پنجشنبه ۱۰ آذر ۱۳۸۴
به انگيزه سالگرد شهادت ميرزا كوچك خان جنگلي
كوچك خان بزرگ
004329.jpg
اشاره؛
موها و ريش هاي بلند و ژوليده اش، از جذابيت چهره اش نكاسته بود. خسته تر از هميشه به نظر مي رسيد. يارانش همگي يا تسليم شده يا به چوبه اعدام سپرده شده بودند. هفت سال نبرد با سربازان روسي، انگليسي و قزاق ها، او و يارانش را از پاي درآورده بود. سرانجام او تصميم خود را گرفت. جنگل هاي سرسبز شمال را به همراه دو نفر از يارانش براي جلب كمك از هوادارانش به سوي خلخال ترك كرد، اما طوفان و برف گردنه گيلواي سرنوشت ديگري را براي ميرزا رقم زده بود. وقتي جسم يخ زده ميرزا به مسجدحوالي آن منطقه منتقل شد ميرزا شروع به پلك زدن كرد و حتي دستش را تكان داد.
اين خبر به سالار شجاع برادر امير طالش رسيد و او دستور داد يكي از طالشي  ها به نام «رضا اسكستاني» سر ميرزا را بريده و تحويل خان طالش دهد. سپس خالو قربان كرد به منظور ابراز صميميت به سردارسپه، سر را به رسم ارمغان به تهران برد تا داستان ۴۲ سال مبارزه خستگي ناپذير ميرزا كوچك خان جنگلي و افسانه جنگجويي هاي هفت ساله ياران جنگلي او به پايان برسد.

طلبه اي به نام يونس
يونس معروف به «ميرزا كوچك» فرزند «ميرزا بزرگ» اهل رشت و ساكن استاد سرا در سال ۱۲۹۸ هجري قمري پا به عرصه وجود نهاد تا بعدها قيامي بزرگ را تشكيل دهد. سنين اوليه عمر را در مدرسه حاجي حسن واقع در «صالح آباد» رشت و مدرسه «جامع» به آموختن صرف و نحو و تحصيلات ديني گذرانيد.ميرزا چند وقت هم در تهران در مدرسه «محموديه» به منظور تحصيلات ديني اقامت گزيد؛ چرا كه قصد داشت مسير اجتهاد را دنبال كند اما حوادث و انقلابات كشور، مسير افكارش را تغيير داد.
او داراي دو خواهر و دو برادر بود كه همه آنها بعد از ميرزا وفات يافتند. تاريخ نويسان او را مردي خوش هيكل، قوي بنيه، زاغ چشم، داراي سيمايي متبسم و بازواني ورزيده توصيف كرده اند. خاطراتي كه از طلاب و دوستان ايام تحصيلش شنيده شده، مؤيد اين معني است كه ميرزاكوچك از همان روزگاران قديم داراي صفات عالي و اخلاقي ممتاز بوده و بين  طلاب و هم سالانش شاگردي با استعداد، صريح اللهجه و طرفدار عدل به شمار مي رفته است.
ميرزا يك ايراني ايده آليست و يك مرد مذهبي تمام عيار بود. هيچ گاه واجباتش ترك نمي شد و در بين دو نماز «و من يتوكل علي الله فهو حسبه» يعني هركس به خدا توكل كند همو را بس است را زمزمه مي نمود.
ميرزا كوچك خان هنگام بمباران مجلس شوراي ملي در قفقاز بود. همزمان با تحصن علماء در سفارت عثماني، او نيز در شهبندري رشت متحصن شد و متعاقب قتل آقا بالاخان سردار افخم در واقعه مشروطيت به مجاهدين پيوست و در فتح قزوين شركت نمود.
وي بعداً در فتح تهران نيز شركت كرد و در جنگ سه روزه مجاهدين با قواي استبداد مأمور جبهه قزاقخانه بود. ميرزا پس از مدتي در رشت به فعاليت هاي آزادي خواهانه پرداخت و از اين رو از حق اقامت در موطن خود محروم شد و به ناچار عازم تهران شد.
ميرزا عقب افتادگي ايرانيان را نتيجه بي فرهنگي مي دانست و مصمم بود آن اندازه كه درخور امكان باشد به افتتاح مدارس بپردازد و سطح تعليمات و معرفت عمومي را گسترش دهد و معتقد بود كه تعليمات مدارس حتماً بايد اجباري و مجاني باشد تا همه فرزندان كشور از مزاياي علم و دانش يكسان استفاده ببرند.
او هم توانست علاوه بر تكميل دبستان «نصرت» فومن چهار مدرسه در صومعه سرا، كسما و ماسوله تأسيس كند. ميرزا فرزندي نداشت لكن برادرانش داراي فرزنداني متعددند كه همگي آنها به نام خانوادگي «جنگلي» شهرت دارند. در حقيقت فرزندان ميرزا را بايد همان نيات و انديشه هاي او دانست كه افراد مخلص با ايمان را در اطراف مكتب خود گرد آورد.
چگونگي شكل گيري نهضت جنگل
آنچه در نهضت مشروطه ايران رخ داد، تغييرات سياسي و فرهنگي بود و نظام اقتصادي جامعه با كمي اصلاحات، به مسير خود ادامه داد. با اين وصف، مي توان ادعا كرد كه نهضت مشروطه به اهداف سياسي و فرهنگي خود درباب آزادي و استقلال نرسيد كه نمونه بارز آن را مي توان در به توپ بستن مجلس توسط محمدعلي شاه مشاهده كرد. جامعه ايراني با وجود تغييرات عمده در نظام سياسي و رهبري دولت و جامعه، همچنان تحت سلطه طبقه وابسته به استعمار قرار داشت.
ميرزا كوچك خان در دوران طلبگي به هيأت اتحاد اسلام كه مركب از يك گروه ۱۷ نفره در گيلان بود پيوست و رهبري اين جريان را به عهده گرفت؛ ضمن اين كه او خود را شاگرد آيت الله سيدحسن مدرس مي دانست و داعيه دفاع از انديشه هاي سيد جمال الدين اسدآبادي را داشت. ميرزا در سخنان خود مي گفت: ما ۱۴ سال است كه مبارزه مي كنيم در حالي كه كل عمر نهضت جنگل ۷ سال بود. از اين رو مي توان نتيجه گرفت كه او نهضت مشروطه را مقدمه جريان جنگل مي دانسته است.
ميرزا بعد از اشغال نواحي شمالي ايران از سوي ارتش روسيه تزاري، يك گروه مسلح تشكيل داد و با كمك حاج احمد كسمايي از تجار بنام گيلان، روستاي كسما را مركز كار خود قرار داد. اين گروه مسلح پس از مدتي گسترش يافت و تا پايان سال ۱۲۹۶ شمسي، بخش وسيعي از گيلان و مازندران و طارم و آستارا و طالش را زير نفوذ خود درآورد. اين جريان هم كم كم به نام «نهضت جنگل» يا «حزب جنگل» شناخته شد.
مي توان از سيدعبدالوهاب صالح، ميرزا محمدي انشايي، شيخ بهاءالدين املشي، شيخ محمود كسمايي، ميرزا هادي لاكاني و ميرزا محمدرضا حكيمي به عنوان رهبران جريان جنگل نام برد.
004335.jpg
ميرزا كوچك خان در دوران طلبگي به هيأت اتحاد اسلام كه مركب از يك گروه ۱۷ نفره در گيلان بود  پيوست و رهبري اين جريان را به عهده گرفت؛ ضمن اين كه او خود را شاگرد آيت الله سيدحسن مدرس مي دانست و داعيه دفاع از انديشه هاي سيد جمال الدين اسدآبادي را داشت
فراز و فرود جريان
هفته نامه جنگل در آن زمان عنوان «نگهبان حقوق ايرانيان و منورالفكر اسلاميان» را بر بالاي صفحه اول خود چاپ مي كرد و سعي مي كرد ضمن بيان مواضع و اهداف جنگليان، مردم را نسبت به خطر حضور بيگانگان مطلع سازد. متأسفانه يكي از تهمت هاي ناروايي كه به بسياري از نهضت هاي ميهن دوستانه از جمله نهضت جنگل زده مي شود، بحث تجزيه طلب بودن است، در حالي كه اين هفته نامه نشان مي دهد كه چنين امري اصلاً حتي مطرح نبوده است چرا كه به عنوان مثال اين هفته نامه  در شماره ششم خود از نخست وزير خواسته بود كه فرماندار و مسئولان اداره هاي دارايي و دادگستري گيلان را منصوب نمايد. اما به هر حال اين هفته نامه در طول دو سال انتشار خود از دولت و شاه انتقادهاي زيادي را بيان كرد و دائماً مردم را به نجات كشور از اشغال بيگانگان فراخواند. همين استقلال طلبي ميرزا بود كه باعث شد حتي وي براي رئيس دولت وقت، صلح نامه اي همراه با يك جلد قرآن بفرستد اما اين صلح نامه و ساير اقدامات ميرزا به نتيجه نرسيد چرا كه هر دو كشور انگليس و شوروي خواستار نابودي و از بين رفتن ميرزا بودند. ميرزا حتي در جنگ ها تأكيد داشت به هيچ وجه قزاقهاي ايراني كشته نشوند و حتي پس از اسارت آنها، براي آنها سخنراني كرده و آنها را رها مي كرد.
استدلال ميرزا براي قيام خود اين بود كه «هر دولتي كه نتواند مملكت خود را از سلطه و اقتدار دشمنان خارجي نجات دهد، وظيفه ملت است كه براي استخلاص وطنش قيام كند.» اوج گيري نهضت جنگل، به خطر افتادن منافع انگليس و روس را در منطقه به همراه داشت كه به مقابله و درگيري هاي مكرر بين دو قوا منجر شد.
بعد از انقلاب اكتبر ۱۹۱۷ و فروپاشي اقتدار روسيه و در نتيجه فراخواني نيروهاي روسي از ايران انگليس در منطقه بي رقيب ماند و از اين رو و به منظور استفاده هرچه بيشتر از موفقيت به دست آمده در ايران، اقدام به طرح و امضاء قرارداد ۱۹۱۹ نمود كه البته موج اعتراض انقلابيون و مليون سراسر كشور و از جمله جنگلي ها را نيز به دنبال داشت.
دولت وثوق كه عاقد قرارداد مذكور بود، سياست خشونت و وحشت را در پيش گرفت و تلاش زيادي جهت در هم پاشيدن نهضت جنگل نمود، كه اولين اقدام وي ايجاد نفاق و نشست در ميان مردان نهضت بود كه متأسفانه تا حد زيادي نيز در آن موفق گرديد.
حاج احمد كسمايي از جمله اين افراد بود. هرچند وي از متحدان مهم ميرزا بود و حتي در اوج قيام جنگل منطقه متعلق به خود يعني كسماء را به مركز مالي و اداري نهضت جنگل تبديل كرده بود. ولي ديگر تاب تحمل بيش از اين را نداشت. استقرار نيروهاي انگليسي در شهرهاي مهم گيلان و بر سر كار آمدن دولت وثوق الدوله و امضاء قرارداد معروفش فشار بيش از انداز ه اي به حاج احمد كسمايي وارد كرد. در اينجا بايد از يك مشكل اساسي حركت هاي سياسي ايران نيز نام برد و آن ايجاد اختلاف هاي بيهوده بين رهبران اين حركت هاي سياسي است.
در نهضت جنگل خصوصاً اين امر به شدت محسوس بود. مجاهدين چريك كسماء كه طرفدار رجال احمد بودند از ميرزا بد مي گفتند كه چرا در گوراب زرع اقدام به تأسيس استحكامات نظامي كرده و در كسماء به اين امر توجه نداشته و يا اين كه افراد غير بومي را بر كارها مسلط كرده است و خودي ها را فراموش كرده است.
نيروهاي ميرزا نيز به كسمائيان ايراد مي گرفتند كه عقب افتاده و تابع هيچ ديسيپليني نيستند. تهديد دولت مركزي و انگليس و حسادت هاي بين رهبران جنگل منجر به آن شد كه حاج احمد برادرش شيخ محمود را براي تسليم شدن نزد وثوق الدوله به تهران بفرستد.وثوق الدوله نيز با اين امر موافقت مي كند.
004338.jpg
سيد حسن مدرس:
حقير از آقاي ميرزا كوچك خان و از اشخاصي كه صميمانه و صادقانه با ايشان هم آواز بودند نيت سوئي به ديانت و صلاح مملكت نفهميدم بلكه جلوگيري از دخالت خارجه و نفوذ سياست آنها در گيلان عملياتي بوده بس مقدس كه بر هر مسلماني لازم است ، خداوند همه ايرانيان را توفيق دهد كه نيت و عمليات آنها را تعقيب و تقليد نمايند. پرواضح است كه طرفيت و ضديت و محاربه با همچه جمعيتي، مساعدت با كفر و معاندت با اسلام است

بدين ترتيب شكاف بزرگي درنهضت جنگل ايجاد مي شود. جنگلي ها متفرق مي شوند و ضربه سختي به ميرزا وارد مي شود و تا وقتي كه مجدداً جنگل با نيروهاي بلشويكي اتحادي منعقد مي كند نهضت رو به ضعف مي رود. از سوي ديگر حاج احمد كسمايي نيز سودي از اين تسليم شدن نبرد. علاوه بر اين كه نيروهاي تحت فرماندهي استاروسلسكي، حاج احمد را دستگير كردند و مورد آزار قرار دادند، خانه و املاكش را نيز غارت كردند. حاج احمد كه توقع چنين برخوردي را نداشت دو سال تمام در گيلان و تهران آواره مي شود.
پس از دو ماه، كودتايي تحت عنوان كودتاي سرخ، براي نابودي ميرزا و نهضت جنگل صورت گرفت كه به خروج ميرزا كوچك و يارانش از اين منطقه منجر شد. اين امر مصادف شد با كودتاي سوم اسفند ۱۲۹۸ كه سيد ضياءالدين طباطبايي در آن مسئول تشكيل كابينه جديد شد.
روسيه كه تا قبل از اين سعي كرده بود با استفاده از نارضايتي ايرانيان از مظالم انگليس و انعقاد قرارداد ۱۹۱۹ از نهضت جنگل به عنوان وسيله فشار به دولت ايران و مبارزه با انگليس استفاده كند، بعد از برقراري زمينه هاي تفاهم دوستي با انگليس، با دولت مركزي ايران وارد مذاكره شد و معاهده دوستي ايران و شوروي را به امضا رسانيد و با اين تفاهم، هر سه قدرت بر سر سركوب ميرزا و يارانش توافق كردند. از سوي ديگر اختلافات داخلي بين جنگليان شدت گرفته بود و همين امر روند شكست نهضت جنگل را تسريع بخشيد.
هفت سال نبرد با سربازان روس، انگليس و قزاق ها جنگلي ها را از پاي درآورده بود. مردم گيلان كه همواره به نهضت جنگل كمك مي كردند، از ترس حكومت ديگر جرأت ياري دادن به آنها را نداشتند.
سرانجام ميرزا كوچك همراه دو نفر از يارانش براي جلب كمك از هوادارانش به سوي شهرستان خلخال به راه افتاد، اما در كوه هاي سر به فلك كشيده خلخال، گردنه گيلوان، در ميان طوفان و برف و سرما در چهل و دو سالگي به شهادت رسيد و سر او از بدنش جدا و به تهران فرستاده شد.
ايدئولوژي جنگلي ها
اخراج نيروهاي بيگانه، برقراري امنيت و رفع بي عدالتي را مي توان مهمترين تز فكري جنگلي ها عنوان كرد. آنچه خود جنگلي ها درباره ايدئولوژي خود بيان كرده اند چنين است: «ما قبل از هر چيز طرفدار استقلال مملكت ايرانيم. استقلالي به تمام معني كلمه يعني بدون اندك مداخله هيچ دولت اجنبي. اصلاحات اساسي مملكت و رفع فساد تشكيلات دولتي كه هر چه بر سر ايران آمده از فساد تشكيلات است. ما طرفدار يگانگي عموم مسلمانانيم. اين است نظريات ما كه تمام ايرانيان را دعوت به هم صدايي كرده و خواستار مساعدتيم.» (روزنامه جنگل، شماره ،۲۸ سال اول)
به هر حال در كنگره معروف به «كما» در سال ۱۲۹۹ روش اجتماعيون را انتخاب و مشي آينده جنگل روي مقررات مدوني بنياد نهاده شد.
يكي از نقاط ضعف جنبش جنگل اين بود كه در كادر رهبري جنگل، افراد ورزيده ميرزا كه وارد به سياست جهاني باشند كمتر ديده مي شد. حتي خود ميرزا هم بيشتر مردي ديني بود. علاوه بر اين كه جنگلي ها به استثناء يك عده معدود كه از فلسفه انقلاب و طرز توسعه و تكامل و به ثمر رسيدن اطلاع  داشتند، بقيه عبارت بودند از عده اي كاسب و زارع و خرده مالك و روشنفكر كه به كلي از امور سياسي و نقشه هاي جنگي و استراتژيكي بي بهره بودند.
طولاني بودن مدت اقامت در جنگل  آنها را به شكل افرادي رعب آور درآورده بود كه هر زمان نامي از آنها برده مي شد، دشمنان آنان، ترس عجيبي به دل راه مي دادند. يك كلاه نمدي سياه بر سر، يك كت ضخيم بر تن، كفشي از چرم گاوميش به پا و كوله باري سنگين به پشت همه داستان اساطير و پهلوانان افسانه اي را در خاطره ها زنده مي كرد.
مشي سياسي و اهداف اصلي اين جريان را بايد از روي مرامنامه اي كه از آنها باقي مانده است، شناخت. بر طبق اين مرامنامه آسايش عمومي و نجات طبقات زحمتكش ممكن نيست مگر با تحصيل آزادي حقيقي و تساوي افراد انساني ،نژاد و مذهب در اصول زندگاني و حاكميت اكثريت به واسطه منتخبين ملت. پيشرفت  اين مقاصد در ۹ ماده خلاصه شده بود.
در ماده اول اين مرامنامه كه شباهت زيادي به قانون اساسي مشروطه داشت آمده بود حكومت عامه و قواي عاليه در دست نمايندگان ملت جمع خواهد شد. نكته حائز اهميت در ماده اول بحث القاء كليه شئون و امتيازات بود كه بر مبناي عدالت محوري صورت گرفته بود.
004341.jpg
اخراج نيروهاي بيگانه، برقراري امنيت
و رفع بي عدالتي را مي توان مهمترين تز فكري جنگلي ها عنوان كرد. آنچه خود جنگلي ها درباره ايدئولوژي خود بيان كرده اند چنين است: «ما قبل از هر چيز طرفدار استقلال مملكت ايرانيم. استقلالي به تمام معني كلمه يعني بدون اندك مداخله هيچ دولت اجنبي. اصلاحات اساسي مملكت و رفع فساد تشكيلات دولتي كه هر چه بر سر ايران آمده از فساد تشكيلات است. ما طرفدار يگانگي عموم مسلمانانيم.

ماده دوم پيرامون حقوق مدنيه است كه در آن بر مصونيت اشخاص و منازل آنان  به هر نوع تعرض تأكيد شده كه امري مشابه با حقوق شهروندي و امنيت اجتماعي مصطلح امروزه مي باشد. آزادي فكر، عقيده، اجتماعات، مطبوعات، كار و كلام نيز در اين ماده مورد تأكيد قرار گرفته بود.
در ماده سوم بر آزادي انتخابات و حقوق انتخاب كنندگان و انتخاب شوندگان تأكيد شده بود.
ماده چهارم پيرامون مسائل اقتصادي بود كه در آن به ممنوع بودن انحصار و احتكار ارزاق و سرمايه، تبديل ماليات هاي غيرمستقيم به مستقيم، عمومي بودن منابع ثروت از جمله رودخانه ها، مراتع، جنگل ها، درياها و... اشاره شده بود.
ماده پنجم نيز تحت عنوان معارف، روحانيت و اوقات تدوين شده بود كه در آن تعليمات ابتدايي و حتي متوسطه و عاليه را اجباري و مجاني خوانده بود.
ماده ششم مرامنامه براي قضات تأكيد كرده و قضاوت را سريع، ساده و بدون دستمزد عنوان كرده است. ماده هفتم در زمينه امور دفاعي است و ماده هشتم هم در مورد كار مي باشد كه طبق آن كار براي اطفال زير ۱۴ سال ممنوع شده و بر رعايت مصلحت كارگران و حقوق آنان تأكيد شده بود.
آخرين ماده يعني ماده نهم هم بر حفظ الصحه اشاره نموده و بر تأسيس مريضخانه هاي عمومي و مجاني تأكيد كرده بود.
با دقت در مواد مرامنامه جنگل معلوم مي شود كه مرامنامه مزبور منطبق با روح قانون اساسي آن زمان و از هر حيث مترقيانه است و با وضع ملي و اجتماعي ايرانيان نيز هماهنگ بوده است.
از سوي ديگر برخي ميرزا را فردي تجزيه طلب معرفي مي كنند كه مرامنامه فوق دليل محكمي بر رد اين مدعاست. ضمن اين كه ميرزا در يكي از نامه هاي خود به سفير شوروي چنين مي نويسد كه: «مقصود من و يارانم حفظ استقلال مملكت و تقويت مركز است. تجزيه گيلان را كه مقدمه ملوك الطوايفي است را خيانت صريح دانسته و مي دانم. چنانچه پيشنهادات همبستگي ما به دولت رفع اين توهم را مي نمايد.
در پايان مطلب به جواب استفتايي از آيت ا... سيد حسن مدرس در خصوص نهضت جنگل اشاره مي كنيم كه ايشان چنين مي فرمايند كه:« حقير از آقاي ميرزا كوچك خان و از اشخاصي كه صميمانه و صادقانه با ايشان هم آواز بودند، نيت سوئي به ديانت و صلاح مملكت نفهميدم بلكه جلوگيري از دخالت خارجه و نفوذ سياست آنها در گيلان عملياتي بوده بس مقدس كه بر هر مسلماني لازم است، خداوند همه ايرانيان را توفيق دهد كه نيت و عمليات آنها را تعقيب و تقليد نمايند. پرواضح است كه طرفيت و ضديت و محاربه با همچه جمعيتي، مساعدت با كفر و معاندت با اسلام است.

نهمين همايش كتاب دفاع مقدس
پيشرفت يا پسرفت؟
004332.jpg
سارا زيباكلام
پس از اتمام سالهاي دفاع مقدس و نشستن غبار جنگ بر چهره كهن اين مرز و بوم، گروهي از دلسوختگان و فرزانگان اهل قلم بر آن شدند تا براي پاسداشت انديشه مقدس دفاع و يادبود هميشگي آن مردان هميشه مرد تاريخ كشورمان، با ايجاد زمينه هاي لازم، آثار به جاي مانده از ادبيات مقاومت كشور را تحت نفوذ داوري عالمانه قرار دهند. اين هدف زمينه ساز ايجاد جرياني شد كه در طي آن، از سال ،۱۳۷۳ انتخاب بهترين كتابهاي دفاع مقدس در حوزه هاي مختلف، مد نظر قرار داده شده و اين طرح با موفقيت در پي گرفته شد چنانچه در سالهاي ۱۳۷۳ الي ،۱۳۸۲ به ترتيب ۸ دوره به اين مراسم اختصاص داده شد. امسال نيز در روز ۲۴ آبان ماه، نهمين دوره انتخاب بهترين كتاب سال دفاع مقدس در تالار سيدالشهداء با حضور جمع كثيري از هنرمندان و نويسندگان عرصه جبهه و جنگ و نيز صفار هرندي، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي ،سردار باقرزاده، رئيس بنياد حفظ آثار و ارزش هاي دفاع مقدس؛ حسام، معاون دفتر ادبيات بنياد حفظ آثار و ارزش هاي دفاع مقدس؛ دكتر سنگري، دبير بررسي آثار ارسال شده و شركت كننده در اين دوره و بزرگان ديگر اين عرصه، برگزار شد.
با آغاز همايش، پس از تلاوت قرآن مجيد و اعلام برنامه هاي مجري، ابتدا حسام و سپس دكتر سنگري، هر كدام به نوبه خود در ارتباط با چگونگي و اهداف تشكيل اين همايش و نيز نحوه بررسي و انتخاب آثار برگزيده، صحبت هايي كردند. سنگري با تأكيد بر اين كه در انتخاب آثار برگزيده، بيش از پيش دقت و سختگيري به عمل آمده است، يادآور اهميت بالا بردن كيفيت آثار توليدي شد.پيش از خوانده شدن بيانيه پاياني همايش، ابتدا پرويز بيگي شعري خواند و سپس مجري، سيد جواد هاشمي، با سخناني به پيشواز بيانيه رفت. وي در صحبت هايش يادآور سخني از رهبر انقلاب، آيت الله خامنه اي شد كه : «كار اساسي اين است كه ناگهان در هفته گراميداشت دفاع مقدس ۱۰۰ عنوان كتاب در زمينه جنگ منتشر مي شود.» و خواست از اين كه بالاخره اين اتفاق در راستاي حرف رهبري افتاده است، تجليل كند كه سردار باقرزاده از ميان حضار رديف اول، به شيوه اي طنز گونه متذكر شد كه «البته اين اتفاق و عمل به گفته رهبر، بالاخره پس از گذشت ۱۲ سال انجام شده است.» و امسال ۱۱۵ جلد كتاب در زمينه دفاع مقدس، يك جا منتشر شد.بيانيه پاياني همايش، فصلي از بيانات زيبا و شيوا در زمينه ۸ سال دفاع مقدس بود كه البته در حين قرائت آن، به خاطر ورود با تأخير وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي، صفار هرندي، وقفه اي كوتاه در قرائت آن ايجاد شد. بيانيه اعلام داشت كه ۱۷۱ گروه دولتي، ۱۷۴ گروه خصوصي و در مجموع ۳۲۵ گروه مختلف در ارتباط با اين همايش، در تلاش بوده اند و سپس با اين جمله پايان يافت كه: «بايد نوشت و گفت تا مردان به پايان نرسند.»
سخنراني كوتاه صفار هرندي با عذرخواهي او از بابت تأخيري كه داشت آغاز شد. وي گفت حضورش بيشتر با هدف «حظ معنوي از اين تجمع» بوده است و اين كه بايد مجدداً به دليل جلسه مهمي كه در پيش دارد، سريع از حضور جمع مرخص شود و مراسم اهداء جوائز برگزيدگان را به آقاي باقرزاده و ديگران بسپارد. البته با اصرارهاي جواد هاشمي و ديگر عوامل، او راضي شد در اهداء جوائز حداقل چند نفر اول، سهيم باشد و بعد برود.آثار نويسندگان برتر در گروههاي طبقه بندي شده هفتگانه، به اين ترتيب بود: ۱) گروه خاطره، بخش آثار خودنوشت:
كتاب «۶۴۱۰» ، مجموعه خاطرات خلبان سرتيپ حسين لشگري، رتبه نخست، «يكشنبه آخر» ، اثر معصومه رامهرمزي، رتبه دوم؛ «گريانه» ، اثر سرهنگ سعيد اسري، رتبه سوم.
۲) گروه خاطره، بخش آثار شفاهي:«شبهاي بي مهتاب» ، خاطرات شهاب الدين شهبازي، با مصاحبه و تدوين محسن كاظمي، رتبه نخست؛ «اسير كوچك» ، خاطرات غلامرضا رضازاده و تدوين و مصاحبه حسين نيري، رتبه دوم؛ «جاده هاي سربي» خاطرات احمد سوداگر با مصاحبه و تدوين محمدمهدي بهداروند، رتبه سوم.
۳) گروه شعر، مجموعه اشعار گردآوري شده:«روايت مجنون» انتشارات دبيرخانه كنگره سراسري شعر دفاع مقدس و شوراي شعر بنياد حفظ آثار و ارزشهاي دفاع مقدس، رتبه نخست.
۴) گروه شعر، مجموعه اشعار انفرادي:«پرسه در سپهر» سروده حميدرضا حامدي، رتبه سوم.
۵) گروه شعر، بخش نقد و پژوهشهاي ادبي:«صور خيال در شعر مقاومت» ، اثر حسن قاسمي، رتبه دوم
۶) گروه تحقيق و پژوهش:جلد سي و هفتم روزشمار جنگ ايران و عراق با عنوان «توسعه روابط با قدرتهاي آسيايي» تأليف آقايان هادي نخعي و حميدرضا مشهدي فراهاني، رتبه سوم.
۷) گروه كودك و نوجوان، بخش داستان:«چه كسي ماشه را خواهد كشيد» . نوشته رحيم مخدومي، رتبه دوم.كتابهاي «مهاجر كوچك» و «نگهبان كوچك» آثاري از محسن مطلق، رتبه سوم.
۸) گروه هنر:«عكاسي جنگ» نوشته شهيد سعيد جابزرگي، رتبه اول؛ رتبه دوم اين گروه به طور مشترك به نمايشنامه هاي «برگريزان» نوشته سيروس همتي و «قطار جنوب» نوشته علي رضا حنيفي اختصاص داده شد. همچنين «وضعيتهاي نمايشي» جمشيد خانيان، رتبه سوم را يافت.متأسفانه در حين اهداء جوائز و اعلام رتبه هاي كسب شده در گروههاي مختلف، خلأ بسياري در رشته هاي گوناگون احساس مي شد چرا كه بسياري از گروهها و زيرمجموعه هاي آنان، توسط هيأت داوران، شايسته كسب هيچ مقامي دانسته نشده بودند و اين قضيه، هم جاي افسوس داشت و هم تأمل. قطعاً انتظار مي رفت در زمينه دفاع مقدس كه بخش وسيع و عميقي از تاريخ كشور ما را دربرمي گيرد، بيش از اينها فعاليتهاي چشمگير و حائز اهميت، انجام شود.
البته پس از مراسم و در سالن بيروني، وقتي لحظاتي با چند تن از مسئولين و نويسندگان به گفت وگو نشستيم، هيچ كدام نتوانستند پاسخ قانع كننده اي بدهند كه چرا اين گونه در زمينه هاي مختلف در اين رابطه، احساس ضعف مي شد؟! مشكل اصلي از كجاست؟ چه راه حلهايي براي بهبوداين شرايط پيشنهاد مي شود و چگونه مي توان فرهنگ و ادبيات دفاع مقدس را آنچنان جذاب و قوي ارائه داد تا در آن گره هاي ناگسستني با نسل كنوني و نسل هاي آينده ايجاد شود؟
باقرزاده معتقد بود كه كم كم كارهايي در حال انجام هست، بخصوص در زمينه خاطره كه تلاش هاي انجام شده تا حد زيادي هم نتيجه داده است و وضعيت رو به بهبود مي رود. حسام هم معتقد بود كه بخش خاطره دفاع مقدس يك روند رو به رشد دارد چرا كه ديگر رشته ها همچون داستان  نويسي يا نمايشنامه نويسي، آن هم نه فقط حول موضوع دفاع مقدس بلكه در همه زمينه ها، يك اسلوب و اصول فني دارد كه نويسنده بايد حتماً از آن واقف باشد. مثلاً لازمه داستان نويسي،  آشنايي با پاره اي عناصر و تكنيك هاي نويسندگي است. بنابراين افراد كمتري نسبت به خاطره نويسي سراغ آن مي روند حال آن كه خاطره اكثراً نوشته هايي است كه از دل برمي آيد و بي دغدغه بر كاغذ روان مي شود.
معاون ادبي دفتر حفظ آثار و ارزش هاي دفاع مقدس در پاسخ به اين سؤال كه براي بهبود اين وضعيت چه بايد كرد و چه راهكارهايي ارائه مي كنيد، گفت: ارتباط بين بچه هاي جنگ و نويسندگان ايجاد شده ولي يكي از مسائلي كه براي بهبود روند فرهنگي دفاع مقدس بايد رعايت شود اين است كه اولاً روحيه تكليف مداري را در خود افزايش دهيم و ثانياً اينكه افراد نويسنده و سازمان ها و گروه هاي متولي از كاركردن به صورت جزيره  اي و انفرادي بپرهيزند و با هماهنگي بيشتري در راستاي اهداف مشترك در زمينه هاي ذكر شده، فعاليت كنند. سيد ضياءالدين شفيعي كه در بخش نثر ادبي گروه شعر، به خاطر مجموعه نثر ادبي «شب يك رؤيا» از او تقدير شده بود، همچون هميشه با نگاهي معترض و نقادانه، در پاسخ به سؤالات فوق، صرفاً چند سؤال ديگر اضافه كرد!! وي اشاره داشت كه آيا تجليل و تقدير از جمع كثيري از نويسندگان و هنرمندان بزرگ كشور را بايد تا اين حد، به حضور يا عدم حضوروزير محترم، وابسته دانست؟ آيا در اين ميان حضور هنرمندان مهمتر بود يا مسئولين كه قرار بود از دستان آنان، جوائز دريافت شود؟ آيا بايد روي اين مسئله كه در گروه هاي مختلف، بسياري از شاخه ها و زيرمجموعه ها از نظر هيأت داوران كه شايسته كسب رتبه دانسته نشدند، آنقدر تأكيد مي شد و آيا بهتر نبود مهارت هايي را كه در حد كسب جايزه نبودند اما سعي و تلاش خود را كرده بودند، بيشتر تشويق و ترغيب مي كردند تا همين اندازه هم كه در زمينه هاي مطرح شده در اين همايش و در راستاي دفاع مقدس افرادي پيدا مي شوند تا ذوق و هنر خود را به رشته تحرير درآورند، آرام عقب نشيني نكنند؟
ما هم اميدواريم روزي به همه اين سؤالات، پاسخ هاي مؤثري داده شود و سال آينده وضعيت فعاليت ها و رتبه هاي كسب شده در همايش بهترين كتاب دفاع مقدس، به شكل چشمگيري پيشرفت داشته باشد.

نقش فرهنگ سياسي در سياست اينترنتي
اينترنت و فرهنگ سياسي
004323.jpg
رادولف كلاور-ترجمه :فريبا رضوي
از آنجا كه اينترنت روز به روز در حال تبديل شدن به عنصري مهم در تحول و سازماندهي سياسي است، مجموعه اي از پژوهش ها شماري پارامترها را براي سياست هاي اطلاعاتي پديد آورده اند. متأسفانه عمده اين پژوهش ها قائل به يكساني تأثير سياسي در مرزهاي كشورند و لذا چنان شيوه هاي تأثيرگذاري اينترنت در سياست ساير كشورها را جدي نمي گيرند.
ناگفته پيداست كه عواملي وجود دارند كه نقش اينترنت را محدود مي كنند اما در عين حال اين عوامل چندان مورد بررسي قرار نگرفته اند. مقاله حاضر ضمن تلاش براي تعريف تأثير يكپارچه (يكسان) اينترنت بر سازماندهي ، تشكل و عملگرايي سياسي، پاره اي مفاهيم و واقعيات در اين زمينه را پيش رو مي نهد. فرهنگ سياسي يا انتظارات، فرضيات و كنش هاي مربوط به سياست در دموكراسي هاي غربي كاملاً با ساير دموكراسي هاي رايج در دنيا متفاوت است. اين مقاله مهم ترين جوانب فرهنگ و كنش سياسي و مسايل مؤثر در كاربرد كاملاً دموكراتيك اينترنت را شناسايي مي كند. همچنين ارزش مطالعات موردي در خصوص ارزيابي هاي تأثير اينترنت در دموكراسي در سطح جهان را مشخص مي كند.يكي از جالب ترين و سودمندترين حوزه هاي پژوهش  در اينترنت در سال هاي اخير كاربردها و تأثير سياسي اينترنت بوده است. در سال هاي اخير مقالات، رسالات و پژوهش هاي متعددي در خصوص ارزيابي و بررسي راه هاي جديد شكل گيري سازمان ها و تشكل هاي سياسي و نيز شيوه هايي كه اين فناوري به منظور دستيابي به اهداف سياسي در اختيار سياستمداران امروز قرار مي دهد، انتشار يافته است. اما حجم قابل توجهي از اين پژوهش ها كاربرد اينترنت در كشورهاي توسعه يافته و خاصه در دموكراسي غربي را بررسي مي كنند.اينترنت در سراسر جهان به انحاء مختلف در فرايندهاي سياسي به كار گرفته مي شود و تأثيرات مختلفي نيز بر هريك از كشورهاي دنيا دارد. در عين حال پژوهش هاي متعددي كه روز به روز بر تعدادشان افزوده مي شود مي كوشند اين پديده را بررسي كنند.در برخي موارد، اينترنت در دنيا به طريقي مورد استفاده قرار مي گيرد كه با كاربردهاي سياسي اينترنت در دموكراسي هاي غربي مطابقت دارد؛ اما تحليل هاي تطبيقي اخير نشان مي دهد كه تأثير اينترنت در تمام فرهنگ ها و مليت ها يكسان نيست و عوامل متعددي در چگونگي و چرايي تأثير اين تكنولوژي بركنش سياسي دخيل اند.
اما پژوهش هاي امروز در خصوص استفاده سياسي از وب نشانگر پيدايي يك فرضيه قطعي در نتيجه تأثير سياسي نت است. در عين حال، اين فرضيه به ندرت علناً بيان مي شود- [همواره] نقش ساير عوامل فرهنگي يا اجتماعي، تحت الشعاع نقش تكنولوژي قرار مي گيرد. به عنوان مثال، اغلب تحليل هاي جامعي كه در خصوص نقش اينترنت در سياست جهاني صورت مي گيرد به نقش عناصر فرهنگي در به كارگيري اينترنت وقعي نمي نهند و تأكيد مي كنند كه تأسيسات تكنولوژيك در پيش بيني تأثيرات ناشي از بكارگيري اينترنت در سياست بيشترين اهميت را دارند. اين رويكرد از عوامل بافتي كه در بكارگيري فناوري هاي اطلاعاتي مؤثرند غافل است و اساساً به نقش فرهنگ سياسي در ايجاد تأثير بر اينترنت توجه ندارد.
بحث مقاله حاضر آن است كه فرهنگ سياسي از نقشي بسيار مؤثري در تعريف (تعيين) پارامترهاي مربوط به نحوه بكارگيري اينترنت برخوردار است و عوامل اجتماعي در پيش بيني نحوه بكارگيري فناوري ها در قياس با عوامل تكنولوژيك اهميت بيشتري دارند . هدف مقاله حاضر ارايه يك تعريف كاربردي از فرهنگ سياسي است. سپس نشان داده خواهد شد كه چگونه اينترنت و بافت اجتماعي را به هنگام بررسي استفاده سياسي از فناوري هاي اينترنتي در سطح جهاني مي توان ارزيابي كرد.از اين رو، مقاله حاضر شامل سه بخش است: در بخش اول از اهميت يك تحليل تطبيقي در مورد استفاده و تأثير بسزاي اينترنت در ارايه هرگونه مدل نظري براي تأثير سياسي آن بحث خواهد شد. در بخش دوم تعريفي از فرهنگ سياسي به مثابه عامل اين تأثيرگذاري آمده است و سرانجام در بخش سوم، نمونه هايي واقعي و تجربي از اين رابطه ارايه شده است. به دليل نبود اطلاعات جامع، بيان كمي اين تفاوت ها در اينجا ميسر نيست اما اين نمونه هاي عيني صرفاً به منظور مقايسه داده ها ارايه شده اند.
نظريه و تحليل تطبيقي
پژوهش هاي رايج در خصوص تأثير سياسي و پيامدهاي اينترنت به دلايل مختلف صرفاً بر تجربيات دموكراسي هاي غربي تأكيد دارند. البته آشكار است كه اغلب پژوهش ها در خصوص تأثيرات اجتماعي اينترنت پيشتر توسط محققان غربي انجام شده و پژوهشگران غيرغربي در انجام اين گونه پژوهش ها با موانع متعددي نظير موانع زباني و نبود منابع براي مطالعات تطبيقي مواجه اند. درست است كه ملت هايي كه من از آنها به عنوان صاحبان دموكراسي هاي غربي ياد مي كنم از متغيرهاي سازماني و فرهنگي حايز اهميتي برخوردارند اما در عين حال، فرضيات و ارزش هاي مشترك آنها از بسياري جهات از تفاوت ها و تمايزهايشان مهم تر است، اما به دليل كمبود داده هاي تطبيقي، استنباط نتايج كلي در خصوص تأثير اينترنت براي دانشمندان دشوار است. نتايج مربوط به پيامدهاي سياسي اينترنت در سطح بين المللي معتبر نيست و به ندرت ناظر به كل بافت سياسي است كه اين وضعيت در آن شكل مي گيرد. پس نظريه پردازي در خصوص تأثير اجتماعي اينترنت بر اين فرض استوار است كه تكنولوژي تأثيري يكپارچه دارد.
اگرچه تعداد معدودي از انديشمندان نتايج كلي يكساني گرفته اند اما در عين حال نبود هرگونه بحث در مورد بافت فرهنگي عملاً منجر به پيدايش فرضيه يكساني (يكپارچگي) شده است.
مشكلات موجود بر سر راه تحليل تطبيقي وب  سياسي، تلاش براي بررسي تأثير موقتي اينترنت را ناكام ساخته است. نخستين مشكل آن است كه مكانيزم ها انتظارات و فرضيات سياسي كه به فرايندهاي سياسي جهت مي دهند در بافت كشورهاي مختلف بسيار متفاوت است.
از اين رو،« تحليل ويژگي ها» كه حضور و تأثير برخي ويژگي هاي فني يك سايت اينترنتي را مي سنجد، چندان كمكي به فهم كاربر نت نمي كند چرا كه اين ويژگي ها به دلايل مختلف مي توانند وجود نداشته باشند. به عنوان مثال، در انتخابات ايالات متحده اينترنت عامل مهمي در افزايش هزينه در برخي رقابت ها بود اما در سنگاپور كانديداها به لحاظ قانوني نمي توانند از طريق وب هزينه ها را بالا ببرند چرا كه اين امر نوعي دعوت و تشويق به فساد مالي است.
از آنجا كه يكي از اهداف پژوهش علمي، كشف اصول ثابت و شناسايي الگوهاي تكرار شونده تشكل ها و تأثيرات اجتماعي است، اقتباس يك موضع و ديدگاه نسبي گرايانه كه براساس آن هيچ گونه تأثيري را نمي توان در سطح بين المللي به طور قطعي مورد سنجش قرار داد، كافي است. نظريه اي كه قابليت تعميم ندارد دست كم تا اندازه اي، نظريه واقعي نيست، و اگر صرفاً به بررسي ارتباطات در فضايي محدود بپردازيم، به نتيجه مطلوبي نخواهيم رسيد. از اين رو، لازم است پژوهشي كه در خصوص تأثير فناوري هاي اطلاعاتي در كنش سياسي به ارايه نظريه مي پردازد بر موارد تجربي مبتني باشد.
مسأله زماني بغرنج تر مي شود كه راه هاي بكارگيري اينترنت در بافت سياسي را بررسي كنيم چرا كه ارزش ها، كنش ها و فرضيات سياسي به شدت در فرهنگ هاي مختلف متفاوتند. هر كشوري سياستي دارد، در عين حال، مرزها، معاني و ارزش هايي كه با رقابت بر سر قدرت پيوند خورده اند به شدت از فرهنگي به فرهنگ ديگر متفاوت است. اگر نحوه به كارگيري قدرت از نقطه اي به نقطه ديگر متفاوت است، شيوه هاي به كارگيري تكنولوژي،جهت يافتن، حفظ و استفاده از قدرت نيز در سطح دنيا تفاوت دارد. از اين رو نظريه پردازي در خصوص تأثير اينترنت بركنش سياسي نيز مستلزم در نظر گرفتن انبوهي از مسايلي است كه فرهنگ سياسي را تشكيل مي دهند. اما انبوهي از مسايل روش شناختي وجود دارند كه همراه با تلاش جهت ارايه نظريات گسترده تر نشان از تأثير سياسي وب در سطح بين المللي دارند. براساس يافته هاي Verba و همكارانش (۱۹۸۷) اگرچه شماري از ملت ها در برخي رفتارها و ويژگي ها نظير انتخابات آزاد مشتركند اما در عين حال، اغلب استنباط هاي آنها از اين موارد متفاوت است. لذا نظر به مشكلات نظري و عملي، ارزش در تلاش جهت عمومي سازي مرزهاي ملت ها چيست؟ اگر همه چيز در مورد تعامل تكنولوژي و سياست نسبي است پس آيا هيچ ارزشي حتي در تلاش جهت فهم الگوهاي موقتي وجود دارد؟ و آيا مي توان براساس چنين مشاهداتي به نتايج مطلوبي رسيد؟
در واقع، وضعيت چندان هم اسفبار نيست. اگر ثبات در روش را بتوان حفظ كرد، استنباط نظريات مهم و سودمند تحليلي كه بر مشاهدات عيني وضعيت چندين كشور مبتني است، كار چندان دشواري نخواهد بود. به عنوان نمونه با بررسي اين كه برخي كشورها از وب سايت ها براي درآمدزايي استفاده مي كنند نه تنها مي توان با قواعد و ارزش هاي سياسي آن ملت تا اندازه اي آشنا شد، بلكه اطلاعات بيشتري را مي توان در خصوص انتظارات اجتماعي مردم در مورد نقش تكنولوژي به دست آورد.
در مثال پيشين، تمام احزاب سياسي بايد به پول دسترسي داشته باشند، هر چند كه راه هاي بسياري براي مهار كردن هزينه ها وجود دارد، يارانه هاي دولتي، حمايت هاي شركت ها و يا كمك هاي مالي افراد نمونه هايي از اين كمك هاي پولي هستند. اگر وب سايت ها يك مكانيزم كسب درآمد مطلوب در ميان كانديداهاي ايالات متحده هستند، اما در سنگاپور استفاده از آنها بدين منظور ممنوع است، آيا اين مسأله نشانگر انتظارات و توقعات مختلف در خصوص ماهيت يك وب سايت در دو كشور نيست؟ در واقع كسب درآمد از طريق وب سايت در ايالات متحده، حاكي از نوع ارتباط با توده مردم است؛ در حقيقت، كانديدا سعي مي كند تا فراتر از سياست هاي پولي شركت هاي بزرگ و كميسيون هاي سياسي حركت كند. از ديگر معاني كسب درآمد از طريق يك وب سايت درآمريكا آن است كه متوسط شهروندان بدون درگيري آن چناني در سياست كمك مؤثري به فرايندهاي سياسي مي كنند. اينترنت ابزار مناسبي براي غلبه بر كاغذ بازي هاي اداري در فرايندهاي سياسي است. به طور خلاصه، اين تكنولوژي يك مكانيزم« دموكراتيك »است كه كانديداها را منصفانه به شهروندان ارتباط مي دهد. اين فرضيه در شماري از پژوهش هاي اخير مربوط به سياست در وب مشهود است.
در مقابل عملكرد سياستمداران سنگاپوري در حوزه سياست به اندازه آمريكايي ها نيست. در اين كشور كوچك چهار ميليون نفري سياستمداران مجبورند با توده هاي مردم از طريق انبوهي از سازمان هاي اجتماعي ارتباط مستقيم داشته باشند. پس آيا دولت، اينترنت را كانال ارتباطي ارزشمند ديگري براي ارتباط با مردم نمي داند؟ از آنجا كه دولت كوشيده است تا جامعه اي الكترونيكي» و كاملاً كاركردي ايجاد كند، چه دليلي دارد كه سياست را از وب جدا كند؟ از همه مهم تر، دولت فعالانه از تجارت الكترونيكي دفاع مي كند اما در عين حال، يك مسأله باقي مي ماند و آن اين كه گمنامي كه يكي از ويژگي هاي وب و اينترنت است، ممكن است در نهايت منجر به تخلف و فساد افراد خاصه سياستمداران گردد.
از احزاب خواسته مي شود تا وب سايت ها را حفظ كنند اما از آنها خواسته نمي شود تا از فعاليت سياسي حمايت كنند. اين نوع نگرش زماني معنادار خواهد بود كه در بافت فساد خيز آسياي جنوب شرقي بررسي شود.
اين مثال، مدعاي من را مبني بر اين كه بكارگيري عملي وب از رويكردهاي بسياري در خصوص تكنولوژي و معناي اجتماعي اينترنت پرده برمي دارد، به خوبي نشان مي دهد. از اين رو، تحليل تطبيقي نه تنها نگرش هاي ملي در خصوص سياست را در برمي گيرد بلكه سبب فهم نحوه تلاش ملت ها جهت استفاده مفيد از تكنولوژي ضمن حفظ آن از پيامدهاي مخرب مي گردد.
در ادامه مقاله حاضر به بررسي يك روش شناسي تطبيقي مي پردازيم كه مساله فرهنگ سياسي را بررسي مي كند. در بخش بعدي، فرهنگ سياسي را تعريف خواهيم كرد و نقش آن را در كنش سياسي خاصه شيوه هاي نمود آن در اينترنت و ارتباطات كامپيوتر محور مورد بررسي قرار خواهيم داد. در نهايت پاره اي دستورالعمل هاي روش شناختي را در خصوص ارزيابي دقيق تر معنا و تأثير اينترنت سياسي مطرح خواهيم نمود.
004326.jpg
تعريف فرهنگ سياسي
فرهنگ سياسي فضاي نمادين كنش سياسي است كه تجربيات تاريخي و سنت هاي ديني و فلسفي به آن شكل مي دهند.
اين فرهنگ شامل فرضيه ها، انتظارات، اسطوره ها و مكانيزم هاي سياسي يك ملت است. و بالاخره اين فرهنگ به شيوه هاي تأثير نگرش ها و ارزش ها بر رفتار سياسي اشاره دارد. فرهنگ سياسي همانند خود فرهنگ خود را تقويت مي كند، چرا كه كنش هاي سياسي در مجموعه اي از خود انتظارات و توقعات ريشه دارند. اگر چه فرهنگ سياسي ابعاد بسياري دارد و شايد تجزيه و تحليل آن به دشواري تجزيه و تحليل يك فرهنگ است؛ اما در عين حال چندين عنصر كليدي وجود دارند كه با مقاصد ما در اينجا مرتبط اند: عناصري كه در نحوه بكارگيري اينترنت در بافت سياست مؤثرند.
فرهنگ سياسي را همانند مفهوم خود «فرهنگ» بايد تعريف كرد، هر چند كه براي اين كار احتمال اين خطر وجود دارد كه چيز معناداري براي گفتن نداشته باشيم، اما تمام فرهنگ ها دائماً در حال تغييرند و همواره تحت تأثير اقتضائات تاريخي، وقايع اقتصادي و ابداعات تكنولوژيكي نظير تلويزيون و اينترنت قرار دارند.
افزون بر اين مرزهاي فرهنگي به ندرت برمرزهاي كشورها منطبق مي شوند.
در هر كشوري، افراد مختلف به تاريخ ها و سنت هاي مختلف پاسخ مي دهند و از اين رو توقعات متفاوت و مختلفي دارند. گذشته از اين درون خود يك ملت نيز فرضيات و انتظارات متفاوت است.
صرف نظر از اين قابليت ها، اين مفهوم از اعتبار روش شناختي و نظري نيز برخوردار است. سرانجام، لازم به ذكر است كه فرهنگ سياسي بعضاً براي يك پژوهشگر مطالعات تطبيقي در قياس با پژوهشگري كه رويكردي دروني و يك بعدي به اين فرهنگ دارد، از نمود بيشتري برخوردار است. الگوها و فرضيات مربوط به كنش سياسي آن چنان آشكار به نظر مي رسند كه يك پژوهشگر معمولي هيچگاه آنها را به عنوان مسائلي منحصر به فرد و جداگانه بررسي و شناسايي نمي كند و لذا نخواهد توانست آنها را همانند يك پژوهشگر مطالعات تطبيقي مورد پژوهش قرار دهد. در ادامه بحث فرض مي گيريم كه قانون يا دستورالعمل سياسي نقشي حائز اهميت در فرهنگ سياسي ايفا مي كند: خواه سبب بروز ارزش هاي سياسي مشترك شود و خواه رفتارهاي سياسي را محدود كند.
قانون يا دستورالعمل تضادي با روح سياست يك ملت ندارد بلكه خود بخشي از آن است. اولين عنصر حائز اهميت فرهنگ سياسي كه بر كنش سياسي در اينترنت تأثير مي گذارد يك فرضيه فلسفي درمورد ماهيت سياست و كنش سياسي است. در غرب پس از دسته اي متفكران سياسي نظير ارسطو، سياست،  اساساً ابزاري فني در نظر گرفته مي شود كه از حاكميت دولت حمايت مي كند. بدين ترتيب رقابت سياسي، معنادار مي شود و تمام احزاب درمي يابند كه بكارگيري تكنيك هاي مختلف در صحنه رقابت امتيازآور خواهد بود. البته به لحاظ اخلاقي، رفتار پسنديده حد و مرز دارد اما اين ايده بر جاي خود باقي است كه رقابت سياسي في نفسه سالم است. جوامع از طريق اين رقابت كراراً ارزش هاي عمده را زير سئوال برده، بازبيني مي كنند يا مورد تأكيد مجدد قرار مي دهند، و تمام اين رقابت در نهايت سبب مشروعيت هر چه بيشتر نظام سياسي خواهد شد.
اما در يك چارچوب آشفته كه برخي از ملت ها  در آن قرار گرفته اند، هدف سياست، تضمين امنيت مردم در برابر بلاياي طبيعي و فراهم آوردن محيطي امن جهت رسيدگي مردم به وضع معيشت شان است. از اين رو، سياست همواره رو به سوي گونه اي همنوايي اجتماعي و آنچه اصطلاحاً قيوميت آسمان خوانده مي شود، داشته است.
لذا چالش يا رقابت سياسي نه تنها براي حاكمان بلكه براي مردم و حتي خود دولت نيز يك تهديد به شمار مي رود. از اين رو، چالش با امپراطور در واقع چالش با يك ملت است. به همين دلايل، رقابت سياسي امر خوشايندي نيست، بلكه نااميدكننده و بعضاً وحشيانه است. هدف از قرار دادن موانع قانوني بر سر راه چالشگران سياسي ممانعت از هر گونه ظهور بيروني مخالفت و اعتراض است و زماني كه يك چالشگر مقاصد خود را مطرح مي كند در واقع نوعي تعهد جدي را مطرح كرده است. اين نوع نگاه تنها مختص حاكمان نيست بلكه چالشگران نيز كه شورش هاي خود را نه يك شورش صرف بلكه طوفاني بنيان افكن مي دانند، نگرشي اين چنين دارند. از اين رو، گفتمان سياسي، شرايطي مطلق به خود مي گيرد و اگر فرد با نظام موجود چالش كند نه تنها با يك يا دو كانديداي خاص به چالش برخاسته است بلكه با كل شبكه زمامداران فاسد كه اعتماد اجتماعي را دچار تزلزل كرده اند مخالفت مي كنند.
بنابراين چالش هاي سياسي نه تنها ارزش هاي اصلي را در جهت مثبت هدايت مي كنند بلكه در برابر مشروعيت حكومت نيز نوعي واكنش اخلاقي به حساب مي آيند. صرف نظر از ويژگي هاي يك ساختار حكومتي خاص، اين واقعيت به قوت خود باقي است كه [همچنان] يك رهبر، در رأس قدرت است و لذا هر نوع چالش، چالشي جدي براي حكومت و بلكه از همه مهمتر براي خود جامعه به شمار مي رود.
معناي ديگر اين مسئله در حقيقت عبارت است از كنش هاي سياسي خاص كه در پي كاهش بي نظمي ها وآشفتگي هاي نظام حاكم اند. بدين ترتيب، پايه هاي رقابت سياسي محكم مي گردند و مجموعه اي از شروط و ملزومات براي مشروعيت سياسي وضع مي گردند. در عين حال، از نگاه دولت هاي كنفوسيوسي، يك چالشگر در حقيقت عليه امنيت و رفاه ملت برخاسته و با آن مخالف است.
اين فرضيه فلسفي در «وب سايت سياسي» اينترنت تجلي يافته است. اخيراً برخي كوشيده اند تا وب سياسي را تعريف كنند از آن جمله اند Foot و Schneider آنها معتقدند وب سياسي در واقع وب هايي بوده كه بالقوه داراي فعالان سياسي اي نظير كانديداها، احزاب، رسانه ها و گروه هايي از اين دست اند. از اين رو، در غرب، وب سايت هاي سياسي رايج است.
اما اگر فرضيه آسيايي مربوط به رقابت سياسي جدي گرفته شود، مرزهاي يك وب سياسي بسيار محدود خواهد شد. مثلاً در سنگاپور قوانين سختي در مورد يك وب سايت سياسي وجود دارد، و اين سايت ها بايد مجوز رسانه اي داشته باشند و هر گونه مطلب مخالفي تحت پيگرد قانوني قرار مي گيرد.
از اين رو سياست ديجيتالي جمعيت چهار ميليوني سنگاپور را مشتي احزاب وابسته به دولت و تحت نظارت قانون در اختيار دارند. كانديداها از داشتن سايت اختصاصي محروم اند و سازمان هاي فعال نيز از ترس نظارت دولت و قوانين آن چندان جرأت انجام فعاليت هاي سياسي افراطي (راديكال) را ندارند.
فرهنگ هاي سياسي نه تنها در برداشتشان از ماهيت سياسي با هم تفاوت دارند بلكه در تلقي شان از روابط اوليه سياسي نيز كه مي توان از  آن به مناسبات سياسي نيز ياد كرد، اختلاف نظر دارند.
در جهان بيني كنفوسيوسي، حكومت (و نه سياست) يك كار (شغل) جدي است و تنها بايد به تواناترين، باسوادترين و مسن ترين افراد واگذار شود.
از اين رو، مناسبات سياسي تنها دوسويه دارد: حاكم و محكوم.
[البته] مناسبات ديگري نيز ممكن است در اين گونه سياست وجود داشته باشد، مثلاً رابطه بين احزاب و حكومت در سطوح محلي و ملي. اين مسئله در نهايت بر بكارگيري اينترنت به طرق مختلف تأثير خواهد گذاشت. به عنوان مثال از آنجا كه مناسبات اوليه   [سياسي] در ايالات متحده اساساً بين دو شهروند برقرار مي شود،  از وب سايت ها انتظار مي رود كه اصل تعامل دوجانبه را نمود بخشند و يا افراد را قادر سازند تا به طور مستقيم وب سايت را تجربه كنند: مطلب خود را براي ميزگرد وب بفرستند. براي كانديداهاي خود Email بفرستند و يا به طرق ديگر به لحاظ سياسي احساس قدرت كنند.
سايت هايي كه اين ويژگي ها را ندارند به تدريج فراموش خواهند شد. اما در كل آنچه بيش از برجسته كردن تعامل، براي ثبات سياسي و اجتماعي اهميت دارد، توانائي هاي حاكمان جهت حفظ رفاه و امنيت شهروندان است.
دومين عنصر مهم فرهنگ سياسي كه در بكارگيري سياسي وب مؤثر است و از عنصر اول ناشي مي شود، با ماهيت گفتمان سياسي در ارتباط است. دمكراسي هاي غربي به شدت تحت تأثير سنت ارسطويي و اخيراً تحت تأثير رسانه هاي الكترونيكي قرار دارند.
در دهه هاي اخير، گفتمان سياسي در ايالات متحده و اروپاي غربي در اثر پذيرش ويژگي هاي رسانه هاي الكترونيكي روز به روز در حال مثله شدن است. از اين رو، متن مناظره لينكلن و داگلاس در قياس با يكي از مناظرات معاصر خنده دار است، چرا كه امروزه رقابت هاي سياسي كه از طريق تصوير و رسانه صورت مي گيرد مباحث و مناظرات سياسي غرب را به كلي دگرگون كرده است.
به جز طرفداران افراطي يك حزب يا شايد روزنامه نگاران، مردم چندان رغبتي به خواندن اعلاميه ها و بيانيه هاي سياسي از خود نشان نمي دهند. مناظره ها نه تنها براي تبادل ايده ها بلكه براي نشان دادن اعتماد و اعتبار و نيز توانايي مواجهه با نظرات [ديگران] حائز اهميت اند، اما در كشورها و ملت هايي كه كمتر تحت تأثير رسانه هاي الكترونيكي هستند گفتمان سياسي، اعتماد سياسي بيشتري را نشان مي دهد. رسانه هاي بسياري نظير راديو، تلويزيون، روزنامه و ... وجود دارند كه از نمايندگان يا كانديداهاي خاصي حمايت مي كنند، اما در عين حال، گفتمان سياسي، به تلويزيون محدود شده و حتي اين مسئله هم براي يك غربي كسل كننده است.
فرهنگ سياسي ابعاد بسياري دارد كه هر يك نيازمند مجالي جداگانه براي بررسي و مطالعه اند: ارزش هاي مشروعيت سياسي، ارزش هاي ارتباطي مطرح در رقابت سياسي، ارتباط دولت با ساير نهادها نظير جامعه مدني و نيز انتظارات و توقعات [مردم] از رهبر سياسي، از جمله اين ابعاد به شمار مي روند.
به اعتقاد ما هر يك از اين ابعاد در نحوه بكارگيري اينترنت در كنش هاي سياسي خود را نشان خواهد داد. اگر فرهنگ سياسي محتواي كاربرد اينترنت را به انحاي مختلف تحت تأثير قرار مي دهد پس به منظور تضمين معناداري يك پژوهش تطبيقي بين المللي، چه رويكردهاي روش شناسانه اي را بايد مد نظر قرار داد؟ اول آنكه فرهنگ سياسي بايد بر مبناي تحليلي كاملاً كمي سنجيده شود چرا كه اين رويكرد به كنش سياسي، جزئيات مهمي را كه واقعيت سياسي را شكل مي دهند، در نظر نمي گيرد. بعلاوه تحليل تجربي فرهنگ سياسي نيز بايد بر مبناي ارزيابي دقيق نشانه ها و نمادها، انتظارات و فرضيات مربوط به كنش سياسي در ملل مختلف صورت گيرد. ارزيابي اين موارد نيز خود از طريق بررسي نيروهاي عمده و مؤثر در شكل دهي به فرهنگ سياسي- يعني سنت هاي ديني و فلسفي، تجربيات تاريخي و نهادهاي سياسي _ امكان پذير خواهد بود.
به منظور تحليل محتوا و ويژگي هاي وب، ملاحظات چندي را بايد مد نظر قرار داد: به عنوان مثال براي تحليل ويژگي هايي كه بود و نبود يا دامنه برخي ويژگي هاي وب را تعيين مي كنند بايد تعيين كنيم كه آيا مكانيزم هاي مشابه، در ملت هاي مختلف معنا و نتايج مشابهي دارند يا خير؟
تا بدينجا گفتيم كه نظريه پردازي و پژوهش در خصوص بكارگيري سياسي وب نيازمند بررسي بافت فرهنگي و اجتماعي جامعه است و شناخت فرهنگ سياسي سرآغاز پژوهشي تواند بود. در عين حال اين خطر وجود دارد كه داده هاي تطبيقي بواسطه توجه بيش از حد به افراد، ناديده گرفته شوند، آن سان كه الگوهاي كلي تر به سود تمايزات و تفاوت ها، در حاشيه قرار گيرند، اما به منظور دستيابي به نتايج معنادار در خصوص استفاده سياسي [از وب] و تأثير وب در سطوح دنيا، بر محققان لازم است فرضيات لاينفك تحليل خود در اين موارد را بشناسند و الگوهايي براي كنش سياسي در اينترنت طراحي كنند كه در بردارنده طيف وسيعي از كنش هاي سياسي در سطح بين المللي باشند.
* پژوهشگر مركز تحقيقات اينترنت سنگاپور
دانشگاه صنعتي نان يانگ سنگاپور

سياست
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |