ما... خدا و اهل بيت
رنج هاي بزرگ
|
|
سيد محمد سادات اخوي
يك
ميان ما و خدا، رابطه هاي گوناگوني ست؛ برخي از ما تلاش مي كنيم تا با درست اجرا كردن آداب ديني به او نزديك شويم و برخي ديگر دنبال راه هايي ناآشنا و شايد عجيب مي گردند...؛ سعي مي كنند با زجر دادن خودشان، به زيبايي ها دست يابند. بزرگترين مشكل اين گروه، دريافت اشتباه از مفهوم رضايت خداست. رضايت، هنگامي به دست مي آيد كه ما، خواسته هاي او را اجرا كنيم. رابطه خدا با ما نيز شكل هاي گوناگوني دارد. گاهي ما را از دريچه بندگي مي بيند و گاهي از پنجره دوستي ...، گاهي ما را موجودي مي بيند كه مدام چيزي مي خواهد و بايد نيازش را داد تا قهر نكند... و گاهي حس مي كند كه زيادي بخشيدن اش، نمي تواند بنده اش را تكان دهد و از همين جا، نعمت را از ما مي گيرد تا دچار شوك شويم و خيلي هم خيال نكنيم كه اوضاع، روبه راه است. اما زيباترين شكل ارتباطي كه خدا هم آن را دوست دارد، ارتباط عاشقانه است؛ براي همين هم هرگاه بنده اي را بيش از ديگران دوست بدارد، او را لبريز عشق مي كند؛ عشق به خدا، مردم، اشيا، طبيعت و خلاصه، آدم، به جايي مي رسد كه ديگر نمي تواند كسي را دوست نداشته باشد. از اين جا به بعد، شبيه خود خدا مي شود...؛ مي بخشد... مي بخشد و مي بخشد. هرگز هم از بخشيدن، سير نمي شود. در دعاي جوشن كبير ، خوانديم كه خدا، محبوب كساني ست كه او را اطاعت مي كنند (يا مَن لِمَن اَطاعَه حَبيب)... . آدم مطيع خدا هم مي شود حبيب الله ... و از ميان اهل زمين، تنها، لقب پيامبر اكرم(ص) ، حبيب الله است.
دو
كسي كه مي خواهد خدا، دوست صميمي اش باشد، بايد قانون هاي الهي را بشناسد تا بتواند مانند هم خانه اي مناسب، با خدا در يك محدوده شخصي زندگي كند و حس كند كه در پناه اوست. مهمترين جايي كه قانون هاي خدا را مي شود پيدا كرد كتاب مقدس هر دين است. در قرآن ، نكته هاي جالبي هست كه مي شود با خواندن شان، از راز آن باخبر شد؛ همان طور كه خودش اين آزمون(زندگي در دنيا) را آزمون جزوه باز! در نظر گرفته و پاسخ همه پرسش ها را خودش به ما رسانده است... . آدم هايي كه وقت شان را صرف خواندن منابع معتبر ديني مي كنند، يا مي خواهند راه كارهاي فرار از احكام را بدانند، يا مشتاق ارتباط بهتر با خدايند، يا كنجكاو اند، يا دنبال زندگي بهتراند، يا...، اما از ميان جويندگان مفاهيم ناب ديني، گروهي برتر از ديگران اند كه به دنبال شناخت و برقراري ارتباط بهتراند.
سه
شيطان خدا را بسيار دوست داشت، مانند ما؛ اما يك جاي كارش مي لنگيد: نمي دانست كه هميشه حسد در كمين عشق است... و البته حسد، به اين دليل براي ما مهم شده كه مهمترين دليل اخراج مان از بهشت خدا را حسد شيطان و فريب اش مي دانيم. اما خوب است به اين هم اشاره كنيم كه دليل هُبوط پدر و مادر مان آدم و حوا، هر چه باشد، مهم تر از اين نيست كه به هر حال، ما در يك فرصت تازه ارتباط با خداييم. به اين دقت كنيد كه چه قدر حساب و كتاب خدا، درست است: شيطان، هزاران سال عبادت مي كند... پس بايد پاداش گيرد. بنابراين اجازه مي دهند كه مقرب باشد. كمي بعد، خدا(كه خدا ست)، حق دارد كه موجود تازه اي را خلق كند. آدم مي آيد. او هم حق دارد كه زندگي كند؛ چون آفريده شده است. شيطان(كه مقرب خداوند بوده) متكبرانه، از خدا مي خواهد كه آدم را(بي گناه) از آستان براند... پس از اين جا، حق شيطان است كه خدا، شاخ غرورش را بشكند. پس، از آستان الهي رانده مي شود...، اما قرار نيست تمام عبادت اش پامال شود؛ بنابراين، اجازه مي دهند تا زماني كه دنيا، دنياست، فرصت آزمايش شانس اش را داشته باشد و فرزندان آدم را وسوسه كند... و اگر توانست كسي را در دام خودش بيندازد؛ حق دارد كه او را داشته باشد ... اما آدم هم در جاي خودش حق دارد كه منابعي مقدس و پيامبراني بلد راه داشته باشد و از نعمت شناخت شيطان(و نيرنگ هايش) بهره مند شود... و اگر فريب خورد، حق دارد فرصت توبه را نيز داشته باشد.
مي بينيد؟... همه چيز سر جاي خودش است. براي همين هم خدا، در قرآن فرموده است كه: ... خدا، هرگز نتيجه هيچ كس را ضايع نمي كند .
چهار
از محتواي آيه هاي قرآن و كلام اهل بيت، مي شود فهميد كه خدا، بنا ندارد آخر آخرش فقط چند نفري را ببخشد و بقيه را به آتش دوزخ بيندازد(به خلاف بعضي ها كه انگار نذر دارند مردم را از خدا بترسانند)، اما گاهي اشاره هايي كرده اند تا بدانيم كه برخي از كارها يا ويژگي ها، به هيچ وجه، بخشيده نمي شوند؛ يكي گروهي كه به اندازه خدا ، روي مردم هم حساب مي كنند(مشركان)؛ يعني هر وقت گيري دارند، به جاي اين كه اول به خدا فكر كنند و بعد، به دنبال آشنا باشند، اول دنبال يافتن راه هاي زيرآبي مي روند. البته تند هم نرويم!...؛ چون قرار نيست زندگي آدم ها با معجزه پيش برود و آدم ها به هم نيازمند ند. گروه دومي كه هرگز روي بخشش خدا را نخواهند ديد، آدم هايي اند كه به ديگران ستم مي كنند. اين واژه ستم ، چه قدر بار كليشه اي دارد!... جوري كه تا به گوش مان مي رسد، با خيال راحت، خودمان را از آن جدا مي بينيم و خيال مان راحت مي شود. در حالي كه ميان ما، آدم هاي بسياري هستند كه پيمان شكن ، خائن در عشق ، نااميد كننده ديگران از خود و شكننده روح ديگران اند و همه اين ها، نمونه ستم اند كه بخشيده نمي شوند... مگر، ستم كشيده ببخشد و از خدا بخواهد كه ستمگر را ببخشد.
پنج
گاهي همه دعاهايي را كه مي شناسيم، مي خوانيم و البته همه انرژي هاي مثبت خلقت هم بسيج مي شوند تا به ياري مان بيايند، اما انگار ميان ما و همه نيروهاي مفيد و زندگي بخش، چيزهايي، سد مي شوند و نمي گذارند نتيجه دعاهامان را ببينيم؛ طوري كه تا آن مانع ها را كنار مي زنيم، ناگهان، انبوهي از گشايش و خوبي، به زندگي و روح مان سرازير مي شود. ماه رمضان دارد تمام مي شود. معلوم نيست تا سال آينده، كدام از ما، زنده خواهيم بود. بك يا الله و الهي العفو... و جوشن كبير و تلاوت قرآن ؛ همه خوب اند، اما بي پوزش از بنده هاي خدا به هيچ كار آدم نمي آيند. بجنبيم!... تا دير نشده، سري به دل هاي شكسته بزنيم و با هر سختي و خود شكني اي كه مي شود، راضي شان كنيم... تا خدا لطف كند و نتيجه روزه داري، افطار دادن و تلاش شب قدرمان را روانه روح و زندگي مان كند.
|