمينه ساز و اهرم فشار بيشتر بر ايران شده است. زيرا بر اساس تحليل هاي موجود، ايران الهام بخش و حمايت كننده ي اينگونه حركت ها مي باشد. لذا براي قطع خطوط ارتباطي و حمايتي مي بايست چالش ها و گرفتاري هاي داخلي و خارجي را براي بالابردن هزينه ي پشتيباني ملت فلسطين افزايش داد، به گونه اي كه ادامه ي حركت به سادگي مقدور نباشد.

نگاه امروز
فراز و فرود مناسبات

مسعود شيرزاد
روابط خارجي هر كشور بخشي از تاريخ تحولات آن مي باشد از اين رو شناخت تاريخ روابط ايران و آمريكا كه در بسياري از امور داخلي نيم قرن اخير مستقيم يا غيرمستقيم دخالت داشته، مفيد و در صورت بهره گيري سازنده مي باشد.
قبل از جنگ جهاني دوم روابط دو كشور عادي و به علت فاصله جغرافيايي از تحرك چنداني برخوردار نبود. اما اشغال ايران در جريان جنگ توسط متفقين كه ايالات متحده يكي از اعضاء تشكيل دهنده آن بود حضور و نفوذ آمريكا در ايران را متحول و روابط دو كشور تحت تأثير تحولات منطقه اي و بين المللي به تدريج گسترده و پيچيده شد.
با كودتاي ۲۸ مرداد ۳۲ روابط به سمت سلطه مستكبرانه و تغيير ساختار اقتصادي، سياسي، نظامي و فرهنگي معطوف شد. ۲۵ سال حاكميت آمريكا بر ايران چالش گسترده اي با مردم و باورهاي آنان بود.
انقلاب اسلامي در ايران آغاز تحول و دگرگوني عميقي در روابط شد. ايران كه روزي جزيره ي ثبات و بهشت سرمايه داري و ژاندارم منافع دولت ايالات متحده بود، در يك چالش گسترده با سياست ها و برنامه هاي آن دولت قرار گرفت. با وجود ذخاير عظيم نفت و بازار كالاهاي سرمايه داري، موقعيت استراتژيك و ژئواستراتژيك؛ موجوديت و امنيت و سلطه اسرائيل متحد استراتژيك آن دولت در منطقه با وقوع انقلاب اسلامي در معرض تهديد قرار گرفت. در ۲۵ سال گذشته استراتژي سقوط جمهوري اسلامي با روش هاي براندازي از درون، براندازي از بيرون، براندازي از درون و فشار از بيرون با صرف هزينه هاي قابل ملاحظه و به كارگيري ديپلماسي عمومي، استحاله فرهنگي، جنگ داخلي و خارجي، تحريم اقتصادي، جنگ رواني و تبليغاتي، چالش امنيتي ايران و آمريكا بوده است.
چالش ايران و آمريكا در سال هاي اخير وارد مرحله ي جديدي شد كه تشديد اقدامات و تهديدات و اخيراً طرح مسأله «سلاح هسته اي و كشتار جمعي» بر چالش هاي قبلي افزود و جنجال آفريني ها، اغتشاشات، هرج و مرج براي تكميل و تأثيرگذاري بيشتر تهديدات امنيتي سازماندهي و اجرا شد، اما نتيجه چنداني براي آمريكا نداشت. زيرا ملت و دستگاه هاي جمهوري اسلامي ايران با وجود دشواري ها و خسارات سنگين، استقلال، حاكميت و منافع ملي و ارزش هايش را به معامله نمي گذارد و از اين رو درگيري همچنان ادامه دارد.
تاريخ روابط دو كشور ايران و آمريكا در جريان انقلاب اسلامي و بعد از پيروزي، فراز و نشيب هاي بسيار دارد و به همين دليل تحقيق ويژه اي را مي طلبد. موقعيت و جايگاه جهاني اين كشور و تأثيرگذاري آن بر بسياري از سياستگذاري هاي منطقه اي و بين المللي، خصوصا در ارتباط با امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران ايجاب مي كند، مطالعات و تحقيقات گسترده اي در اين زمينه صورت گيرد، و مراكز مطالعاتي امكانات و فرصت هاي بيشتري را به اين موضوع اختصاص دهند.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   سياست  |   فرهنگ   |
|  ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |