سه شنبه ۸ آذر ۱۳۸۴ - - ۳۸۶۱
تهرانشهر
Front Page

عروس فراري و بازيگرهاي متوسطش
006447.jpg
فيلم تازه عبدالله عليخاني وحسين فرح بخش در نقش تهيه كننده و بهرام كاظمي در نقش كارگردان از عيد فطر در سينماهاي تهران اكران شده.
آرش ميري- كارگردان 50 ساله آباداني فيلم عروس فراري   تا قبل از اينها فيلم هاي پادزهر ، هدف ، از صميم قلب را ساخته بود و اسمش را به عنوان كارگرداني كه فيلم هايش ديده نمي شوند،  ثبت كرد. فيلم جديدش از عيد فطر در سينماهاي تهران اكران شده؛ عروس فراري داستان زني را تعريف مي كند كه در آستانه ازدواج با مردي متوجه مي شود همسر آينده اش متاهل است. پس از فرار داماد،  دختر به دنبال او راهي مي شود. فيلم قرار بوده طنز باشد، اما ظاهرا تكه هاي بامزه فيلم درنيامده.
اين را ما نمي گوييم،  ما كه دشمني نداريم. كافي ست نگاهي به فروش سينماها بيندازيم. اصلا فيلم قرار بوده طنز باشد، حتي بازيگرهاي فيلم و گريم عجيب و غريبي كه روي پوسترها و بيل بوردهاي فيلم از بازيگران مي بينيم همين را مي گويد.
امين حيايي كه اين روزها سردر سينماها را رها نمي كند و همزمان دو فيلم آكواريوم و عروس فراري را روي پرده سينماها دارد، حسام نواب صفوي هم با گريمي شبيه گريمش در فيلم نان و عشق و موتور 1000 روي بيل بوردهاي عروس فراري ظاهر شده، ديگر مي ماند الناز شاكردوست كه آخرين فيلمي كه از او ديده ايم مجردها ي اصغر هاشمي بوده، اوهم گريم بيل بوردي اش شبيه نقش قبلي اش است. به اين ليست،  افرادي مثل غلامحسين لطفي، پرستو گلستاني و رابعه اسكويي را هم اضافه كنيد. همه شان بازيگرهاي متوسطي هستند كه تماشاگر به خاطر شخص خودشان قدم به سينما نمي گذارد. البته امين حيايي را استثنا حساب كنيد.
عروس فراري را هم استثنا حساب كنيم؟ هيچ كس نمي داند علت نفروختن چنين فيلمي با توجه به مختصات امروز سينماي ايران چيست؟ مگر مخاطب سينماي ايران كه سينه چاك همين چهره هاي عروسكي و ديالوگ هاي خنك است،  نبايد فروش چنين فيلمي را تضمين كند؟
از عاقبت عروس فراري مي توان چنين نتيجه  گرفت كه مختصات سينماي ايران عوض شده و مخاطب ديگر به اين فيلم ها اقبال نشان نمي دهد. عبدالله عليخاني و حسين فرح بخش - تهيه كننده هاي اين فيلم - ساخت فيلم هاي پرفروشي مثل كما  و شارلاتان   را در پرونده كاري شان دارند كه اين دومي از عيد امسال اكران شده بود. يك اتفاق تازه اي افتاده؛ ديگر در سينماي ايران مخاطبي وجود ندارد؛ چرا تقصير را گردن بازيگرهاي ضعيف و كارگرداني بي صدا بيندازيم؟

همجوشي شيشه تا طرح نقشينه
ده ها اثر هنري از نمايشگاه شيشه با عنوان نقشينه طرح ترنج در موزه امام علي (ع) به نمايش درآمده است.
سعيده امين آدم حيران مي ماند از اين دنيا. وقتي تكه تكه هايش به هم پيوند مي خورد در كوره داغ مي شود و به يك طرح هنري تبديل مي شود. وقتي يك قطعه اش به هزاران تكه در مي آيد، وقتي دوباره به هم مي جوشد و مي شود نقشينه طرح ترنج؛ نمايشگاهي با هزاران تكه مينا...
50 اثر هنري از همجوشي شيشه به صورت تابلو، آويزهاي تزئيني، فضاهاي جداكننده(پارتيشن) و وسايل كاربردي از جمله جا شمعي، گلدان و... روي ديوارهاي نگارخانه موزه امام علي(ع) به نمايش درآمده است.
اعظم السادات موسوي- هنرمند 35ساله ايراني- خالق اين آثار است كه مدت 3سال است در اين زمينه فعاليت مي كند. او تاكنون به خاطر آثار بي نظيرش موفق به شركت در جشنواره ها و نمايشگاه هاي گوناگون شده و به رتبه هاي ارزنده اي نيز دست پيدا كرده است: اسم اين كار همجوشي شيشه است. سه سال است كه اين كار را به طور مداوم و پيگير انجام مي دهم. اين رشته در ايران شناخته شده نيست و دوران نوپايي را طي مي كند . وقتي اولين بار با مهندس ضيايي- مهندس طراح صنعتي و مدرس- درس شيشه در دانشگاه را شناخت و با اين هنر آشنا شد، تصميم گرفت آنقدر ياد بگيرد كه رداي هنرمندي برازند ه اش باشد: ما قطعات شيشه در و پنجره را با الماس به فرم هاي گوناگون و به قالب دلخواه درمي آوريم. آنها را به شكل دلخواه در كنارها يا روي هم جاسازي مي كنيم و بعد در دماي مشخص به درون يك كوره مخصوص مي بريم. در دماي بالا اين شيشه ها به هم جوش خورده و به اشكال بسيار زيبا و تلفيق شده اي تبديل مي شوند . به گفته وي چيدماني كه به كار داده مي شود خيلي مهم است. هركدام نيز به نسبت جرم حجمي خود در كوره فرم ويژه اي را به خود مي گيرند.
موسوي مي گويد: اين كار ابتدا كاربري معماري داخلي داشت و بعد به يك هنر تبديل شد. چون فرم دهي اينها آزاد است و ما مي توانيم در تلفيق و همجوشي، آنها را به هر صورتي كه مي خواهيم در بياوريم. در حال حاضر از اين نوع هنر در معماري داخل و تزئينات استفاده هاي زيادي مي شود . اگرچه ايران در زمينه مينا و شيشه كاري در دنيا سرآمد است اما متاسفانه هنوز در اين زمينه به جايي نرسيده. اين هنر براي ايرانيان بسيار نوست و هنوز خيلي از طراحان از وجود چنين فني در كاربري معماري داخلي آگاه نيستند. هزينه توليد اين آثار نيز به خاطر خاص بودن كوره ها نيز بسيار بالاست. خانم موسوي به اتفاق همسرش براي شناخت بيشتر از اين هنر بسياري از منابع خارجي را ترجمه كرده و به سايت هاي متعدد اينترنتي سرك كشيده است: باور كنيد كتاب زيادي نبود وما حتي مجبور شديم با هنرمندان اين رشته ارتباط برقرار كنيم. اين كار بسيار سخت بود تا اينكه اطلاعات كافي را درباره آن به دست آورديم. مهندس ضيايي نيز در اين كار بسيار به ما كمك كرد .
نمايشگاه نقشينه طرح ترنج چند روز قبل در موزه امام علي (ع) افتتاح شد. اين نمايشگاه تا 30 آذرماه در نگارخانه اين موزه برپاست. آنهايي كه به اين نوع از صنايع دستي علاقه دارند، مي تواند براي حضور در اين نمايشگاه در ايام
غير تعطيل از ساعت 9صبح الي 7بعدازظهر به نشاني خيابان وليعصر(عج)، روبه روي بزرگراه نيايش، بلوار اسفنديار، شماره 35 مراجعه و با تلفن هاي 22036065 تماس بگيرند. خانم موسوي كه دانشجوي سال آخر رشته صنايع دستي ست خود در اين نمايشگاه حضور دارد و به سئوالات شما علاقه مندان درباره هنر همجوشي شيشه پاسخ خواهد داد.

كتابخانه
نياكان ما
كتابي از ايتالو كالوينو، كتابي كه اولين بار در سال۱۳۴۶ منتشر شده و اين ترجمه دوم كتاب است.
آيدا آزاد كتاب ، كتاب خوبي ست. كتاب را كه دست مي گيري با ويكنت همراه مي شوي كه از همان اول با اسبش پا به صحنه جنگ گذاشته. ويكنت دو نيم شده كه همين كتابي ست كه داريد معرفي اش را مي خوانيد. يكي از كتاب هاي تريلوژي يا سه گانه كالونيو ست به نام نياكان ما . خوبي اين كتاب، بدون مقايسه با كتاب هاي ديگرش ، همين مسابقه خير و شري ست كه در كتاب جريان دارد. ويكنت دو نيم شده بين دو كتاب ديگر تريلوژي، كتاب دوست داشتني ست. شواليه ناموجود و بارون درخت نشين هر دو زودتر از اينها ترجمه شده بودند . منظور ترجمه اول است. ولي اولين ترجمه ويكنت دو نيم شده مربوط به سال 1346 است كه بعد از آن ديگر تجديد چاپ نشد. اينها به علاوه توضيحي كه بعد از اين مي آيد، توضيحات مترجم است كه چرا اين كتاب دوبار، در بهار 82 منتشر شده. مترجم كتاب، پرويز مشهدي مي گويد: ترجمه قبلي چون مربوط مي شود به حدود 40سال پيش، بي آنكه بخواهم به نقد و بررسي آن بپردازم، از نظر كلي، يعني متن داستان، با متن اصلي برابر است، ولي از نظر جزئيات كاستي هايي دارد كه امروزه پذيرفته نيست و به همين دليل آن كتاب كمياب و ناياب قديمي جاي خودش را به كتاب تازه اي مي دهد كه بزرگترين نشانه تفاوتشان، اسم كتاب هاست كه كتاب قديمي به نام ويكنت شقه شده ترجمه شده و كتاب جديد به نام ويكنت دو نيم شده ، حالا كتابي  كه دستمان گرفته ايم همين ويكنت دو نيم شده است كه مي شود نماد خير و شر همزمان. داستان ظاهرا از زبان خواهرزاده ويكنت نقل مي شود. از يك طرف مي گويد: دايي ام هميشه سوار بر اسب بود. او به زين ساز دستور داده بود زين مخصوصي برايش بسازد كه بتواند خودش را با چند تسمه به يكي از ركاب ها ببندد و تعادل ركاب ديگر را به وسيله وزنه اي حفظ كند، چوب زيربغل و شمشيرش را هم به يك طرف زين بسته بود. به اين ترتيب بود كه ويكنت در حالي كه كلاه لبه پهني به سر داشت كه بخشي از آن را بالاپوش دائما درحال پروازش مي پوشاند، اسب سواري مي كرد. مردم هرجا صداي سم اسبش را مي شنيدند، انگار از جلو جذامي دهكده فرا مي كنند، به سرعت مي گريختند و بچه ها و چهارپاهايشان را هم دنبال خود مي كشيدند. اينها جملاتي از صفحه 37 كتاب است. مي ماند 120 صفحه ديگر كتاب كه براي خواندنش برويد و به كتابفروشي بگوييد ويكنت دو نيم شده ، نويسنده: ايتالو كالونيو، مترجم: پرويز مشهدي قيمت يكهزارتومان كه نشر چشمه منتشر كرده را مي خواهيد. كنجكاوي هايتان رفع مي شود.

آدم ها
يك دبير دائمي كه بركنار شد
006483.jpg
مونا شيخي - از سال 78 كه جشنواره اي به اسم جشنواره مستندكيش راه افتاد، تا دو- سه سال خبر چنداني نبود و جدي گرفته نمي شد. بعد از اين دو-سه سال بالاخره آدم ها اين جشنواره را ديدند و خيلي سريع جشنواره فيلم مستند كيش تبديل به يكي از جشنواره هاي معتبر سينمايي ايران شد. تا اسفند پارسال شش دوره از اين جشنواره در كيش برگزار شده و اين دوره آخري، بين المللي هم بود. عده اي تمام اين از پله بالا رفتن هاي جشنواره كيش را مديون كامران شيردل مستندساز ايراني مي دانند. عنواني كه از همان ابتدا به شيردل داده شد، دبير دائمي جشنواره مستند كيش بود. اما خبري از هفته گذشته دهان به دهان مي گشت كه مي گفت دبير دائمي بركنار شد سئوالمان هم اين بود كه چرا؟ براي شيردل كه خودش با چنگ و دندان اين جشنواره را راه انداخته چنين تصميمي گرفته شده؟ خبري كه چنين مي گفت: تا هفته پيش مسائل اجرايي برگزاري جشنواره مستند كيش زيرنظر كامران شيردل دنبال مي شد كه به طور ناگهاني و پس از بازگشت او از جشنواره رويش در مشهد، تغيير مديريت اجرايي در اين جشنواره صورت گرفت . بلافاصله بعد از اين صحبت ها كه ديگر در گوشي نبود، نام حجت الله سيفي به عنوان دبير جشنواره شنيده شد و به نظر مي رسد اين روزها فعاليت هاي جشنواره زيرنظر او پيگيري مي شود. هنوز هم به صورت قطعي صحبتي نشده اما علت مشخص نيست. آنچه كه مهم است اينكه كامران شيردل از 7 سال پيش كه اين جشنواره را پايه گذاري كرده بود، شخصا پيگيري تمام مسائل اجرايي آن را انجام مي داد و در اين مدت جشنواره را تا حد انگيزه فيلمسازان جوان بالا برده بود. جشنواره اي كه با اسم و به كمك شهرت يك مستندساز راه افتاده بود، حالا ديگر كاري به او و مديريتش ندارد و مي رود كه با مديريت جديد روزهاي تازه اي را آغاز كند. شما بگوييد اين انصاف يعني چه؟!

سينماي خانگي
ضد نوستالژي
اسطوره اي نگاه كردن هاي امثال سام ريمي به مرد عنكبوتي محبوب را فراموش كنيد. آنگ لي، نه نسبت به قهرمانان ما رول نوستالژي دارد و نه با آنها بزرگ شده... براي همين حاصل كارش در هالك ، كابوسي ست روياوار، آنچنان كه تا دقايقي پس از پايان باورت نمي شود كه از يك استريپ داستان پرداز مي توان چنين حاصل فوق العاده اي پديد آورد.
علي حسيني- ديويد بانر يك DNA تركيبي را كه آميزه اي از ژن هاي نوعي سوسمار، ميمون و حيوان هاي ديگر است به خود تزريق مي كند. كمي بعد بروس زاده مي شود و اين ژن را به ارث مي برد، اما ديويد كه با مخالفت مقامات ارتشي با آزمايش هاي خود مواجه مي شود، لابراتوار را منفجر مي كند، همسر خود را مي كشد و به زندان مي رود. سرپرستي بروس برعهده خانواده ديگري گذاشته مي شود. زمان مي گذرد و او به عنوان دانشمند در يكي از لابراتوارهاي بركلي مشغول كار مي شود، اما طي تصادفي در معرض اشعه گاما قرار مي گيرد كه به عنوان كاتاليزوري براي تبديل او به هالك در لحظات خشم و نفرت عمل مي كند. باقي داستان فرود و فرازهاي يك عاشقانه ميان بروس (اريك بانا) و بتي (جنيفر كانلي) به شيوه كينگ كنگ ، درگيري و زد و خورد با تانك ها، هلي كوپترها و هواپيماهاي ارتش آمريكا و رودررويي نهايي با پدري ست كه با ساديسم مرگ آورش در پي نابودي جهان است.
شايد برگ برنده اصلي لي در هالك ، طريقه تدوين كلاسيكش است. لي براي فرم دادن به اثرش به سراغ آن تدوين هاي عجيب چند تصويره دهه 60 و 70 رفته و با توسل به اين شيوه، گاه حتي تماشاگر را تشنه ديدن يك تصوير كامل نگاه مي دارد. نكته اينجاست كه تا نيمه فيلم دليل اين كار خيلي روشن نيست، اما فقط يك بار در اواسط كار است كه برگ برنده رو مي شود. تصوير عقب مي كشد، به چهار قسمت تقسيم مي شود، شكل يك كتاب كميك استريپ به خود مي گيرد و تصوير از فريم اول به فريم چهارم جهش مي كند. اعجاز حركت اين صحنه آنقدر هست كه تماشاگر كار را چند لحظه اي بهت زده نگه دارد. جز اين البته خود اين چند فريمه بودن هم، كم به كار كمك نكرده است. آنچه در اين ميان عجيب به نظر مي رسد، همان نكته اولي ست. اينكه چطور استوديويي چون يونيورسال حاضر شده سرمايه اي 130 ميليون دلاري را در اختيار آنگ لي آسيايي قرار دهد تا او يك فيلم شخصي ـ بله، شخصي به معناي واقعي كلمه ـ بسازد. هيچ كدام از آن صحنه  هاي كابوس گونه در سكوت، در اجزاي يك بلاك باستر تابستاني هاليوود نمي گنجد. جنيفر كانلي - بازيگر فيلم - در مصاحبه اي پيش از نمايش گفته بود: اين را مطمئن بودم كه وقتي تماشاگران از سالن بيرون مي آيند، نمي گويند: آه، باز يك اكشن ديگر . شايد اين در حال حاضر درست ترين تعريف از هالك باشد.

آب و هوا
بدون هيچ اتفاقي
006438.jpg
هوا همچنان گرم است و در برخي از شهرها ابرهاي پراكنده در آسمان ديده مي شوند.
سياوش بختياري- وقتي وضعيت جوي تغييري نكند، چيز زيادي هم براي گفتن وجود ندارد. اگر به جدول نگاهي بيندازيد، مي بينيد كه مثلا دماي هوا در تهران تا 17 درجه سانتي گراد بالا مي رود يا در تبريز كه شهري سردسيري ست، امروز دما 15 درجه سانتي گراد است كه طبيعتا براي ماه آخر پاييز گرم است. از طرف ديگر ابر چندان زيادي نيز در آسمان ديده نمي شود.
امروز پس از يك روز تعطيل شهر به نوعي دوباره حال و هواي اول هفته را به خود مي گيرد، البته هفته اي كه سه روز بيشتر طول نمي كشد. همين سه روز هم آب وهواي چندان سرد و باراني ندارد. اگر امروز مقداري ابر در آسمان برخي از نقاط كشور ديده مي شود،  فردا همين ابرها هم ديگر نيستند. تنها شمال كشور است كه همچنان آسماني نيمه ابري دارد با آب و هواي معتدل.احتمال دارد آخر هفته بارش هاي پراكنده اي در برخي از نقاط كشور داشته باشيم كه راجع به آن در روزهاي آينده خواهيم نوشت.

نگاه
مرگ، چه تر و تازه...
خسرو نقيبي
پنج سال پيش بود. وقتي شنيديم نصرت رحماني رفته، هنوز جشن هاي نوروز آغاز نشده بود. بهارمان با سفر هوشنگ گلشيري چندان سبز نبود كه در تابستان هم احمدشاملو رفت و بعد هم در تلاقي خزان و زمستان، فريدون مشيري. آن سال نوشتند و نوشتيم كه نفرين بر 1379 كه بخشي از پيكره ادبياتمان را گرفت. تلخ شديم، مدتي را با كتاب هاي گوشه كتابخانه سپري كرديم و بعد ، دهه تازه نويد زندگي تازه بود. از ياد برديم كه روزگار چقدر ساده مي تواند بازي هايش را تكرار كند و چنين هم شد... .
***
آن سال خزان نبود. همه سال بود و روزهايي كه يك به يك تلخ مي شدند اما حداقل خزان نبود، يعني نامي مشخص برخود نداشت كه كارجماعت روزنامه نگار را براي تيتر زدن ساده كند. گاهي وقت ها كه از اين استعاره هاي دم دستي استفاده مي كنيم لجم مي گيرد. انگار كه ما هم به بازي هاي روزگار تن داده ايم و آن را پذيرفته ايم. از ابتداي پاييز، خبر پشت خبر مي رسد و روزنامه نگارها هم صفحه پشت صفحه و ويژه نامه پشت ويژه نامه. برخي چون مصطفي عقاد ايراني نبودند اما براي ما اهميت ويژه اي داشتند و برخي هم چون منوچهر آتشي و فريدون گله به خاطره هاي جمعي مان تعلق داشتند. شنبه كه وقت ورود به تحريريه مي شنوم مرتضي مميز هم رفته، تنم مي لرزد. تكرار آن بازي چند سال قبل تلخ است و دشوار. بازهم دلمان بايد از صداي هر زنگ تلفن يا بوق كوتاه يك SMS بلرزد؟
***
چند ماه پيش بود. سينما يك داشت گلن گري گلن راس را نشان مي داد. يك فيلم تازه تر، به نسبت آن فيلم هاي قديمي، كه جك لمون در آن بازي مي كرد. لمون در همه اين سال ها، با صداي منوچهر نوذري معنا گرفته است. يكي مي گويد حال منوچهر نوذري هم خوب نيست. عكس  اصلي صفحه نهايي ديروز، تصوير درهم شكسته  م. آزاد است بر تخت بيمارستان  با عنواني كه بچه ها نوشته اند:
گل باغ آشنايي خبر پشت خبر مي رسد و هر بار بايد دعا كنيم كه از ديگري خبري نرسد. نوذري و آزاد هم بخشي از همان خاطره هاي جمعي هستند. حالا ديگر سالگردها، چون گذشته پررنگ نيستند. آنقدر مرگ تر و تازه همين جا كنارمان نشسته كه نمي توانيم فكر كنيم سال قبل حسين منزوي هم رفت، شاهرخ مسكوب هم رفت ...
***
پنج سال پيش بود. خزان نبود، كمي ديرتر؛ برف هم باريده بود. دوستي گفت مشيري رفته. خواندم كه... بي تو مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم. كوچه خاطرات جمعي همه مان. باورم نشد كه قبيله شعر، پهلوان
زنده مانده كم دارد. حالا هم كه مي گويند آتشي رفته اين باور سرجايش است؛ اما در مورد مميز قضيه كمي فرق مي كند. او پدر گرافيك ايران بود و جامعه تجسمي، غمي بزرگتر از پيكره اش را بايد با خود حمل كند. امروز، در آخرين ماه خزان، هنوز برف نباريده اما آسمان، گريه هايش را كرده است. ما هم. تلفنم زنگ مي  خورد. يك SMS تازه ... و ما؛ اين يعني زندگي ادامه دارد.

از صبح تا شب
حميد رضا پور نصيري
امروز را مي توانيد با تماشاي گمگشته آغاز كنيد كه ساعت 10:50 از شبكه اول پخش مي شود و گويا ربط چنداني هم به آن مجموعه ساخته شده توسط رامبد جوان ندارد. بعد از آن هم در حوالي ساعت 13 مي توانيد تكرار سينماي ديگر را از شبكه دوم تماشا كنيد كه شب گذشته پخش شد و اختصاص دارد به نمايش فيلم هاي لين و لاك پشت . در بخش آينه فرداي اين برنامه هم آثار شمس الدين آروند معرفي مي شود. اگر هم شب گذشته گارد ساحلي را از دست داده باشيد مي توانيد حدود ساعت 13:30 تكرار آن را از همين شبكه تماشا كنيد، هرچند كه فكر مي كنم چيز زيادي هم از دست نداده ايد. بعد از پايان اين برنامه نوبت به تماشاي تكرار شب هاي برره مي رسد كه حوالي ساعت 14:40 پخش مي شود.
اگر هم طرفداران سريال هاي ايراني با خواندن اين ستون و شنيدن متوقف شدن ساخت مجموعه مختارنامه ناراحت شده اند، بهتر است خوشحال باشند كه حاتمي كيا فيلمبرداري دومين مجموعه تلويزيوني اش (پس از خاك سرخ ) را آغاز كرده است.
اين مجموعه 13 قسمتي كه براي شبكه سوم ساخته مي شود حلقه سبز نام دارد و حميد فرخ نژاد، سيما تيرانداز و محمد حاتمي از بازيگران اصلي آن هستند. هرچند كه تجربه اول حاتمي كيا در سريال سازي چندان نتيجه قابل توجهي (در قياس با آثار سينمايي اش) نداشت و طرفدارانش را راضي نكرد، اما به نظر مي رسد حلقه سبز كه تنها حدود هفت ماه وقت صرف تحقيقاتش شده، مجموعه جالب توجهي باشد. به هرحال با توجه به وسواس حاتمي  كيا در فيلمبرداري به اين زودي ها نمي توان انتظار پخش اين مجموعه را داشت. از اين هم كه بگذريم ساعت 21 مي توانيد فيلم سينمايي شبكه دوم را تماشا كنيد. يا اينكه اميدوار باشيد امشب هم در ساعت 20:45 مانند سه شنبه هاي گذشته از شبكه 3 مجموعه ماموران پرونده هاي راكد نمايش داده شود، چون شنيده  مي شود كه قرار است مجموعه ديگري با نام پليس PSI به جاي اين سريال جذاب پخش شود. موضوع اين سريال جديد هم گويا درباره اتفاقات ماوراء الطبيعه است و تلويزيون كانادا آن را توليده كرده. يك ساعت زودتر هم يعني در ساعت 19:45 مي توانيد شب هاي برره را ببينيد. شبكه يك هم كه چند هفته اي مي شود سري جديد سريال پرستاران را آغاز كرده و حدود ساعت 22:10 آن را براي طرفداران پرشمار اين مجموعه نمايش مي دهد. حوالي ساعت 23:30 هم مانند هفته هاي گذشته سينماي حرفه اي از شبكه دوم پخش مي شود.
درضمن فوتبالي ها هم مي توانند حدود ساعت 17:45 امروز از طريق شبكه دوم مستند لژيونرها را تماشا كنند كه چند هفته اي از شروع پخشش مي گذرد و درباره زندگي بازيكنان ايراني شاغل در اروپاست. براي طرفداران سينماي مستند هم كه اين مستند ارضايشان نكرده، گزينه ديگري در شبكه 4 وجود دارد به نام مستند چهار كه ساعت 22 از اين شبكه پخش مي شود.

مائده هاي زميني
خورش از نوع به
006429.jpg
غذاهاي محلي، مزه  هاي خاصي دارند كه فقط خود صاحبانشان مي توانند آن مزه استثنايي كه به انسان زندگي مي بخشد را به او بچشانند. خورش به، يكي از آن غذاهاي اصفهاني ست كه ظاهرا در كنار غذاهاي محلي ديگرشان، كم محلي ديده است.
بنفشه نگارنده گوشت ماهيچه يا مغز ران، به، پياز سرخ كرده، روغن، آبليمو، شكر، زعفران ساييده و نمك و فلفل، اينها مواد لازم براي پخت خورش مورد نظر است. گوشت را تكه تكه مي كنيد و مي شوييد و بعد با پياز سرخ كرده كمي سرخ مي كنيد. 2 تا 3 ليون آب، داخل ظرف بريزيد و بگذاريد گوشت با حرارت ملايم آهسته بجوشد و بپزد. تا اينجا اتفاق جديدي براي خورش نيفتاده. تمام مراحل را همان طور عمل كرده ايد كه بايد. از اينجاي ماجرا به وارد خورش مي شود. بايد پوست به را بكنيد و چهار قاچ كنيد و تخم آن را بگيريد و پره پره يا خرد كنيد و با روغن كمي سرخ  كنيد. به سرخ شده را داخل گوشت بريزيد. شكر و آبليمو و نمك و زعفران را اضافه كنيد و بگذاريد خورش آهسته بجوشد و گوشت و به كاملا بپزد. آنچه كه در اينجا بايد گفت، نكته اي ايمني براي غذاي شماست. مواظب باشيد به زياد له نشود.الان خورش به شما آماده است. ولي بعضي ها يك نوع ديگري از اين خورش را درست مي كنند و مزه اش را دوست دارند. اين گروه معتقدند كه خورش را با قيمه بدون سيب زميني هم مي شود خورد و براي غذايشان چنين دستور پختي را رواج مي دهند:
100 گرم لپه را با هم با پياز سرخ كنيد و داخل گوشت و پياز بريزيد. يعني لپه از يك مرحله قبل از به در دستور غذاي قبلي به خورش اضافه مي شود. بايد فرصت بدهيم كه لپه با گوشت بپزد و بعد از آن به و ساير مواد غذايي كه بايد را اضافه كنيد. اگر بخواهيد اين خورش را براي حدود 6 نفر آماده كنيد، نيم كيلو گوشت كافي ست. براي به بايد يك كيلو  به را پوست بكنيد و چهار قاچ كنيد و تخم ها را بيرون بياوريد و پره پره يا خرد كنيد. يك نكته ديگر كه دانستنش بد نيست؛ اينكه بعضي وقت ها به جاي اينكه زعفران ساييده كه مقدارش خيلي كم است را به خورش اضافه كنيد، مي توانيد نصف قاشق سوپخوري رب گوجه فرنگي به خورش اضافه كنيد.

در شهر
فرصتي براي دوستي
006465.jpg
سلسله جلسات گفت وگوهاي جوانان با محمد رضا زائري در موزه امام علي  (ع) آغاز شد.
ساراي قشقايي يادم مي آيد كه آقاي زائري اين جلسات را سال قبل هم در فرهنگسراي ارسباران (هنر) برگزار كرد. در اين جلسات جوانان يك روز هفته گرد هم مي آمدند و سئوال هاي ديني خود را در فضاي بسيار صميمانه و راحت از آقاي زائري مي پرسيدند. اين سئوال ها در مورد موضوعات مختلف بود و در آن زنان و جوانان در بيان مسائل خود كاملا آزاد بودند. امسال نيز اين سلسله جلسات در موزه امام علي  (ع) هر چهارشنبه از ساعت 15 الي 17 برگزار مي شود. موضوع اين جلسات فرصتي براي دوستي ست. از خانم رضايي- مسئول روابط عمومي موزه امام علي (ع)- سئوال كرديم كه چه جور فرصتي و چه نوع دوستي؟ وي گفت: سرفصل گفت و گوهاي هر جلسه با مشاركت آقاي زائري و خود جوانان انتخاب مي شود. محور اين جلسات با موضوع فرصتي براي دوستي ست و مي تواند دامنه بسيار گسترده اي داشته باشد . قرار است چهارشنبه هر هفته با انتخاب موضوعي خاص كه خود، حاصل توافق جوانان و زائري ست، پرسش و پاسخ دوستانه ميان جوانان را فراهم  شود تا در محيطي سرشار از صميميت به سئوالات و نقاط ابهام ذهن آنان در زمينه مسائل ديني پاسخ داده شود.
كمتر كسي اين كار را كرده است. گفت وگوي رودر روي جوانان با مردان ديني معمولا براحتي انجام نمي گيرد، اما اين نقطه بايد از جايي آغاز شود كه شد. از سال گذشته توسط آقاي زائري و شايد توسط ساير روحانيون كشور در مساجد و فرهنگسراها اين پرسش  و پاسخ ها آغاز شد. جوانان دوست دارند در مورد موضوعاتي مثل دوستي با خدا، دوستيابي و روابط بين  دختر و پسر نظر روحانيون و علماي ديني را بيشتر بشنوند. اگر شما مايليد در اين نوع گفت وگوها شركت كنيد، چهارشنبه هر هفته به موزه امام علي (ع) واقع در خيابان وليعصر(ع)، روبه روي بزرگراه نيايش، بلوار اسفنديار پلاك 35 مراجعه كنيد.

|  ايرانشهر  |   تهرانشهر  |   جهانشهر  |   خبرسازان   |   دخل و خرج  |   زيبـاشـهر  |
|  شهر آرا  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |