گفت وگو با بهداد بابايي، نوازنده سه تار
تكنيك ، ابزار است ، نه هدف
|
|
گفت وگو: مهسا ترابي
سيد ابوالحسن مختاباد: در موسيقي سنتي ايران نوازندگي يا همان تكنوازي اهميتي والا دارد و به اعتقاد بسياري از كارشناسان و نخبگان اين حوزه، تكنوازي جوهره موسيقي سنتي است و فردي كه در تكنوازي مراحل كار را طي كرده و به خوبي با جوهر موسيقي ايراني ( رديف موسيقي) آشنا شده باشد، درواقع به مرحله پختگي رسيده است. بهداد بابايي، كه از ۷ سالگي و نزد دايي صاحب نامش (پرويز مشكاتيان) مشق موسيقي را آغاز كرد، در سنين نوجواني آشنايي كافي و وافي با رديف يافت و اينك كه مرز ۳۰ سالگي را گذرانده با كوهي از تجربه و تكنيك، به عنوان يكي از شاخص ترين نوازندگان سه تار مطرح شده است.
بابايي در زمينه آموزش موسيقي و نوازندگي سه تار محضر اساتيدي چون پيرنياكان، فيروزي و طلوعي را درك كرده و تئوري و سلفژ موسيقي را نزد محمدرضا درويشي فراگرفت. سپس دو سال نزد استاد شجريان دوره عالي آواز را براي پخته شدن در جواب آواز (با ساز سه تار) طي كرد.
وي از سال ۷۳ به عنوان تكنواز سه تار عضو گروه عارف شد. و در اين مدت جواب آواز چهره هايي چون شادروان ايرج بسطامي، عليرضا افتخاري، شهرام ناظري، سيدعبدالحسين مختاباد، حسام الدين سراج، حميدرضا نوربخش را در آلبوم هاي مختلف داده است. همراهي گروه عارف و شهنازي در كنسرت هاي مختلف داخل و خارج كشور از ديگر فعاليت هاي بابايي است. ساز سه تار اصولا سازي اركستري نيست، چنانكه در تعريف آن مي گويند براي يك نفر زياد و براي دو نفر كم است، اما ريزهاي پر و استثنايي بهداد بابايي و سرعت اعجاب انگيز و نوازندگي پرقدرتش، جايي تازه براي اين ساز در اركسترهاي بزرگ موسيقي سنتي تعريف كرده است. گفت وگوي ما را با وي بخوانيد.
* از آنجايي كه سالهاست با گروه عارف همكاري مي كنيد از ديد شما آقاي مشكاتيان با كدام يك از نوازندگان تاريخ معاصر موسيقي قابل مقايسه هستند؟
- از حيث نوازندگي نمي توانم ايشان را با گذشتگان مقايسه كنم. چون بعد از استاد پايور در تكنيك و فرم نوازندگي سنتور تغييرات وسيعي ديده شد. ولي از جهت آهنگسازي مي توانم ايشان را با درويش خان كه در زمان حيات و فعاليت هنري شان به عنوان شخص مبدع و نو انديش بودند مقايسه كنم. به دليل اين كه عناصر مشتركي بين درويش خان و آقاي مشكاتيان وجود دارد از جمله: توانايي بالا در نوازندگي، كار كردن روي قطعات، تصانيف و اشعار شعرا.
* به نظر شما جناب مشكاتيان تاكنون چه كارهايي را انجام داده اند و چه چيزهايي را به موسيقي ايراني و گروه نوازيها اضافه كرده اند؟
- آقاي مشكاتيان از همان آغاز كار، در زمان تشكيل مركز حفظ و اشاعه موسيقي به عنوان سرپرست و آهنگساز مطرح بوده اند. آهنگهاي متعددي را ساختند، كنسرتهاي متعددي را با خوانندگان برجسته برگزار كردند و صاحب اثرهاي جاودان و ماندگاري همچون بيداد، دستان و آستان جانان در موسيقي ايران هستند. در واقع همكاري ايشان با استاد شجريان در دوره هاي قبل باعث به وجود آمدن و شكل گرفتن يك سري از قلل موسيقي معاصر ما بوده است. استاد در زمينه گروه نوازي تنظيمات خاصي را انجام داده اند، در قطعات تكنيكي و پيچيده از لحاظ فرم بندي، استفاده از سازهايي مانند سنتورباس، سنتور سوپرانو در گروه مبدع و نوآور بودند. تنظيمات ايشان روي قطعات كاملاً با فضاي موسيقي ايراني منطبق بوده و با توجه به ذهن برگرفته شده از رديف در چارچوب موسيقي ايراني است و وام گرفته از فرمهاي كلاسيك موسيقي خارجي نيست و به نظر من اين عامل، يكي از عناصر محوري كار ايشان به شمار مي رود.
* چندي قبل آقايان بيژن كامكار و جمشيد عندليبي راجع به اختلافاتي در گروه عارف صحبت كرده بودند آقاي مشكاتيان هم جوابي داده بودند. خود شما اين فضا را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
- نظرات هر دوي اين عزيزان در جرايد منتشر شده است. من در اين رابطه چيزي نمي توانم بگويم.
* اين ايراد را بعضي از منتقدين موسيقي از شما مي گيرند كه اصالت كار را بيشتر به تكنيك وابسته مي دانيد تا اين كه به محتوا و مطلب. دليلي هم كه براي اين صحبت خود مي آورند اين است كه: با اين كه شما از تكنيكي ترين نوازندگان سه تارهستيد با اين حال كاست و نوار مستقلي را ارائه نداده ايد كه در آن مقدمه، درآمد، چهار مضراب و... مشخص باشد طوري كه نشان دهد خود آفرينشگر هستيد؟
- موضوع ارائه ندادن كاست مستقل ربطي به مقوله تكنيك ندارد. به نظر من براي شكل گرفتن يك كار ايده آل و ورود آن به بازار موسيقي اول بايد عناصر و مهره هاي زيادي در كنار يكديگر جمع شوند كه يكي از آنها محتوا و مطلب است. عناصر ديگر تكنيك، آهنگسازي براي قطعات و... هستند كه من سالها روي اين موضوع كار كرده ام. دوم اين كه كار بايد نو باشد و متفاوت. به هر حال بنده با بضاعت اندك خودم سعي كرده ام امسال كار مستقلي را به صورت تك نوازي ارائه دهم كه تا حدودي مقدمات اين كار فراهم شده است . اما در مورد تكنيك:امروزه ظاهراً مفهوم تكنيك و سرعت در ذهن بسياري از افراد يكسان شده، به گمان بنده چنين توضيحي كاملاً سردستي و به دور از تأمل و دقت است. اصولاً قائل شدن به اين امر كه نوازنده اي فاقد توانايي هاي تكنيكي مي تواند وجود داشته باشد كمي شگفت انگيز است. در اجراي بسياري از اساتيد موسيقي سنتي كه نشاني از سرعت، پاساژهاي سريع و به كارگيري ريتم هاي پيچيده وجود ندارد، تكنيك موج مي زند. تكنيكي كه در تمام ويبره ها، مالش ها و سونوريته و صدادهي خاص مصداق پيدا مي كند.
در شيوه نوازندگي بنده سرعت، عامل تأثيرگذاري است اما اين سرعت جزئي از سرشت و رفتارنوازندگي من است. چنان كه اين مسئله در سخن گفتن بنده نيز مشهود است. همواره سعي كرده ام كه اين خصيصه ذاتي را به خدمت احساس، اصالت و زيبايي درآورم. اصولاً اگر نگاهمان به تكنيك (آن بخش از تكنيك كه در چارچوب سرعت و حركات پيچيده نمود پيدا مي كند) از زاويه ابزاري باشد و آن را در راستاي بيان احساسات و انديشه به كار بريم نقشي بس مؤثر و كارساز خواهد داشت. همان طور كه ملاحظه مي شود شيوه نوازندگي در چند دهه اخير پيشرفتهاي چشمگيري داشته كه بخشي از اين پيشرفتها زاييده توجه هنرمندان به تكنيك نوازندگي بوده كه اين تحولات در تمامي سازها مشهود است. خلاصه كلام اين كه رويكرد مذكور به صورت يك موج در اين نسل از نوازندگان ايران قدرت گرفته است. اما اگر مقوله تكنيك از جايگاه ابزاري خارج شده، به هدف تبديل گردد و مخاطب را صرفاً به تحير و اعجاب وادارد بيشتر جنبه خودنمايي به خود گرفته و عامل تنزل شأن هنر و نوازندگي مي گردد. اميدوارم اين موضوع شنوندگان را به اشتباه نيندازد كه فكر كنند تمام ذهنيت و هدف من مقوله تكنيك است. تكنيك براي من نه تنها به عنوان هدف نيست بلكه به عنوان ابزاري است براي عينيت بخشيدن به هر آن چيزي كه در ذهن و ضميرم مي گذرد.
* در مورد هويت ساز سه تار به طور مختصر بفرماييد؟
- سه تار سازي است كاملاً ايراني كه ريشه در سنت و فرهنگ موسيقايي ايران دارد و رويكرد به اين ساز هم نسبت به سازهاي ديگر خيلي بيشتر است. البته در تاجيكستان هم سازي به اين نام وجود دارد كه از جهت فرم ظاهر كاملاً با سه تار ايراني متفاوت است. من در هيچ جاي دنيا سازي با شكل و شمايل سه تار ايراني نديدم.
* چند نوع متد آموزشي براي ساز سه تار وجود دارد و از بين اينها كدام را براي دوره ابتدايي و پايه اي مناسب تر مي دانيد؟
- متدهايي را كه من تا به حال با آنها برخورد كرده ام يكي كتاب هنرستان است. بقيه كتابهايي هستند كه استاتيدي همچون ذوالفنون و عليزاده براي آموزش سه تار تدوين كرده اند. از آنجايي كه خود با متد هنرستان آشنايي دارم و درباره بقيه متدها خيلي تعمق نكرده ام، لذا درباره قياس آنها نمي توانم مطلب خاصي را بگويم. اما بايد اين نكته را بگويم كه متدي در امر آموزش موفق است كه سبك و سياق تدوينگر آن در ذهنيت و فرم نوازندگي هنرجو تأثير نگذارد. يعني فقط هنرجو را با ساز و امكانات نوازندگي آن ساز آشنا كند. به عنوان مثال در هنرجويي كه از متد تدوين شده توسط فلان استاد پيروي مي كند، بعد از مدتي جاي پاي نوازندگي آن استاد را مشاهده مي كنيم. شيوه نوازندگي استاد نبايد در نوازندگي هنرجو القاء شود بلكه اين خود هنرجو است كه در سطوح مختلف پيشرفتش و با توجه به ذوق و سليقه شخصي خودش، شيوه دلخواه را براي ادامه كار انتخاب مي كند.
* روش سينه به سينه براي آموختن ساز بهتر است يا روش يادگيري با استفاده از نت؟
- هنرجويي كه سراغ موسيقي مي رود بايد با نت كه زبان بين المللي موسيقي است آشنا باشد و ذهن همه جانبه نگري نسبت به موسيقي هاي ساير نقاط جهان داشته باشد و بتواند ايده هاي مثبتي را از آنها بگيرد. همچنين نت در سرعت بخشيدن به مقوله آموزش بسيار كمك مي كند. اما در مورد روش سينه به سينه: اين روش در مقاطعي مانند آموختن رديف و انتقال سبك استاد به هنرجو روش بسيار پسنديده اي است؛ چرا كه در اين روش قطعات و گوشه هاي رديف به صورت بنيادين و اساسي در ضمير هنرجو حك مي گردد. خلاصه كلام اينكه هر دو روش توامان با يكديگر مي توانند مؤثر باشند.
* جايگاه بداهه نوازي در موسيقي ايران را چگونه مي بينيد؟
- رفيع ترين، برجسته ترين و نقطه اوج موسيقي ما رسيدن به جايگاه واقعي بداهه نوازي است. بداهه نوازي به معناي خلق در لحظه، مرتبتي است كه زحمت، ممارست، مرارت، نبوغ و استعداد و تيزهوشي بالايي را مي طلبد. تنها تمرين و ممارست براي رسيدن به اين جايگاه كافي نيست، بلكه بايد تمامي اين عوامل دست به دست يكديگر بدهند تا استادي در موسيقي ما بر كرسي بداهه نوازي بنشيند و اساتيدي هم كه به اين جايگاه مي رسند از اساتيد خاص ما محسوب مي شوند كه جايگاهي رفيع و نام هايي ماندگار در كارنامه موسيقايي اين كشور دارند. هنر يعني اتفاق و بداهه نوازي اتفاق در لحظه است. زيباترين و دل انگيزترين فرم موسيقي ما، فرم هايي از موسيقي است كه اساتيد بداهه نواز در لحظه آنها را اجرا كرده اند.
* فعاليت هنري و اجراي كنسرت در ايران راحت تر است يا خارج از ايران، به چه دلايلي؟
- در ايران با كمتر شدن مقوله مميزي تا حدودي از دامنه مشكلات كاسته شده است. البته هنوز هم مشكلات به نوعي وجود دارند. به عنوان مثال در حال حاضر، در ايران و حتي پايتخت سالن حرفه اي مخصوص اجراي كنسرت نداريم. در صورتي كه در مناطق دورافتاده خيلي از كشورها سالن مخصوص كنسرت وجود دارد. حال در كنار اين مسئله، مشكل سيستم صوتي هم وجود دارد، به دليل اينكه هنوز در كنسرت هاي بزرگ و معتبري كه اساتيد صاحب نام و طراز اول ما برگزار مي كنند صداي سوت شنيده مي شود و هيچ وقت موزيسين از سيستم صوتي شب كنسرت كه عامل و عنصر مهمي در برگزاري و زيباتر جلوه دادن موسيقي است راضي نبوده و چون اصل موسيقي صوت است، اگر كيفيت صوت تنزل پيدا كند در روحيه و نوازندگي موزيسين تأثيرات منفي مي گذارد و بالعكس. معضل ديگر عدم مديريت و هماهنگي قوي است. مثلاً در كنسرت گروه عارف در وزارت كشور قرار بود برنامه ساعت ۹ شب شروع شود ولي به دليل بيرون ماندن مردم كه ناشي از نبود مديريت و هماهنگي است برنامه با يك ساعت تأخير آغاز شد. يا در كشور هند سالني است كه اصلاً گيشه بليت فروشي ندارد و افراد در آن به صورت آبونمان مشترك هستند و بليت هاي كنسرت ها براي مشتركين فرستاده مي شود. اما در كشور ايران ما هيچ يك از اين مقولات را نداريم، به همين جهت اساتيد طراز اول و برجسته موسيقي ما ترجيح مي دهند كه در ايران برنامه اي نداشته باشند.
* به نظر شما در يك كار گروهي و اركستري ضرورتي در به وجود آوردن استاندارد واحد براي سازهاي ايراني هست؟
- كارگروهي برگرفته از يك سري مقولات مانند شرايط موسيقي آن اقليم، شرايط سازبندي و ... است. گروه بر مبناي فضا، سونوريته و نوع سازها شكل مي گيرد. گاهي اوقات در جريان تكامل كار گروهي لازم است كه يك سري از سازها به گروه اضافه شوند و يا يك سري تغييراتي در بعضي از سازها به وجود آيد. مشكلي كه ما در سازهاي پوستي(تار و كمانچه) داريم يكي مشكل رطوبت و ديگري افت كوك است. يعني اينكه با اندك رطوبتي نظام اين سازها به هم مي خورد و وقتي در كنار سازهاي ديگر قرار بگيرند به شدت افت كوك پيدا مي كنند. علاوه بر اين مسئله مشكل ديگري كه به چشم مي خورد اين است كه ما هنوز براي سازهايمان سيم استاندارد نداريم و از سيم هاي صنعتي استفاده مي كنيم. اين عامل هم از مقولاتي است كه نيازمند حمايت جدي دولت ها ست و سرمايه خيلي زيادي را مي طلبد. به دليل اينكه دولت بايد كارخانه سيم سازي مخصوص هر ساز را جداگانه احداث كند. پس مي توانيم بگوييم كه در يك كار گروهي و اركستري عمل استاندارد كردن سازها از جمله موارد اوليه كار محسوب مي شود و امري كاملاً ضروري است.
* درباره ساز سه تار در گروه نوازي ها توضيحاتي بفرماييد.
- از ساز سه تار به خاطر فرم صدادهي كه دارد در گروه نوازي ها كمتر استفاده مي شود، مگر در شرايطي كه آهنگساز قطعه را براي سه تار و اركستر نوشته باشد كه در اين شرايط نوازنده بايد قطعه را به صورت تك نوازي ارائه دهد و اما در مورد فرم صدادهي اين ساز بايد بگويم كه چون حين نواختن صداي ۴ سيم مي آيد، كارگروهي را از آن حالت تميزي و خالص بودن صدا در مي آورد. مگر اينكه نوازنده به آن درجه از تبحر و تكنيك رسيده باشد كه قطعات را به صورت تك سيم اجرا كند طوري كه صداي سيم هاي ديگر مخل سازهاي ديگر نشود.
* ساز سه تار به لحاظ روحي _ رواني چه تأثيري را براي خود شما به همراه دارد؟
- اصولاً موسيقي با آن همه ظرافت و زيبايي تأثير مستقيم خود را بر روح و روان هر انسان داراي احساس و برخوردار از حس زيبايي شناسي مي گذارد. از آنجايي كه سه تار سازيست كه به عنوان ساز خلوت از آن ياد مي شود، انيس و همراه لحظات خلوت من بوده و هست.
نالد به حال زار من امشب سه تار من
اين مايه تسلي شب هاي تار من
اي دل زبوستان وفادار روزگار
جز ساز من نبود كسي سازگار من
* عدم پايداري و استمرار گروه هاي مختلف موسيقي در چيست؟
- در جواب اين سؤال يادم مي آيد كه استاد مشكاتيان در مصاحبه اي گفته بودند: زماني كه من گروه عارف را جمع و جور كردم از همان ابتداي تأسيس به بچه ها گفتم كه اول ساز دلهايتان را كوك كنيد، بعد ساز دست هايتان را. در واقع مصداق صحبت استاد، شعر شاعر است كه مي گويد: همدلي از همزباني بهتر است و اين در تمام شاخه هاي كارگروهي خودنمايي مي كند. به هر حال در گروه هايي هم كه با همدلي آغاز به كار مي كنند، مسائلي مانند مسائل مالي، تفاوت در ديدگاه ها و سليقه هاي اعضا، اولويت در نوشتن نام افراد در بروشور برنامه طبق كسوت يا قدرت و ... مشاهده مي شود، كه از بين اين موضوعات، اختلاف نظرهاي مالي به شدت در به هم ريختن كارهاي گروهي تأثير دارد. خيلي از موزيسين هاي ما نشستن در كنار يكديگر را معطوف به پيشينه، سابقه و نام همديگر مي دانند نه به ميزان توانايي و قدرت و تكنيك. مثلاً حاضر نيستند كنار شخصي كه صاحب نام نيست ولي صاحب توانايي و قدرت بالايي در نوازندگي هست بنشينند.
من در كشور ايتاليا به كنسرت كوارتت سازهاي زهي رفته بودم. گروهي ۴ نفره بودند كه ۳۰ سال با هم همكاري مي كردند. زوجي در اين گروه حضور داشتند كه به گفته يكي از حاضرين در كنسرت ۲۰ سال بود كه از يكديگر جدا شده بودند، ولي اين جدايي خانوادگي در كار گروهي و هنري شان تأثير نگذاشته بود. ولي در كشور ما با اندك نسيمي دفتر روح و روان نوازندگان به هم مي خورد و همديگر را بر نمي تابند و كساني كه تا ديروز بر سر يك ميز مي نشستند و سابقه دوستي ديرينه اي با يكديگر داشتند با يك مسئله كوچك حاضر نيستند حتي اسم همديگر را بياورند. به هر حال ما ايرانيان در تمامي عرصه ها از انجام كارگروهي عاجز هستيم، حال تصور كنيد كه هنرمندان با تمام حساسيت هايشان چقدر بيشتر از ديگران در انجام اين فعاليت ها دچار مشكل خواهند شد و اين موضوع، معضل بزرگي است در موسيقي و هنر كشور ما.
|