سه شنبه ۸ آذر ۱۳۸۴ - - ۳۸۶۱
به بهانه نمايشگاه معمار بدون معماري در مان هنرنو
حكايت بيدارخوابي هاي معمارانه
006471.jpg
كاظم برآبادي
مان هنرنو يك ساختمان پنج طبقه در خيابان شريعتي ست كه ورود به آن آسان، ولي خروج از آن دشواراست؛ دنياي شخصي مهندس معمار،  غلامرضا معتمدي كه به هيچ وجه در اندازه هاي يك نمايشگاه باقي نمي ماند، بلكه بيشتر توقفگاه و تفرجگاهي ست براي كساني كه مي خواهند مدتي هرچندكوتاه در بين ايشاني كه اسم هايشان آشناست، ولي ظاهرشان فرق كرده، غرق شوند... . مان هنر نو در پي معرفي هنر مدرن در زمينه هاي گوناگوني همچون گرافيك، عكس، فيلم، معماري، نقاشي و البته طراحي صنعتي به مخاطبان و بازديدكنندگان است. پس از چرخشي گذرا در دالان ها و اتاق هاي تودرتوي اين ساختمان كه به دست هاي تواناي مهندس معتمدي پس از 7 سال متولد شده، فرصتي دست داد تا پاي صحبتش بنشينيم و از دريچه باني  مان هنرنو آخرين نمايشگاهشان را كه عنوان معمار بدون معماري دارد، برانداز كنيم، اما مهندس معتمدي در كمال فروتني عرصه را به دوست و ميهمانش دكتر عطاالله اميدوار داد تا در سايه گفت وگو با وي، هم مان هنر نو را بيشتر بشناسيم و هم هنر مدرن را.
به عنوان مقدمه، دكتر اميدوار از سابقه تاريخي ايران در به نمايش درآوردن آثار هنري مي گويد: بيشتر آثار هنري در ايران در خانه ها نگهداري مي شود و بخصوص در دوره هاي صفوي و قاجار، يعني با اينكه ما داراي فرهنگ غني 7 هزارساله هستيم،  هنوز در مملكتمان جاي چنين موزه ها يا نمايشگاه هايي خالي ست. تبادل فرهنگي بين ايران و ساير كشورها بوده،  اما اين تبادل معمولا با تغييرها و چالش هايي همراه بوده. در نحوه ارتباط هاي هنري هم بايد بگويم، مثلا ارتباط ما با چين مهم است كه ظرف هاي چيني از آنجا به ايران آمده و اكنون المان هايي از آن را به صورت آبي شده در خانه ها مي بينيم يا پارچه نفيس ابريشم ايران كه به دره سند و پاكستان رفته و اكنون آنجايي شده و اين جريان همين طور ادامه دارد تا زمان فتحعلي شاه كه يكسري آثار شيشه و... وارد ايران مي شود و استفاده اش در ايران رواج مي يابد و اكنون به عنوان دكوراسيون فتحعلي شاهي معروف است. تا اين زمان فقط يك موزه داشته ايم و آن هم ايران باستان بوده كه اثرگذار است، اما از اين زمان به بعد به علت ازدحامي كه در ورود اشياي هنري در آن زمان بوده، چند موزه در ايران به وجود مي آيد؛ موزه هنرهاي معاصر، موزه صنعتي كرمان و... كه در آنها كارهاي مدرن اروپا و مدرنيست هاي ايران (كه تحت تاثير شيوه هاي جديد هنري در اروپا بودند) در آنها به نمايش گذاشته مي شود . مي پرسم پس با وجود چنين موزه هايي كه در مقايسه با ظرفيت هاي ايران بسيار قابل هستند چه نياز به ايجاد موزه اي مثل مان هنرنو بود و دكتر اميدوار پاسخ مي دهد: قبل از بيان اين مطلب بايد كمي از هنر مدرن و هنر نو حرف بزنيم. آثار هنر مدرن با مكتب باوهاوس ايجاد شد، يعني هنرمندان ومعماران و طراحان به اين نتيجه رسيدند كه آثار هنري توليد شده تا آن زمان، هم زمان زيادي براي اجرا مي بردند و هم قابل استفاده مردم معمولي نبودند، اين بود كه مكتب باوهاوس با ساده كردن همه چيز، استفاده از خط هاي صاف و صنعتي كردن طرح ها به عنوان يك هنر نو وجديد مطرح شد و اكنون نيز هنوز صنايع دستي هايي كه وارد كشور ما مي شود مثل لوستر، ظروف تزئيني و... از اين نوعند كه هنوز همه آنها در خانه ها هستند و جايي براي نمايش آنها نيست... .
در محيط ساختمان مان هنرنو كه مي چرخيدم انواع چيزهايي را مي ديدم كه از يك طرف فكر نمي كردم روزي بايد آنها را در موزه ببينم و از يك طرف نوع و فرمشان به شكلي بود كه برايم تازگي داشت، مثل قوري ها و اتوهاي مختلف و... بنابراين از دكتر مي پرسم كه آيا اينها جزو همان طراحي هاي صنعتي  هستند كه به نمايش درآمده اندو دكتر پاسخ مي دهد: علت عدم آشنايي شما به اين خاطر است كه از آثار هنري مكتب باوهاوس و طراحي صنعتي، اثري در ايران و نمايشگاه هايش نمي بينيم و اين كمبود باعث شده كه قطعه اي از تاريخ هنر (چيزي بين سال هاي 1950-1940) و سير تكامل براي ما نامفهوم و تاريك باشد.
اين موزه يا نمايشگاه خصوصي كه مهندس معتمدي آن را بنا كرده، يك روزنه است براي متخصصان، محققان، دانشجويان و تمام كساني كه مي خواهند و مي توانند با هنر جديد همنشيني كنند. آقاي معتمدي سعي مي كند كه از هنر باوهاوس به بعد آثاري را پيدا كند و در اينجا به نمايش بگذارد .
مي پرسم آيا فعاليت هاي مهندس معتمديدر كنار يك تيم انجام مي شود؟ و دكتر اميدوار كمي با تغيير لحن جواب مي دهد: اصلا مسئله تيم در ميان نيست، چون ممكن است چند نفر همفكر، يك تيم ايجاد كنند، به نظر من اين مهم است كه يك نفر با سرمايه شخصي دست به انجام چنين كاري بزند و بدون داشتن توقع مالي از ديگران با تلاش خودش، محلي را براي به نمايش درآوردن چنين آثاري، آن هم در چنين فضاي دل انگيز و معمارانه اي ايجاد كند .مي خواهم كمي از فوت و فن مهندس معتمدي در معماري هم بدانم، چرا كه اين ساختمان را او از پايه شروع كرده و در تمام مراحلش دست به كار بوده و جواب چنين مي شود: مهندس معتمدي، معمار و فارغ التحصيل دانشگاه تهران است. معماري اش تحت تاثير معماري آجري ايران است. در اين نگاه او بسادگي مي پردازد و با بررسي اشل و اندازه هاي خانه هاي قديم، طراحي هاي معمارانه اي انجام مي دهد. طرح هاي معماري او عبارتند از: حجم ساده آجري با فضاهاي داخلي سفيد شده به وسيله گچ و راهروهايي كه مختصر بودن آنها ما را به ياد حمام ها، زيرزمين ها و پاي آب هاي قديمي مي اندازد. حاصل كار او فضاهايي قابل زندگي، آرام و ملايمند با يكسري فضاهاي سبزكه در لابه لاي اينهاهست. مخصوصا اينكه مهندس در ساختمان هايش مسئله نور ملايم و سايه را بشدت رعايت مي كند و حياط هايي كه مي سازد اگر چهاربر باشند در روز و اگر چند بر باشند در بعدازظهرها قابل نشيمن هستند .
با اين تفاسير مي خواهم بدانم كه خط مشي كلي مدير و موسس مان هنرنو چيست و دكتر ضمن اشاره به مطالب قبلي مي گويد: اصولا خط مشي كاري معتمدي به اين نحو ست كه يكسري آثار خودش را در اينجا به نمايش گذاشته؛ آثاري كه تركيبي از مواد مختلفي چون سنگ، چوب، شيشه، آهن و... است و بعضي از اين تركيب ها حتي ممكن است به ذهن، سنگين بيايد، مثل تركيب فلز با شيشه كه فلز سخت و خشن است با خط هاي تند، ولي شيشه منظم است و شفاف!حاصل كار فرسك، نقش برجسته يا حجم هايي شده است كه اكثرا زاويه ديدشان يكي ست و حتي در ساختمان جديدش اين آثار به عنوان المان هايي در ساختن حجم استفاده شده اند، به طور مثال اين پله ها در اينجا ديگر پله نيستند و جزئي از يك مجسمه به حساب مي آيند، چون پله هاي جديد عريض هستند، اما معتمدي با بازگشت به پشتوانه قوي گذشتگان و الگوبرداري از پله هاي خرپشته  هاي قديم يا زيرزمين هاي قديمي با كاستن عمق پله ها، اثري جداگانه خلق كرده و اين در واقع معمار بدون معماري ست.
بله، دكتر اميدوار درست مي گفت، در كف هاي اتاق ها، گاهي اوقات از قلوه سنگ هاي دورريزي استفاده شده بود كه بي آنكه ساب بخورند يا برش، زيبايي خاصي داشتند. از طرفي حياط هم پر از شن و ماسه و قلوه سنگ هايي بود كه نوعي تازگي و طراوت و دست نخوردگي را به ذهن متبادر مي كردند.
مي گويم به عنوان يك معمار و شهرساز كه به قول خودتان دستي هم در نقاشي ديجيتالي ، عكاسي و... داريد، مشكلات اينجا را چگونه مي بينيد و دكتر اميدوار هم جواب مي دهد: در حالي كه نمي توان كتمان كرد كه مهندس معتمدي ديدگاهي پويا و خلاق دارد بايد گفت كه حركت او در اين نمايشگاه  نشان مي دهد كه تمام خلاقيتش را صرف اينجا كرده است. شما در هرگوشه، اثري را مي بينيد كه مي تواند براي خودش كاملا مجزا باشد، اما مهندس معتمدي در اينجا تمام هنرش را بيرون ريخته است و اين نشان از اين مسئله دارد كه اينجا كار اول اوست و اكنون به نظر مي رسد كه خسته است و بنا دارد در اينجا بيشتر به مديريت نمايشگاه و برگزاري نمايشگاه هاي مختلف بپردازد و در نقد و بررسي كارهاي ديگران شركت كند، مثل استادي كه اثر دانشجويش را بررسي مي كند. او اكنون در حال تجربه مديريت هنري ست، گرچه كه هنوز گهگاهي عكس هم مي گيرد. بسيار منظم و در كار دقيق است، اما در تمام آثارش ديد شخصي و تخصصي خود را اعمال مي كند. در كل بايد بگويم كه به نظر من در اينجا موفق شده.
كلمه مديريت هنري بازهم در ذهنم سئوال شد، توضيح بيشتر را دكتراميدوار مي دهد: چنين مكاني نياز به يك مديريت هنري قوي و يك هيات امنا دارد و از طرفي به بودجه نيازمند است تا بتواند سرپا بايستد، اما مهم تر از همه چيزي كه مديريت هنري و البته مديريت اينجا به آن نيازمند است، فكرتازه است. جهان ديگر متفاوت شده و در اين دوره كمتر شاهد توليد آثاري صرفا براي نمايش در موزه ها هستيم، بلكه در هر لحظه هنرمند بايد با جهان اطرافش ارتباط برقرار كند و تازه شود و اين ارتباط سبب رشد و به روز شدن ذهنيات، تصميمات و البته هنر او باشد .
براي خارج شدن از اين فضا، از دكتر مي پرسم چه سودي براي من نوعي دارد كه بخواهم از اينجا بازديد كنم؟ و دكتر اميدوار اول كلي مي خندد و بعد پاسخ مي دهد: اگر كسي به اينجا بيايد با چيزهايي روبه رو مي شود كه آنها را مي شناسد مثل ميزها، صندلي ها، كتري ها و سماورها، ولي شكل آنها برايش تازگي دارد. ورود به اينجا باعث مي شود كه ما دريابيم اشياي اطرافمان چه سيري را طي كرده اند تا به اينجا برسند و اين فكر را باز مي كند. از طرفي مسئله مهم در زندگي امروز ما براي جوانان اين است كه يكسري كارها انجام شود كه از طريق آن سودزايي براي ما در كار باشد .
اتفاقا در حين بازديد از مان هنر نو بارها به اين مسئله فكر كردم، در حالي كه اينجا نه هزينه اي براي ورودي مي گيرند و نه جايي ديگر، پس توجيه اقتصادي اينجا چيست؟ صحبت دكتر اميدوار به من جرات مي دهد تا اين مسئله را بازگوكنم، اما پاسخ دكتر چيز ديگري ست: اين بحث مالي در كار نيست. اما به نظر من بايد راه و رسمي در اين موزه به وجود بيايد كه هر بار با معرفي يك هنرمند، مخصوصا هنرمندان جوان به جامعه، مردم، صنعتگران وكارشناسان بتوانند با انتقال ايده و فكر اين افراد به گروه هاي مخاطب، آنها را در جهت رسيدن به درآمد ياري كنند. اينها باعث مي شود كه توليد ما هم كيفيت مطلوب تري بيابد و از طرفي كسب درآمد را به همراه داشته باشد .
در لحظه خروج از آنجا مهندس معتمدي را در حلقه دوستانش مي بينم، جلو مي روم و بدون اينكه بفهمد ضبطم را روشن مي كنم و مي پرسم: بعد از اين نمايشگاه چه مي خواهيد انجام دهيد؟ آيا فعاليت هنرمندانه شما ادامه مي يابد؟
آدم خنده رو، ولي مودبي ست، پاسخ مي دهد: مثل هميشه كارمان را مي كنيم .
خيالم راحت مي شود. مهندس معتمدي آن طور كه دكتر اميدوار مي گفت زياد هم خسته نيست و مي خواهد همچنان عكس بگيرد، طراحي كند، به آرشيو فيلم ها و كتابخانه اش سري بزند و كارهاي جوانان را بررسي كند، گاهي در گوشه و كنار اين ساختمان پنج طبقه روي يك صندلي تمام فلزي بنشيند و به 30-20 سال گذشته فكر كند و به حرارت آن همه خلاقيت و احتمالا شايد صداي قل قل فكرهاي جديد را هم در خودش بشنود؛ مگر نه اينكه هنر جوششي از درون است...!

زيبـاشـهر
ايرانشهر
تهرانشهر
جهانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
شهر آرا
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  زيبـاشـهر  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |