نگاهي به «ساراباند» آخرين اثر اينگمار برگمن
همان تاريكي آثار قديمي
|
|
«ساراباند» محصول سال ۲۰۰۳ سوئد و ساخته اينگمار برگمن فيلمساز كهنه كار و كلاسيك سينما بيشتر يك فيلم تلويزيوني است تا يك كار سينمايي. در حقيقت برگمن اين فيلم را براي تلويزيون سوئد كارگرداني كرد. اما منتقدين و دوستداران اين هنرمند قديمي فيلم را- كه در جشنواره هاي مختلف بين المللي شركت كرد و دو جايزه بهترين فيلم اروپايي سال در مراسم جوايز سزار و جايزه ويژه منتقدين فيلم آرژانتين را گرفت- تبديل به يك اثر سينمايي كردند. فيلم كه فيلمنامه اش را نيز خود برگمن نوشته، اين هفته در سينماهاي انگلستان به روي پرده مي رود و قرار است به زودي در ديگر كشورهاي جهان هم به نمايش عمومي درآيد.
در اين فيلم درام، ليواولمن و اورلاند يوزفسون دو بازيگر قديمي و هميشگي فيلمهاي برگمن، نقش هاي اصلي را بازي مي كنند. اين دو حدود سي سال قبل در فيلم «صحنه هايي از يك زندگي زناشويي» با يكديگر همبازي شدند و قصه «ساراباند» به نوعي دنباله ماجراهاي اين فيلم است كه تا به زمان حال هم كشيده شده است. ماريان (با بازي اولمن) حدود سي سال است كه از همسرش يوهان (با بازي يوزفسون) جدا شده است. او تصميم مي گيرد ديدار تازه اي با همسر سابق در منزل تابستاني اش داشته باشد. وي زماني يوهان را ملاقات مي كند كه او در ميانه يك درام خانوادگي قرار دارد. بخش مهم اين درام متعلق به پسر يوهان از ازدواج مجددش و نوه اش است.
مكان ديدار خانه اي قديمي در غرب منطقه دالارنا و زمان ديدار يك روز زيباي اول پاييزي است. ماريان بر روي صندلي قديمي اش نشسته و در همان حال خوابش برده است. در كلبه بجز يوهان، هنريك پسر او هم حضور دارد. كارين دختر هنريك هم همراه اوست. هنريك به دختر درس ويولن سل مي دهد و از حالا شغل و حرفه آينده وي را تعيين كرده است. رابطه پدر و پسر (يوهان و هنريك) به شدت پيچيده و عصبي گونه است. اما هر دوي آنها به يك اندازه كارين را دوست دارند و از او حمايت مي كنند. اين دو هنوز هم عزادار آنا (همسر هنريك كه او را بسيار دوست داشت) هستند و اين در حالي است كه حدود دو سال از مرگ وي مي گذرد. با وجود مرگ آنا، چنين به نظر مي رسد كه او هنوز در بين جمع زندگان حضور دارد و حضور قاطع او را مي توان در نوع رفتارها و برخوردهاي يوهان و هنريك ديد.
ماريان به زودي متوجه اين نكته مي شود كه اوضاع و مسائل آن گونه كه در ظاهر به نظر مي رسند نيست و نكته پنهاني در اين رابطه وجود دارد. وي نمي داند در ميانه درگيري يوهان و هنريك بايد در كجاي كار قرار گيرد. در جنگ قدرت پيچيده و غيرقابل پيش بيني كه بين پدر و پسر جريان دارد، ماريان چه كاري مي تواند انجام دهد؟ و خاطرات سي سال قبل او در كجاي اين ماجرا جاي مي گيرد؟
فيلم هنگام توليد با نام «آنا» شناخته مي شد و برگمن مايل بود فيلم را با همين نام نمايش بدهد. برگمن در مصاحبه اي با تلويزيون سوئد گفت: اين فيلم آخرين اثر سينمايي اش خواهد بود. اين در حالي است كه وي اوايل دهه هشتاد و بعد از ساخت «فاني و الكساندر» (كه نوعي شرح حال بود) رسماً با فيلمسازي خداحافظي كرد و گفت: بعد از آن فقط به فعاليتهاي تئاتري مي پردازد. منتقدين سينمايي هم «فاني و الكساندر» را غزل خداحافظي برگمن لقب دادند. اما اصرار مسئولين تلويزيوني و اشتياق خود فيلمساز براي بازگويي قصه ناتمام زوج جوان «صحنه هايي از يك زندگي زناشويي» باعث شد تا وي براي كارگرداني اين فيلم دوباره پشت دوربين فيلمبرداري قرار گيرد.نسخه سوئدي فيلم۱۲۰ دقيقه است كه هنگام نمايش در خارج سيزده دقيقه كوتاه تر شد. «ساراباند» هم مثل آثار قبلي سازنده اش مكاشفه اي پردرد و رنج در روح آدمي است و حامل يك بار فلسفي عميق است. شايد به همين دليل است كه خود برگمن يك بار در مصاحبه اي گفت اين روزها از تماشاي فيلم هاي قديمي خود احساس ناراحتي و بدبختي مي كند.
«ساراباند» سال ۲۰۰۳ از سوي مديران جشنواره هاي بين المللي كن و ونيز به بخش مسابقه اين دو رويداد بزرگ هنري دعوت شد. اما فيلم براي هيچ يك از اين دو جشنواره فرستاده نشد، زيرا برگمن سرگرم تدوين نسخه اي از آن براي نمايش در سينماها بود و نمي خواست نسخه تدوين شده تلويزيوني را در اين جشنواره ها نمايش دهد. نام فيلم الهام گرفته از يكي از قطعات هنري باخ است و به نوعي بيان كننده يك رقص دونفره است. خود فيلم و حال و هواي آن هم سعي كرده به اين قطعه از موسيقي باخ وفادار مانده و به نوعي آهنگين و موزون باشد. بحث هاي دو نفره زوج قديمي در فيلم مي تواند به گونه اي يادآور يك رقص باشد. در عين حال فيلم به شدت يك كار اتوبيوگرافي به نظر مي رسد. كاراكتر آنا (و تصوير او) دقيقاً همان اينگريد فون روزن همسر اينگمار برگمن است كه از بيماري سرطان مرد. اينگريد برگمن (كه نبايد او را با بازيگر بزرگ سوئدي به همين نام اشتباه گرفت) در بين همسران فيلمساز لقب محبوب ترين و عزيز ترين همسر را داشت.
برخي از منتقدين سينمايي مي گويند فاصله گيري برگمن از مد و سبك قديمي فيلمسازي اش، مي تواند توجه عموم را به خود جلب كند. او در «ساراباند» در كنار سبك هميشگي خود، اين تلاش را نيز دارد كه امروزي باشد و با شرايط حال و معاصر همراهي كند. كار جديد استاد- كه يكي از آخرين غول هاي بزرگ و زنده صنعت سينماست- هنوز هم همان تاريكي آثار قديمي وي را دنبال مي كند. آخرين باري كه تماشاگران سينما سي سال قبل ماريان و يوهان را ملاقات كردند، آنها در آستانه جدايي بودند. در آغاز «ساراباند» متوجه مي شويم كه اين دو از هم جدا شده اند و در طول اين سالها هيچ تماس و گفت وگويي با هم نداشته اند. براي همين تصميم ماريان براي ديدار تازه با يوهان كمي باعث تعجب است. در اولين ملاقات با يوهان احساس مي كنيم او خيلي پيرتر از سن واقعي اش به نظر مي رسد و زمانه با او همراه نبوده است. اما اين موضوع در مورد ماريان صدق نمي كند. با حضور و معرفي هنريك، اوضاع پيچيده مي شود و تماشاچي تازه متوجه اين نكته مي شود كه قرار است چيزي بيشتر از آنچه كه تصور مي كرده ببيند و بايد با تجربه تازه اي همراه شود.
ترجمه: كيكاوس زياري
|