پنجشنبه ۲۱ مهر ۱۳۸۴
چگونه با ارشدها رفتار كنيم؟
002313.jpg
اعضاي خانواده از ابتداي تاريخ تاكنون در بين تمامي جوامع بشري، به عنوان اصلي ترين نهاد اجتماعي و منشاء فرهنگ ها، تمدن ها و تاريخ بشر محسوب شده و جامعه شناسان همواره بر پرداختن به اين بناي مقدس و بنيادين جامعه و حمايت و هدايت آن به جايگاه واقعي و متعالي اش تأييد كرده اند غفلت از آن موجب دور شدن بشر از حيات حقيقي خود و سقوط بر ورطه هلاكت و ضلالت تلقي شده است. بي گمان ايجاد خانواده متعادل و پويا در وهله نخست مستلزم برخورداري زوجين و فرزندان از مهارت هاي زندگي و نيز آموزش هاي همه جانبه درباره حقوق به معناي عام آن است.
تعريف خانواده
از ديرباز مفهوم خانواده متشكل از زن و مرد و فرزند و يا فرزندان است. اولين فرزند خانواده به علت بي تجربگي والدين در ابتداي زندگي داراي تظاهرات رفتاري خاصي مي باشد كه نسبت به ساير فرزندان متفاوت است و چگونگي رفتار با او پيوسته از دغدغه هاي خانواده است.
اختلالات رفتاري و رواني در فرزندان اول
اولين فرزندان در هر خانواده از يك موقعيت برتري برخوردارند. مراقبت بيش از حد به جهت ثمره يك عشق سرانجام يافته بودن، بعضا اولين نوه بودن نزد پدربزرگ ها و مادربزرگ ها در سلسله مراتب نظام خانوادگي از يك موقعيت مطبوع مزيت يافته اي بهره مند هستند. اين موقعيت تا زمان تولد دومين فرزند ادامه مي يابد ولي با تولد فرزند دوم ناگهان محبت و توجه والدين و ديگر اطرافيان نسبت به آنان كمتر مي شود و فرزند اول از موقعيت مطبوع و مزيت يافته اي تنزل مي يابد. از آنجائيكه والدين و اطرافيان الگوي رفتاري خاصي براي نحوه برخورد خود با فرزند اول در مقابل اين تنزل ندارند و اغلب با رفتارهاي ناشيانه خود فرزند اول را نسبت به فرزند دوم نه تنها بي علاقه مي كنند بلكه حسادت را در وجود او نهادينه مي نمايند و يا با توجه بيش از حد او را دچار نخوت و تكبر مي كنند. بررسي هايي كه كارشناسان انجام داده اند مؤيد اين مطلب است كه تظاهرات رفتاري رواني در فرزندان اول نسبت به ساير فرزندان بيشتر است كه دليل عمده آن تنزل مرتب فرزند اول پس از كودك دوم است و كاهش توجه و محبت اطرافيان موجب آن مي شود كه فرزند اول سعي نمايد با نشان دادن اختلالات رفتاري و رواني به هر قيمتي كه شده دوباره آن موقعيت را به دست آورد.
رفتار تبعيض آميز والدين
بسياري از والدين كه نسبت به جنسيت فرزند خود حساس هستند و با يك نگاه فرزند پسر را به دختر ترجيح مي دهند بعد از تولد دومين فرزند پسر در رفتار تبعيض آميز نسبت به جنسيت فرزند دوم آنقدر افراط مي كنند كه فرزند اول دچار عقده رواني مي شود. اين مورد در بسياري از خانواده ها به فرزند سوم يا چهارم نيز تأثير مي كند. والدين پس از چند فرزند بالاخره به اصطلاح جنسشان را جور مي كنند در ميان چنين خانواده هايي رابطه فرزندان با يكديگر بسيار خصمانه است.
آقاي ع. مي گفت: وقتي بچه بودم آنقدر از رفتار تبعيض آميز والدينم رنج برده ام كه با كوچكترين رفتار تبعيض آميز از كوره در مي روم و چند روزي دگرگون مي شوم، برادرم كه فقط ۱۱ ماه از من كوچكتر بود، سوگلي خانواده شده بود بطوريكه نه تنها والدينم بلكه ساير اقوام نيز به من كوچكترين اهميتي نمي دادند. همه جا او را مطرح مي كردند، نقل مجلس بود و دردانه همه مخصوصا مادرم روزي صد دفعه قربان صدقه اش مي رفت و برايش اسپند دود مي كرد، مرا به حال خود رها كرده بود، كودكي من در چنين وضعيتي سپري شد. يكي از راههاي پيشگيري اختلالات رواني و رفتاري در فرزندان رفتار يكسان با فرزندان است.
