بندهاي غير اجرايي و سرنوشت ناموفق مدارس نمونه مردمي
مدارس فراموش شده
|
|
زهره رجب نيا
ايده مدارس نمونه مردمي و توسعه آن در شهر تهران از طرحي با عنوان لزوم اعمال نظارت و كنترل برمدارس خاص نشات گرفت و براساس اين طرح بود كه مدارسي طراحي شدند كه با گزينش دانش آموز و گرفتن شهريه و تغيير در برنامه رسمي مدرسه و اضافه كردن برنامه هاي آموزشي و پرورشي و بالاخره پرداخت اضافي به كاركنان خود، سعي در نارسا جلوه دادن برنامه هاي رسمي آموزش و پرورش داشت، اما ديري نپايد كه به دليل به وجود آمدن پاره اي از نارضايتي ها پيرامون نحوه اداره و تدريس، اينگونه مدارس از فعاليت درعرصه آموزش و پرورش بازماندند!
دلايل تاسيس و انحطاط مدارس نمونه مردمي از نظر متوليان رسمي آموزش و پرورش سئوالي ست كه مجيد عليشاهي، مشاور دبير كل و مديريت نظارت و ارزيابي مصوبات شوراي عالي آموزش و پرورش درباره آن معتقد است كه اين طرح همانند بسياري از طرح هاي ديگر داراي نقاط ضعف خاص خود خصوصا در اجرا بود.
عليشاهي مي گويد: متاسفانه بسياري از مفاد اجرايي اين دستور العمل كه براي جلوگيري از بروز مشكلات اجتماعي توسط طراحان پيش بيني شده بود، در عرصه عمل و توسط مجريان مغفول ماند.
او با اشاره به بند د ماده دوم دستورالعمل اجرايي در زمينه نحوه تاسيس مدارس نمونه مردمي يا تبديل مدارس عادي به نمونه مردمي مي گويد: مي بايستي مدارس عادي در همان دوره تحصيلي به تفكيك جنسيت و نزديك به مدرسه مورد نظر وجود داشته باشد.
عليشاهي اضافه مي كند: رعايت اين بند از محروم شدن مردم محل از مدرسه نزديك به محل سكونتشان جلوگيري مي كرد، اما تبديل مدرسه موفق تر به نمونه مردمي همواره نارضايتي اولياي محل سكونت را نيز در پي داشت.
مشاور دبيركل و مديريت نظارت و ارزيابي مصوبات شوراي عالي آموزش و پرورش همچنين با اشاره به ناديده گرفته شدن مفاد تبصره ماده سوم دستورالعمل اجرايي از سوي روساي مناطق آموزشي بدون در نظر گرفتن شرايط مناسب و اعلام مدارس كاملا عادي به عنوان نمونه به استان ذي ربط بعضا مسئولان مناطق آموزشي و استان ها در اين زمينه به رقابت با يكديگر نيز مي پرداختند كه اين امر خود موجب پديد آمدن مشكلات فراواني مي شد.
همچنين ناديده گرفته شدن ماده 20 دستور العمل اجرايي مبني بر اختصاص 30 درصد از ظرفيت مدرسه به دانش آموزان مستعد واجد شرايط كه از توانايي مالي لازم برخوردار نبودند و بالاخره ماده 13 دستور العمل مبني بر الزام معلمان نمونه به تدريس در مدارس عادي حداقل به تعداد نصف ساعات تدريس و ارائه دو نوع فعاليت و كار متفاوت معلمان در اين مدارس، موجبات شكست اين طرح را فراهم آورد و مشكلات فوق سبب شد علاوه بر آنكه اين مدارس از حالت مدارس استثنايي و عموميت يافتن خارج شده، نارضايتي هايي نيز از انجام آزمون ورودي اين مدارس موجبات اضطراب عمومي را برانگيزد و در نهايت اين طرح با شكست مواجه شود.
اما مشاور دبير كل شوراي عالي آموزش و پرورش معتقد است كه اين مدارس داراي نقاط قوي همانند مشاركت مردم درآموزش و پرورش و تامين منابع جديد مالي، پاسخگويي به تقاضاي اجتماعي طبقات متوسط جامعه در تامين مدرسه خوب براي فرزندانشان، ارج نهادن به استعداد و تلاش دانش آموزان، ارتقاي كيفيت آموزش در مدارس، تقويت انگيزه معلمان و افزايش تعداد ساعات كار معلمان رسمي به تعداد بيش از ساعات موظف هفتگي، حفظ و در عين حال ضابطه مند كردن مدارس خاص و شفاف كردن فعاليت هاي آنان كه مسائلي نظير چگونگي گزينش دانش آموز و ساعات فوق العاده و دريافت ها و پرداخت هاي اضافي را در برمي گيرد و ايجاد جو رقابت و شكستن بازار بعضا كاذب مدارس غيرانتفاعي، استقلال مالي و عدم نياز به سرانه هاي دولتي و در نتيجه تخصيص سرانه بيشتر به مدارس عادي، مشخص كردن تكليف مردم در زمينه ميزان مشاركت مالي با آموزش و پرورش و بالاخره تامين بخش قابل ملاحظه اي از نيازهاي مالي ادارات و ادارات كل از محل درصدهاي تخصيص يافته شهريه ها نيز بودند. اما برشمردن همه اين دلايل مثبت سبب نمي شود كه ضعف هاي بي شماري كه در مدارس نمونه مردمي وجود داشت، از سوي كارشناسان ناديده گرفته شود و اين همان سئوالي ست كه عليشاهي در پاسخ به آن مي گويد: ايجاد اضطراب و تاثيرات منفي برگزاري آزمون ورودي در روحيه دانش آموزان و خانواده ها بويژه دانش آموزاني كه با عدم توفيق مواجه مي شدند و در واقع كاشت بذر شكست در زندگي تحصيلي تعداد قابل توجهي از دانش آموزان، انحصار امكانات دولتي آموزش و پرورش(فضا، معلم تجهيزات) به قبول شدگان ورودي و در نتيجه محروم كردن بخشي از جامعه خصوصا ساكنان محدوده جغرافيايي مدارس از امكانات عمومي، دامن زدن به فاصله و شكاف بين مدارس با گزينش دانش آموزان مستعد و معلمان كارآمد و واگذاشتن ساير دانش آموزان و معلمان به مدارس دولتي، سرگرداني و نارضايتي بخشي از اوليا و ايجاد تنش هاي اجتماعي و بعضا سياسي خصوصا در ايام برگزاري آزمون و اعلام نتايج و تحميل فشارهاي ناشي از آن بر مسئولان نظام آموزشي و بالاخره تاثير منفي رقم بودجه آموزش و پرورش را مي توان از جمله تاثيرات منفي و نقاط ضعف مدارس نمونه دولتي برشمرد.
دنياي امروز رشد و توسعه همه جانبه كشورها را در گرو تربيت نيروي انساني مناسب و آن را نيز ملازم با ارتقاي كيفيت آموزشي تلقي مي كند و هرگونه فعاليتي در راستاي ارائه آموزش هاي مناسب تر را مطلوب و ضروري مي داند، به طوري كه آموزش و پرورش را مهمترين وسايل و لوازم دستيابي به سعادت و عدالت اجتماعي برمي شمرد و در واقع آن را به عنوان راه حلي موثر در كاهش شكاف هاي طبقاتي در نظر مي گيرد و در اين راه لزوم ارائه بهترين آموزش ها براي عموم اقشار جامعه در صورت امكان، چنان واضح است كه در شرايط مطلوب، تنوع بخشيدن به مراكز آموزشي از نظر سطح و كيفيت كار، امري بي اعتبار و فاقد توجيه منطقي ست.
در هر صورت بايد اين امر را متذكر شد كه رفع نقاط ضعف مدارس نمونه مردمي و رعايت كامل بندهاي مطرح شده مي توانست بر رشد كيفيت و استقلال مالي اينگونه مدارس و قاعدتا افزايش سرانه هاي دولتي مدارس عادي و كيفيت امر آموزش در آنها منجر شده و در نهايت سبب رضايت همه طبقات جامعه شود؛ امري كه با انحطاط مدارس نمونه مردمي از بين رفت!
پشت نيمكت ها
آموزش و پرورش رشد يافته را يكي از مهمترين ويژگي هاي جامعه پيشرفته برمي شمرند؛ آموزشي كه از يك سو عدالت آموزشي را براي همه طبقات فراهم كند و از سويي ديگر رضايت ديگر طبقات اجتماعي را نيز به دنبال داشته باشد. شايد فراهم شدن امكان حضور مدارس نمونه مردمي در كشور ما و بخصوص در كلانشهر تهران را بتوان از زمره اين اهداف دانست، اما براستي چه موانعي سبب شد تا اين مدارس در نيمه راه فعاليت خود از حركت بازبمانند، موضوع اين گزارش پاسخ هايي ست كه به سئوالات مطرح شده در اين خصوص داده مي شود.
|