گفت و گو با دكتر غلامرضا غفاري جامعه شناس و دكتر مصطفي تبريزي روان شناس
مثبت نگري و اميدواري
|
|
انسان براي بقا و بهتر زيستن هميشه تلاش مي كند، در اين حركت مهم ترين مسئله بهره مندي از تفكر مثبت است و اين تلاش بشر را به سرمنزل آرامش و آسايش جسم و روح سوق مي دهد، گواه آن سفارش بسياري از بزرگان دين است كه انسان را به انديشه مثبت رهنمون كرده اند.
اگر نگاهي به ساير ملل بيندازيم درخواهيم يافت، ملتي پيروز و سربلند مي شود كه انديشه مثبت را سرلوحه زندگي اش قرار دهد و در رسيدن به سعادت تلاش كند و هيچ چيز در دنيا غيرممكن نيست اگر و تنها اگر انسان از قوه فكر و انديشه اش استفاده كند.
مثبت نگري در نگاه كلي درست نگريستن به زندگي است. مثبت نگري بسياري از ابهامات را از بين مي برد و پنجره اي به سوي روشنايي و اميد باز مي كند.
اما سئوال اينجاست كه مثبت نگري مقوله اي روان شناختي است يا جامعه شناختي و به تعبيري اين فضا و شرايط اجتماعي است كه ما را به مثبت نگري رهنمون مي كند يا ويژگي هاي فردي ،شاخص ها و معيارهاي مثبت نگري كدام است؟ براي يافتن پاسخ اين قبيل سوالات به سراغ دو تن از كارشناسان اين دو عرصه رفتيم.
دكتر غلامرضا غفاري جامعه شناس و دكتر مصطفي تبريزي دكتراي تخصصي مشاوره.
* آقاي دكتر غفاري از نظر جامعه شناسي مثبت نگري چه مفهومي دارد؟
- مثبت نگري حاصل تعامل آرام و بدون مشكل با محيط اجتماعي است كه كنشگران اجتماعي مخاطب آن هستند و پيامد آن مجموعه اي از تمايلات مبتني بر رضايتمندي، خوش بيني، اميد، اعتماد و اطمينان خاطر در فرد است. نقطه مقابل آن وجود بيزاري، ترس، عصبانيت، نااميدي و نگراني خواهد بود.
مثبت نگري زماني بوجود مي آيد كه افراد احساس نمايند دركشان از خودشان تأييد شده است. زماني كه پي ببرند نتايج را در مقياس هاي فردي و فرافردي متناسب با موقعيت و سرمايه گذاري خود دريافت مي نمايند و نسبت به رفتارهاي خود و رفتارهاي ديگران از ارزش يابي و اطمينان لازم برخوردارند.
مثبت نگري نوعي خيرعمومي است كه پيامد و حاصل آن را بايد در تشريك مساعي، طراوت اجتماعي، وفاق اجتماعي، عواطف مثبت، زندگي انجمني و مشاركت اجتماعي جست وجو كرد. مثبت نگري نوعي سرمايه عاطفي است كه هزينه هاي كنترل و نظارت رسمي را كاهش مي دهد و افراد را متقاعد به رفتار مطابق با هنجارهاي اجتماعي پذيرفته شده مي نمايد. سرمايه اي كه به واسطه استفاده از آن زايش تازه اي پيدا مي كند، زيرا وقتي افراد از عواطف مثبتي كه ديگران ابراز مي دارند استفاده مي كنند به نوعي عواطف مثبت تازه اي را توليد مي كند، زيرا فرايند دوستي، تشريك مساعي، اميد، اعتماد و اطمينان فرايندهايي هستند كه هرچه ازآن ها بيشتر استفاده شود، آنها از قوام و پايداري بيشتري برخوردار مي شوند، در نتيجه انگيزش عاطفي مثبت غالب مثبت نگري احترام به تعهدات و انرژي انجام كارها را افزايش مي دهد به گونه اي كه انرژي عاطفي مثبت تعهد به انجام وظايف را در مقياس هاي فردي و سازماني در دوره هاي مختلف خصوصي (خانواده) و عمومي (محيط كار) را تقويت مي نمايد.
* آقاي دكتر تبريزي مثبت نگري از منظر روان شناسي چه پاسخي دارد؟
- مثبت انديشي و مثبت نگري يعني ديدن چيزهاي خوب در اين دنيا، ممكن است دو زنداني از پنجره زندان بيرون را تماشا كنند. يكي سوسوي ستاره ها را در آبي آسمان ببيند و احساس دوست داشتن پيدا كند و زنداني ديگر زباله ها را تماشا كند و احساس منفي را تجربه كند. آدم ها اصولاً مثبت نگر هستند اما اطرافيان با رفتارها و گفتارهايشان آنها را به سوي منفي نگري و منفي انديشي سوق مي دهند.
* مثبت نگري بر روند زندگي عادي افراد چه تأثيري مي گذارد؟
- دكترغفاري: مهم ترين تأثير مثبت نگري بر زندگي عادي يا روزمره اين است كه در صورت وجود مثبت نگري زندگي روزمره معطوف به آينده خواهد بود و افراد جامعه از گذشته نگري منفي و داشتن كنش هاي آني و لحظه اي رهايي پيدا خواهند كرد. آنها پذيراي برنامه و داشتن كنش هاي عقلاني معطوف به هدف خواهند شد. كنش هايي كه آنها را وادار به تلاش و كوشش مضاعف و نيل به اهداف متعالي تر مي نمايد به گونه اي كه نوعي آينده گرايي و آينده شناسي را در افراد جامعه تقويت مي نمايد كه خود مي تواند پيامدهاي مثبت متعددي را به دنبال داشته باشد.
* در اين ميان فرهنگ و جامعه چه نقشي دارند؟
- دكتر غفاري: هر چند كه مثبت نگري در نگاه نخست و در نقطه آغازين آن از خود فرد شروع مي شود و تجلي آن را در فرد مي بينيم اما حاصل آن در تجربه جمعي فرد كه در فرايند تعامل اجتماعي شكل مي گيرد، ديده مي شود، تجربه اي كه نمونه فرافردي آن را در جامعه و فرهنگ حاكم بر آن مي بينيم. جوامع منعطف، بالنده و پويا در قياس با جوامع سخت و ايستا و بسته از آمادگي بيشتري براي مثبت نگري برخوردار هستند زيرا جوامع و فرهنگ هاي بسته بيشتر خصلت جرم گرايانه دارند كه بيشتر آن مولد نوعي بدبيني هستند.
برعكس جوامع و فرهنگ هاي باز مولد نوعي خوش بيني از حال اجتماعي و بيشتر متمايل به عام گرايي هستند كه مقدم بر مثبت نگري در افراد هست.
* دكتر تبريزي به نظر شما فرهنگ چه تأثيري در مثبت نگري دارد؟
- من معتقد هستم كه فرهنگ مصاحبه تأثير بسزايي در مثبت نگري يا برعكس آن در منفي نگري دارد .در جامعه اي كه بدي و زشتي و ظلم و شرارت وجود دارد اين امر باعث مي شود تا افراد هر روز با آن بدي ها روبرو شوند و كم كم عادت كنند تا فقط زشتي ها را تداعي نمايند.
اگر منفي نگري در جامعه اي شايع شود كودكان و نوجوانان آن جامعه با مشاهده منفي گرايي ها تحت تأثير قرار مي گيرند و همان طور كه تئوري يادگيري مشاهده اي بيان مي كند اين نگرش و رفتار را ياد مي گيرند و بروز مي دهند.
* دكتر غفاري مثبت نگري و واكنش هاي مردم در برابر آن ناشي از چيست؟
- مثبت نگري هم ناشي از اميد اجتماعي است و هم مولد اميد اجتماعي است و علاوه بر اين اميد و نوع نگاه به مسائل و واقعيت هاي اجتماعي هم متأثر از نظام انتظارات كنشگران اجتماعي است و اين نظام انتظارات نسبت انتظار جامعه را به مسائل مختلف اجتماعي مشخص مي نمايد.
* به نظر شما چگونه مي توان جايگاه مثبت نگري را در ميان مردم افزايش داد؟
- دكترغفاري: تقويت ارزش هاي اخلاقي مثبت در جامعه مديون كار و تلاش، صداقت، تعاون و همكاري و احترام به يكديگر و تقويت عزت نفس در سطح فردي و در سطح ملي و تقويت عملكرد، كارايي سازماني و حوزه هاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي مي تواند مثبت نگري را در بين افراد جامعه تقويت نمايند علاوه بر اين تقويت غرور ملي مي تواند زمينه را براي مثبت نگري فراهم نمايد و ازموانعي كه باعث پيشرفت مثبت نگري مي گردد مي توان عدم احساس موفقيت و كارا بودن و نرسيدن به آرزوها و آرمان ها و نااميدي را نام برد.
* مثبت نگري در خانواده شكل مي گيرد يا جامعه؟
- دكتر تبريزي: بنظر من خانواده اولين كانوني است كه كودكان از آن همه چيز را يعني مذهب، اخلاق، روش هاي ارتباط و نگرش ها را ياد مي گيرند .چون تعامل كودك با خانواده بيشتر از تعامل با هر سيستم اجتماعي ديگري است و هزاران ساعت را در فضاي تعاملات خانواده مِي گذرانند. بنابراين مثبت انديشي نيز از خانواده آموخته مي شود. البته خود خانواده نيز يك سيستم باز است و از جامعه تأثير مي گيرد يعني از ساير سيستم هاي تعاملي مثل مدرسه، تلويزيون، سيستم حكومتي و امثال آن. بهتر است بگوييم مثبت انديشي مثل هر پديده ديگر حاصل تعاملات سيستم اندر سيستم اندر ... مي باشد.
* دكتر غفاري به نظر شما نقش خانواده در مركزيت است يا جامعه؟ آيا ريشه مثبت نگري را در فرهنگ هم مي توان يافت؟
- مثبت نگري حاصل عملكرد بخش هاي مختلف جامعه است. بدبيني است كه اگر فرد احساس نمايد كه از خانواده مناسب و سالمي برخوردار است در سازماني كارا فعاليت مي كند و در كشوري موفق و فعال در صحنه هاي مختلف بين المللي زندگي مي كند احساس خوش بيني و مثبت نگري بيشتري خواهد داشت.
پس بي شك ريشه مثبت نگري از منظر جامعه شناسي در جامعه و فرهنگ نهفته شده است زيرا افراد در جامعه و فرهنگي كه مردم در آن هستند تعريف مي شوند و هويت آنها هويت اجتماعي و فرهنگي است.
* به نظر شما چه گروهي از جامعه در رسيدن به ديد مثبت قوي تر هستند؟
- دكتر غفاري: در جامعه هر فرد يا گروهي كه احساس نمايد بيشتر به كمال مطلوب هاي خود رسيده است و توانسته به توقعات و انتظارات خود پاسخ درخور توجهي بدهد احساس رضايت بيشتري نموده و در نتيجه از مثبت نگري بيشتري برخوردار خواهد بود.
مثبت نگري حاصل دانش و عملگرا و مؤثر و تأثيرگذار است هر چه فرد احساس نمايد كه بر روند و فرايندهاي محيط خود اثرگذاري بيشتري دارد احساس موفقيت و مثبت نگري بيشتري خواهد داشت.
* دكتر تبريزي شما چه گروهي از جامعه را در رسيدن به ديد مثبت قو ي تر مي دانيد؟
- گروهي كه از جامعه به «آگاهي» مي رسند بي شك به نگرش مثبت گرايش بيشتري پيدا مي كنند زيرا بيشتر آدم ها توسط باورهاي غلط و القائات اطرافيان از خودشان دزديده شده اند و آگاهي آنها را از دست دزدها رها مي كند و به خودشان باز مي گرداند. همچنين كساني كه از عزت نفس بيشتري برخوردارند مثبت انديش مي شوند. منظور از عزت نفس باور كردن خودشان و احترام به خودشان است.
متن زير بياني از خانم ويرجينيا ستير درمانگر انسان دوست است و مي تواند بيانگر عزت نفس آدمي باشد. چه خوب است هر كس به عنوان اعلاميه جهاني حقوق من آن را در اتاقش نصب كند و هر چند يك بار آن را بخواند.
ايجاد رابطه دو انسان را در يك زمان به دو شكل درگير مي كند. هر انساني در ارتباط با خودش و هر كدام در ارتباط با ديگري، حال به يك تصوير آشنا نگاه كنيد. عزت نفس مركز هستي تمام انسان هاست و براي يك زندگي آزاد امري حياتي است ما براي بالا بردن عزت نفس و ايجاد يك رابطه خوب با ديگران نياز به روش هاي خاص خود داريم و من در مورد اين كه چه طور مي توانيم آن را به دست بياوريم نظر خود را تا جاي ممكن در اين شعر آورده ام:
اين من هستم
در تمام اين جهان
هيچ كس شبيه من نيست
از بعضي جهات
شايد بعضي،
ولي هيچ كس شبيه من نيست
هر چه از من سر زند از من است
چرا كه با ضمير خود آن را گزيده ام
من مالك هر آن چه هستم
كه در وجودم مي گذرد
تن من و هر آن چه در آن مي گذرد
روح من با فكرها و ايده هايي كه در آن جاري است
چشم هايم، با همه تصاوير و هر آن چه كه ديده
و احساس من، هر آن چه كه هست
خشم، لذت، ناكامي، عشق، نوميدي و هيجان
دهانم
كلماتم كه ممكن است، متين، شيرين، خشن
درست يا نادرست باشد
صدايم ملايم يا بلند
واكنش هايم، خواه در برابر خود يا ديگران
من مالك روياها، اميدها و ترس هايم هستم
من مالك پيروزي ها، موفقيت ها، همه شكست ها و اشتباهاتم هستم
بنابراين قادرم به آگاهي صميمانه تري نسبت به خود دست يابم
با اين تفكر، قادرم خود را دوست بدارم و با تمام وجود خود
نزديك باشم.
مي توانم به تمام جنبه هاي خود چنان واقعيت بخشم كه
هر يك به بهترين نحو عمل كند
مي دانم جنبه هايي از من گيجم مي كند و جنبه هاي ديگر را نمي شناسم
اما تا وقتي با خود صميمي هستم و خود را دوست دارم، مي توانم اميدوار باشم كه راه حل هايم را براي اين معماها و روش هايي براي شناخت بيشتر خود بيابم.
آن چه را كه مي بينم، مي شنوم و حس مي كنم در يك لحظه مشخص از زمان از من است و نشان مي دهد كه در همان لحظه از زمان كجا هستم
وقتي به عقب برمي گردم كه چه ديده و شنيده و حس كرده ام بعضي هايش با وجودم نمي خوانند
آن چه را مناسب نيست از بين مي برم و آن چه را خوب است و زيبا نگه مي دارم.
من مي بينم ، مي شنوم، احساس مي كنم، فكر مي كنم مي گويم و انجام مي دهم
|