شنبه ۲۸ آبان ۱۳۸۴ - - ۳۸۵۳
به بهانه هفته كتاب
خانه اي با ديوارهاي كتابخانه اي
نگار مفيد
005889.jpg
عكس: علي اكبر شيرژيان
كتابخوان حرفه اي
دنبال كتابخوان هاي حرفه اي مي گردم. مي خواهم بفهمم اينها وقتي كتاب مي بينند يا از كتاب حرف مي زنند، چه شكلي مي شوند؟ خيلي بيراه نرفته ام. بعضي ها را مي شناسم كه وقتي در مورد DVDهايشان صحبت مي كنند، انگار يك KIT KAT را درسته قورت داده اند. چشم هايشان برق مي زند، اعتماد به نفس پيدا مي كنند و بيشتر از هر زمان ديگري خوشحالند. دنبال چند طرفدار دو آتشه كتاب مي گردم.
پيدا نمي كنم. مي رسم به همين دوست بغل دستي ام كه همه كتاب هايي را كه خوانده، حفظ است. از هر كدام مورد مي آورد. از اينكه كتاب مي خواند، احساس سرمستي پيدا مي كند. چند نفر ديگر را مي شناسيد كه اين طورند؟!

(1) نگاهش سرماخورده. از روي زمين تكان نمي خورد. بي حال و بي رمق است. سعيد صدايش مي كنند. روي زمين مي نشيند و كتاب مي فروشد. حوصله اش زياد سر مي رود. از آدم هايي كه اين طور آزادند و در رفت و آمد، متنفر است. مي خواهد يك روز بزند زير همه اين كتاب ها و مغازه دار شود. خيلي وقت ها به خستگي فكر مي كند.
دستفروش
زمين سرد و هوا هم سرد. همه يقه ها را بالا زده اند و رد مي شوند از كنار پسر جواني كه روي يك چهارپايه لق نشسته و دور خودش كتاب چيده و منتظر است تا يك نفر سراغش بيايد و سئوال و جواب كند. هيچ كس نمي آيد. پسر جوان خودش يكي از كتاب ها را بلند مي كند. پشت جلدش نوشته: بوف كور، صادق هدايت ؛ يكي از آن چاپ هاي قديمي ست، نه از آن جلدهاي خاكستري كه مجوز چاپ سال هاي اخير را دارند. يكي از خيابان هاي فرعي شهر است. نيم ساعتي  مي شود كه هيچ كس به سراغش نيامده و هيچ كتابي را از روي زمين بلند نكرده و چند برگه را ورق نزده. آدم ها همينجور از كنار بساطش رد مي شوند. فقط بعضي ها هستند كه وقتي نزديكتر مي رسند، قدم هايشان را كندتر مي كنند. سر برمي گردانند به طرف رديف كتاب هايي كه روي زمين است. نگاهشان كتاب ها را وارسي مي كند و زود رد مي شوند؛ دوباره با قدم هاي تند. و پسر جوان كه اسمش فرق چنداني نمي كند، از گوشه خيابان نشيني اش، به عنوان كار دانشجويي اسم مي برد. شناخت درستي از مخاطب هايش ندارد. آدم ثابتي نمي آيد. فقط چند نفري هستند كه مي آيند و مي روند. محل كارشان اينجاست . دست مي كشد به طرف شركتي كه روبه روي خيابان است؛ يك شركت ساختماني. آنها هم فقط روزهاي اول خيلي باعلاقه بودند، الان نه . فاصله اش تا خيابان انقلاب، يك بليت اتوبوس ناقابل است و اندكي تاخير تا رسيدن اتوبوس.
كتابفروشي  من (!) در انقلاب گم مي شود . به كتاب هاي روي زمين نگاه مي كنم؛ بوف كور و سري كاملي از كتاب هاي صادق هدايت. دايي جان ناپلئون را كه از روي زمين برمي دارم، مي گويد: بقيه كتاب هاي ايرج پزشك زاد را هم بخواهي مي آورم . چند تا كتاب ديگر هم هست؛ روان شناسي،
ر. اعتمادي. سئوالم اين است: وسط اين كتاب ها، اينها چيست؟ . جوابش خيلي معمولي ست؛ براي رد گم كني . آقاي ميانسالي كه چهل و چند ساله است دارد كتاب ها را نگاه مي كند. حتي به خودش زحمت نمي دهد كه دست هايش را از جيب هايش دربياورد. پسر جوان كه به نظر اسمش رضا ست (مغازه دار بغلي با اين اسم صدايش كرد)، دست مي كشد آن طرف خيابان. آن آقا زياد سر مي زند . منظورش پسري ست هم سن و سال خودش كه مي فهمم عمران خوانده و در شركت رو به رو كارهاي كامپيوتري مي كند. كتاب  خاصي نمي گيرم. بعضي وقت ها سر مي زنم، ببينم چيزي اضافه شده يا نه! مي گويم: كتاب ها كه اينجا نمي آيند، بايد بروي كتابفروشي هاي اصلي كه كتاب هاي چاپ جديد را پيدا كني .
تاييدم نمي كند. اين آقا خبر دارد كدام كتاب ها مجوز ندارند و زود مي  آورد. جلد گل بهي كتابي را نشانم مي دهد .
اين كتاب را ببين، مجوز ندارد. خوانده اي؟ كتاب نوشته يك نويسنده مصري ست كه از زندگي پيامبر و حضرت فاطمه (ص) نوشته. مرد كناري ام كه چند دقيقه اي ست براي رفتن اين پا و آن پا مي كند، دست هايش را از جيب بيرون مي آورد. مي شود ببينم؟ كتاب را دستش مي گيرد. پايم را كه عقب مي گذارم كه چرخ بزنم و بروم، با يك خانم برخورد كنم؛ او مي رود و من هم.
(2) اين كتاب ها خاطره اند. دوستشان دارم. فروش كتاب بي معني ست. مگر كتاب هاي كنكورند كه تمام شد بفروشيمش؟ كتاب خاطره دارد، حس دارد. چطور كتابخانه ام را بفروشم؟
كتابخانه شخصي شما را خريداريم!
پشت شيشه مغازه اش زده؛ كتابخانه شخصي شما را خريداريم . كتابخانه اتاقم جلوي چشمم مي آيد. بروم بفروشم . وارد مغازه مي شوم. با اين قصد كه كتابخانه سه رديفي اتاقم را بفروشم. خب چقدر مي دهيد؟ . مغازه داري كه در زير پل كريمخان چنين برگه اي به شيشه مغازه اش زده، انگار بچه گير آورده؛ نگاهي به من مي اندازد. انگار جوك گفته ام. اين جور كه نيست، كتاب هاي درست و حسابي بايد باشد . رمان هاي چاپ جديد، چند سري كتاب هاي كودك و نوجوان كه يادگاري مانده اند و چند كتابي كه از كتابخانه پدربزرگم دزديده ام، كتاب هاي كتابخانه ام هستند. اينها را ببين، هنوز جاگير نكرده ام، ديروز خريدم. از خانمي كه همه كتاب هاي شوهر مرحومش را فروخت . بين كتاب ها اسم چندتايي آشناست و اسم بعضي ها را تا به حال نشنيده ام. اصرار مي كنم روي قيمت كتاب ها. قيمت كلي ندارم. بستگي به فردي دارد كه مي فروشد .
كتابفروشي كوچكش خيلي شلوغ است. چند نفري آنجا ايستاده اند. يك نفر تازه كه اضافه مي شود، كتابفروشي اش هوا كم مي آورد. با چهره خندان جلو مي آيد. گراهام گرين آورديد؟ مرد راهش را كج مي كند و به طرف ميزي كه عقب تر زده اند، از بين كتاب هاي قفسه اي كه پشت سرش است، يك كتاب روزنامه پيچ در مي آورد و به دست مشتري مي دهد. روي روزنامه با ماژيك نوشته: 2 هزار و 500 تومان، آمريكايي آرام، آقاي ... و اسم آن آقا را نوشته. مشتري دانشجوست. تيپ و قيافه اش به هنري ها نمي خورد؛ خيلي معمولي لباس پوشيده، شلوار جين و تي شرت آستين دار و ژاكت نازكي روي آن. شنيده بودم گراهام گرين چند تا كتاب چاپ افست دارد. آمدم ببينم چيست . 2 هزار و 500 تومان به فروشنده مي دهد. CD جديد چي آورديد؟ . بعد هم چند جمله اي اضافه مي كند كه از ماهواره ديده كه فلاني و فلاني آلبوم جديد دارند. عقب افتاده اي ها! سر چند تا فيلم هم بحث مي كنند و دانشجو از كتابفروشي بيرون مي رود. بعضي ها هنوز از جايشان تكان نخورده اند. خب چقدر مي فروشيد؟ . فروشنده حواسش به من نيست. دارد با يك خانم ميانسال صحبت مي كند كه دنبال mp3 يكي از خواننده هاي قديمي آمده. چقدر اين كتاب ها را مي فروشيد؟ . كم مانده بيرونم بيندازند. خانم، شما كتابتان را انتخاب كنيد . مي روم جلوي رديف كتاب هايي كه بالاي سرشان نوشته  رمان . چند كتاب را اين ور و آن ور مي كنم. عقايد يك دلقك را بيرون مي آورم. سر تكان مي دهد. كتاب خوبي ست ؛ تاييد صلاحيت شده ام! چقدر مي شود؟ . با دو، سه نفر ديگر صحبت مي كند. قيمت مي دهد؛ 3 هزار تومان.
- اينكه دست دوم است؟
-خانم! 3 هزار تومان است.
- ولي كتاب دست دوم كه 3 هزار تومان نمي شود.
-در عوض هيچ سانسور ندارد. اصل كتاب را مي خوانيد.
هر چقدر فكر مي كنم كه چاپ جديد كتاب كه در كتابخانه ام دارم قيمتش چقدر است، يادم نمي آيد.
(3) به دنبال رابطه مستقيم آش و پول، به اين قسمت از گزارش رسيده ايد:
شايد اشتباه باشد، اما انگار با رسيدن تكنولوژي، بازار كتاب هاي زيرزميني و روزميني كساد شده است. چند تا از دستفروش هاي كتاب،CDهاي مختلف آورده اند و چند نفر از افرادي كه مي شناسيد، به جاي خريد كتاب، پولشان را مي برند و DVD مي خرند و فيلم هاي روز دنيا را مي بينند. يكي از مدير مسئول هاي يكي از نشرياتي كه خودش تعطيل شد، هميشه مي گويد: فيلم، كتاب نمي شود. براي با سواد شدن، كتاب بخوانيد . اين جمله اش را يادگاري دارم. مي روم يكي از انتشاراتي هاي معروف. يك خانمي آمده و هر دو دستش پر از كتاب است. مثل فروشگاه هاي شهروند احتياج به سبد دارد كه بين كتاب ها قدم بزند و از دستش نيفتند. دو- سه بار مي رود و مي آيد.
دست آخر يك چك پول 50هزارتوماني به دختري كه پشت صندوق نشسته، مي دهد. قيمت كتاب هايش بالاي 40هزارتومان شده. زياد اين ورها مي آيد، هميشه هم زياد خريد مي كند . زود مي رود. جلو در ورودي به او مي رسم. ماشين ها بوق مي زنند. آنجا، زير پل كريم خان تصادف كوچكي شده. شما چرا اينقدر كتاب مي خريد؟ مي خندد. چيزي نمي گويد: نمي دانم توضيح بيشتري نمي دهد. براي كتاب هايش ليست خريد دارد. با خط بچگانه اي نوشته شده: كتاب آخري هري پاتر من خرج ومخارج خانواده شان را حساب مي كنم. براي CD و فيلم هم پول مي دهيد؟ اين پا و آن پا مي كند. دستش سنگين است. آنها جداست . مي خندم كه يعني همدردي مي كنم. خيلي مي شود كه... قيافه مادرانه مي گيرد، مثل وقت هايي كه قرار است بگويند بي خيال! اما دلشان نمي آيد توضيح نداده، همه چيز تمام شود؛ بهتر از مواد و قرص و نمي دانم چيست. تا مي خواهند پول CD و كتاب بدهند . سه تا بچه دارد، دو تا دختر و يك پسر. هر كدامشان در اين دو پلاستيك سفارش كتاب هايشان را آماده دارند، ولي مگر چند نفر مي توانند اينقدر پول بدهند؟ همين روز جمعه اي، يكي از بچه هاي روزنامه، مي ايستد وسط روزنامه و مي گويد: بابا! من هفته اي 30هزارتومان پول كتاب مي دهم . در صحبت هايش نه ردي از غصه است، نه تحقير است و نه هيچ حس منفي ديگري. از خودش خوشش مي آيد. از خود كتابخوانش. براي تجزيه و تحليل كمي صبر مي كنم. چه لذتي دارد؟ از زياد كتاب خواندن چه سودي مي برد؟ مي رسم به رابطه مستقيم كتاب و سواد و شعور.
دور و برم از چهارطرف پر از كتاب است. از زمين تا آسمان. از هر نوعي كه بخواهيد. جلد كتاب ها خوشرنگ است. از فضا خوشم مي آيد. براي انجام گفت وگو با پسر كارگردان آمد ه ام. پدرش در آخرين فيلمش، سربازهاي جمعه، از اين كتاب ها فيلمبرداري كرده. زندگي در خانه اي با ديوارهاي كتابخانه اي، حس عجيبي به آدم مي دهد.
مي گويند فلاني در خانه اش از هر كتابي، همه چاپ هايش را دارد، با هر ترجمه اي، با هر عكس جلدي و با هر انتشاراتي. هربار كه تغييري در ظاهر كتاب ايجاد مي شود، اين آقا مي رود و كتاب جديد را مي خرد. تصور مي كنم كه هر از چندگاهي مي رود جلو كتابخانه اش مي ايستد و از اينكه 4 نوع بوف كور در طرح ها و رنگ هاي مختلف جلويش مي بيند، سر ذوق مي آيد. مهمتر اينكه اين كتاب ها از آن خودش است. اسمش را مي گذارم خوره كتاب، كرم كتاب، عشق كتاب. جلو يك دستفروش در خيابان
قائم مقام مي ايستم. ديگر مي دانم چطور صحبت مي كنند؛ با صداي آرام و اداي سريع كلمات دنبال چند تا از مشتري هايتان مي گردم كه خيلي خوره كتاب هستند. اين كتاب ها را كه مي بينند، چشمشان برق مي زند . طرف مي خندد. اينها فقط در فيلم هاست. من چند نفري را مي شناسم كه مرتب سر مي زنند. اينجا يك روزنامه هست. بيشتر از آنجا مي آيند . محيط هاي نشريات را مي شناسم؛ آدم هايي با ادعاي كتابخواني حرفه اي. دنبال قشر تازه اي مي گردم. مثلا دكتر. دكترها از شما كتاب نمي خرند؟ . يك نفر هست كه مي آيد شبيه دكترهاست ولي شغلش را نمي دانم . ديگر مي فهمم سركارم گذاشته. از خيابان قائم مقام پياده مي آيم به سمت خيابان ويلا. از زير پل كريم خان رد مي شوم. كتابفروشي پشت كتابفروشي، يكي در ميان خالي و پر. اينجا خيابان نوستالژي هاي داغ نويسندگي ست و خاطره هاي كتابخواني دوران دانشجويي. حواسم پرت آخرين سرمقاله كتاب هفته مي شود، آنجايي كه سردبير مي گويد چرا ما با سواديم؟ به خاطر كتاب خواندن در سنين نوجواني؟

پرسوناژ
رضا اميرخاني
005871.jpg
دانش آموز تيزهوش دبيرستان علامه حلي حالا براي خود نويسنده اي شده است؛ پسر جواني كه به طراحي هواپيمايي فكر مي كرد كه جسم ها را از زمين بكند، حالا كتابي خلق كرده كه روح ها را به پرواز درمي آورد. نويسنده شاهكار من او سي واندي سال سن دارد.
۱۷ ساله بود كه توسط دو نفر از دوستانش هواپيمايي را ساخت كه طراحي بخش هايي از آن را خودشان
بر عهده گرفته بودند. آن سال اين سه دانش آموز برنده جايزه اول جشنواره خوارزمي شدند. حالا هر كدام رفتند گوشه اي از عالم، يكي رفته آمريكا و كار تحقيقاتي را روي نانوتكنولوژي انجام مي دهد، يكي هم يك كارگاه قطعات خودرو راه اندازي كرده و رضا خان ما هم شد نويسنده.اولين كتاب اميرخاني كه البته چندان هم موفق نبود ارميا نام گرفت. او در اين كتاب نقدهايي به دوران سازندگي وارد كرد. 17 ساله بود كه نوشتن ارميا را آغاز و چهار سال درباره آن مطالعه و تحقيق كرد. اين كتاب به دليل نظريات شخصي اميرخاني با رويكرد آرمانگرايي چندان مورد توجه منتقدان قرار نگرفت، هر چند زمزمه آن بلند شده كه شايد او اين كتاب را ادامه داده و به نقد دوران بعد از سازندگي نيز بپردازد. شخصيت ارميا در كتاب بعدي اميرخاني باز توليد خواهد شد.
كتاب دومش ازبه نام گرفت. اميرخاني نام رمان را روي آن نمي  گذارد. اين كتاب به سبك نامه نگاري ست كه تا حدودي نوشتنش براي او دشوار بود. او در جايي گفته است: ديگر از اين شيوه استفاده نمي كنم، براي نوشتن رمان، اين سبك نگارش اصلا شيوه خوبي نيست . رمان ازبه اميرخاني بهتر از اينها مي توانست از كار در بيايد. ازبه ماجراي يك خلبان جانباز است كه ديگر نمي تواند پرواز كند، اما رضا اميرخاني در من او اين بار شاهكار كرد. من او، روايتي طولاني از يك نسل است؛ نسلي كه قبل از انقلاب در پايتخت زندگي مي كردند. او خواسته كه در اين رمان از خود و سرنوشت نسل خود بگويد. او تهران را در داستان خود ساخته و توسعه مي دهد و آدم ها را از قديم به سمت تجدد مي برد. اميرخاني براي نوشتن اين كتاب دو سال از عمرش را صرف مطالعه در مورد تهران قديم كرده است. او توانست ميان خود، قهرمانان داستانش و تهران قديم يك رابطه عاطفي ايجاد كند. او براي نوشتن اين كتاب، اول فارسي و بعد تهران را خوب شناخت و بعد محله ها را با ويژگي هاي خاصش شناسايي كرد. او بخوبي شكل گيري نسلي از كودكان را در كوچه پس كوچه ها و محله هاي قديمي تهران توصيف كرد. جامعه اي را خوب به خواننده نماياند كه در آن اخلاق و مفهوم خانواده همچون حالا،مهمترين ارزش محسوب مي شد. تولد در فضايي سنتي، مواجهه با هياهوي دنياي رئاليستي، ورود به جريانات سياسي و مهاجرت، تمام داستاني نسلي ست كه اميرخاني آن را روايت كرده است.
زويا پيرزاد
005904.jpg
اين بانوي نويسنده در عرض سه سال به شناخته  شده ترين زن نويسنده در ايران تبديل شد؛ نويسنده اي كه به واسطه زن بودنش رمان هايي از جنس زنانه مي نويسد. كتاب عادت  مي كنيم زويا پيرزاد به چندين چاپ با شمارگان 5 هزار نسخه رسيد، گرچه از سوي منتقدان مورد حمله قرار گرفت. محور داستان هايش زنان هستند كه در هر دوراني در تقابل با مردان در جامعه قرار مي گيرند، اما با واكنش هاي متفاوت. تاريخ زنان در رمان هاي زويا پيرزاد تكرار مي شود، مثل يك دايره كه در مركز آن نوشته پذيرش وضع موجود .
زويا پيرزاد سال 1331 متولد شد. اولين مجموعه داستاني خود را با عنوان مثل همه عصرها در سال 1360 منتشر كرد. اين مجموعه شامل 15 داستان كوتاه است كه در آن زندگي زناني روايت مي شود كه به روزمرگي رسيده اند. در اين مجموعه پيرزاد با درايت خاص زنانه اش قصه اي به نام خرگوش و گوجه فرنگي را مي نويسد؛ خرگوشي كه در دام شكارچي افتاده و نمي تواند از آن فرار كند. از طرفي فكر اينكه اگر از دام بگريزد بايد فردا گوجه فرنگي بخرد، توان حركت را از او گرفته. خرگوش كنايه از زني ست كه وضع موجود را پذيرفته، اما در عين اينكه از آن راضي نيست و حاضر به خروج از آن هم نيست. شش سال بعد پيرزاد كه از هم وطنان ارمني ماست ، دو مجموعه داستاني را همزمان با هم منتشر مي كند. طعم گس خرمالو و رمان يك روز مانده به عيد پاك . در سال 1366 از سوي انتشارات مركز (ناشر هميشگي پيرزاد) منتشر شد. در مجموعه طعم گس خرمالو، زنان قصه پيرزاد عليه روزمرگي طغيان كرده و پرده از نارضايتي خود برمي دارند. اين زنان يك نسل جلوتر از همجنس هاي محافظه كار خود هستند، آنها به مرور وارد محيط بيرون از منزل شده و خواستار كسب موقعيت اجتماعي خود هستند. لكه ها نام مهمترين داستان اين مجموعه است؛ داستان دو زوجي كه مرد به زن بي ميل است، زن به مهارت خاصي در از بين بردن لكه ها در پارچه و لباس دست پيدا مي كند، اما لكه عدم تفاهم ميان خود و همسرش را نمي تواند پاك كند. سرانجام اين لكه  به قدري بزرگ مي شود كه بين آن دو جدايي مي اندازد.
اما اثر قدرتمند و درخور توجه پيرزاد كتاب  چراغ ها را من خاموش مي كنم است.
توانايي او براي فضاسازي در اين كتاب حتي از سوي منتقدانش نيز ستوده شد، توصيف فضاي آشپزخانه جايي كه كلاريس در آن بيشتر عمر خود را مي گذراند به گونه اي بود كه خواننده خوب مي توانست آن را تجسم كند.

هم انديشي جهاني شدن و هنر
سومين هم انديشي جهاني شدن و هنر از 30 آبان تا اول آذر در بنياد آفرينش هاي هنري نياوران برگزار مي شود.
اين هم انديشي به موضوع كلي ايران و آسياي صغير اختصاص دارد.
در اين هم انديشي  دو روزه، كارشناسان و صاحب نظراني از ايران و تركيه پيرامون محورهايي چون  جايگاه جهاني شدن و توليد آثار هنري و فرهنگي كشورهاي آسياي صغير  ،  تحولات فن آوري در عرصه هنر و ارتباطات و... به ارائه مقاله و ايراد سخن خواهند پرداخت.
اين هم انديشي به همت فرهنگستان هنر، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي و رايزن فرهنگي ايران در تركيه برگزار مي شود.
پيش از اين فرهنگستان هنر هم انديشي هاي جهاني شدن و هنر را با محور ژاپن و هند برگزار كرده بود. اولين سري از اين هم انديشي ها با نام ايران و هند، هشتم شهريور ماه سال گذشته در تالار بتهوون خانه هنرمندان ايران برگزار شد كه صاحب نظراني چون آتول كومار سين ها، هريش نارنگ، مانيشا سينگ و پراياگ شوكلا در اين همايش حضور داشتند. چهار محور آن هم انديشي به ترتيب زير اعلام شده بود:
۱ - نگاه منطقه اي و نگاه جهاني به هنر  (تاثيرپذيري تعاملي يا تقليد ناشي از سلطه پذيري) 2- هنر در دوره پسا استعماري 3- تحولات فن آوري و هنر در عصر جديد 4- هنر موزه اي و هنر پويا
دومين هم انديشي با نام ايران و ژاپن در 16 اسفند سال گذشته در سالن خليج فارس فرهنگسراي نياوران برپا شد.
در اين هم انديشي شش انديشمند ژاپني و پنج متفكر ايراني در خصوص سنت، فرهنگ و هنر سرزمين هاي خود و تقابل و تعامل آن با فرآيند جهاني شدن سخنراني كردند. كارگاه هاي خوشنويسي، آئين هاي گل آرايي و مراسم چاي ژاپني نيز در اين همايش برگزار شد.

فرهنگسراها
خانه فرهنگ ابوسعيد: نمايشگاه نقاشي رنگ روغن با مضامين فضاهاي ذهني در خانه فرهنگ ابوسعيد برگزار مي شود.اين نمايشگاه تا دوم آذر ماه از ساعت 9 الي 19 در اين مركز واقع در خيابان وليعصر(عج)، ميدان منيريه، خيابان ابوسعيد، جنب درمانگاه خيريه زنجاني ها داير است. علاقه مندان مي توانند جهت كسب اطلاعات بيشتر با شماره تلفن 66965503 تماس حاصل كنند.
خانه فرهنگ فرزانگان: كلاس هاي نقاشي ويژه كودكان در خانه فرهنگ فرزانگان برگزار مي شود. كودكان در اين كلاس ها انديشه خود را به دور دست ها پرواز مي دهند و با نيروي تخيل، اشيا و موجودات مورد علاقه خود را حاضر كرده و در آن تغييراتي مي دهند. علاقه مندان براي كسب اطلاعات بيشتر مي توانند با شماره تلفن هاي 77818842-77815173 تماس گرفته يا به نشاني: نارمك، ميدان هلال احمر، انتهاي خيابان گلستان، ميدان تسليحات، كوچه شهيد سلطاني، شماره 128 مراجعه كنند.
نگارخانه آثار: نمايشگاه آثار خط شكسته و خوشنويسي هنري از خوشنويسان ممتاز استان اصفهان به نام هاي اميد گنج علي، محسن سليماني، محمدسيدنطنزي و مجتبي شريفي برگزار مي شود. بازگشايي نمايشگاه 28آبان ماه واختتاميه آن 6آذرماه است و ساعت بازديد همه روزه از ساعت 4 الي۸ در محل نگارخانه آثار (قابل ذكر است افرادي كه نامشان در نمايشگاه خط قيدشد جزو افرادي هستند كه در نمايشگاه قرآن ماه مبارك رمضان 84 به عنوان هنرمندان خط ممتاز شناخته شده اند.) علاقه مندان مي توانند با شماره تلفن هاي
66413550 66409751 تماس بگيرند.
فرهنگسراي دانشجو: نمايشگاه گروهي حجم ونقاشي هنرمندان معاصر با عنوان ديوار سفيد در فرهنگسراي دانشجو برگزار مي شود. نمايشگاه ديوار سفيد تا 3آذر با تعداد 30 اثر و با حضور 11هنرمند( رضا افسري، رضوان صادق زاده، آنه محمد تاتاري، كيوان عسگري، سارا جعفري و...) در نگارخانه شفق فرهنگسراي دانشجو پذيراي بازديد علاقه مندان به طراحي، نقاشي وحجم است. ديوار سفيد نام مكاني ست در ناكجا آباد هر سرزميني كه تمامي انسان ها شوق دو سالگي شان را روي آن خط خطي كرده و در گستره سفيدش آرزوهاي خويش را با نخ باريك تخيل به هم مي دوزند. علاقه مندان مي توانند جهت بازديد به نشاني خيابان سيد جمال الدين اسدآبادي، خيابان 21، پارك شفق، فرهنگسراي دانشجو مراجعه كرده يا با شماره تلفن۸۸۵۵۴۰۱۶ تماس بگيرند.
فرهنگسراي نياوران: فيلم حس و حساسيت با نقش آفريني اما تامسون و كيت وينسلت در فرهنگسراي نياوران اكران مي شود. ساعت 17 يكشنبه 29 آبان اين فيلم اثر آنگ لي در مجموعه برنامه يك فيلم، يك فيلمنامه در سالن خليج فارس فرهنگسراي نياوران روي پرده مي رود. حس و حساسيت برنده يك اسكار و نامزد دريافت 6 اسكار، برنده خرس طلايي جشنواره برلين و برنده جايزه بهترين فيلمنامه گلدن گلوب و... است. فيلمنامه حس و حساسيت را پس از اكران آن جابر قاسمعلي نقد و بررسي خواهد كرد. برنامه يك فيلم، يك فيلمنامه آخرين يكشنبه هر ماه با همكاري واحد سينما تئاتر بنياد آفرينش هاي هنري نياوران و ماهنامه تخصصي فيلم نگار در سالن خليج فارس فرهنگسراي نياوران برپا مي شود.
فرهنگسراي شهر: نمايشگاهي از آثار نقاشي خانم  ها الهه و الهام حدادپور در فرهنگسراي شهر برپا شده است.در اين نمايشگاه، تعداد 32 تابلوي نقاشي آبرنگ، رنگ روغن و مدادرنگي با موضوعات طبيعت و پرتره به نمايش گذاشته شده است. اين نمايشگاه از تاريخ 24 آبان ماه برپا شده و تا سوم آذرماه ادامه خواهد داشت.علاقه  مندان براي بازديد از آثار اين دو خواهر هنرمند مي  توانند از ساعت 9 تا 19 روزهاي يادشده (به جز ايام تعطيل) به فرهنگسراي شهر واقع در انتهاي بزرگراه رسالت (غرب)، سه  راه دهكده، جنب دبيرستان
سپيده كاشاني مراجعه كنند.
خانه فرهنگ اميركبير: كلاس  هاي خوشنويسي و تذهيب توسط استاد الهي قمشه  اي برگزار مي  شود. با آغاز فصل پاييز ثبت نام براي اين دوره از كلاس  ها آغاز شده است و علاقه  مندان براي ثبت نام مي  توانند به نشاني شهرك راه  آهن، بلوار اميركبير، خيابان 18 متري اول، نبش بنفشه سوم، پلاك 19، خانه فرهنگ اميركبير مراجعه كنند. تلفن: 44712200
خانه فرهنگ شمشيري: به مناسبت روز كتاب و كتابخواني، مسابقه كتاب و كتابخواني با عنوان
سوگند به قلم برگزار مي  شود. اين مسابقه مشتمل بر 25 سئوال با موضوع چگونگي برخورد با مسئله خلافت و حكومت از كتاب سيري در سيره ائمه اطهار به قلم استاد شهيد مطهري ست. مهلت ارسال پاسخ نامه تا اول آذرماه است. علاقه  مندان براي شركت در اين مسابقه و دريافت سئوال ها به نشاني مهرآباد جنوبي، بيست متري شمشيري، خانه فرهنگ شمشيري مراجعه كرده يا با شماره 66629893 تماس بگيرند.
فرهنگسراي سالمند: به منظور آموزش ابتدايي موسيقي به نوجوانان و جوانان، گردهمايي سرود دختران و پسران برگزار مي  شود.اين كانون  ها ويژه گروه  هاي سني نوجوانان و جوانان است و به صورت مجزا به خانم  ها و آقايان آموزش  هاي لازم داده مي  شود.در اين كانون ابتدا آموزش ابتدايي موسيقي و نت  شناسي و در ادامه جمع  خواني و اجراي برنامه هاي مختلف ارائه مي  شود.كانون سرود با هدف افزايش فعاليت  هاي گروهي دانش  آموزان و همچنين آموزش موسيقي به آنان تشكيل شده است. علاقه  مندان جهت كسب اطلاعات بيشتر مي  توانند به نشاني ميدان امام حسين (ع)، خ 17 شهريور، خ خشكبارچي، پارك خيام مراجعه كنند.
فرهنگسراي نياوران: ساعت 17 شنبه و يكشنبه 28 و 29 آبان، دومين جلسه نمايشنامه  خواني موضوعي بنياد آفرينش  هاي هنري نياوران با خوانش اثر ملودرام طلبكارها نوشته يوهان آگوست استريندبرگ با كارگرداني هومن كيايي در سالن گوشه فرهنگسراي نياوران برگزار مي  شود.دلارا نوشين، فرشيد قلي  پور و هومن كيايي نقش  خوان  هاي اين اثر خواهند بود و نسرين عجمي دستياري كارگردان و ميثم ميرزايي انتخاب موسيقي را برعهده دارند. طلبكارها داستان نقاش جوان فلجي به نام آدولف را روايت مي  كند.

تهرانشهر
ايرانشهر
جهانشهر
دخل و خرج
در شهر
طهرانشهر
علمي
شهر آرا
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  در شهر  |  طهرانشهر  |  علمي  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |