پنجشنبه ۵ آبان ۱۳۸۴ - - ۳۸۳۵
فردا؛ روز قدس
004620.jpg
من طي ساليان دراز، خطر رژيم اشغالگر قدس غاصب را به مسلمين گوشزد كردم كه اكنون، اين روزها به حملات وحشيانه خود به برادران و خواهران فلسطيني شدت بخشيده است و بويژه در جنوب لبنان به قصد نابودي مبارزان فلسطيني، پياپي خانه و كاشانه ايشان را بمباران مي  كند. من از عموم مسلمانان جهان و دولت  هاي اسلامي مي  خواهم كه براي كوتاه كردن دست اين غاصب و پشتيبانان آن، به هم بپيوندند و جميع مسلمانان جهان را دعوت مي  كنم آخرين جمعه ماه مبارك رمضان را كه از ايام قدر است و مي  تواند تعيين  كننده سرنوشت مردم فلسطين نيز باشد، به عنوان روز قدس انتخاب و طي مراسمي همبستگي بين  المللي مسلمانان را در حمايت از حقوق قانوني مردم مسلمان فلسطين اعلام كنند. از خداوند متعال پيروزي مسلمانان را بر اهل كفر خواستارم .
اين جملات، متن پيام بنيانگذار جمهوري اسلامي در همان نخستين روزهاي پيروزي انقلاب است؛ زماني كه امام خميني (ره) تصميم گرفت در حركتي نمادين، فرياد مسلمانان جهان را به گوش اشغالگران سرزمين قدس برساند. حالا سال ها از آن روز مي  گذرد، اما روز قدس هر سال پرشورتر از قبل از سوي همه مسلمانان جهان گرامي داشته مي  شود و جمله امام كه فرمود: روز قدس، روز اسلام است و اسرائيل، اين غده سرطاني بايد از بين برود بيش از پيش در همه  جا طنين  انداز مي  شود.
امسال هم راهپيمايي روز قدس فردا در سراسر كشور برپا مي  شود و مثل هر سال مسيرهاي مختلف براي رسيدن به محل گردهمايي بزرگ هم مشخص شده است. اين مسيرها در تهران همان مسيرهاي هرساله هستند.
مسير شماره 1: مسجد امام حسين (ع)، ميدان امام حسين (ع)، خيابان انقلاب، دانشگاه تهران
مسير شماره 2: مسجد جامع ابوذر، ميدان ابوذر، خيابان ابوذر، خيابان قلعه  مرغي، خيابان قزوين، خيابان كارگر، ميدان انقلاب، خيابان انقلاب، دانشگاه تهران
مسير شماره 3: مسجد دارالسلام، ميدان منيريه، خيابان وليعصر (عج)، خيابان انقلاب، دانشگاه تهران
مسير شماره 4: مسجد امام زمان (عج)، تقاطع خيابان بهبودي، خيابان آزادي، ميدان انقلاب، خيابان انقلاب، دانشگاه تهران
مسجد شماره 5: مسجد نور، ميدان جهاد، خيابان دكتر فاطمي، خيابان وليعصر (عج)، خيابان انقلاب، دانشگاه تهران
مسير شماره 6: مسجد حضرت ابوالفضل (ع)، ميدان توحيد، خيابان توحيد، خيابان آزادي، ميدان انقلاب، خيابان انقلاب، دانشگاه تهران
مسير شماره 7: مسجد الجواد (ع)، ميدان هفتم تير، خيابان كريم  خانف ميدان وليعصر (عج)، خيابان وليعصر (عج)، خيابان انقلاب، دانشگاه تهران
همانند هر سال شركت واحد اتوبوسراني، مردم نمازگزار و روزه  دار را از ميادين اصلي شهر به سوي مبادي مسيرهاي راهپيمايي منتقل خواهد كرد.

فيلم هاي آخر هفته
تنهايي هاي يك گنگستر
004614.jpg
تخصص ژان پي ير ملويل ساختن فيلم هاي گنگستري بود، مخصوصا فيلم هايي كه به نوعي اين گنگسترها و دنياي شان را ستايش مي كردند. در ميان پرونده اش هم چند فيلم از ميان بقيه شاخص تر بودند؛ يكي فيلم كلاه بود كه چند ماه پيش از سينما چهار پخش شد و در نوع خودش شاهكار بي بديلي به حساب مي آيد و ديگري سامورايي  ست كه قرار است فردا شب در قالب برنامه صدفيلم از شبكه سه به نمايش درآيد. سامورايي يك درام دلهره آور و جذاب در ستايش يك خلافكار تنهاست و بيش از اينكه به خاطر كارگردانش شهرت يافته باشد، به خاطر شخصيت اصلي داستان و بازي آلن دلون در اين نقش شهرت يافته است. درواقع دلون در نقش جف كاستلو ، يكي از بهترين شخصيت هاي منفي تاريخ سينما را تصوير كرده و جذاب ترين نكته سامورايي در همين بخش اش نهفته است.داستان فيلم درباره خلافكاري به نام جف كاستلوست كه وظيفه اش اين ا ست تا در ازاي گرفتن پول، سر مخالفان روسايش را زير آب كند، معمولا هم در اين كار موفق است و ردي از خودش به جا نمي گذارد و همواره با موفقيت و در كمال خونسردي وظيفه اش را به پايان مي رساند. اما داستان از جايي جذاب مي شود كه يك شب در يك باشگاه شبانه، وقتي جف كاستلو كارش را انجام مي دهد و جان يك نفر ديگر را مي گيرد، فردي شاهد اين قتل است و براي او دردسر درست مي كند. از طرفي روساي جف وقتي از اين موضوع مطلع مي شوند پاي خودشان را كنار مي كشند و او را در اين ميان تنها مي گذارند.
سامورايي توليد سال 1967 است و در آن علاوه بر آلن دلون، ناتالي دلون ، فرانسيس پي ير ، كتي روسي يه و ژاك لوري نقش آفريني مي كنند و همان طور كه پيش تر گفته شد قرار است فردا ساعت 22:30 در قالب برنامه صد فيلم از شبكه سوم نمايش داده شود.اما ديگر فيلمي كه اين هفته مي توانيد تماشايش كنيد، فيلم زمانه گرگ ساخته ميشائيل هانكه است كه هفته گذشته در برنامه سينما چهار نمايش داده شد و امروز بعدازظهر (حدود ساعت۱۳:30) تكرار آن پخش خواهد شد.
داستان آن هم درباره آنا و خانواده اش  است كه براي گذراندن تعطيلات تصميم مي گيرند به ويلاي ييلاقي خود بروند، اما وقتي به آنجا مي رسند متوجه مي شوند كه منزلشان توسط غريبه هايي اشغال شده است. حضور غريبه ها در اين محل، زندگي را از شرايط طبيعي اش خارج مي كند و رودررويي آنا و خانواده اش با اين غريبه ها دوره جديدي را در زندگي آنها آغاز مي كند.
داستان فيلم تا حدودي علمي و تخيلي  است، اما لحن آن، بسيار تلخ و گزنده است و اگرچه كارگردان تمايل نداشته فيلم را به يك اثر ملودرام و احساسي بدل كند، اما در نهايت بيننده را بشدت تحت تاثير قرار مي دهد. اكثر نماهاي فيلم هم در شب و تاريكي ساخته شده اند و فيلمبرداري اين نماها، درخشان ترين نكته زمانه گرگ است. فيلم محصول سال 2003 فرانسه است كه در ساخت آن كشورهاي آلمان و اتريش نيز مشاركت داشته اند. كارگردان آن ميشائيل هانكه است و ايزابل هوپر ، بازيگر سرشناس فرانسوي نقش اصلي را برعهده دارد. از ديگر بازيگران هم مي توان به بئاتريس دال ، پاتريك شرو و رونا هارتنر اشاره كرد.

ما... خدا و اهل بيت
دين داري و رنج كج سليقگي
سيدمحمد سادات اخوي
يك
حالا كه اين نوشته را مي نويسم؛ ميان شب احياي اول و دومم... نمي دانم تا شب سوم، زنده خواهم ماند يا نه... نمي دانم خدا مرا خواهد بخشيد يا نه... و نمي دانم اگر بنا بر زنده ماندنم تا سال ديگر است، قرار است كجا، چه گونه و چه باشم. فقط اين قدر مي دانم كه تا پايان اين ماه، زمان زيادي نمانده و اگر بخواهم مانند امام زين العابدين(ع)، به اين ماه نگاه كنم، شايسته است گريه كنم، دامن ماه را درست مانند محبوبي كه دارد مي رود، بگيرم و از خدا بخواهم كه تا سال ديگر و آغاز ماه رمضان بعد باشم... اما... هر چه فكر مي كنم، مي بينم دنياي امروز، بهانه هاي كمي براي دل خوشي دارد. هرچند گاهي خودمان را فريب مي دهيم و با اين فكر كه: ما يك بار زندگي مي كنيم؛ پس با همه وجود زندگي كنيم ، خودمان را مي بنديم به دنيا ؛ اما خودمان هم مي دانيم كه دنيا، تمام شدني است و ما، مردني هستيم و آخرت، ماندني است.
دو
ما آدم هاي معتقد ، هميشه ميان عقيده و باور ، سرگردانيم. عقيده ها، مجموعه اي از دانسته هاي ديني اند كه ريشه هاي محكم در قرآن و سنت رسول اكرم(ص) و امامان معصوم دارند و بيش از شكل ، بر محتوا و بيش از ظاهر ، بر درون استوار  اند. حتا تاكيد شده كه اگر كسي، شكل را رعايت كند و محتوا را نداشته باشد، روي رستگاري را نخواهد ديد. براي همين هم در هر عبادت واجب ديني، اگر نيت  مان براي رضاي خدا نباشد، آن عمل ديني، باطل است؛ حتا اگر در شكل آن، نهايت دقت بشود. باور ها هم مجموعه اي از شكل هاي گوناگون اند كه متناسب هر فرهنگ بومي، متغير مي شوند. گاهي پيشوايان ديني، برخي از باورها را تاييد كرده اند (مانند شكل اصيل سوگواري هاي محلي) و بيش تر وقت ها تاكيد كرده اند كه مراقب باشيم عقيده در مسلخ باور ، قرباني نشود (مانند مقابله اي كه با خرافات كرده اند). به همين دليل مي توانيم عقيده را اصل و باور را فرع بدانيم. رساله مراجع بزرگ را دوباره بخوانيد. فتواهاي به روز ايشان را هم مطالعه كنيد... مي بينيد كه در بسياري از شكل هاي ديني (مانند پوشش خانم ها و آقايان) اصل شان تعريف قرآن است و بخش مهمي از ظاهر را به عرف هر منطقه سپرده  اند. مرز اين تعريف ها نيز خارج نشدن از اصل و آلوده نشدن به خرافات است. فكر كنيد اگر مراجع هوشمند شيعه، به جاي احكام گسترده حالا و يا سپردن برخي از احكام به برداشت مخاطب (مانند حكم شنيدن صداي خوانندگي خانم ها، از امام خميني) مي آمدند و در تمام زمينه ها، احكام را با زاهدانه ترين شكل آن، اجباري مي كردند؛ چه رخ مي داد... مانند اين كه حجاب برتر را براي تمام اقوام (كه صاحب پوشش محلي ويژه اند) با يك شكل، اجباري مي كردند...كم ترين چيزي كه رخ مي داد، پذيرش با اكراه مومنان و سركشي آدم هاي دين دار معمولي و در نهايت، بي احترام شدن اصول بود. از حضرت امير(ع) در نهج البلاغه نقل شده كه در تشييع كسي، صداي خنده مردي را شنيد و نكته هايي را گفت كه شروعش با خوش به حال كسي كه... است و ادامه اش مي رسد به اين ويژگي: خوش به حال كسي كه براي او، چارچوب سنت پيامبر اكرم گسترده باشد .
سه
چندين و چند سال، با هم ايم؛ مي نشينيم، مي ايستيم، مي خوابيم و خاطره هاي مشتركي داريم كه نمي شود قيمت شان را تعيين كرد؛ بس كه ارزش مند  اند... اما تا كسي از ما مي ميرد، حتا حاضر نمي شويم يك شب را كنار جنازه اش بمانيم. از جسدش مي ترسيم ، با آن كه مي دانيم كامل، مرده است(!) و محال است كه بلند شود. ما، زود از هم سير مي شويم و به قول نويسنده مشهور (اگزوپري) در شازده كوچولو، نمي توانيم درست و حسابي از گل مان نگه داري كنيم. به گل هاي اطراف تان نگاه كنيد!... قدر شان را مي دانيد؟... اگر يك ساعت ديگر، يكي (فقط يكي)شان، به هر دليلي از دنيا برود؛ چه كار مي كنيد؟... مي بينيد؟!... با اين كه دل مان از گل هاي زندگي مان گرفته، نمي توانيم يك ساعت نبودن شان را تحمل كنيم. جاي خالي عزيزان مان را نمي توانيم ببينيم؛ پس بياييد بگذريم ... از همه تلخي هايي كه از اطرافيان مان در دل داريم. بگذاريم مهرشان بيش از گذشته در دل مان بنشيند... و در يك كلام، بياييد تغيير كنيم.
چهار
بدبختي نسل سوم و شايد كمي بعد، نسل چهارم در اين است كه نمونه هاي كمي براي ديدن دين داري راستين دارد. اگر نمونه هايي مانند امام خميني، علامه طباطبايي، علامه شهيد مطهري و عارفاني كه پراكنده در تاريخ شيعه بوده اند و مرزهاي پولاديني ميان باورها و عقيده ها كشيده اند، نبودند؛ حالا نمي توانستيم ثابت كنيم كه دين، توان زيستن مسالمت آميز را با دنياي امروز دارد... بس كه آدم هاي متحجر، باورهاي شخصي شان را در شكل اجراي مستحب  ها و حتا واجب هاي مردم داخل كرده  اند. براي همين است كه حتا تحصيل دانشجويان ما در رشته اي مانند الاهيات ، به جاي آن كه مباني اعتقادي شان را محكم كند؛ تخطئه مي كند، زيرا از برخي متن هاي درسي كه فقط با نگاه زاهدانه و متقي منش نوشته شده اند، فرع و اصل را درهم مي بينند و دين داري را با زندگي امروز و شهروندي، متضاد مي بينند (و چون آدم  اند و نمي توانند قيد زندگي را بزنند، از خير دين داري مي گذرند)... يا با ديدن اختلاف هاي فراواني كه بزرگان ديني در تعريف نكته هاي مهم داشته اند، مي بينند حالا، برخي از فرع ها، اصل شده اند و نمي شود حتا به شكل شان هم اعتراضي كرد. بعد هم بي آن كه بدانند رسول اكرم(ص) و امامان معصوم، اختلاف نظر دانايان را رحمت ناميده اند؛ دل شان مي گيرد و عطاي اعتقادشان را به لقاي باورشان مي سپارند و شتاب زده و بي فكر، چپ مي كنند. از سوي ديگر، منتقدان هم به جاي اشاره ، به متلك و مچ گيري و كنايه، رو مي آورند و از يافتن انحراف هاي مذهبي ، ذوق زده مي شوند و آشوب درون آدم هاي جستجوگر را با نشان دادن روزنه هاي پنهان اعتقادي، تشديد مي كنند.
پنج
من معتقدم، نه شايسته است در مقابل هجوم ناجوانمردانه اي كه امروز، باورها به عقيده ها كرده اند، ساكت باشيم و نه مناسب است بي حاصلي مشخص، فقط شمشير بكشيم و فرياد كشان، آدم ها را وحشت زده كنيم. لازم است همان طور كه خدا هم در قرآن كريم تاكيد فرموده، هدايت را از اطرافيان  مان شروع كنيم. نگذاريم پس از ماه رمضان، سليقه هاي شخصي (يا درست تر بگويم: كج سليقگي هاي ديني)، عقيده ها را به حاشيه ببرند و آدم هايي محدود (با برداشت نادرست)، سبب دور شدن آدم هاي فراوان، از قرآن و سنت هاي مترقي اهل بيت شوند. فكر مي كنم اگر هر كدام از ما، به اندازه توان مان تلاش كنيم، حتا اگر هم موفق نشويم، مي توانيم مطمئن باشيم كه در مسير خشنودي امام زمان(ع)، مي رويم.

از صبح تا شب
حميد رضا پور نصيري
طرفداران مجموعه هاي متهم گريخت و شب هاي برره از امشب مي توانند دوباره سريال هاي محبوبشان را دنبال كنند. متهم گريخت كه در همان ساعت 18:40 پخش مي شود و شب هاي برره هم حدود ساعت 21. اصولا از امشب سريال هاي ويژه اين ماه، رنگ و بوي ديگري پيدا مي كنند و آرام آرام همه شخصيت ها اصلاح مي شوند تا وقتي به روز عيد فطر رسيديم، همه آنها به خوبي و خوشي بروند سر خانه و زندگي شان. در همين راستا امروز ساعت 18:05 مجموعه او يك فرشته بود از شبكه دوم پخش مي شود و در ساعت 19:15 نوبت به نمايش براي آخرين بار از شبكه تهران مي رسد. مرده متحرك هم ساعت 22 از شبكه اول نمايش داده خواهد شد.
در ميان ديگر برنامه هاي تلويزيون هم مي شود مثل هفته گذشته ايران بهشتي دگر را توصيه كرد كه ساعت 12:30 از شبكه اول پخش مي شود.
ساعت 13:30 هم تكرار سينما چهار هفته گذشته پخش مي شود كه برخلاف اعلام روزنامه رسمي صدا و سيما، به جاي آمريكايي آرام ، فيلم زمانه گرگ را پخش كرد. مجموعه پرده عشق نيز همچون هفته هاي گذشته، در همان ساعت 21 از شبكه دوم نمايش داده مي شود.
فوتبالي ها امشب مي توانند به طور مستقيم از شبكه سه پخش مستقيم يكي از بازي هاي ليگ برتر را ببينند كه با توجه به دو بازي امروز (راه آهن - استقلال اهواز و پرسپوليس - صبا باتري) طبيعي ست كه بازي پرسپوليسي ها پخش خواهد شد. زمان آن هم ساعت 19:30 است.
حدود ساعت 23 امشب هم از شبكه سه مي توانيد مسابقه سيمرغ را با اجراي محمد حسيني تماشا كنيد، هرچند كه به نظر مي رسد ديگر دوران اينگونه مسابقه ها تمام شده و تهيه كننده هاي تلويزيوني ترجيح مي دهند براي سرگرم كردن بينندگان به يك خط تلفن و يك مجري پرحرف بسنده كنند.
اما در ميان برنامه هاي فردا مي توان به بسكتبال نوين ساعت 7 صبح اشاره كرد يا پيشنهاد كرد كه برنامه نماي نزديك را در حوالي ساعت 9:30 از شبكه تهران تماشا كنيد كه اختصاص به پخش لحظاتي از انيميشن هاي معروف اين سال ها دارد.
ساعت 15:45 هم كه زمان پخش فيلم سينمايي شبكه اول است. شبكه چهار هم در ساعت 16:15 تكرار خانم مارپل را پخش مي كند؛ البته به زبان اصلي و با زيرنويس فارسي. در ميان مجموعه هاي هفتگي فردا شب، فقط كميسر شهر از شبكه دو پخش مي شود و خبري از افسانه عقاب هاي مبارز و گرگ آسمان نخواهد بود، اما در ساعت 22:30 مي توانيد از شبكه سوم برنامه صد فيلم را تماشا كنيد كه طبق شنيده ها اختصاص دارد به نمايش فيلم سينمايي سامورايي .
مطابق شب هاي گذشته هم سريال هاي گمگشته و بازگشت به حيفا در همان ساعت هاي هميشگي شان پخش مي شوند و احتمالا جزو كم بيننده ترين مجموعه هاي اين شب ها هستند؛ اولي كه هم ساعت پخش نامناسبي دارد و هم مجموعه اي تكراري ست و دومي هم از فرط جذابيت، بيننده ندارد.

كتابخانه
به روايت ادوارد سعيد
004590.jpg
بي در كجا عمدتا روايت جهاني گمشده و ازيادرفته است. چندين سال پيش، پزشكان تشخيص دادند دچار يك بيماري مهلك شده ام، از اين رو به نظرم رسيد خوب است روايتي از زندگي خود در جهان عرب و در ايالات متحده به يادگار بگذارم؛ از جهان عرب كه درآن به دنيا آمده ام و سال هاي شكل گرفتن خود را در آن گذرانده ام و ايالات متحده كه در آن به مدرسه، كالج و دانشگاه رفته ام. اين كار به نظرم مهم آمد... .
اين جملات آغازين كتاب بي در كجا ، روايت خود ادوارد سعيد از آن چيزي ست كه سبب شده چنين كتابي را بنويسد؛ روايت زندگي خودش كه از تولد و نامگذاري اش آغاز مي شود و تا روزهايي كه مي فهمد چند سالي بيشتر زنده نخواهد بود، ادامه پيدا مي كند. روايت سعيد از تناقض هاي كودكي اش آغاز مي كند؛ از سال هايي كه نمي فهميده چرا نامش يك تركيب مشترك انگليسي و عربي ست و اينكه زبان مادري اش كدام زبان است. او دچار يك دوگانگي مي شود و اين دوگانگي تا پايان عمر هم ادامه پيدا مي كند. تا روزي كه به قول خودش درمي يابد هيچ كجايي... و همه جايي ست.
روايت، روايت حال و روز مردي مسيحي ست كه در اورشليم زاده شده، در مصر درس خوانده و در آمريكا ساكن شده است. خودش مي گويد ضرباهنگ كتاب را بي خوابي ها، شيمي درماني ها، درد كشيدن ها و سرگرداني هايش در اين سال هاي آخر رقم زده است: دليل اصلي نوشتن اين خاطرات، چنين است: صرفا لازم مي بينم به شكاف ميان زندگي من امروز و من آن روز پلي بزنم. تنها مي خواهم از اين نكته كه واقعيت روشني ست، گذرا ذكري كرده باشم. نه قصد دارم به آن بپردازم و نه مي خواهم آن را بشكافم... . در اين كتاب از كسان زيادي گفته ام كه جمعي از آنان هنوز زنده اند و احتمال دارد با تصويري كه از آنان يا از ديگران پرداخته ام، موافق نباشند يا آنان را بد بيايد. روشن است كه قصد آزردن كسي را نداشته ام، اما قرار هم نبوده است باعث خوشايند همگان شوم. بيش از هر چيز در پي آنم كه در طرح اين خاطرات و تجربه ها و احساس ها كه ممكن است به نظر جمعي عجيب و غريب بيايند، صادق باشم .
ادوارد سعيد را شناخته شده ترين روشنفكر جهان عرب مي دانند، خصوصا نوشته هايش در بين مخاطبان انگليسي زبان باعث شناخت بالايي از اعراب در ميان غربي ها شده است. بي دركجا اما جذابيتش در اين است كه سعيد، قصه يك زندگي را روايت كرده است و همين پيگيري خط داستان مانند آن، مي تواند به خوانش راحت آن كمك كند، بويژه اينكه در ترجمه به فارسي، علي اصغر بهرامي توانسته متني فارسي را به مخاطب ايراني ارائه دهد. بي دركجا (خاطرات ادوارد سعيد) را نشر ويستار در سال 1381 و در 439 صفحه منتشر كرده و قيمت آن 3 هزار و 100 تومان است؛ كتابي كه به نظر مي رسد مهمترين ويژگي اش، مرور تاريخي ست كه گاه از منظر نگاه يك شخص مشخص، بهتر مي توان مرورش كرد: ... در اين كتاب از كسان و مكان هايي ياد مي كنم كه بسياري از آنها ديگر وجود ندارند، با اين همه گاهي با حيرت متوجهم، ريز به ريز جزئيات آنها به يادم مانده است؛ جزئياتي كه گاهي چنان زنده اند كه خودم يكه خورده ام .

آب و هوا
تهران در انتظار باران پاييزي
004578.jpg
خواستيم بگوييم كه پالتوها و كاپشن هايتان را دربياوريد، بعضي از دوستان تحريريه ما علاقه فراواني به لباس هاي زمستاني شان دارند و همين طور ديروز ذوق كرده بودند كه حالا پليورهايمان را مي پوشيم و كم كم رنگ و بوي زمستان را مي آوريم، اما نه! زياد خوشحال نباشيد؛ گويا دوباره هوا كمي گرم خواهد شد، البته مي شد پيش بيني كرد كه اين سرماي ناگهاني پايدار نخواهد بود. در هر حال، روزهاي سرد اهالي سنندج همچنان ادامه دارد. كاكوهاي شيرازي مان هم لباس هاي توي بقچه ها را دربياورند كه سرما پشت درهاي شيراز است. نصف جهان هم تغيير زيادي نخواهد كرد، اما پايتخت نشين هاي خوش نشين، روزهاي گرمي خواهند داشت؛ روزهايي كه اما اميدواريم به رنگ و بوي پاييز درآيند. خش خش برگ درختان زير گام هاي آدم هاي خسته اي كه دوست دارند زير سقف آسمان ابري و كمي سوزدار پاييزي قدم بزنند، نجوا كنند و نفس بكشند؛ روزهايي كه منتظريم بيايند تا خزان ما، همچنان خزان باشد و زمستانمان، زمستان بماند. تهران همچنان در انتظار پاييز است؛ پاييزي كه خاطره هايمان با آن گره خورده است.

رباعيات ديروز
به انتخاب جواد هاشمي
اي مست محبتت همه پيرو جوان!
وي غرقه نعمتت همه خرد و كلان!
يك شعله زقهر تو، همه نار جحيم
يك شمه زلطف تو، همه باغ جنان
عندليب كاشاني

يادداشت آخر
فلسطين مهم است
ميثم قاسمي
آشكارا اعلان مي  كنم
دوات من، وطن من است
غاده  السمان
وقتي قرار شد صفحات هر روزه را به مناسبت روز قدس، در مورد فلسطين ببنديم، باز هم اين سئوال هميشگي پيش آمد كه چرا فلسطين؟ چرا ما بايد اين همه به فلسطين بپردازيم، اصلا كشوري در آن سوي دنيا كه روزي، روزگاري مردمانش تصميم گرفتند زمين  هايشان را بفروشند و حالا پشيمان شده  اند، چه ربطي به ما دارد؟ يا اگر مردم عادي ندانند در فلسطين چه مي  گذرد، چه چيزي را از دست داده  اند؟
سئوالاتي از اين دست همواره وجود دارند و كلا در همه جاي دنيا، پرداختن به موضوعات غير داخلي چندان مورد توجه قرار نمي  گيرد.
ايران نيز از اين قاعده مستثني نيست و از سوي ديگر، به دليل طولاني شدن قضيه فلسطين، شرايط موجود براي مردمي كه دور از خط مقدم نبرد هستند، عادي شده است. به عنوان مثال آنچه در مدت كوتاهي در بوسني و هرزگوين رخ داد، بيشتر توجه افكار عمومي را به خود جلب كرد تا اتفاقات بهار سال 81 در رام  الله. در اين ميان باز هم بايد به نوع و جنس تبليغاتي كه راجع به مسئله فلسطين در ايران مي  شود نيز توجه كرد.
فلسطين و آنچه در آن مي  گذرد، مهم است، چون اولا از نظر انساني، كشتار مردمي كه سال هاست از موطن اصلي خود دور مانده  اند، آنقدر مهم هست كه حداقل سالي يك بار هم كه شده به آن بپردازيم. اتفاقات فلسطين و مبارزات مردم آن، گاه يهوديان غير صهيونيست را نيز به واكنش واداشته است. در همان محاصره رام  الله و حمله به اردوگاه جنين، يهوديان، مقابل خانه شارون تظاهرات كردند. گروه  هاي مدافع حقوق بشر در سراسر دنيا نسبت به وضع اسفبار مردم بي  دفاع فلسطين ابراز نگراني كردند و فشار همان  ها بود كه باعث شد سرانجام اسرائيل دست از كشتار بردارد، وگرنه آنچه در دو هفته بر جنين رفت، تا زماني كه حتي يك فلسطيني زنده بود، ادامه مي  يافت.
فارغ از تمام گرايشات سياسي، ديني، مذهبي و ... از نظر انساني، مسئله فلسطين مهم است.
ثانيا اگر ما در آسياي جنوب شرقي يا آمريكاي جنوبي يا شمال اروپا زندگي مي  كرديم، احتمالا درگيري  هاي فلسطين همانقدر برايمان اهميت داشت كه اكنون بحث استقلال تايوان، اما ايران در خاورميانه است و فلسطين هم اينجاست. اتفاقات فلسطين، آن طرف دنيا رخ نمي  دهد، كنار دست ما دشمني پرقدرت زندگي مي  كند كه نه تنها به فكر تسلط كامل بر فلسطين است، بلكه به كوچكترين مسائل مربوط به ما با حساسيت مي  نگرد. هواپيماهاي اسرائيلي هيچ  گاه نيروگاه هسته  اي كره شمالي را بمباران نمي  كنند، ولي در مورد عراق اين اتفاق افتاد و اگر ما نيز لحظه  اي غافل شويم، بايد روزي را ببينيم كه كودكان ما بر ويرانه  هاي نيروگاه اتمي بوشهر بازي مي  كنند. چگونه است كه آمريكا از آن سوي دنيا مي  تواند مرزهاي امنيتي  اش را در فلسطين تعريف كند، اما ما در خاورميانه نمي  توانيم به آنچه كنار دستمان مي  گذرد، حساس باشيم.
ثالثا فلسطين مهم است، چون قدس مهم است. فراموش نكنيم جنگ  هايي را كه گاه بر سر يك نماد كوچك مذهبي به راه افتاده  اند. قدس، سومين شهر مقدس مسلمانان است، چگونه مي  توان به سرنوشت آن حساس نبود؟ نكته مهم در مورد قدس مالكيت آن نيست؛ مسئله اين است كه صهيونيست  ها در انتظار روزي هستند كه مسجد  الاقصي را تخريب كنند و معبد خود را به جاي آن بنا كنند.
با اين توضيحات، مسئله فلسطين براي حكومت و سياسيون اهميت پيدا مي  كند، اما چرا مردم عادي بايد اين همه متوجه قدس باشند؟
بيشتر دلايلي كه در بالا ذكر شد، در مورد تك  تك افراد جامعه نيز صادق است، به همراه نكته  اي ديگر؛ براي سياسي  ترين مردم دنيا كه از كودتا در ونزوئلا تا اختلافات چين و ژاپن را پيگيري مي  كنند و در مورد تمام مسائل سياسي تفسير دارند، لازم است بدانند ريشه  دارترين منازعه خاورميانه چگونه آغاز شده و چرا تاكنون ادامه يافته است. اگر سري به خوابگاه  هاي دانشجويي بزنيم، ديوارها را منقوش به عكس  هاي چريك  هايي نظير چه  گوارا مي  بينيم. آنچه چه  گوارا را در ميان جوانان ما زنده نگه داشته، روحيه آرمان  طلبي و آزادي  خواهي ست.
همين دانشجويان، اغلب بزرگترين مبارزان فلسطيني را نمي  شناسند. مسئله فلسطين، سال هاست كه در اين ديار مورد توجه روشنفكران و سياسيون بوده است. ياسر عرفات در خاطراتش از روزي مي  گفت كه نواب صفوي به او انذار داده بود كه چرا به مسائل كشور با حساسيت نمي  نگرد. ابوعمار آن روز دانشجويي جوان بود. سال ها بعد، آخرين جمعه ماه رمضان، روز قدس ناميده شد و در اين ميانه، بسياري از روشنفكران و فعالان سياسي مسائل مربوط به فلسطين را با ديده حساس نگريستند. اكنون نيز تقريبا تمامي گروه  ها و احزاب سياسي اعضايي را در خود جاي داده  اند كه مي  توان از آنها به عنوان كارشناس مسائل فلسطين نام برد.
مرزهاي امنيتي ايران در فلسطين تعريف مي  شود و همان  طوركه مردم در مورد مرزهاي جغرافيايي حساس هستند، بايد در مورد مرزهاي امنيتي نيز نگران باشند. آينده خاورميانه از دل منازعات و رقابت  هاي سنگين و پيچيده امروز بيرون مي  آيد و اگر مي  خواهيم جايي در آينده داشته باشيم، بايد با حساسيت تمام و شناخت كافي و دقت فراوان امروز وارد كارزار شويم.
سپاس
باتشكر از محمد فرنود كه عكس هاي
آلفرد يعقوب زاده را در اختيار ايرانشهر قرار داد.

تهرانشهر
آرمانشهر
ايرانشهر
جهانشهر
در شهر
شهر آرا
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  در شهر  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |