وابستگي و استقلال سالم و ناسالم
|
|
«وابستگي» و «استقلال» از مسائل بسيار مهم در روابط بين انسان ها هستند. وابستگي ممكن است براي بسياري وضعيت ناخوشايندي به نظر آيد. اين بدان معني است كه ممكن است آنها رنج و درد ناشي از وابستگي ناسالم را يا خود تجربه كرده باشند، يا در اطرافيان ديده باشند در حالي كه وابستگي در رابطه سالم مي تواند وضعيتي شوق انگيز و سرشار از شور و نشاط باشد.
استقلال برخلاف وابستگي، براي بسياري، وضعيت خوشايندي به نظر مي آيد. در روابط بين انسان ها به خصوص در روابط زناشويي برخي تلاش مي كنند تا خود را مستقل و خودمختار نشان دهند. در حالي كه بدون آشنايي با استقلال سالم، چيزي جز آشفتگي و اختلاف حاصل نمي شود.
وابستگي و استقلال ناسالم ناشي از ترس ما از تنها ماندن و پذيرفته و تأييد نشدن است. چنين ترسي در نهايت منجر به آن مي شود كه ما نتوانيم «واقعي» باشيم و هنگامي كه واقعي نيستيم، نمي توانيم چيزي كه به راستي هستيم يعني خود «حقيقي» مان باشيم و همچنين نمي توانيم روابط سالمي با خود، ديگران و قدرت مطلق اين جهان يعني خداوند، برقرار كنيم. در اين وضعيت ما در حالت «هم وابستگي» بسر مي بريم و «هم وابسته» مي شويم. يعني با خود دروغيني زندگي مي كنيم كه از طريق عادات وسواس گونه، اعتيادها و ديگر اختلالات به حيات خود ادامه مي دهد.
آشنايي با وابستگي و استقلال سالم و ناسالم در روابط بين فردي و آگاهي از برخي از ويژگي هاي رفتاري مربوط به آنها مي تواند مفيد باشد.
وابستگي سالم
در وابستگي سالم، ما در زمان مناسب و هنگام نياز، به شكل روشن و مستقيم درخواست كمك مي كنيم و اگر كمكي ارائه شود آن را مي پذيريم و در روابط، به خصوص با افراد مورد علاقه احساس امنيت و اعتماد مي كنيم. روابط در وابستگي سالم صميمي بوده و هر شخص در آن واقعي و صادق است، همچنين رابطه دو طرفه بوده و هر يك به طور برابر سهم مشاركت خود را مي پذيرد. به طوري كه براي همديگر اهميت قايل شده و به يكديگر احترام مي گذارند.
در وابستگي سالم، دو طرف انعطاف پذيرند و اين نيز به معني داشتن حد و مرزهاي سالم است. آنان فريبكار نيستند و براي رسيدن به خواسته هايشان ديگران را كنترل نمي كنند. بنابراين در اين رابطه، كسي احساس نمي كند مورد سوءاستفاده و بهره كشي قرار گرفته است. هر دو طرف در حالي كه به نيازهاي خود توجه دارند و از خود مراقبت مي كنند نسبت به هم مهربان و همدل هستند و در كنار آن به ميزان مناسبي فعاليت هاي خودانگيخته و خودجوش دارند.
شخص وابسته سالم در روابط خود احساس خوبي دارد و از برقراري رابطه صميمي با كساني كه وابستگي و استقلال ناسالمي دارند پرهيز مي كند. او از معنويت و گسترش رابطه خود با قدرت مطلق هستي بخش جهان آگاهي داشته و آن را تجربه مي كند.
وابستگي ناسالم
در وابستگي ناسالم، دو طرف در درخواست كمك و پذيرفتن آن و نيز در اعتماد كردن مشكل دارند. آنان انعطاف ناپذير، خشك و سخت گيرند. ضمناً با فريبكاري و به شكل غيرمستقيم تلاش مي كنند ديگران را تحت نفوذ خود قرار دهند و كنترل كنند، بارها رفتارهاي نامناسب را تحمل مي كنند و اغلب به ديگران اجازه مي دهند فراتر از حد و مرزهاي خود، در انتظارات و درخواست هايشان زياده روي كنند و گاه فوراني از خشم هاي انفجاري از خود نشان مي دهند، بيش از اندازه پذيرنده يا طرد كننده هستند، تندخو، بددهن و معترض و يا بي احساس و كرخ هستند، فعاليت هايشان خودجوش نبوده و صحنه سازي شده است، معمولاً درگير روابط با ديگر افراد هم وابسته يا سوءاستفاده گر هستند. به جاي آن كه به چنين روابطي خاتمه دهند مايلند مانند يك قرباني اين روابط را ادامه دهند. خواهان آن هستند كه ديگران نسبت به ايشان دلسوزي و ترحم كنند. به دليل آن كه با حالت هاي رفتاري خود آشنايي بيشتري دارند در ارتباط با افراد وابسته سالم، احساس بي حوصلگي مي كنند. اغلب احساس مي كنند زنداني، گرفتار و بدشانس هستند و به درستي معلوم نيست كه آيا آنها رابطه سالمي با هستي بخش جهان دارند يا نه.
استقلال سالم
كساني كه از استقلال و خودمختاري سالمي برخوردارند به شكل سالمي نيز وابسته اند. در فعاليت هاي خودجوش و شراكتي با ديگران همراه مي شوند. به اشتباهات خود اعتراف مي كنند و در زمان مناسب و در صورت نياز در مورد مشكلي كه در زندگي با آن روبه رو هستند كمك مي خواهند و اگر به آنها پيشنهاد كمك شود آن را مي پذيرند. در اغلب اوقات با خود و با ديگر افراد ايمن، واقعي و صادقانه عمل مي كنند. آنها به وجود خود حقيقي شان آگاهند و به آن اعتماد دارند و به لحاظ تجربي، خود حقيقي شان را به قدرت مطلق مرتبط ساخته اند، بنابر اين از زندگي لذت مي برند و احساس رضايت و خوشبختي مي كنند. متواضع و فروتن هستند. آنها در صورت نياز هم مي توانند قاطع و راسخ باشند و هم انعطاف پذير، بدون اين كه به ديگران صدمه بزنند و آنها را ناراحت كنند.
نيازهايشان را برآورده مي كنند، به توانايي هايشان آگاه هستند و مايل نيستند ديگران را كنترل كنند، فريب دهند.و استثمار كنند. آنها با خود و همين طور با ديگران مهربان هستند. از رابطه با كساني كه وابستگي و خودمختاري ناسالمي دارند پرهيز مي كنند. آنها آزاد و در حال رشد و تحول هستند.
استقلال ناسالم
كساني كه استقلال و خودمختاري ناسالمي دارند، تظاهر مي كنند كه امور را تحت كنترل دارند، مستقل هستند و نيازي به كمك ديگران ندارند. از آنجايي كه خود را بسيار خودمختار مي دانند و به استقلال خود مي بالند، اغلب فكر مي كنند بسيار بهتر از ديگران هستند. راحت طلب بوده و با ديگران انتقادي و دفع كننده برخورد مي كنند. اغلب با هم وابسته ها رابطه دارند، تندخو و بددهن هستند. دشنام مي دهند و كتك كاري مي كنند. وسواسي عمل مي كند. معمولاً گوشه گير و منزوي اند. زماني كه در رابطه اي قرار مي گيرند در اعتماد كردن با اشكال مواجه مي شوند. اغلب حد و مرزهايي خشك و غيرقابل انعطاف و گاهي بسيار و بي در و پيكري دارند. عمداً يا سهواًً ديگران را تحت كنترل خود مي گيرند، آنها را فريب داده و استثمار مي كنند.
آنان جنبه هاي مهم و حياتي زندگي دروني شان را انكار كرده و به آن بي توجه هستند. نسبت به خود حقيقي شان آگاه نبوده و آن را درك نمي كنند، بنابر اين از اصيل و واقعي بودن در روابط ناتوان هستند و در برقراري رابطه اي تجربي، عملي و رضايت بخش با خداوند، مشكل دارند.
نتيجه: تنها با برقراري تعادلي موزون بين وابستگي سالم و استقلال سالم به هويت حقيقي خود دست مي يابيم و مي توانيم رابطه سالمي با خود و دنياي بيرون از خويش برقرار سازيم. يعني روابطي كه در آن ضمن حفظ «استقلال» خود «وابسته» هم باشيم.
مي خواهم:
بدون اسارت دوستت بدارم
با آزادي در كنارت باشم
بدون اصرار تو را بخواهم
با احساس گناه ترك ات نكنم
با سرزنش از تو انتقاد نكنم
و با تحقير به تو كمك نكنم
و اگر تو نيز با من چنين باشي،
يكديگر را غني خواهيم كرد
ويرجينيا ستير
تهيه و تنظيم: حسام الدين معصوميان شرقي
|