آفت پذيري ارشدها
بسياري از والدين مي گويند: فرزند ارشد (اولين فرزند) به معني مطلق بيش از ديگر فرزندان مسائل و مشكلات برايشان پيش مي آورد. تحقيقي كه در اين مورد در بنياد شهيد واداره آموزش و پرورش شهرستان نور بر روي كودكان عادي و شاهد انجام گرفت حاكي از آنست كه از ۴۸ كودك و نوجواني كه براي مداواي اختلالات رفتاري رجوع كرده بودند، ۲۰ نفر فرزند اول (ارشد)، ۱۲ نفر دوم و سوم، ۸ نفر فرزند چهارم و پنجم، ۳ نفر فرزند ششم و ده نفر يگانه فرزند بودند، با استفاده از آزمون مجذور k، مشخص شد كه با احتمال ۹۹ درصد اختلافات معني داري بين فرزندان اول و اختلالات شديد رواني وجود دارد. طي سالهاي ۱۹۵۱ _ ۱۹۴۹ ارشدها يك سوم اطفالي بوده اند كه به مراكز روانشناسي پاريس و استراسبورگ معرفي شده اند، طبق گواهي روانكاوان حسد ميان برادران نزد فرزند اول به ۶۵ درصد و در ميان سايرين به كمتر از ۵۰ درصد مي رسد. و بالاخره بر طبق يك آمار آمريكايي نسبت جنايتكاران در ميان ارشدها بيشتر از ساير برادران است.
بررسي هايي كه آدولف آدلر روانشناس نامي مدرسه پسران و مادران پاريس به اتفاق ليوي و كاچ همكاران خود انجام داده اند همگي مؤيد اين مطلب است كه تظاهرات رفتاري رواني در فرزند اول نسبت به ساير فرزندان بيشتر مي باشد.
تحقيق ديگري نيز در بخش روانشناسي بيمارستان روزبه انجام شد، مشخص شد از ۲۹ بيماري كه براي تشخيص اختلالات رواني رجوع كرده بودند ۱۳ نفر فرزند اول بودند كه از اختلالات شديد رواني، شخصيتي و اضطرابي رنج مي بردند. از بررسي هاي بعمل آمده در اين تحقيقات مشخص شد كه سنگ پايه اختلالات رفتاري رواني فرزندان اول به خاطر فرو غلطيدن از يك موقعيت برتري يافته ناشي از تولد فرزند دوم بوده است، اما عوامل ديگري همچنانكه ذكر آن رفت نظير: انضباط ، سختگيري والدين ، درگيري ها و اختلافات خانوادگي _ مراقبت بيش از اندازه و بي تجربگي والدين در ابتداي زندگي در اين امر دخيل بوده است.
چگونه ارشد مي شوند
آدلف آدلر روي اين موضوع كه فرزند ارشد هميشه از فرزند يگانه بودن شروع مي شود پافشاري دارد. بدين سان او شش دانگ توجه والدين را براي خود مي داند و تولد يك برادر (يا خواهر) به اين موقعيت ممتاز پايان مي دهد. گاهي فرزند ارشد اين تغيير را فورا درك مي كند و از آن منقلب و متألم مي گردد. گاهي برعكس به اهميت آن پي نمي برد، اما واكنش آن بعلت ديررسي عموما شديدتر است. در هر صورت بطور كلي از ميان نمي رود. اين از دست دادن مقام اولويت و محروميت هاي ناشي از آن به تنهايي براي توجيه مشكلاتي كه فرزند ارشد ايجاد مي كند كافي خواهد بود، با وجود اين در بسياري از موارد روش والدين وضع را سخت تر مي كند.
والدين و فرزند ارشد
عموما والدين نسبت به فرزند اولشان قبل و بعد از تولد فرزندان ديگر رفتار يكساني ندارند، براي والدين فرزند اول ثمره عشق اول است و اين فرزندي است كه تمام هيجانات و خواهش ها و ستايشهاي زوج جوان در وجود او متمركز شده است، كدام مادر است كه هر قدر حس تعادل در او رشد كرده باشد، بيشتر دقت و مراقبت خود را صرف فرزند اول نكند و او را با فرزندان ديگر فرقي نگذارد.
يك مادر، درباره احساس نسبت به فرزند اولش مي گفت: وقتي براي كار فرزندم را ترك مي كردم وجود او را در خانه بزرگترين دارايي خود مي دانستم و فكر مي كردم گرانبهاترين شيئي را در خانه دارم. اين احساس را در مورد فرزندان بعدي نداشته، چون عنوان مادري را اول بار از فرزند اولم گرفتم. ناگفته نماند كه فقدان تجربه والدين در مورد تربيت سبب مي شود كه نسبت به فرزند اول رفتاري پرنوسان داشته باشند كه از منتها درجه چشم پوشي به سخت گيري مفرط مي رود. و اين روش بچه را پر توقع و پر مدعا مي كند، بعد ناگاه فرزند يگانه، فرزند ارشد مي شود. بدون در نظر گرفتن وسعت فداكاري كه عبارت از قبول يك مهمان ناخوانده ايست كه بايد عشق و محبت والدين را بعد از اين با او تقسيم كند، از او مي خواهند كه هرگونه مسئوليتي را كه براي پذيرفتن آن آمادگي ندارد، به عهده بگيرد و فراموش مي كنند كه وقتي بخوبي كاري را به او رجوع كرده اند انجام داده پاداشي كافي به او بدهند و تحسينش كنند و رعايت كوششهايي كه براي آماده كردن خود به اين وضع نوين كرده بنمايند، وقتي اشتباه يا خطايي از ديگر بچه ها سر مي زند بدون ملاحظه فرزند ارشد را سرزنش مي كنند و جملات (تو مثلا بزرگتري، بايد عاقل تر باشي، تو بزرگتري كوتاه بيا و غيره....).
بسيار ديده شده است كه بر اثر تسلسل و ناشي گريهاي ناخودآگاهانه، خشم و كينه و نفرت بر وجود فرزند مخلوع مستولي مي شود، آن وقت فرزند يگانه ديروز و قطب جاذب خانواده ناگهان كنار گذاشته شده سرخورده و نوميد و منحرف مي شود.
عباس در ساعاتي كه مادر به مدرسه مي رفت در نگهداري سميه به مادر كمك مي كرد، سميه در اثر شيطنت خود و غفلت مادر بزرگ قوري چاي را از روي چراغ خوراك پزي برگرداند و چاي داغ دست او را سوزاند، مادر عباس را سرزنش كرد كه چرا؟ ناسلامتي تو بزرگتري، چرا مواظب نبودي؟! فرزانه دفتر مشق فرهاد را پاره و خط خطي كرده بود، فرهاد بشدت ناراحت شده بود، مادر مي گفت: حالا مگه چي شده، آسمان كه به زمين نيامده خوب بچه است ديگه، تو بزرگي مي خواستي دفترت را جلوي دست بچه نگذاري.
شايد بگوييد كه همه والدين چنين نيستند، در حقيقت براي بعضي ها فرزند ارشد، علي رغم تولدهاي بعدي فرزند مورد احترام است و فرزندان بعدي را با تلقين احترام ارشد تربيت مي كنند و فرزند ارشد از چنان اعتبار و حيثيتي احاطه مي شود كه هيچ يك از ديگر فرزندان از آن برخوردار نيستند.
حقوقدانان رژيم سابق فرانسه رعايت جانب فرزند ارشد را در مورد ارث داشتند و بسياري از والدين در وصيت نامه خود قيد مي كردند كه خانه يا زمين غير مشترك به فرزندان ارشد داده مي شود. در نظام شرعي ما نيز بعد از فوت والدين فرزند ارشد دربرداشت از حساب بانكي والدين و مسائل ديگر اولويت دارد. در بعضي از خانواده هاي قديمي فرزند ارشد را نذر خدا مي كردند و يا هم وزن اولين موهاي سرش پس از اصلاح پول يا سكه نذر مي كردند.
تكبر و نخوت در فرزند ارشد
فرزنداني كه از اين گونه روشها و امتيازات برخوردار باشند طولي نمي كشد كه خود را يك موجود استثنايي مي انگارند، بدين جهت با برادران و خواهران خود با تكبر و نخوت رفتار كرده و نسبت به آنها ستمگري مي كنند، برعكس كوچكترها زود از منازعه خسته شده و تسليم مي شوند و از احراز حق خود دست برمي دارند چون مجبورند هميشه اطاعت  كنند و چون شخصيتشان نمي تواند شكوفا شود متمايل به وابستگي به ترس، كمرويي و بي حالي و لاابالي گري مي شوند و يا حالت تهاجم مفرطي در آنها پديد آمده و رفتارشان به سركشي و طغيان مي گرايد. تربيت فرند ارشد بيش از تربيت ساير فرزندان مستلزم دقت و كارداني است، بطوريكه اشاره شد در تربيت فرزند ارشد بايد خيلي دقت شود چون شيوع اختلالات رفتاري و رواني فرزندان اول خانواده ناشي از رفتار نادرست والدين است. بايد روشي بكار برد كه گمان نكند سزاوار احترام و امتياز خاصي هستند و از سوي ديگر حتي گاه گاه نپندارند كه حقوق آنان نسبت به ديگران كمتر رعايت شده و حقي از آنان ضايع شده است. اين پندار امتياز و تبعيض براي آ نان بسيار زيان بخش است.
مازيار ۱۰ ساله و محمد ۸ ساله اند و سازش اين دو برادر غيرممكن به نظر مي رسد. محمد بنيه ضعيفي دارد و هميشه احتياج به مراقبت داشته و همواره به مازيار سفارش مي شود كه با او به خشونت رفتار نكند و نسبت به او گذشت داشته باشد. مازيار كه داراي طبيعت آرام و محجوب است هميشه در برابر برادر كوچك خود از حق خود صرفنظر مي كند ولي محمد ۸ ساله هميشه سعي دارد كه برتري خود را به رخ مازيار بكشد، چون او از هوش خوبي برخوردار است بخصوص زماني كه مازيار با يكسال رد شدن در كلاس چهارم با محمد همكلاس شد، دردناكتر اينكه والدين هر روز مازيار را با برادر كوچكش مقايسه مي كنند و برتري او را مطرح مي كنند. در اين ميان ارشديت مازيار تحت الشعاع هوش محمد قرار مي گيرد و مازيار بيهوده مي كوشد كه از حيثيت و اعتبار ارشديتي كه براي خود قائل است دفاع كند، به اين ترتيب مازيار سرافكنده مي شود. والدين اين دو پسر براي پرهيز از سرافكندگي فرزند ارشد به جاي سنجش مقايسه توانمندي فرزند كوچكتر اعتماد از دست رفته فرزند ارشد را با فعاليت هاي ديگري مثل ورزش، هنر، كارهاي دستي و غيره به او باز گردانند.
چگونه با فرزند ارشد بايد رفتار كرد
حال كه فرزند ارشد را شناختيم، بايد با پيش  بيني بعضي از مشكلات چاره جويي كرد. كارشناسان مي گويند كه فرزند ارشد اين تمايل را دارد كه گمان كند از يك طرف والدين بخصوص مادر او را ترك كرده و به حال خود گذاشته اند و از سوي ديگر برادر يا خواهر كوچكتر او را از حق خود محروم كرده اند، بعضا اين تفكر تا بزرگسالي ادامه پيدا مي كند، پس مشكلات فرزند ارشد را بايد معلول اين دو علت دانست.
سخن آخر
- مادر نبايد بگذارد فرزند او را به خود انحصار دهد.
- نبايد بگذارد كه فرزند فكر كند كه او را فراموش كرده است.
- مادر بايد پيوسته نشان بدهد كه مانند پيش به آنچه كه مربوط به اوست علاقه مند است.
- والدين نبايد بگذارند كه كودك فكر كند «ديگر به من اعتنا نمي كنند» و «ديگر مرا دوست ندارند»
- ارشد را بايد از تولد فرزند بعدي مطلع كرد (زمينه سازي براي تولد فرزند بعدي)
- با او صحبت كرده و به او حالي كنند كه كسي جاي او را غصب نكرده است.
- داشتن رفتار يكسان با فرزندان
- فرزند ارشد را راهنمايي كنند كه نسبت به برادران و خواهران كوچكتر همانند پدر و مادر وضع حمايتگر داشته باشد.
- رعايت فاصله سني مناسب بين فرزندان
- فرزند ارشد دختر را در مراقبتهاي بچه نوزاد شركت دهند.
اين امر در ميان طبقات زحمتكش جامعه به ويژه روستاها از زماني خيلي زود به عهده خواهر ارشد محول مي شود و مشكل ارشديت در ميان اين طبقه بسيار ناچيزتر از آنست كه در ميان طبقه مرفه است.
صفت ارشديت با حيثيت و آبرو تلطيف شود و ارشد در ميان تفاهمي كه در ميان مصاحبين بالغ خود مي يابد مي تواند ضربه ناكامي را تحمل نمايد.
- هرگز فرزند ارشد را نبايد با مقايسه با كوچكتري كه موجب خودكم بيني او باشد تحقير كرد.
- افراط در توجه به ارشد سبب بروز نخوت و غرور زياد او مي گردد.
- با تدبير و مهارت ارشد را وادار كنيد كه كارداني و فداكاري و محبت خود را به سود كوچكترها به كار ببرد و از بكار بردن نيروي تعرضي عليه آنها خودداري كند.
نتيجه نهايي اينكه فرزند ارشد با دو خطر روبروست: او را كمتر يا بيشتر از ارزش واقعيش گرفتن كه هر دو موجب اختلال رشد اجتماعي او شده و گاهي هماهنگي و تعادل ميان گروه برادران را به هم مي زند.
منابع:
۱ _ بررسي ميزان شيوع اختلالات رفتاري و رواني در فرزند اول خانواده. (مرتضي ترخان)
۲ _ فرزند ارشد نوشته پولت كان، وابسته به مركز ملي تحقيقات علمي مدرسه پدران و مادران پاريس
۳ _ تجارب شخصي
نازخند صبحي

اجتماعي
ادبيات
اقتصاد
انديشه
سياست
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |