يكشنبه ۲۰ آذر ۱۳۸۴
گفت و گو با حسين انتظامي سخنگوي شوراي عالي امنيت ملي - واپسين بخش
شكستن بن بست مذاكرات
004713.jpg
* خط قرمز ما در مذاكرات هسته اي چيست؟
ما چرخه كامل توليد سوخت هسته اي را مي خواهيم، آن هم در خاك خودمان . هرگونه تضمين هم حاضريم بدهيم، كما اين كه با معلق كردن كليه فعاليت ها و حتي فعاليت هاي پژوهشي، عالي ترين شكل اعتمادسازي را انجام داديم، آن هم دو سال كه فرصت كمي نبود، ۱۴۰۰ نفر ساعت بازرسي انجام شد كه در نوع خودش بي نظير است، حتي گفته شد اگر شما تضمين مي خواهيد كه فعاليتهاي ما به سوي ساخت سلاح اتمي منحرف نشود بياييد در كارخانه هاي ما مشاركت كنيد و سهام آن را بخريد تا عملا به عنوان مالك، امكان نظارت داشته باشيد. اما متقابلا نكات تكراري مطرح مي شود. براي همين است كه ناظران بيطرف مي گويند ماهيت اين پرونده به هيچوجه فني و حقوقي نيست بلكه تحت الشعاع مسائل سياسي قرار گرفته. نام كنت پولاك را حتما شنيده ايد او سالها كارشناس ايران و عراق در سازمان سيا بوده است. اخيرا براي چندمين بار گفته آنچه ايراني ها در زمينه برنامه هسته اي خود انجام داده اند به طور كامل قانوني است .او مي گويد مشكل اين است كه ما احتمالا هيچ اصل قانوني نداريم كه بگوئيم ايران پيمانNPT و يا ساير معاهدات بين المللي را نقض كرده است. امثال اين نظرات كه مؤيد رفتار سياسي آمريكاست به وفور ديده مي شود. نظرات واقعگرايانه اي كه مي گويد سند جرم نداريم بلكه يك سري جريان سازي هاي رسانه اي داريم كه مي تواند محافل ديپلماتيك غيررسمي را متاثر كند. همين و همين . پس رفتار سياسي است و نه حقوقي و فني، براي همين به عنوان يك عضو آژانس انتظار داريم آژانس در مقابل فشارهاي سياسي ايستادگي كند.
* آيا حاضر نيستيم از اين خط قرمز ،چرخه سوخت هسته اي عقب نشيني كنيم؟
خوشبختانه هم دنيا و هم مردم خودمان فهميده اند كدام طرف دارد حرف معقول و مطابق عرف و معاهدات بين المللي مي زند. الان ببينيد قذافي چه گفته. او همين چند روز پيش قريب به اين مضمون را گفت كه غربي ها به وعده خود عمل نكردند و او پشيمان است و اين درس عبرتي براي ساير كشورهاست.
يك ايراني، طبيعي است كه قبول نمي كند در قبال رهاكردن اين دانش نو( دانشي كه عرض كردم چرا قدرت ملي را بالا مي برد و به تبع آن جزو منافع ملي است) به او لوازم يدكي هواپيما بدهند و عضويت اورادر WTO بررسي كنند! دقت كنيد حتي نمي گويند عضويت را قبول مي كنيم، مي گويند حاضريم بررسي كنيم. آيا يك ايراني اين توهين را قبول مي كند؟ آن هم در شرايطي كه ما در معادلات منطقه اي ، داراي نفوذ هستيم و امكان امتيازگيري داريم؟ مسئولان كشور اگر كوتاه بيايند در مقابل تاريخ و آيندگان مسئولند كه چرا پاي منافع ملي معامله كرده اند. قدرت ملي هم مثل تماميت ارضي و امنيت ملي، منافع ملي است و همچنان كه رژيم قاجار يا پهلوي در تاريخ به خاطر از دست دادن اراضي مملكت محكوم هستند هرحكومتي نيز كه منافع ملي را ناديده بگيرد با همين قضاوت روبرو است. البته طبيعي است كه بايد اين منافع با تدبير و با خويشتن داري محقق شود.
* يعني مذاكره؟
اساسا روشهاي ديپلماتيك و استفاده از ظرفيت هاي آن بهترين روش است. مذاكره هم به عنوان يكي از فنون ديپلماسي قابل تكيه است.
آمريكا در طي ۵/۲ سال گذشته خيلي اصرار داشت، ايران را لجباز و جنگ طلب معرفي كند اما توفيق نيافت. همين پروسه اعتمادسازي نشانگر عدم توفيق اوست. در طي اين مدت افكار عمومي داخلي و بين المللي به اين اقناع رسيدند كه تهران همه راه هاي مسالمت جويانه را صبورانه و از سر خويشتن داري طي كرد. آن هم در شرايطي كه حريف، رفتاري كاملا دوگانه داشت. اگر عدم شفافيت به عنوان يك ترم حقوقي در آژانس، تخلف محسوب مي شود چرا با كره جنوبي برخورد نشده؟ سئول كه در سال ۱۹۹۹ پروتكل الحاقي را امضا كرده، تازه سال گذشته اعلام كرد كه بعضي از فعاليت هاي هسته اي سري خود را به آژانس گزارش نكرده و گفته كه در بين سالهاي ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۱ غني سازي شيميايي اورانيوم داشته و در سال ۱۹۸۲ اورانيوم مصرف تسليحاتي را توليد كرده است. از اين نمونه ها زياد است.
اين رفتار دوگانه آمريكا حيثيت اين كشور را به چالش كشيده. اين فقط ادعاي ما نيست. همين دو سه هفته پيش در ژون آفريك مقاله اي به قلم دو تن از اعضاي شوراي روابط خارجي آمريكا چاپ شد كه نكات قابل توجهي داشت. مي دانيد كه اين شورا مهمترين ايده پرداز سياست خارجي آمريكاست. در اين مقاله نكات جالبي وجود داشت كه من از رو مي خوانم …سياست دوگانه آمريكا در برابر مسائل هسته اي بزرگترين ضربه را به قوانين بين المللي منع تكثير سلاحهاي هسته اي زده است يا در جاي ديگر مي گويد : … به دشوار مي توان پذيرفت آمريكا نگران تكثير سلاح هاي هسته اي است. واشنگتن در يك اقدام جديد در نقض قوانين سلاحهاي هسته اي بسياري از متحدانش همچون چين و پاكستان را كه هرگز فعاليت هاي هسته اي آنها در چارچوب قوانين نبود بخشيد… در جاي ديگر مي گويد : … اصرار واشنگتن در ارجاع پرونده ايران به شوراي امنيت به دليل نگراني از تكثير سلاحهاي هسته اي نيست بلكه علت آن مخالفت آمريكا با رژيم ايدئولوژيك ايران است … يا باز در جاي ديگري مي گويد: …سياست دوگانه دولت بوش در قبال مسائل هسته اي ايران به اعتبار بين المللي آمريكا ضربه زده و امروز ايران مي تواند با موفقيت اعتبار آمريكا را به چالش بكشد.
اينها حرفهاي كمي نيست. اعتبار آمريكا مخدوش شده، آن هم كشوري كه حرف اول را در معادلات جهاني مي زد. دولتي كه با دستكاري در اطلاعات مربوط به سلاحهاي كشتار جمعي در عراق توانست بدون طي كردن مسير شوراي امنيت، چند كشور را با خود همراه كند و بدون اجماع بين المللي، به يك واحد سياسي به نام عراق حمله كند و يك تنه حيثيت سازمان ملل را به عنوان يك نهاد حقوقي بين المللي به چالش بكشد. امروز به جايي رسيده كه حرفش خريدار ندارد و مثلا ماجراي لپ تاپ را كه مطرح مي كند طول عمر رسانه اي اش ۷۲ ساعت هم نمي شود و در كل دنيا مسخره مي شود.
طبيعي است اگر ما اين تدبير ديپلماتيك را همراه با تداوم رفتار اعتماد ساز و در عين حال اصرار بر اراده ملي ادامه بدهيم افق روشني پيش روي ماست. وقتي مي گوييم تدبير ديپلماتيك يعني اين كه بين دو اجلاس سپتامبر و نوامبر، ديپلماسي فعالي از خود نشان داديم، كشورهاي غير متعهد عضو آژانس ، دوستان استراتژيك ايران و قدرت هايي مثل روسيه و چين نسبت به اقدامات ايران توجيه شدند و انصافا همراهي كردند. نامه به موقع آقاي دكتر لاريجاني هم يك تدبير بود. شما در مبحث مديريت بحران و تحليل ريسك با اين مقوله مواجهيد كه يك حركت و اقدام چگونه مي تواند براي شما توليد فرصت بكند و آيا اقدامي كه مي كنيد به اصطلاح به ريسكش مي ارزد؟ نامه آقاي لاريجاني به وزراي سه كشور اروپايي توانست بن بست مذاكرات را بشكند و تصوير روشني از تهران بدهد كه ما همچنان به مذاكره پايبنديم و اميدواريم كه خواست ملتمان از دالان مذاكره در بيايد.
اما مذاكره اي موفق است كه چارچوب داشته باشد و موضوع مذاكره و به اصطلاح دستور كار، روشن باشد. موضوع مذاكره قاعدتا بايد روند رفع تعليق از تاسيسات مولد سوخت هسته اي ايران باشد، ضمنا مذاكره بايد زمانمند باشد علاوه بر آن بايد طرفين مذاكره در حالت عادي و به دور از تهديد با هم حرف بزنند. الان تهديدي متوجه طرف ايراني است و آن قطعنامه ۲۴ سپتامبر است كه شوراي امنيت را مطرح مي كند. در يك مذاكره سازنده، آرامش رواني براي طرفين ضروري است.
004710.jpg
* اما آقاي دكتر لاريجاني در مصاحبه مطبوعاتي اخير خود گفتند كه بحث تحقيقات مونتاژ قطعات سانتريفوژ را جزو دستور كار مذاكرات نمي دانيم؟
موضوع مذاكره همانطور كه عرض كردم مربوط به تاسيسات فراوري و غني سازي اورانيوم براي توليد سوخت هسته اي است. منطقا انحراف از اهداف صلح آميز همينجا ممكن است اتفاق بيفتد و مراجعي كه نگران هستند قاعدتا بر اين بخش بايد نظارت كنند و مثلا خواستار تداوم و يا رفع تعليق آن از سوي طرف ايراني باشند نه بر بخشهايي كه انحراف يا عدم انحراف در آن مدخليت ندارد. در تحقيقات يا در دستگاههاي پايلوت يا مونتاژ قطعات كه عمل فرآوري رخ نمي دهد.پس انحراف هم معنا ندارد. حالا اگر طرف ايراني براي نشان دادن حسن نيت و در واقع اعتمادسازي اگر داوطلبانه، اينها را هم به حالت تعليق درآورده بحث ديگري است و لاجرم مرتبط به موضوع مذاكره نيست.
*روش ديگري هم به غير از مذاكره متصور است؟
مذاكره بهترين روش است. با ديپلماسي همه جانبه و استفاده از ظرفيت ها مي توان به آن اميدوار بود. البته مذاكره تنها و آخرين راه نيست.
*اين كه جواب ديپلماتيك بود!
يعني اگر مذاكرات با تروئيكاي اروپايي به بن بست رسيد، مي توان موضوع را از طريق خود آژانس و مكانيزم هاي آن دنبال كرد.
* اما مساله اينجاست كه يك وكالت غير رسمي از سوي آژانس و حتي از سوي آمريكا به اين ۳ كشور داده شده بود؟
منافاتي با هم ندارند. مگر در فاصله دو اجلاس سپتامبر و نوامبر مذاكره اي با اين ۳ كشور داشتيم؟ بالاخره در داخل آژانس هم فرصت هايي هست.
* و اگر پرونده به شوراي امنيت ارجاع شود؟
مگر در طي اين مدت به دنبال اين گزينه نبودند؟ چرا آمريكا حتي در اجلاس سپتامبر نتوانست اجماع درست كند؟ در تحليل چنين پرونده هايي معمولا بازيگران، سناريوهاي محتمل را فهرست مي كنند و براي هر كدام درجه احتمال مي گذارند. وضعيت آمريكا در منطقه و فشاري كه از سوي افكار عمومي داخلي دارد، امكان بازكردن جبهه جديد به او نمي دهد. بايد در معادلات جهاني واقع بين باشيم. البته بايد بدانيم كه زمان از جهاتي به ضرر ماست و باصطلاح نبايد فرصت سوزي شود.
ماجراي ارجاع پرونده به سازمان ملل بيشتر با هدف تخريب رواني جامعه، مسئولان و حتي تيم مذاكره كننده صورت گرفت و اگرچه اين روزها كمرنگ شده ولي اگر دوباره موج رسانه اي راه بيفتد با اين هدف است. البته من منكر احتمال وقوع صرف نظر از ميزان احتمال آن نيستم ولي عرضم اين است كه بيشتر كاركرد رواني دارد. اگر بتوانند مردم ما را به اين نتيجه برسانند كه داشتن تكنولوژي هسته اي مساوي محاصره اقتصادي ، جنگ و بدبختي است و به اصطلاح هزينه داشتن اين امكان را بالا ببرند. پشتوانه عمومي اين پديده از بين مي رود و همان اراده ملي كه ما مي گوئيم الان به دنبال تحقق آن هستيم كمرنگ مي شود.
اگر درك درستي از كاركرد مجامع بين المللي داشته باشيم، اگر معادلات جهاني را بشناسيم و بتوانيم بر مبناي اين درك درست، از نقاط به اصطلاح گريز استفاده كنيم اولا ميزان توفيق آمريكا در اجماع ديگر قدرتها را خيلي قوي نمي بينيم ثانيا مي توانيم ظرفيت سازي كنيم.

نگاه
توطئه هاي آمريكا عليه ايران
پاكستان هنوز از اثرات سوء تهاجم نظامي آمريكا عليه افغانستان رنج مي برد و در صورت انجام حمله اي عليه  ايران،  اين كشور با مشكلات شديدتري مواجه خواهد شد. در حاليكه برادران مسلمان ما مورد تهاجم قرار خواهند گرفت چگونه مي توانيم آرامش خاطر داشته باشيم؟ كليه كشورهاي اسلامي بايد براي دفع چنين فاجعه اي تلاش كنند. پاكستان بايد نقش خود مبني بر جلوگيري از اين تهاجم را ايفا نمايد و در غير اينصورت تاريخ هيچگاه ما را نخواهد بخشيد.   آيا ما هيچگاه فكر كرده ايم كه چه كشوري هدف بعدي چنين حمله اي قرار خواهد گرفت و نيز  اينكه آيا يك پاكستان هسته اي تهديدي براي جهان مي باشد؟
زماني كه پاكستان در سال ۱۹۴۷ به استقلال دست يافت، ايران نخستين كشوري بود كه در سازمان ملل پاكستان را به رسميت شناخت. ايران چه در ارتباط با جنگهاي ۱۹۶۵ و يا ۱۹۷۱ (عليه هند)، مسئله كشمير و يا اشغال افغانستان از سوي روسيه، پيوسته از پاكستان حمايت كرده است.
تنش هاي كنوني ژئوپليتيك بين آمريكا و ايران فراتر از نگرانيهاي اعلام شده درخصوص  اميال هسته اي  ايران رفته و احتمالاً شامل «سيستم استفاده از پول يورو» براي تجارت نفتي مي شوند. به مثابه جنگ عراق،  عمليات آتي عليه ايران به چالش واقعي به برتري دلارآمريكا از سوي «يورو» به عنوان يك پول جايگزين در معاملات نفتي مرتبط مي باشد.
بنا به گزارش هاي واصله از ايران، دولت تهران طرحي جهت ايجاد بازار بورس در ايران با استفاده از مكانيسم تجارت جهاني نفت در چهارچوب «يورو» تدوين نموده است. بدين طريق، اين مكانيسم مي تواند با بورس بين المللي نفت در لندن و نيز با بورس تجاري در نيويورك به رقابت بپردازد. قابل توجه است كه هر دو مركز بورس مذكور در مالكيت آمريكا قرار دارند. اين امر بدان معناست كه پول «يورو» در غياب هرگونه مداخله از سوي آمريكا در حال بدست آوردن جاي پاي محكم در تجارت جهاني نفت مي باشد. با توجه به ميزان قروض آمريكا و برنامه كار اعلام شده نومحافظه كاران به منظور برتري جهاني آمريكا، اين هدف تهران مي تواند براي برتري دلار  آمريكا در بازار جهاني نفت تهديد جدي محسوب شود.
اين امر اكنون روشن است كه يورش نظامي عليه عراق هيچگونه ارتباط با هر نوع تهديد از سوي برنامه متروك سلاحهاي كشتار جمعي و يا مبارزه عليه تروريسم جهاني نداشته و هدف، كسب كنترل بر ذخاير نفتي عراق و به دنبال آن، حفظ دلار آمريكا به عنوان پول انحصاري براي بازار حياتي بين المللي نفت بود. شايان ذكر است در سال ،۲۰۰۰صدام براي پرداخت بهاي نفت به «يورو» تقاضا كرده بود. مداخله آمريكا در ايران احتمالاً براي واشنگتن فاجعه آميزتر خواهد بود و اوضاع را از نظر تروريسم بين المللي به مراتب وخيم تر خواهد كرد. در اين ارتباط، هيچگونه نيازي به ذكر اثرات سوء بالقوه روي اقتصاد آمريكا نمي باشد. اوضاع در عراق نشان مي دهد كه آمريكا از توانايي و يا شكيبايي جهت ايجاد يك جامعه مدني جديد برخوردار نبوده و تنها اوضاع را به وخامت بيشتري خواهد كشاند. يورش نظامي آمريكا عليه افغانستان باعث ظهور هزاران «اسامه» در جهان شده است.
روزنامه نيشن - نويسنده: فايقه عبدالحي

سياست
ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
ايران
علم
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  ايران  |  سياست  |  علم  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |