رادولف كلاور-ترجمه :فريبا رضوي
از آنجا كه اينترنت روز به روز در حال تبديل شدن به عنصري مهم در تحول و سازماندهي سياسي است، مجموعه اي از پژوهش ها شماري پارامترها را براي سياست هاي اطلاعاتي پديد آورده اند. متأسفانه عمده اين پژوهش ها قائل به يكساني تأثير سياسي در مرزهاي كشورند و لذا چنان شيوه هاي تأثيرگذاري اينترنت در سياست ساير كشورها را جدي نمي گيرند.
ناگفته پيداست كه عواملي وجود دارند كه نقش اينترنت را محدود مي كنند اما در عين حال اين عوامل چندان مورد بررسي قرار نگرفته اند. مقاله حاضر ضمن تلاش براي تعريف تأثير يكپارچه (يكسان) اينترنت بر سازماندهي ، تشكل و عملگرايي سياسي، پاره اي مفاهيم و واقعيات در اين زمينه را پيش رو مي نهد. فرهنگ سياسي يا انتظارات، فرضيات و كنش هاي مربوط به سياست در دموكراسي هاي غربي كاملاً با ساير دموكراسي هاي رايج در دنيا متفاوت است. اين مقاله مهم ترين جوانب فرهنگ و كنش سياسي و مسايل مؤثر در كاربرد كاملاً دموكراتيك اينترنت را شناسايي مي كند. همچنين ارزش مطالعات موردي در خصوص ارزيابي هاي تأثير اينترنت در دموكراسي در سطح جهان را مشخص مي كند.يكي از جالب ترين و سودمندترين حوزه هاي پژوهش در اينترنت در سال هاي اخير كاربردها و تأثير سياسي اينترنت بوده است. در سال هاي اخير مقالات، رسالات و پژوهش هاي متعددي در خصوص ارزيابي و بررسي راه هاي جديد شكل گيري سازمان ها و تشكل هاي سياسي و نيز شيوه هايي كه اين فناوري به منظور دستيابي به اهداف سياسي در اختيار سياستمداران امروز قرار مي دهد، انتشار يافته است. اما حجم قابل توجهي از اين پژوهش ها كاربرد اينترنت در كشورهاي توسعه يافته و خاصه در دموكراسي غربي را بررسي مي كنند.اينترنت در سراسر جهان به انحاء مختلف در فرايندهاي سياسي به كار گرفته مي شود و تأثيرات مختلفي نيز بر هريك از كشورهاي دنيا دارد. در عين حال پژوهش هاي متعددي كه روز به روز بر تعدادشان افزوده مي شود مي كوشند اين پديده را بررسي كنند.در برخي موارد، اينترنت در دنيا به طريقي مورد استفاده قرار مي گيرد كه با كاربردهاي سياسي اينترنت در دموكراسي هاي غربي مطابقت دارد؛ اما تحليل هاي تطبيقي اخير نشان مي دهد كه تأثير اينترنت در تمام فرهنگ ها و مليت ها يكسان نيست و عوامل متعددي در چگونگي و چرايي تأثير اين تكنولوژي بركنش سياسي دخيل اند.
اما پژوهش هاي امروز در خصوص استفاده سياسي از وب نشانگر پيدايي يك فرضيه قطعي در نتيجه تأثير سياسي نت است. در عين حال، اين فرضيه به ندرت علناً بيان مي شود- [همواره] نقش ساير عوامل فرهنگي يا اجتماعي، تحت الشعاع نقش تكنولوژي قرار مي گيرد. به عنوان مثال، اغلب تحليل هاي جامعي كه در خصوص نقش اينترنت در سياست جهاني صورت مي گيرد به نقش عناصر فرهنگي در به كارگيري اينترنت وقعي نمي نهند و تأكيد مي كنند كه تأسيسات تكنولوژيك در پيش بيني تأثيرات ناشي از بكارگيري اينترنت در سياست بيشترين اهميت را دارند. اين رويكرد از عوامل بافتي كه در بكارگيري فناوري هاي اطلاعاتي مؤثرند غافل است و اساساً به نقش فرهنگ سياسي در ايجاد تأثير بر اينترنت توجه ندارد.
بحث مقاله حاضر آن است كه فرهنگ سياسي از نقشي بسيار مؤثري در تعريف (تعيين) پارامترهاي مربوط به نحوه بكارگيري اينترنت برخوردار است و عوامل اجتماعي در پيش بيني نحوه بكارگيري فناوري ها در قياس با عوامل تكنولوژيك اهميت بيشتري دارند . هدف مقاله حاضر ارايه يك تعريف كاربردي از فرهنگ سياسي است. سپس نشان داده خواهد شد كه چگونه اينترنت و بافت اجتماعي را به هنگام بررسي استفاده سياسي از فناوري هاي اينترنتي در سطح جهاني مي توان ارزيابي كرد.از اين رو، مقاله حاضر شامل سه بخش است: در بخش اول از اهميت يك تحليل تطبيقي در مورد استفاده و تأثير بسزاي اينترنت در ارايه هرگونه مدل نظري براي تأثير سياسي آن بحث خواهد شد. در بخش دوم تعريفي از فرهنگ سياسي به مثابه عامل اين تأثيرگذاري آمده است و سرانجام در بخش سوم، نمونه هايي واقعي و تجربي از اين رابطه ارايه شده است. به دليل نبود اطلاعات جامع، بيان كمي اين تفاوت ها در اينجا ميسر نيست اما اين نمونه هاي عيني صرفاً به منظور مقايسه داده ها ارايه شده اند.
نظريه و تحليل تطبيقي
پژوهش هاي رايج در خصوص تأثير سياسي و پيامدهاي اينترنت به دلايل مختلف صرفاً بر تجربيات دموكراسي هاي غربي تأكيد دارند. البته آشكار است كه اغلب پژوهش ها در خصوص تأثيرات اجتماعي اينترنت پيشتر توسط محققان غربي انجام شده و پژوهشگران غيرغربي در انجام اين گونه پژوهش ها با موانع متعددي نظير موانع زباني و نبود منابع براي مطالعات تطبيقي مواجه اند. درست است كه ملت هايي كه من از آنها به عنوان صاحبان دموكراسي هاي غربي ياد مي كنم از متغيرهاي سازماني و فرهنگي حايز اهميتي برخوردارند اما در عين حال، فرضيات و ارزش هاي مشترك آنها از بسياري جهات از تفاوت ها و تمايزهايشان مهم تر است، اما به دليل كمبود داده هاي تطبيقي، استنباط نتايج كلي در خصوص تأثير اينترنت براي دانشمندان دشوار است. نتايج مربوط به پيامدهاي سياسي اينترنت در سطح بين المللي معتبر نيست و به ندرت ناظر به كل بافت سياسي است كه اين وضعيت در آن شكل مي گيرد. پس نظريه پردازي در خصوص تأثير اجتماعي اينترنت بر اين فرض استوار است كه تكنولوژي تأثيري يكپارچه دارد.
اگرچه تعداد معدودي از انديشمندان نتايج كلي يكساني گرفته اند اما در عين حال نبود هرگونه بحث در مورد بافت فرهنگي عملاً منجر به پيدايش فرضيه يكساني (يكپارچگي) شده است.
مشكلات موجود بر سر راه تحليل تطبيقي وب سياسي، تلاش براي بررسي تأثير موقتي اينترنت را ناكام ساخته است. نخستين مشكل آن است كه مكانيزم ها انتظارات و فرضيات سياسي كه به فرايندهاي سياسي جهت مي دهند در بافت كشورهاي مختلف بسيار متفاوت است.
از اين رو،« تحليل ويژگي ها» كه حضور و تأثير برخي ويژگي هاي فني يك سايت اينترنتي را مي سنجد، چندان كمكي به فهم كاربر نت نمي كند چرا كه اين ويژگي ها به دلايل مختلف مي توانند وجود نداشته باشند. به عنوان مثال، در انتخابات ايالات متحده اينترنت عامل مهمي در افزايش هزينه در برخي رقابت ها بود اما در سنگاپور كانديداها به لحاظ قانوني نمي توانند از طريق وب هزينه ها را بالا ببرند چرا كه اين امر نوعي دعوت و تشويق به فساد مالي است.
از آنجا كه يكي از اهداف پژوهش علمي، كشف اصول ثابت و شناسايي الگوهاي تكرار شونده تشكل ها و تأثيرات اجتماعي است، اقتباس يك موضع و ديدگاه نسبي گرايانه كه براساس آن هيچ گونه تأثيري را نمي توان در سطح بين المللي به طور قطعي مورد سنجش قرار داد، كافي است. نظريه اي كه قابليت تعميم ندارد دست كم تا اندازه اي، نظريه واقعي نيست، و اگر صرفاً به بررسي ارتباطات در فضايي محدود بپردازيم، به نتيجه مطلوبي نخواهيم رسيد. از اين رو، لازم است پژوهشي كه در خصوص تأثير فناوري هاي اطلاعاتي در كنش سياسي به ارايه نظريه مي پردازد بر موارد تجربي مبتني باشد.
مسأله زماني بغرنج تر مي شود كه راه هاي بكارگيري اينترنت در بافت سياسي را بررسي كنيم چرا كه ارزش ها، كنش ها و فرضيات سياسي به شدت در فرهنگ هاي مختلف متفاوتند. هر كشوري سياستي دارد، در عين حال، مرزها، معاني و ارزش هايي كه با رقابت بر سر قدرت پيوند خورده اند به شدت از فرهنگي به فرهنگ ديگر متفاوت است. اگر نحوه به كارگيري قدرت از نقطه اي به نقطه ديگر متفاوت است، شيوه هاي به كارگيري تكنولوژي،جهت يافتن، حفظ و استفاده از قدرت نيز در سطح دنيا تفاوت دارد. از اين رو نظريه پردازي در خصوص تأثير اينترنت بركنش سياسي نيز مستلزم در نظر گرفتن انبوهي از مسايلي است كه فرهنگ سياسي را تشكيل مي دهند. اما انبوهي از مسايل روش شناختي وجود دارند كه همراه با تلاش جهت ارايه نظريات گسترده تر نشان از تأثير سياسي وب در سطح بين المللي دارند. براساس يافته هاي Verba و همكارانش (۱۹۸۷) اگرچه شماري از ملت ها در برخي رفتارها و ويژگي ها نظير انتخابات آزاد مشتركند اما در عين حال، اغلب استنباط هاي آنها از اين موارد متفاوت است. لذا نظر به مشكلات نظري و عملي، ارزش در تلاش جهت عمومي سازي مرزهاي ملت ها چيست؟ اگر همه چيز در مورد تعامل تكنولوژي و سياست نسبي است پس آيا هيچ ارزشي حتي در تلاش جهت فهم الگوهاي موقتي وجود دارد؟ و آيا مي توان براساس چنين مشاهداتي به نتايج مطلوبي رسيد؟
در واقع، وضعيت چندان هم اسفبار نيست. اگر ثبات در روش را بتوان حفظ كرد، استنباط نظريات مهم و سودمند تحليلي كه بر مشاهدات عيني وضعيت چندين كشور مبتني است، كار چندان دشواري نخواهد بود. به عنوان نمونه با بررسي اين كه برخي كشورها از وب سايت ها براي درآمدزايي استفاده مي كنند نه تنها مي توان با قواعد و ارزش هاي سياسي آن ملت تا اندازه اي آشنا شد، بلكه اطلاعات بيشتري را مي توان در خصوص انتظارات اجتماعي مردم در مورد نقش تكنولوژي به دست آورد.
در مثال پيشين، تمام احزاب سياسي بايد به پول دسترسي داشته باشند، هر چند كه راه هاي بسياري براي مهار كردن هزينه ها وجود دارد، يارانه هاي دولتي، حمايت هاي شركت ها و يا كمك هاي مالي افراد نمونه هايي از اين كمك هاي پولي هستند. اگر وب سايت ها يك مكانيزم كسب درآمد مطلوب در ميان كانديداهاي ايالات متحده هستند، اما در سنگاپور استفاده از آنها بدين منظور ممنوع است، آيا اين مسأله نشانگر انتظارات و توقعات مختلف در خصوص ماهيت يك وب سايت در دو كشور نيست؟ در واقع كسب درآمد از طريق وب سايت در ايالات متحده، حاكي از نوع ارتباط با توده مردم است؛ در حقيقت، كانديدا سعي مي كند تا فراتر از سياست هاي پولي شركت هاي بزرگ و كميسيون هاي سياسي حركت كند. از ديگر معاني كسب درآمد از طريق يك وب سايت درآمريكا آن است كه متوسط شهروندان بدون درگيري آن چناني در سياست كمك مؤثري به فرايندهاي سياسي مي كنند. اينترنت ابزار مناسبي براي غلبه بر كاغذ بازي هاي اداري در فرايندهاي سياسي است. به طور خلاصه، اين تكنولوژي يك مكانيزم« دموكراتيك »است كه كانديداها را منصفانه به شهروندان ارتباط مي دهد. اين فرضيه در شماري از پژوهش هاي اخير مربوط به سياست در وب مشهود است.
در مقابل عملكرد سياستمداران سنگاپوري در حوزه سياست به اندازه آمريكايي ها نيست. در اين كشور كوچك چهار ميليون نفري سياستمداران مجبورند با توده هاي مردم از طريق انبوهي از سازمان هاي اجتماعي ارتباط مستقيم داشته باشند. پس آيا دولت، اينترنت را كانال ارتباطي ارزشمند ديگري براي ارتباط با مردم نمي داند؟ از آنجا كه دولت كوشيده است تا جامعه اي الكترونيكي» و كاملاً كاركردي ايجاد كند، چه دليلي دارد كه سياست را از وب جدا كند؟ از همه مهم تر، دولت فعالانه از تجارت الكترونيكي دفاع مي كند اما در عين حال، يك مسأله باقي مي ماند و آن اين كه گمنامي كه يكي از ويژگي هاي وب و اينترنت است، ممكن است در نهايت منجر به تخلف و فساد افراد خاصه سياستمداران گردد.
از احزاب خواسته مي شود تا وب سايت ها را حفظ كنند اما از آنها خواسته نمي شود تا از فعاليت سياسي حمايت كنند. اين نوع نگرش زماني معنادار خواهد بود كه در بافت فساد خيز آسياي جنوب شرقي بررسي شود.
اين مثال، مدعاي من را مبني بر اين كه بكارگيري عملي وب از رويكردهاي بسياري در خصوص تكنولوژي و معناي اجتماعي اينترنت پرده برمي دارد، به خوبي نشان مي دهد. از اين رو، تحليل تطبيقي نه تنها نگرش هاي ملي در خصوص سياست را در برمي گيرد بلكه سبب فهم نحوه تلاش ملت ها جهت استفاده مفيد از تكنولوژي ضمن حفظ آن از پيامدهاي مخرب مي گردد.
در ادامه مقاله حاضر به بررسي يك روش شناسي تطبيقي مي پردازيم كه مساله فرهنگ سياسي را بررسي مي كند. در بخش بعدي، فرهنگ سياسي را تعريف خواهيم كرد و نقش آن را در كنش سياسي خاصه شيوه هاي نمود آن در اينترنت و ارتباطات كامپيوتر محور مورد بررسي قرار خواهيم داد. در نهايت پاره اي دستورالعمل هاي روش شناختي را در خصوص ارزيابي دقيق تر معنا و تأثير اينترنت سياسي مطرح خواهيم نمود.
تعريف فرهنگ سياسي
فرهنگ سياسي فضاي نمادين كنش سياسي است كه تجربيات تاريخي و سنت هاي ديني و فلسفي به آن شكل مي دهند.
اين فرهنگ شامل فرضيه ها، انتظارات، اسطوره ها و مكانيزم هاي سياسي يك ملت است. و بالاخره اين فرهنگ به شيوه هاي تأثير نگرش ها و ارزش ها بر رفتار سياسي اشاره دارد. فرهنگ سياسي همانند خود فرهنگ خود را تقويت مي كند، چرا كه كنش هاي سياسي در مجموعه اي از خود انتظارات و توقعات ريشه دارند. اگر چه فرهنگ سياسي ابعاد بسياري دارد و شايد تجزيه و تحليل آن به دشواري تجزيه و تحليل يك فرهنگ است؛ اما در عين حال چندين عنصر كليدي وجود دارند كه با مقاصد ما در اينجا مرتبط اند: عناصري كه در نحوه بكارگيري اينترنت در بافت سياست مؤثرند.
فرهنگ سياسي را همانند مفهوم خود «فرهنگ» بايد تعريف كرد، هر چند كه براي اين كار احتمال اين خطر وجود دارد كه چيز معناداري براي گفتن نداشته باشيم، اما تمام فرهنگ ها دائماً در حال تغييرند و همواره تحت تأثير اقتضائات تاريخي، وقايع اقتصادي و ابداعات تكنولوژيكي نظير تلويزيون و اينترنت قرار دارند.
افزون بر اين مرزهاي فرهنگي به ندرت برمرزهاي كشورها منطبق مي شوند.
در هر كشوري، افراد مختلف به تاريخ ها و سنت هاي مختلف پاسخ مي دهند و از اين رو توقعات متفاوت و مختلفي دارند. گذشته از اين درون خود يك ملت نيز فرضيات و انتظارات متفاوت است.
صرف نظر از اين قابليت ها، اين مفهوم از اعتبار روش شناختي و نظري نيز برخوردار است. سرانجام، لازم به ذكر است كه فرهنگ سياسي بعضاً براي يك پژوهشگر مطالعات تطبيقي در قياس با پژوهشگري كه رويكردي دروني و يك بعدي به اين فرهنگ دارد، از نمود بيشتري برخوردار است. الگوها و فرضيات مربوط به كنش سياسي آن چنان آشكار به نظر مي رسند كه يك پژوهشگر معمولي هيچگاه آنها را به عنوان مسائلي منحصر به فرد و جداگانه بررسي و شناسايي نمي كند و لذا نخواهد توانست آنها را همانند يك پژوهشگر مطالعات تطبيقي مورد پژوهش قرار دهد. در ادامه بحث فرض مي گيريم كه قانون يا دستورالعمل سياسي نقشي حائز اهميت در فرهنگ سياسي ايفا مي كند: خواه سبب بروز ارزش هاي سياسي مشترك شود و خواه رفتارهاي سياسي را محدود كند.
قانون يا دستورالعمل تضادي با روح سياست يك ملت ندارد بلكه خود بخشي از آن است. اولين عنصر حائز اهميت فرهنگ سياسي كه بر كنش سياسي در اينترنت تأثير مي گذارد يك فرضيه فلسفي درمورد ماهيت سياست و كنش سياسي است. در غرب پس از دسته اي متفكران سياسي نظير ارسطو، سياست، اساساً ابزاري فني در نظر گرفته مي شود كه از حاكميت دولت حمايت مي كند. بدين ترتيب رقابت سياسي، معنادار مي شود و تمام احزاب درمي يابند كه بكارگيري تكنيك هاي مختلف در صحنه رقابت امتيازآور خواهد بود. البته به لحاظ اخلاقي، رفتار پسنديده حد و مرز دارد اما اين ايده بر جاي خود باقي است كه رقابت سياسي في نفسه سالم است. جوامع از طريق اين رقابت كراراً ارزش هاي عمده را زير سئوال برده، بازبيني مي كنند يا مورد تأكيد مجدد قرار مي دهند، و تمام اين رقابت در نهايت سبب مشروعيت هر چه بيشتر نظام سياسي خواهد شد.
اما در يك چارچوب آشفته كه برخي از ملت ها در آن قرار گرفته اند، هدف سياست، تضمين امنيت مردم در برابر بلاياي طبيعي و فراهم آوردن محيطي امن جهت رسيدگي مردم به وضع معيشت شان است. از اين رو، سياست همواره رو به سوي گونه اي همنوايي اجتماعي و آنچه اصطلاحاً قيوميت آسمان خوانده مي شود، داشته است.
لذا چالش يا رقابت سياسي نه تنها براي حاكمان بلكه براي مردم و حتي خود دولت نيز يك تهديد به شمار مي رود. از اين رو، چالش با امپراطور در واقع چالش با يك ملت است. به همين دلايل، رقابت سياسي امر خوشايندي نيست، بلكه نااميدكننده و بعضاً وحشيانه است. هدف از قرار دادن موانع قانوني بر سر راه چالشگران سياسي ممانعت از هر گونه ظهور بيروني مخالفت و اعتراض است و زماني كه يك چالشگر مقاصد خود را مطرح مي كند در واقع نوعي تعهد جدي را مطرح كرده است. اين نوع نگاه تنها مختص حاكمان نيست بلكه چالشگران نيز كه شورش هاي خود را نه يك شورش صرف بلكه طوفاني بنيان افكن مي دانند، نگرشي اين چنين دارند. از اين رو، گفتمان سياسي، شرايطي مطلق به خود مي گيرد و اگر فرد با نظام موجود چالش كند نه تنها با يك يا دو كانديداي خاص به چالش برخاسته است بلكه با كل شبكه زمامداران فاسد كه اعتماد اجتماعي را دچار تزلزل كرده اند مخالفت مي كنند.
بنابراين چالش هاي سياسي نه تنها ارزش هاي اصلي را در جهت مثبت هدايت مي كنند بلكه در برابر مشروعيت حكومت نيز نوعي واكنش اخلاقي به حساب مي آيند. صرف نظر از ويژگي هاي يك ساختار حكومتي خاص، اين واقعيت به قوت خود باقي است كه [همچنان] يك رهبر، در رأس قدرت است و لذا هر نوع چالش، چالشي جدي براي حكومت و بلكه از همه مهمتر براي خود جامعه به شمار مي رود.
معناي ديگر اين مسئله در حقيقت عبارت است از كنش هاي سياسي خاص كه در پي كاهش بي نظمي ها وآشفتگي هاي نظام حاكم اند. بدين ترتيب، پايه هاي رقابت سياسي محكم مي گردند و مجموعه اي از شروط و ملزومات براي مشروعيت سياسي وضع مي گردند. در عين حال، از نگاه دولت هاي كنفوسيوسي، يك چالشگر در حقيقت عليه امنيت و رفاه ملت برخاسته و با آن مخالف است.
اين فرضيه فلسفي در «وب سايت سياسي» اينترنت تجلي يافته است. اخيراً برخي كوشيده اند تا وب سياسي را تعريف كنند از آن جمله اند Foot و Schneider آنها معتقدند وب سياسي در واقع وب هايي بوده كه بالقوه داراي فعالان سياسي اي نظير كانديداها، احزاب، رسانه ها و گروه هايي از اين دست اند. از اين رو، در غرب، وب سايت هاي سياسي رايج است.
اما اگر فرضيه آسيايي مربوط به رقابت سياسي جدي گرفته شود، مرزهاي يك وب سياسي بسيار محدود خواهد شد. مثلاً در سنگاپور قوانين سختي در مورد يك وب سايت سياسي وجود دارد، و اين سايت ها بايد مجوز رسانه اي داشته باشند و هر گونه مطلب مخالفي تحت پيگرد قانوني قرار مي گيرد.
از اين رو سياست ديجيتالي جمعيت چهار ميليوني سنگاپور را مشتي احزاب وابسته به دولت و تحت نظارت قانون در اختيار دارند. كانديداها از داشتن سايت اختصاصي محروم اند و سازمان هاي فعال نيز از ترس نظارت دولت و قوانين آن چندان جرأت انجام فعاليت هاي سياسي افراطي (راديكال) را ندارند.
فرهنگ هاي سياسي نه تنها در برداشتشان از ماهيت سياسي با هم تفاوت دارند بلكه در تلقي شان از روابط اوليه سياسي نيز كه مي توان از آن به مناسبات سياسي نيز ياد كرد، اختلاف نظر دارند.
در جهان بيني كنفوسيوسي، حكومت (و نه سياست) يك كار (شغل) جدي است و تنها بايد به تواناترين، باسوادترين و مسن ترين افراد واگذار شود.
از اين رو، مناسبات سياسي تنها دوسويه دارد: حاكم و محكوم.
[البته] مناسبات ديگري نيز ممكن است در اين گونه سياست وجود داشته باشد، مثلاً رابطه بين احزاب و حكومت در سطوح محلي و ملي. اين مسئله در نهايت بر بكارگيري اينترنت به طرق مختلف تأثير خواهد گذاشت. به عنوان مثال از آنجا كه مناسبات اوليه [سياسي] در ايالات متحده اساساً بين دو شهروند برقرار مي شود، از وب سايت ها انتظار مي رود كه اصل تعامل دوجانبه را نمود بخشند و يا افراد را قادر سازند تا به طور مستقيم وب سايت را تجربه كنند: مطلب خود را براي ميزگرد وب بفرستند. براي كانديداهاي خود Email بفرستند و يا به طرق ديگر به لحاظ سياسي احساس قدرت كنند.
سايت هايي كه اين ويژگي ها را ندارند به تدريج فراموش خواهند شد. اما در كل آنچه بيش از برجسته كردن تعامل، براي ثبات سياسي و اجتماعي اهميت دارد، توانائي هاي حاكمان جهت حفظ رفاه و امنيت شهروندان است.
دومين عنصر مهم فرهنگ سياسي كه در بكارگيري سياسي وب مؤثر است و از عنصر اول ناشي مي شود، با ماهيت گفتمان سياسي در ارتباط است. دمكراسي هاي غربي به شدت تحت تأثير سنت ارسطويي و اخيراً تحت تأثير رسانه هاي الكترونيكي قرار دارند.
در دهه هاي اخير، گفتمان سياسي در ايالات متحده و اروپاي غربي در اثر پذيرش ويژگي هاي رسانه هاي الكترونيكي روز به روز در حال مثله شدن است. از اين رو، متن مناظره لينكلن و داگلاس در قياس با يكي از مناظرات معاصر خنده دار است، چرا كه امروزه رقابت هاي سياسي كه از طريق تصوير و رسانه صورت مي گيرد مباحث و مناظرات سياسي غرب را به كلي دگرگون كرده است.
به جز طرفداران افراطي يك حزب يا شايد روزنامه نگاران، مردم چندان رغبتي به خواندن اعلاميه ها و بيانيه هاي سياسي از خود نشان نمي دهند. مناظره ها نه تنها براي تبادل ايده ها بلكه براي نشان دادن اعتماد و اعتبار و نيز توانايي مواجهه با نظرات [ديگران] حائز اهميت اند، اما در كشورها و ملت هايي كه كمتر تحت تأثير رسانه هاي الكترونيكي هستند گفتمان سياسي، اعتماد سياسي بيشتري را نشان مي دهد. رسانه هاي بسياري نظير راديو، تلويزيون، روزنامه و ... وجود دارند كه از نمايندگان يا كانديداهاي خاصي حمايت مي كنند، اما در عين حال، گفتمان سياسي، به تلويزيون محدود شده و حتي اين مسئله هم براي يك غربي كسل كننده است.
فرهنگ سياسي ابعاد بسياري دارد كه هر يك نيازمند مجالي جداگانه براي بررسي و مطالعه اند: ارزش هاي مشروعيت سياسي، ارزش هاي ارتباطي مطرح در رقابت سياسي، ارتباط دولت با ساير نهادها نظير جامعه مدني و نيز انتظارات و توقعات [مردم] از رهبر سياسي، از جمله اين ابعاد به شمار مي روند.
به اعتقاد ما هر يك از اين ابعاد در نحوه بكارگيري اينترنت در كنش هاي سياسي خود را نشان خواهد داد. اگر فرهنگ سياسي محتواي كاربرد اينترنت را به انحاي مختلف تحت تأثير قرار مي دهد پس به منظور تضمين معناداري يك پژوهش تطبيقي بين المللي، چه رويكردهاي روش شناسانه اي را بايد مد نظر قرار داد؟ اول آنكه فرهنگ سياسي بايد بر مبناي تحليلي كاملاً كمي سنجيده شود چرا كه اين رويكرد به كنش سياسي، جزئيات مهمي را كه واقعيت سياسي را شكل مي دهند، در نظر نمي گيرد. بعلاوه تحليل تجربي فرهنگ سياسي نيز بايد بر مبناي ارزيابي دقيق نشانه ها و نمادها، انتظارات و فرضيات مربوط به كنش سياسي در ملل مختلف صورت گيرد. ارزيابي اين موارد نيز خود از طريق بررسي نيروهاي عمده و مؤثر در شكل دهي به فرهنگ سياسي- يعني سنت هاي ديني و فلسفي، تجربيات تاريخي و نهادهاي سياسي _ امكان پذير خواهد بود.
به منظور تحليل محتوا و ويژگي هاي وب، ملاحظات چندي را بايد مد نظر قرار داد: به عنوان مثال براي تحليل ويژگي هايي كه بود و نبود يا دامنه برخي ويژگي هاي وب را تعيين مي كنند بايد تعيين كنيم كه آيا مكانيزم هاي مشابه، در ملت هاي مختلف معنا و نتايج مشابهي دارند يا خير؟
تا بدينجا گفتيم كه نظريه پردازي و پژوهش در خصوص بكارگيري سياسي وب نيازمند بررسي بافت فرهنگي و اجتماعي جامعه است و شناخت فرهنگ سياسي سرآغاز پژوهشي تواند بود. در عين حال اين خطر وجود دارد كه داده هاي تطبيقي بواسطه توجه بيش از حد به افراد، ناديده گرفته شوند، آن سان كه الگوهاي كلي تر به سود تمايزات و تفاوت ها، در حاشيه قرار گيرند، اما به منظور دستيابي به نتايج معنادار در خصوص استفاده سياسي [از وب] و تأثير وب در سطوح دنيا، بر محققان لازم است فرضيات لاينفك تحليل خود در اين موارد را بشناسند و الگوهايي براي كنش سياسي در اينترنت طراحي كنند كه در بردارنده طيف وسيعي از كنش هاي سياسي در سطح بين المللي باشند.
* پژوهشگر مركز تحقيقات اينترنت سنگاپور
دانشگاه صنعتي نان يانگ سنگاپور