يكشنبه ۶ آذر ۱۳۸۴ - - ۳۸۶۰
گل باغ آشنايي در بيمارستان
006408.jpg
عكس: مهدي قاسمي
انگار زمانه سرسازش با شعرا ندارد. پس از مرگ منوچهر آتشي، اين روزها محمود مشرف تهراني (م. آزاد) در بيمارستان بستري ست.
سهراب نيكخواه - م. آزاد آذرماه سال 1312 در تهران متولد شد. در سال 36 با مدرك ليسانس از دانشكده ادبيات و زبان فارسي خارج شد و بعد دوره دانشسراي عالي تهران را نيز به پايان رساند. 10سال در دبيرستان هاي تهران تدريس كرد و سپس به كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان رفت. علاوه بر ترجمه پراكنده آثار شاعران انگليسي زبان، آثار زيادي را در آن سال ها براي كودكان نوشت و به جز آنها هفت عنوان كتاب شعر نيز منتشر كرده است. اولين كتابش را در سال 34 با مقدمه احمدشاملو منتشر كرد با نام ديار شب . قصيده بلندباد، آيينه هاي تهي دست، بهارزايي آهو، با من طلوع كن، بايد عاشق شد و رفت (گزيده اشعار) و گل باغ آشنايي ديگر كتاب هاي او هستند. حالا پس از اين همه فعاليت ، م.آزاد در 72 سالگي براي چندمين بار در بيمارستان بستري  مي شود. چند سال پيش بود كه تعداد زيادي از شعرا و نويسندگان ايران به فاصله كوتاهي از هم چشم از دنيا فرو بستند و حالا وقتي خبر بيماري م.آزاد پس ازمرگ آتشي به گوش مي رسد، حق داري كه بترسي. محمود مشرف تهراني و منوچهر آشتي آخرين شاگردان مستقيم نيما يوشيج بوده اند.
آتشي ديگر نيست و دلمان به م.آزاد خوش است؛ اما پيرمرد، تنها و خسته در بيمارستان افتاده است؛ به خاطر بيماري در دستگاه گوارشي كه مدت هاست ناراحتش مي كند و جدا از اين خون در پاهايش جريان ندارد و پاهاي استاد كبود مي شوند. او از 28 آبان ماه در بيمارستان ارتش تهران(اميرآباد) بستري ست. بار پيش كه در بيمارستان طالقاني بستري بود، گفته بود: من سال هاست روي پاي خودم ايستاده ام و در حد توان براي پيشرفت فرهنگ و ادب اين جامعه زحمت كشيده ام. اگر مردم راضي باشند براي من كافي ست .
آموزگار پيرشهر و شاگرد نيما در بيمارستان است. اميدواريم دوباره با سلامت در ميان ما باشد.
گل من! پرند ه اي باش و به باغ باد بگذر.
مه من! شكوفه اي باش و به دشت آب بنشين.
گل باغ آشنايي ، گل من! كجا شكفتي
كه نه سرو مي شناسد
نه چمن سراغ دارد؟
نه كبوتري كه پيغام تو آورد به بامي
نه به شاخسار دستي، گل آتشين جامي
نه بنفشه اي،
نه جويي،
نه نسيم گفت  وگويي
نه كبوتران پيغام
نه باغ هاي روشن!
گل من! ميان گل هاي كدام دشت خفتي
به كدام راه خواندي
به كدام راه رفتي؟
گل من!
تو راز ما را به كدام ديو گفتي
كه بريده ريشه مهر، شكسته شيشه دل.
منم اين گياه تنها
به گلي اميد بسته
همه شاخه ها شكسته
به اميدها نشستيم و به يادها شكفتيم
در آن سياه منزل
به هزار وعده ما نديم
به يك فريب خفتيم

فرشتگان بالدار
006411.jpg
در مورد فيلمي چون مصائب مسيح خيلي هم سرمان كلاه نمي رود. دليلش هم كاملا روشن و واضح است. حداقل در اين يك دهه فيلمسازان ايراني چه در قالب مجموعه و چه در قالب فيلم بلند، انواع آزمون و خطاهاي كارهاي تاريخي را انجام داده اند و ما هم در مركز اين آزمون و خطاها بوده ايم. بنابراين يك ميزان سنجش براي ساختار آثار تاريخي، ناخودآگاه در ذهن ما وجود دارد.
خسرو نقيبي- در شب آخر زندگي مسيح، او براي عبادت شبانه به جنگل مي رود. پيشتر حواريون از طرف خود عيسي آگاه شده اند كه او دستگير خواهد شد. با خيانت يهودا، مسيح دستگير و به نزد رهبران يهود برده مي شود. آنها از حاكم رومي شهر خواستار به صليب كشيدن مسيح مي شوند و او هرچند ابتدا به خواسته همسرش اين امر را نمي پذيرد، اما بعد با فشار يهوديان دستور مصلوب شدن را مي دهد. وقتي مسيح بر صليب جان مي بازد، خدا هم بر مرگ پيامبرش اشك مي ريزد؛ اشكي كه غضب خدا را بر ساكنان آن سرزمين به همراه دارد. در پايان مسيح در نمايي بسته سالم برمي خيزد.
مصائب مسيح يك طنز تلخ است. به كاربردن اين عبارت براي اثري كه قرار است تماشاگرش را مرعوب كند چندان جالب نيست، اما جز اين نمي توان بر فيلم صفتي نهاد. نمي دانم فيلم براي مخاطب مسيحي تا چه حد تكان دهنده يا تاثيرگذار است، اما ما در ميان كارهاي ديني خودمان هم تاحدي، خوب و بد را تشخيص مي دهيم. محتوا و اثرگذاري، يك بحث است و تكنيك و ساختار بحثي ديگر. در مصائب مسيح حتي با نخستين استانداردهاي يك اثر سينمايي هم نمي توان برخورد كرد.
بگذاريد از جزء به كل شروع كنم. نخستين تصويري كه از داستان آخرين شب و روز زندگي عيسي مسيح پيش از مصلوب شدن در ذهن داريد، چيست؟ شام آخر نزديك ترين پاسخي ست كه به اين پرسش مي توان داد. در فيلم هم چنين چيزي وجود دارد، اما جناب گيبسن حتي زحمت اين را نكشيده تا در يك نماي باز، يادآوري كوچكي از آن تابلوي معروف به دست دهد. اين ابتدايي ترين يادآوري را، گيبسن فداي اينسرت ها و نماهاي تك نفره و دونفره بسياري كرده كه در روند داستان خرد شده؛ او حتي به اندازه عكاس فيلم هم ذوق به خرج نداده كه در ميان عكس هايش بازسازي همان تابلو معروف با همان كادر ديده مي شود. مورد ديگر؛ اغراق هاي بي مورد و زياد فيلم، بي شك در هيچ منطق سينمايي جا نمي گيرد. اغراق هايي كه پيشتر تنها در كار گروهي از فيلم  تاريخي سازان وطني مي شد سراغش را گرفت و معمولا به كنايه از آنها با عناويني چون فيلم هاي پر از فرشته بالدار ياد مي كرديم در اينجا كاملا به چشم مي آيد. به طور خاص نگاه كنيد به آن شيطان مجسم يا آن اشك خدا و زلزله پس از تصليب و فروافتادن آتش ها و چيزهاي فراوان ديگري از اين دست. مشكل ديگر، دور بودن فيلم از بيان سينمايي ست. مصائب مسيح در ساده ترين صحنه هايش جز يكي دو مورد، عاري از هرگونه ديدگاه بصري و زيبايي شناسانه است. از موارد خوب كه انگشت شمار است مي شود به صحنه فرار پطرس و انكار عيسي و بعد فلاش بك به ساعاتي قبل و بيان اين مسئله توسط خود مسيح اشاره كرد، اما اين موارد بد است كه در كل كار پراكنده است.

مائده هاي زميني
كم حجم و سالم
006387.jpg
مرغ، قبل از آنكه آنفلوآنزاي مرغي شايع شود سالم ترين غذا بود، البته از آنجا كه اين نوع آنفلوآنزا به ادعاي مسئولان هنوز به كشور ما وارد نشده، پس هنوز سالم ترين غذاست.
سمر اميدي- غذاهايي كه با مرغ پخته مي شوند، اغلب، غذاهايي آسان هستند. يك نمونه غذا معرفي مي كنيم و يك سالاد خوشمزه كه همراه با مرغي كه مي خوريد به دهانتان مزه كند.
جوجه كباب: براي درست كردن جوجه كباب، از يك وعده غذايي جلوتر بايد مواد را آماده كنيم. فقط چيزي حدود 500 گرم سينه مرغ، يك عدد پياز متوسط، 3 قاشق غذاخوري روغن مايع، يك قاشق غذاخوري آبليمو و مقداري زعفران و نمك نياز داريم.
پياز را مي شوييم و از رنده درشت رد مي كنيم. سينه مرغ را به قطعه هاي كوچك خرد مي كنيم و به نمك و زعفران حل شده در آب جوش، آغشته مي كنيم. روغن و آبليمو و پياز را نيز به آن اضافه مي كنيم و تمام مواد را كاملا با هم مخلوط مي كنيم و مي گذاريم 7-6 ساعت بماند. از اين به بعدش آسان است؛ قطعات مرغ را به سيخ مي كشيم يا روي منقل كباب مي كنيم يا روي باربيكيو. اگر ماكروفر داريد، مي توانيد از دكمه گريل ماكروفر استفاده كنيد و چيزي حدود
12 دقيقه با قدرت 60 درصد، جوجه را گريل كنيد. يادتان نرود گوجه فرنگي كبابي با جوجه كباب مي چسبد.
سالاد كرفس با ژامبون:قبل از اينكه دست به كار شويد،  اين مواد را تهيه كنيد: 2 عدد كرفس مغزدار، 250 گرم ژامبون، 500 گرم سيب زميني استامبولي، 250 گرم قارچ، 4 قاشق سوپخوري سس مايونز،
2 قاشق سوپخوري روغن زيتون و 2 قاشق سوپخوري سركه يا آبليمو، نمك و فلفل هم كه دم دستتان است.
سس مايونز را با روغن زيتون و سركه و كمي نمك و فلفل مخلوط مي كنيم. ساقه هاي سفيد كرفس را مي شوييم، به طول 2 تا 3 سانتي متر مي بريم و نازك خلال مي كنيم. سيب زميني را مي پزيم و خلال مي كنيم، ژامبون و قارچ را هم خلال مي كنيم و تمام اين مواد را با سس مخلوط مي كنيم و به هم مي زنيم. بعد سالاد را در ظرف مي ريزيم و كمي جعفري يا ترخان خرد شده روي آن مي پاشيم و روي آن را با خلال ژامبون و حلقه هاي گوجه فرنگي و يك عدد مغز كاهو تزئين مي كنيم.

كتابخانه
شخصيت داستان خود شما هستيد
كتاب بومرنگ شامل 15 داستان با موضوعات مختلف است كه مطالعه بعضي از آنها حتي براي چندمين مرتبه نيز به خواننده انرژي مي بخشد.
بزرگمهر كياني- خيلي از ما وقتي يك داستان را مي خوانيم، گاهي دوست داريم خود را به جاي شخصيت اصلي يا يكي از آدم هاي ديگر داستان تصور كنيم. ممكن است شغل، سن، مشخصات ظاهري و باطني يا حتي جنسيت آن شخصيت با ما متفاوت باشد، اما با اين حال تلاش مي كنيم خودمان را به جاي شخصيت مورد علاقه مان فرض كنيم. بيشتر داستان ها ماجراي شخص سومي را تعريف مي كنند و خواننده تنها يك شنونده است كه رخ دادن رويدادها را مي شنود. گاهي نويسندگاني نيز هستند كه خواننده را شخصيت اول داستان قرار مي دهند. اما در كتاب بومرنگ تمام داستان ها به گونه اي نوشته شده است كه خواننده ناگهان از ابتدا خود را در فضاي داستان مشاهده مي كند و با ماجراها پيش مي رود. به بيان ديگر، شخصيت اصلي داستان هاي شيوه  بومرنگ، خود خواننده است و نويسنده آن فرورتيش رضوانيه تلاش مي كند داستان را مانند صحنه هاي يك فيلم در ذهن مخاطب به تصوير بكشد. در كتاب بومرنگ ، گاهي اشتباهات و اتفاق ها منجر به رخ دادن حوادث گوناگوني مي شود كه گاهي صحنه هاي توصيف شده مانند فيلم هاي هاليوود جذاب و غيرمنتظره است. نويسنده تا آنجايي كه توانسته، در متن داستان ها از نكته ادبي، كنايه، ايهام و كلمات سنگين استفاده نكرده و آنگونه كه ناشر در پيشگفتار كتاب بيان كرده، هدف نويسنده انتقال كدها به مغز مخاطب براي تصويرسازي موفق و بدون دردسر است. مكان  وقوع ماجراها در ايران است و اتفاقات نيز ايراني هستند تا تصاوير دور از ذهن خواننده نباشد. شخصيت هاي اصلي داستان اسم ندارند و در بيشتر مواقع مشخصات ظاهري شخصيت ها توصيف نشده است تا خواننده براحتي آدم هايي كه خود مي خواهد را هنگام تصويرسازي در ذهن ببيند. در برخي داستان ها جنسيت شخصيت نيز مشخص و تحميل نشده و محور ماجراها مانند هميشه در انحصار مخاطبان مرد نيست. تمام داستان ها مانند يك فيلم تعريف مي شود و در يكي از آنها با ماجرايي برگرفته از سري فيلم هاي ترميناتور به رخ دادن اين ماجرا در تهران پرداخته است. حوادث داستان با شيوه كاملا خاصي چيده شده اند تا بدون سر بردن حوصله و صبر، خواننده را از فضايي كه در آن قرار دارد جدا كرده و با خط داستان همراه كند. اين كتاب  داراي صحنه هاي متعدد درگيري هاي مسلحانه، تعقيب و گريز پليسي ست كه تاكنون هرگز در فيلم هاي ايراني آنها را تجربه نكرده ايم. فرورتيش رضوانيه داستان هاي كتاب بومرنگ را نوشته و انتشارات صفحه سفيد نيز آن را در قطع نامتداول 13 در 13 سانتي متر منتشر كرده است.

در شهر
دوسالانه كاريكاتور و ميهمانان خارجي اش
006390.jpg
داوران خارجي، 555 اثري كه در نمايشگاه دوسالانه حضور دارند را براي انتخاب آثار برتر داوري مي كنند.
مونا شيخي- 555 اثر از 66 كشور دنيا به نمايشگاه دوسالانه كاريكتاتور تهران راه يافتند كه داوري و بررسي اين آثار از سوم آذر تا شامگاه شنبه چهارم آذر طول مي كشد و قرار است بعد از اين مدت، مولاتيه ، جيوكس و كوزوبوكين داوران فرانسوي، ايتاليايي و اكرايني و نيز ان.اپ.دبيك ميهمان ويژه از بلژيك آثار برگزيده را معرفي كنند.
ميهمانان دوسالانه بعد از اعلام راي نهايي در نشست ها و كارگاه هاي عملي كاريكاتور با هنرمندان و دانشجويان ايران حضور مي يابند. داوري دور اول و انتخاب آثار نمايشگاهي از بين 4هزار و 500 كاريكاتور به عهده جواد عليزاده، بهمن عبدي، توكا نيستاني، بهرام عظيمي، جمال رحمتي، مانا نيستاني، حسن كريم زاده، بزرگمهر حسين پور وحسين صافي بوده.
دو برنامه جنبي هفتمين دوسالانه كاريكتاتور تهران،  مربوط به روزهاي 5 تا 9 آذر است كه جواد عليزاده ، محمدعلي بني اسدي ، بهمن عبدي و غلامعلي لطيفي نيز ورك شاپ هايي را برگزار كرده اند. برنامه ديگر نشست تخصصي روز يكشنبه 6 آذر است كه ساعت 10 در خانه كاريكاتور ايران برگزار مي شود و عصر همين روز مولاتيه   ورك شاپ ديگري براي كاريكاتوريست هاي ايراني برگزار مي كند.
دبير دوسالانه سيدمسعود شجاعي طباطبايي- درباره اطلاعات آماري اين طور گفته: از ميان 4هزار و 116 اثر رسيده، 555 اثر براي شركت در نمايشگاه و بخش داوري نهايي انتخاب شده كه در بخش موضوعي (سالمند) 118 اثر ايراني و 40 اثر خارجي و در بخش چهره 69 اثر ايراني، 40 اثر خارجي و در بخش آزاد نيز 83 اثر ايراني و 105 اثر خارجي به دوسالانه راه يافتند.
اين طور كه از اين اطلاعات برمي آيد؛ سالمندترين كاريكاتوريست شركت كننده بيل استات 78 ساله انگليسي ست.
قرار است مراسم اهداي جوايز 10 آذرماه ساعت 17 در محل موزه هنرهاي معاصر برگزار شود. دلتان را صابون نزنيد كه تنها كساني كه آثارشان به نمايشگاه راه يافته مي توانند در اين مراسم پاياني شركت كنند. اين طور كه خودشان مي گويند، علتش ظرفيت محدود سينما تك است.

تماشاخانه
خورشيد دور ماه مي گردد
006423.jpg
مژده به اهالي تئاتر و نمايش، نمايش پشت نمايش در راه است.
بنفشه نگارنده- تالار قشقايي تئاتر شهر از اواخر اين هفته ميزبان دو نمايش واقعيت اينه كه خورشيد دور ماه مي گردد و آواژ يك خواهد بود.
نمايشنامه واقعيت اينه... براساس يك فيلم كوتاه ايتاليايي و توسط
حسن برزگر نوشته شده كه كارگرداني آن را سيامك احصايي انجام مي دهد.
اين نمايش درباره زني ست كه به طور اتفاقي با ماجراي خاصي در خانه اش روبه رو مي شود كه طي آن مردي به خانه او راه مي يابد. در اين نمايش پانته آ پناهيها و محمدرضا حسين زاده بازي مي كنند و نرمين نظمي در كنار سيامك احصايي طراحي صحنه را انجام مي دهد.
اين نمايش كاري بدون كلام است، اما مبتني بر فرم نيست و كاري رئال است. احصايي پيش از اين قصد داشت نمايش دايره را كه خود متن آن را نوشته اجرا كند كه نمايشنامه آن تصويب نشد و او نمايش واقعيت اينه... را به جاي دايره جايگزين كرد. همچنين در همين تالار، پانته آ بهرام همزمان با سيامك احصايي، نمايش آواژ يك را اجرا مي كند . آواژ يك برخلاف واقعيت اينه... نمايشي ست مبتني بر حركات فرم كه به موضوع بافتن فرش مي پردازد و طي آن نمود آداب و رسوم مردم ايران در بافت هاي فرش ايراني به نمايش گذاشته مي شود.
آواژيك نخستين تجربه كارگرداني بهرام است و بازيگراني چون مهدي ساكي، سارا ريحاني، داريوش فائزي و پانته آ بهرام به ايفاي نقش مي پردازند. آواژ يك متن خاصي ندارد، اما ديالوگ هاي آن را جلال تهراني به نگارش درآورده است.
همچنين اين هفته تالارهاي نياوران، مولوي، اداره تئاتر و تالار اسوه به روخواني آثاري از تنسي ويليامز، ساغر مختاري، رضا جابرانصاري و محمد اسكندرزاده اختصاص دارد. فرهنگسراي نياوران هم امروز پذيراي نمايشنامه اي از تنسي ويليامز مي شود. فرياد ققنوس عنوان نمايشنامه اي ست كه هومن زندي كارگرداني آن را به عهده دارد. اين نمايشنامه هم امروز ساعت 5 بعدازظهر در فرهنگسراي نياوران روخواني مي شود. عجله كنيد كه از دستتان نروند.

آب و هوا
آسماني كه نمي بارد
006354.jpg
اين روزها همه انتظار يك توده هواي باران زا را مي كشيم گرچه هوا همچنان آفتابي ست.
سياوش بختياري- هميشه روال بر اين بوده كه توده هواي سرد و ابري از سوي تركيه وارد ايران مي شود. چند شب قبل كه تلويزيون مسابقه فوتبال بين آث. ميلان و فنرباغچه را نشان مي داد در تركيه باران شديدي مي باريد. براساس قاعده بايد ابرها به سمت ايران بيايند،  اما كي؟ نمي دانيم.
فعلا هوا آفتابي ست، آن هم در اكثر نقاط كشور. شمال غربي و غرب كشور نيز در همين وضعيت به سر مي برند، پس در مناطق مركزي و شرقي كشور تا چند روز آينده انتظار بارش نيست.
آب و هواي آفتابي در اين فصل احتمالا تنها به افزايش بيماري ها مي انجامد؛ بيش از هر وقت ديگري مواظب سلامتي خود باشيد. از سوي ديگر همان طور كه در جدول مي بينيد، به رغم روزهاي گرم، شب هاي سردي خواهيم داشت، بخصوص پس از غروب خورشيد.

دكتر ماندگار فوق تخصص قلب و عروق هشدار مي دهد:
سن CCU پايين آمده است
006405.jpg
اين يك بحران جهاني است كه دامنه اش كشور ما را هم گرفته و ما را تهديد مي كند. سن سكته قلبي دارد با سرعت پايين مي آيد. حالا ديگر، ترس از حملة قلبي، مخصوص آدم هاي سالمند و پا به سن گذاشته نيست. دكتر قاروني، يكي از متخصصان مطرح قلب و عروق ايران، با تأسف به اتاق هاي CCU بيمارستان ها اشاره مي كند كه زياد پيش مي آيد ميزبان بيماران جوان باشند. دكتر ماندگار، مشهورترين جراح و متخصص قلب ايراني هم از آمار تلخي حرف مي زند كه متأسفانه حقيقت دارد. او مي گويد متوسط سن سكتة قلبي، فعلا حدود 31 سال است و داريم به سمتي مي رويم كه كم كم خطر، متوجه افراد بين 20 تا 30 سال است.
دكتر قاروني، دليل اين قضيه را تغيير سبك زندگي جوانان مي داند. آن ها امروز نسبت به گذشته زندگي راحت تري دارند كه البته معني اش اصلا آرام تر نيست. اتفاقا ما آرامش مان را به قيمت آسايش بيشتر، از دست داده ايم. نشستن پشت رايانه و ماشين، فشار رواني جامعه از نظر ميزان تحصيلات و موفقيت شغلي، زياد شدن استرس در برخوردهاي روزمره و... نه تنها تحرك و فعاليت ما را كم كرده، كه باعث افزايش اضطراب و در نتيجه فشار روي اعضاي مختلف بدن به ويژه قلب و رگ ها شده است. تنگ شدن رگ ها هم نتيجه اي جز بالا بردن احتمال حملة قلبي ندارد.
در شمارة جديد همشهري جوان مطلبي درباره اين موضوع مي خوانيد. همين طور درباره يك بيمار خاص كه دكتر ماندگار براي اولين بار در ايران، شيوة درمان جديدي را برايش به كار برد. او از دستگاهي استفاده كرد كه عملا بيرون از بدن بيمار، كار قلب او را انجام مي داد. اين شماره را از دست ندهيد.
006426.jpg
در صفحات گزارش اين شماره همشهري جوان نظر متخصصان قلب را مي خوانيد.آنها مي گويند سكته در كمين 20 تا 30 ساله ها است

نگاه
غزل، پريده رنگ است
ليلي نيكونظر
عجب خزان شعري ست. ديوار ديوار شعر مي ريزد. چه روزهاي غريبي ست. يك آگهي ترحيم كامل بدهيم. آخر چه سري در اين پاييز، پاييز 84 و خزان شعر نهفته است؟ آتشي رفت، م. آزاد هم در بيمارستان بستري ست. گويي يكي يكي دارند مي روند. چه كسي جايشان را مي گيرد؟ ما همه شاعريم، همه مان شعر مي گوييم. كدام يك از ما در نهانگاهش يك دفترچه شعر ندارد؟ مي گويند ايراني ها همه شاعرند، همه شعرمي گويند، اما بياييد فكر كنيم از آن دوران طلايي شعر، از آن دهه شكوفايي شعر نو چقدر فاصله گرفته ايم؟ اينها دارند يكي يكي مي روند، سران و سرداران كلام مقفي يا كلام بي قافيه خوش آهنگ رخت برمي بندند و ما با فصل قحطي شعر مي مانيم، ما مي مانيم و چند ادعاي كوچك و آن كلام بي مايه اي كه اسمش شعر
پست مدرن است و تو نمي فهمي اش و چقدر غالب اين اشعار از شاعرانگي به دور است. كافي ست سري به نزديك ترين كتابفروشي بزنيد؛ مجموعه شعر است كه پشت مجموعه شعر مي آيد. پر از اسامي كه تو نمي شناسي. كتاب ها را مي خري، شعرها را مي خواني، اما كجا حتي براي يك لحظه روي اين اشعار مي ماني، مكث مي كني، درگيرشان مي شوي، انگار كه زمان حس و حال ما گذشته باشد. انگار كه بايد شاعران جوان بگذارند احساسشان هوايي بخورد، يا انگار كه اصلا دوره شعر و شاعري تمام شده باشد، زمانه شاعران بزرگ هم گذشته است، انگار يا شايد شعر فارسي - تو بگو شعر نو فارسي- زماني در اوج خود ايستاده است و ديگر سر بازگشت ندارد.
شب هاي كسالت و بيماري، عصرهاي غمگين سردرد هنوز شعرهاي آتشي و م. آزاد دستت را مي گيرد. هنوز اينها غرق در خلسه ات مي كنند، نه هيچ شعر جديدي از هيچ شاعر نو و تازه به بازار رسيده اي. قصه حزن انگيزي ست؛ غم انگيز است. شايد كه در اين شهر سرب و دود و راهبندان، مجال شاعري تمام شده است. حال شاعري از سرمان پريده است.
هنوز بايد ذهن جمعي ما پر از واژه هاي زيبا باشد، پر از حس هاي غريب، هنوز بايد بتوانيم محو در يك فضاي وهم آلود، مه دره هايي را به ياد بياوريم كه چون مرده ماران خفتگانند و شعري بگوييم و گهگاهي دو خط شعر خوب بنويسيم.
مگر مي شود همه استعدادهاي شعر اين سرزمين مرده باشند؟ مگر فصل عميق ترين و ناب ترين و طرب انگيزترين حس هاي ما گذشته است؟ مگر مي شود ما مست غزل باشيم و آتشي هم رفته باشد و فاتحه غزل عاشقانه خوانده شده باشد؟ از آن فصل شكوهمند شعر فاصله گرفته ايم. روي هر مجموعه شعري كه به دستمان مي رسد ردي از يك شاعر نامدار مانده است.
از آن سو پاييز است و دلمان غزل و شعر نو عاشقانه مي خواهد. از اين سو خزان شعر است. ديوار ديوار شعر مي ريزد. آتشي رفته است، م.آزاد در مريضخانه است. رنگ شعر پريده است. تمام غزل هاي اين شهر شعر سپيد شده اند.

از صبح تا شب
حميد رضا پور نصيري
امروز را مي توانيد با تماشاي تكرار و خداوند عشق را آفريد آغاز كنيد كه قسمت اولش شب گذشته ساعت 20:45 از شبكه 3 نمايش داده شد و امروز حوالي ساعت 13:30 مجددا نمايش داده مي شود. از تركيب بازيگران ـ كه بيشترشان از اهالي تئاتر هستندـ اين طور برمي آيد كه بايد سريال جالب توجهي باشد.
ساعت 13:20 هم زمان نمايش تكرار نيمكت است كه از شبكه اول و برنامه سيماي خانواده پخش مي شود.
شب هاي برره هم كه مثل روزهاي گذشته حدود ساعت 14:40 تكرار مي شود و ساعت 15:10 مي توانيد تكرار قسمت شب گذشته مزرعه كوچك را به كارگرداني سيروس مقدم ببينيد، هرچند كه چندان پيشنهادش نمي كنم.
در ساعت 16:30 هم مي توانيد تكرار هشدار براي كبرا 11 را تماشا كنيد كه شبكه تهران آن را پخش مي كند. شب هنگام هم مي توانيد حدود
ساعت۲۱ ، قسمت ديگري از مجموعه پيله هاي پرواز را از شبكه 2 تماشا كنيد يا اينكه تا ساعت 22:10 صبر كنيد و به تماشاي ماموران مخفي پليس از شبكه اول بنشينيد.
اما خبر ناگوار اين روزها براي طرفداران سريال هاي ايراني آن هم از نوع تاريخي اش اين است كه فيلمبرداري مجموعه مختارنامه به نويسندگي و كارگرداني داوود ميرباقري، پس از حدود 20 ماه در حالي كه تنها 60 درصد آن به پايان رسيده، متوقف شده است.
شنيده هاي غيررسمي از اين حكايت مي كنند كه مشكل، مشكل قديمي پول و كمبود بودجه است، اما عوامل سريال مي گويند كه الان هنگام استراحت و تعطيلات پايان ماه شان است و قرار است دوباره به سر كارشان برگردند.
از ديگر مجموعه هاي در حال فيلمبرداري مثل در چشم باد و شهرآشوب هم خبرهاي مشابهي به گوش مي رسد كه با مشكلات مالي مواجه شده اند. فعلا بايد صبر كرد و ديد مديريت سازمان با اين مسائل چگونه كنار مي آيد.
از اينها كه بگذريم، سينمايي ها امروز مي توانند از طريق برنامه سينما و ماورا كه اختصاص به نمايش فيلم هاي معناگرا دارد، يك فيلم احتمالا قابل توجه را تماشا كنند كه تا زمان نگارش اين مطلب خبري از اسم آن منتشر نشده است. در كنار اين اگر هم شبكه سه اي ها وقت كنند و ليگ هاي اروپايي برايشان وقت خالي باقي بگذارند، پرده شيشه اي را نمايش مي دهند كه آن هم اختصاص به نمايش لحظاتي از فيلم هاي معروف تاريخ سينما دارد. به همين خاطر و با توجه به تراكم برنامه هاي امروز شبكه 3، به احتمال زياد خبري از شب هاي برره نخواهد بود، هرچند كه باز هم باقطعيت نمي توان درباره آن اظهار نظر كرد، همان طور كه درباره فوتبال هاي امروز نمي توان چيزي گفت. اما در عوض طرفداران شبكه 4 مي توانند حدود ساعت 20:45 مجله هنري نگارستان را تماشا كنند كه از اسمش مشخص است چه حال و هوايي دارد و مناسب حال چه كساني ست.

تهرانشهر
ايرانشهر
جهانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
در شهر
سفر و طبيعت
شهر آرا
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  سفر و طبيعت  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |