شنبه ۱۴ آبان ۱۳۸۴
سينما
Front Page

دنبال ارزش هاي ماندگارم
گفت وگو با جهانگير الماسي، بازيگر فيلم پشت پرده مه
گفت وگو: آناهيد موسيان
003174.jpg
هر سال در جشنواره فجر فيلم هاي زيادي به نمايش در مي آيد، اما فقط برخي از آن ها اين قابليت را دارند تا خود را در ذهن تماشاگر ماندگار كنند و او را وابدارند تا زمان نمايش عمومي فيلم روزشماري كند. فيلم زيباي «پشت پرده مه» از همين جنس فيلم هاست هم بسيار ساده است و هم بسيار پيچيده با كلي ويژگي ها و نكته ها و يك بازي خوب و گيرا از بازيگر قدرتمند سينماي ايران جهانگير الماسي كه اين بار در نقش يك معلم ظاهر مي شود. به انگيزه نمايش فيلم، با او به گفت وگو نشسته ايم.
* معيار شما براي انتخاب و كار در يك فيلم چيست؟
- دو تا عامل هست كه در انتخابم تأثير زيادي دارند. اول فيلم نامه به عنوان پايه و اساس كار و آن يكي ديگر كارگردان است.
* مثلاً آقاي شيخ طادي چه ويژگي داشتند؟
- خب، من قبلاً هم با ايشان كار كرده بودم. در فيلم بلند «پيروزي اراده» ، كارهاي ديگرشان را هم دنبال كرده بودم به هرحال منش آدمها برايم بيشتر از هر چيز ديگري اهميت دارد. آقاي شيخ طادي در اين فيلم بر روي لبه تيغ راه مي رفت و به راحتي مي توانست با پا گذاشتن بر روي يك سري اعتقاداتش كاري بسازد كه در حوزه اخلاقياتش نباشد.
او در حوزه  كاري اش از خودش براي من يك تعريفي ارائه داد كه با معيارهاي من همخوان بود. من نمي توانم گذشته ايشان و رفتارش را ناديده بگيرم او در واقع نه به خودش و نه تماشاگر دروغ نگفته و اين براي من اهميت زيادي دارد. اين نكته اي خيلي ظريف است و به اين آدم و به سينماي او اصالت مي دهد. شايد من اين حال و هوا را در فيلم هاي اوليه آقاي مجيدي ديدم در «بدوك» يا «بچه هاي آسمان» و حتي «رنگ خدا» اين مهم است كه بداني در كجا ايستاده اي و چرا ايستاده اي؟ پرويز براي من شديداً قابل احترام است و به حرفي كه مي گويد اعتقاد كامل دارد، و اين از نگاه من خيلي ارزشمند است.
* حالا از اين منظر كه مي گوييد فكر مي كنم اصلاً نوع نگاهي كه شخصيت هاي اين فيلم داشتند مهم ترين كليد ورود به اين دنياي خاص است.
- به نكته خوبي اشاره كرديد. چه نگاه فتاحي، چه نگاه مادر و چه ديگر آدم ها نگاه آن ها هرزه نيست. اين ها هم ديگر را نگاه مي كند، اما نگاهشان دريده و بي هويت نيست. در اين نگاه، ريشه اي از آدميت و انسانيت ديده مي شود. آدميتي كه متكي به يك سري باور و اصول است. اين اتفاق و منش را قبلاً نيز در سرزمين آرزو ها تجربه كرده بودم.
* يعني بازي و حضور شما در اين فيلم كاملاً عاطفي و احساسي بود؟
- بله، دقيقاً اين انتخاب براساس ظرفيت دو دو تا چهار تا يك فيلم نامه و كار نبود. من در فضايي مناسب قرار گرفتم وقتي قبل از اين كه فيلم نامه را بخوانم، تصميم گرفته بودم در اين كار باشم.
* اصلاً فتاحي شخصيت جذابي دارد؟
- حالا به غير از اين، من بازي كردن نقش معلم را هميشه دوست داشته ام و مدام فكر مي كردم كه آموزش و پرورش بايد بهاي ويژه اي به اين فيلم بدهد. چون او هم معلمي است كه مي تواند با شاگردان عادي ارتباط برقرار كند و هم با دانش آموزان خاص و هم البته حوزه زندگي خصوصي او نيز در فيلم جايگاه خود را دارد. آقاي شيخ طادي بدون اين كه شعار بدهد، وارد زندگي خصوصي كسي مي شود و...
* در واقع جامعه شناسي ويژه اي را هم طرح مي كند؟
- بله. از موقعيت زندگي خصوصي اين معلم، ميزان درآمدش، ارتباطش با مادرش، خانه اش، وضع زندگي و جهان بيني كه دارد و اين همه به خودي خود براي يك بازيگر جذاب است و جاي كار دارد و بعد از آن هم خوب اجراي نقش و دكوپاژ و اصلاً شيوه كارگرداني آقاي شيخ طادي كه خيلي نرم و راحت و مسلط كار كردند. اگر اين فيلم به شكل ۳۵ ميلي متري كار شده بود، فكر مي كنم تأثير ديگري مي گذاشت. چون الان در اين شكل يك مقدار تصاوير تخت هستند.
* و البته يكي از ويژگي هاي مهم فيلم كه همه منتقدانمان نيز در آن اتفاق نظر دارند بازي خوب شما است...
- لطف داريد، ممنون.
* حالا بايد پرسيد بازيگري مثل شما چرا كم كار مي كند؟
- خب، من نمي توانم دروغ بگويم. در سينماي ما، چه بازيگر، چه كارگردان، چه تدوينگر... توانايي اش تا امكانات پنجاه درصدي است. يعني پنجاه درصد قضيه اين است كه من مي توانم انتخاب كنم. ولي وقتي مي توانم اين كار را بكنم كه فيلم يا بازي يا كاري به من پيشنهاد شود واقعيتش اين است كه از سال ۷۶ تا سال ۸۴ به من پيشنهاد جدي سينمايي نشد، يعني نقشي كه واقعاً به دلم بنشيند.
* و در اين مدت درگير كارهاي تلويزيوني بوديد؟
- بله. و حاصلش چند مجموعه است. خب اين پاسخ صادقانه من به سؤال شما بود. اما از منظر ديگر من همان آدم و جهانگير الماسي قديمي ام همان كسي كه سر «تنوره ديو» بود. فقط شايد كمي حوزه مطالعاتم، فيلم ديدنم، تجربياتم بيشتر شده باشد. اما تمام انتخا ب هايم هميشه در مسيري مستقيم بوده و به اصطلاح كم تر لغزيده ام.
* در واقع هميشه با تعهدي كه داشته ايد كار كرده ايد؟
- بله. اگر از لفظ تعهد استفاده كنيم، من تا حالا به خاطر صرف دستمزد و پول سر هيچ كاري نرفته ام. البته در همين سال ها در حوزه  تلويزيون هم كه كار مي كردم، با پيشنهادهاي زيادي روبه رو بودم، اما فقط چند تا كار را قبول كردم. چون به نظرم، بايد بازيگر اين تشخيص را داشته باشد در كجا بايد انرژي اش را مصرف كند و در كجا انرژي و كار او از دست مي رود. اما اين كه حالا شما دوستان نويسنده و منتقد كه مي گويند بازي من در اين فيلم خوب بوده، من بسيار سپاسگزارم اما دوست داشتم همكارانم نيز اين مسأله را متوجه مي شدند در واقع حالا ديگر براي من موضوع بازيگري و جايزه تمام شده. در واقع من بايد دوره اي تحسين مي شدم و جايزه مي گرفتم كه توانايي اين را داشتم انرژي بيشتري را صرف كارم كنم.
* در سال ۶۷ اتفاقي كه افتاد و خيلي هم نادر بود شما به خاطر سه تا از فيلم هايتان ستايش شديد.
- بله باد سرخ، لنگرگاه و نار و ني بود. كه اولين گزيده منتقدان سينماي ايران بود و اين راي و نگاه براي من ارزش زيادي دارد. چون هم نگاه شان تخصصي تر است و هم جدي تر. الان واقعاً در اين سن و شرايط براي من كار خوب كردن مهم است و دنبال اين هستم كه خودم از كار ارضا شوم و به خودم نمره خوبي بدهم، حالا اين كه كسان ديگري غير از كارگردان و گروهي كه دارم با آن ها كار مي كنم برايم سوت بزنند و يا بالعكس مرا هو كنند، برايم حل شده الان در واقع دنبال ارزش هاي ماندگارتر ديگري هستم.
* خب نگاهي كه شما داريد، جالب است يعني رسيدن به يك نگاه و هدف والاتر...
- بله. الان دنبال ارزش هاي ماندگارتري هستم و اين كه بشود يك تأثير تاريخي برجاي گذاشت. اقلاً من از خودم به عنوان يك انسان توقعم اين است كه در زماني كه زندگي مي كنم، در حد و اندازه خودم يك تأثير كوچك بگذارم .يك سوالي مجله ليبراسيون داشت كه اين سوال به نظرم هميشگي است و فكر مي كنم خودم و همكارانم اقلاً در سينما بايد از خودشان بپرسند اين كه چرا فيلم مي سازيم؟ چرا بازي مي كنيم؟ چرا تدوين مي كنيم؟ و مسلماً جوابش، صرف درآمد و صرف اشتهار نيست، چيز ديگري است كه من به آن تأثير تاريخي مي گويم .به هر حال بازيگران بزرگي پيش از ما هم بوده اند و بعد از ما هم خواهند آمد، اما اين بزرگي و كوچكي چيزي را تعيين نمي كند. اما در اين ميان برخي از هنرمندان هستند كه يك جريان را مي سازند و تأثيري در جامعه  مي گذارند كه قابل محاسبه است. يعني مي شود فراي ماديات با يك جريان شعور اجتماعي يك جامعه را مورد خطاب قرار داد و ايجاد چالش كرد و به نظرم همه اين ها مهم است.
* به نظرم مي آيد منظورتان اين است اقلاً در حوزه سينما بايد دوباره دور هم نشست و اين تعاريف را به چالش كشيد و به يك همفكري دوباره رسيد؟
- بله، چه ايرادي دارد. جمع بشويم، دور هم بنشينيم و سر اين تعاريف بحث كنيم تعاريفي كه مي تواند حوزه هاي مختلف و متنوعي از بازيگري تا تهيه كنندگي و كارگرداني و... را شامل بشود و مهم تر از همه مديريت فرهنگي كشور را.
* مثل اين كه از بازي در اين فيلم خيلي لذت برده ايد؟
- احتمالاً. اگر فيلم براساس سوءتفاهم شكل گرفته و باعث اين همه كشمكش هاي دراماتيك شد، اما من به عنوان بازيگر خيلي از اين فيلم راضي بودم چه در صحنه و چه در پشت صحنه و اصلاً از اين كه در اين كار حضور دارم، احساس افتخار مي كنم. حالا كه كارنامه ام را ورق مي زنم و در آن پشت پرده مه هم هست، خيلي خوشحالم و احساس مي كنم كه دين كوچكي را با بازي در اين فيلم به مردم سرزمينم ادا كردم.
* نكته اي كه در فيلم هست و باز بر دوش شخصيت فتاحي است اين كه معلوم است در فيلم عشقي در حال شكل گرفتن است، اما هيچ وقت مستقيماً درباره آن صحبت نمي شود؟
- بله، دقيقاً هيچ وقت مستقيماً در باره هيچ رابطه اي صحبت نمي شود، اما تماشاگر علاقه دارد كه اين رابطه پنهاني را به شكلي پي بگيرد و حتي آرزو كند كه اين رابطه شكلي ديگر شود. زمان كار، آقاي شيخ طادي مدام سر اين بحث مي كرد كه آيا فيلم را در همين سوءتفاهم تمام كنم و يا به انتظارات تماشاگران پاسخ بدهم و جوابي كه مي دادم اين بود كه بايد فيلم در همين نقطه تمام شود و همه چيز شكلي از ابهام پيدا كند و اين تماشاگر را وادار مي كند كه به واژه عشق و علاقه و محبت فكر كند.
* رابطه شما و عليرضا شيخ الاسلامي خيلي خوب جواب داده و با اين كه عليرضا به اصطلاح نابازيگر است، اما حضور خيلي خوب و گرمي دارد.
- وقتي براي اولين بار در دفتر آقاي خزايي، عليرضا را ديدم فضاي ارتباطي كه بين ما به وجود آمد، كاملاً حسي و عاطفي و عميق بود و اصلاً عليرضا بچه باهوشي است. اصلاً يكي از دلايلي كه بازي در اين فيلم را قبول كردم جذابيت اين رابطه بود. وقتي در سينما و كنار تماشاگران فيلم را نگاه مي كردم وقتي كه فقط بيست دقيقه از فيلم گذشته بود، آن قدر همه محو شخصيت مرتضي شده بودند كه به نظرم ديگر برايشان اهميت نداشت كه مثلاً مرتضي به لحاظ فيزيكي مشكل دارد. مهم اين است كه ارتباط برقرار شده بود و حالا سرنوشت و كارهاي اين بچه براي شان مهم بود. به نظرم عليرضا اين نقش سخت را خيلي خوب بازي كرده و اين اصلاً يكي از مهم ترين نكته هاي فيلم بود كه به منزلت انسان اين قدر بها داده مي شد.
* در واقع اين نقش ها خيلي حسرت برانگيزند و براي مخاطب جذابيت زيادي دارد. به خاطر همين تماشاگر عام و خاص با فيلم ارتباط برقرار مي كنند.
- خاطراتي كه بعد از نمايش اين فيلم دارم، حالا شايد گفتنش درست نباشد اما برايم خيلي شوق انگيز است. مثلاً يك آقايي به من تلفن كرده كه معلم بود. او به من گفت كه خودكاري دارد كه به سال هاي كاري اش تعلق دارد و اصرار داشت كه مي خواهد آن را براي من بفرستد. از او دليل كارش را پرسيدم جوابش اين بود كه اين تنها يادگاري است كه از دوران كاري اش در مدرسه باقي مانده و با بازي من تمام آن  سال ها را دوباره به خاطر آورده و مي گفت تصويرش در فيلم تصوير من در تمام سال هاي كاري ام بود و اين حال خوبي را در من ايجاد كرد و فكر مي كنم اين خودكار بيك بزرگترين و ارزشمندترين جايزه اي است كه مي توانستم دريافت كنم.

گفت وگو با عليرضا شيخ الاسلامي
دوست دارم باز هم فيلم بازي كنم
003171.jpg

وقتي كه براي مصاحبه با عليرضا مي رويم، پسري مؤدب را مي بينيم كه خيلي آراسته كنار مادرش نشسته است. عليرضا اصلاً ربطي به مرتضي شيطون و بازيگوشي ندارد كه در فيلم از مدرسه گريزان است. مي گويد در فيلم بيشتر از همه  خانم غفاري را دوست دارد. بعد از فيلم پشت پرده مه نيز آن قدر كارش خوب بوده كه در فيلم بعدي اين كارگردان نيز در نقش پسري به نام «اعلا» بازي كرده است.
* عليرضا! چطور براي اين نقش انتخاب شدي؟
- آقاي شيخ  طادي دنبال بازيگر مي گشت و به مدرسه ما هم سر زد. از خيلي ها تست گرفت، از من هم همين طور، بعد فهميدم كه براي نقش مرتضي انتخاب شده ام.
* آقاي شيخ طادي داستان را براي تو تعريف كرد يا فيلمنامه را خواندي؟ اصلاً از چه چيز فيلم خوشت آمد؟
- از مادر فيلم، خانم رزيتا غفاري. تو فيلم هم مدام با دوربين مادرم را نگاه مي كردم كه با فتاحي حرف نزند. چون فهميده بودم فتاحي مي خواهد با مادرم ازدواج كند.
* فتاحي چي، معلمت را دوست نداشتي؟
- آقاي الماسي را دوست داشتم. ولي توي فيلم من را اذيت مي كرد. اگر باز پيش بياد با او فيلم بازي مي كنم.
* ولي توي فيلم كه از بي بي مي خواستي طلسم بگيري كه فتاحي تبديل به گرگ شود؟
- آخه مي خواست با مادرم ازدواج كند.
* كار سينما چطور است، آقاي شيخ  طادي چه طور كار مي كرد؟
- بازي كردن خيلي سخت است، اما آقاي شيخ طادي خيلي خوب بود.
* مرتضي را همه دوست دارند، اصلاً از چي اين نقش خوشت آمد؟
- مرتضي شيطون بود، ولي پسر خوبي هم بود و اين كه نگران مادرش بود خوشم مي آمد.
* مثل اين كه باز هم در فيلم آقاي شيخ طادي بازي مي كني؟
- بله در فيلم علي يار نقشم را خيلي دوست دارم. اما فيلم بازي كردن خيلي سخت است، خيلي خسته مي شوم.
* توي فيلم دست تو دوربين هست مثل اين كه مي خواستي فيلم بسازي، حالا دوست داري بازيگر بماني يا كارگردان شوي؟
- فيلم نمي سازم. فقط آقاي شيخ طادي را دوست دارم. وقتي بزرگ شدم،  خدا هر چي خواست، همان مي شوم.
* تو مدرسه با تيركمان مدام شيطوني مي كني اين را آقاي شيخ طادي گفته بود؟
- بله خيلي از اين كارها خوشم مي آمد. دوست داشتم مدرسه را به هم بريزم.
* دوستانت فيلم را ديدند؟
- بله. مي گفتند خوب بازي مي كني، مي گفتند آفرين و دست مي زدند.
* عليرضا بعد از فيلم امضا هم دادي؟
- آره، ۱۹ تا!
* خب. خوبه مشهور هم شدي، تو جشنواره هم كه ديپلم افتخار گرفتي، به تو جايزه چي دادند؟
- سكه، مي خوام ماشين بخرم.

|  اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   سياست  |   سينما  |   فرهنگ   |
|  ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |