چهارشنبه ۳۰ آذر ۱۳۸۴ - - ۳۸۸۰
شب يلدا در تلويزيون
فال امسال از تو عمو علي
007530.jpg
اين هم شب يلداست. ربطي به كيومرث پوراحمد و محمد رضا فروتن ندارد. بازيگران تازه اي وارد شده اند.
آيدا آزاد- آنچه كه از شب يلدا براي ما گفته اند، دورهم نشيني و صحبت و گپ هاي شبانه است كه شب طولاني سال طي شود، اما به رسم معمول كه تلويزيون مخل دورهم نشيني هاست، براي شب يلدابرنامه ويژه اي آماده كرده اند كه ما بنشينيم و آن را ببينيم و كاري به جوك هاي بي مزه و آوازهاي بلند خاله، عمه و عمو نداشته باشيم.
حالا فكر كنيد ظرف انار و ظرف آجيل را رها كنيم و برويم بنشينيم پاي تلويزيون و مجموعه برنامه يلدا را ببينيم. اين برنامه بخش ويژه اي براي تجليل از علي حاتمي و منوچهر نوذري دارد و قرار است از شبكه 5 پخش شود.
علي حاتمي كارگردان دوست داشتني سينماي ايران است كه فيلم مادر او بارها از تلويزيون پخش شده، اما او را بيشتر با سريال هزاردستان مي شناسيم. حالا تلويزيون در برنامه ويژه اش مي خواهد دوباره او را و فيلم هايش را به همه يادآوري كند. شايد همين ساختن فيلم هايي با مشخصات ايراني ،ما را مجبور مي كند به ديده تحسين به اين انتخاب نگاه كنيم. درباره منوچهر نوذري هم مي توان چنين نظري داشت. منوچهر نوذري سال ها محبوب ترين مجري تلويزيون بود و اجراهاي راديويي اش طرفداران پروپا قرص خود را داشت و حالا به مناسبت درگذشت و سالگرد فوت آن يكي، قرار است اين شب يلدا را ميهمان خانه هاي ما باشند.
شهباز زمان كارگردان، تهيه كننده و نويسنده اين مجموعه- گفته است كه اين برنامه به يادبود دو هنرمند عرصه سينما و تلويزيون در شهرك سينمايي غزالي توليد خواهد شد . موسيقي، حافظ خواني، پرده خواني، نقالي و گفت وگو، بخش هاي مختلف اين برنامه را تشكيل مي دهند.
تهيه كننده، نويسنده و كارگردان در خصوص قسمت هاي متنوع برنامه اش به خبرگزاري مهر چنين مي گويد: يكي از بخش هاي اين برنامه به قسمت نمايشي اختصاص دارد و در بخشي ديگر از آن، استاد احمد خليلي كه از نقاشان پرده در كشور است، يكي از پرده هاي خود را در اين برنامه كامل مي كند و سپس به اجراي پرده خواني سنتي مي پردازد. امين الله رشيدي يكي ديگر از ميهمانان برنامه است كه به اجراي موسيقي خواهد پرداخت .
توضيح بيشتر شهباز زمان به حضور تعداد زيادي از بازيگران، خوانندگان و ساير هنرمندان كشور در اين برنامه برمي گردد كه مي آيند تا با مجريان درباره آثار خود صحبت كنند. اجراي بخش ديگري از اين برنامه به عهده استاد كزازي است كه به فرهنگ عامه مربوط مي شود.
اگر بخواهيد پيشينه اي از اين برنامه داشته باشيد و بدانيد كه علت گراميداشت و تجليل از منوچهر نوذري به چه خاطر است، كافي است اين چند خط آخر را هم از زبان زمان بخوانيد. برنامه يلدا براي نخستين بار، سه سال پيش براي شبكه جهاني جام جم توليد شده بود و منوچهر نوذري با آن برنامه بعد از 10 سال دوري، دوباره به عرصه رسانه بازگشت. در آن برنامه اين مرحوم نقش مدير گراندهتل را داشت و بخش هايي را هم اجرا مي كرد. مديران شبكه 5 با تماشاي آن برنامه، سفارش توليد يلدا را داند كه البته از تركيب بندي، بخش هاي مختلف و صحنه پردازي بسيار متفاوتي برخوردار است. رسول نجفيان و عليرضا جاويد نيا به عنوان مجري، اين برنامه 180 دقيقه اي را اجرا مي كنند .
اين هم مراسم باشكوهي است پر از رنگ و صدا و فشفشه (حالا بگوييم حداقل دلمان خوش باشد) كه تلويزيون براي ما آماده كرده. شب يلداست. لابد رسول نجفيان برايمان فال حافظ هم مي گيرد. حالا اول شما بزن فالي تا بعد نوبت به نجفيان برسد.

مائده اي زميني
ماكاروني قالبي
ماكاروني به عنوان يك غذاي مورد علاقه مردان، قابليت هاي زيادي را هم براي تزئين دارد.
ساراي قشقايي- همه بانوان خانه دار و اغلب مردان با تهيه و طبخ ماكاروني آشنا هستند؛ به همين دليل نحوه پخت اين غذا را آموزش نمي دهيم. اين بار از ماكاروني يك نوع قالب مي گيريم و تزئيناتي را روي آن انجام مي دهيم. براي اين كار بايد ابتدا ماكاروني را طبخ و آماده كنيم و بعد كار قالبگيري را روي آن انجام دهيم. مواد لازم اين غذاي خوشمزه و البته اشتهاآور را براي 6 نفر آماده مي كنيم.
ماكاروني: يك بسته،گوشت چرخ شده:750 گرم،تخم مرغ: 4 تا 5 عدد،جعفري خرد شده: 2 تا 3 قاشق سوپخوري،كره يا روغن آبكرده: 2 تا 3 قاشق سوپخوري،سس گوجه فرنگي: يك پيمانه،پياز سرخ كرده: 3 تا 4 قاشق سوپخوري،رب گوجه فرنگي: دو قاشق سوپخوري
طرز تهيه: ماكاروني را طبخ و آماده مي كنيم، بعد گوشت را با پياز كمي سرخ مي كنيم، رب گوجه فرنگي را در يك ليوان آب حل كرده و داخل گوشت مي ريزيم و كمي نمك و فلفل مي زنيم و مي گذاريم آبگوشت كمي تبخير شود. تخم مرغ را در ظرفي مي شكنيم و با كمي نمك و فلفل به هم مي زنيم. ماكاروني آماده شده را با تخم مرغ مخلوط مي كنيم، ته ظرف نسوزي را كه بهتر است وسط آن سوراخ باشد دو- سه قاشق روغن يا كره آبكرده مي ريزيم و يك سوم از ماكاروني را در اين ظرف مي ريزيم و نيمي از گوشت و كمي جعفري را روي آن مي ريزيم و باز نيمي از ماكاروني را روي گوشت مي ريزيم و بقيه گوشت را روي آن مي ريزيم و روي گوشت را با بقيه ماكاروني مي پوشانيم و در ظرف را مي گذاريم و ظرف را مي گذاريم داخل فر با حرارت 350 درجه نيم ساعت تا سه ربع بماند، بعد ظرف را بيرون مي آوريم و ماكاروني را در ظرف برمي گردانيم و كمي از سس گوجه فرنگي روي ماكاروني مي دهيم و اطراف ماكاروني را با جعفري تزئين مي كنيم. جعفري خرد شده را با بقيه سس مخلوط مي كنيم و در سس خوري مي ريزيم. اين قالبگيري از ماكاروني هم اشتهاي اعضاي خانواده را تحريك مي كند و هم به سفره رنگ و جلاي خاصي مي دهد.

آدم ها
براي پيشگامان هنر مدرن
گاهي آدم ها را بايد به اندازه سال هايي كه ممارست مي كنند تا لقب پيشگام را به يدك بكشند، مورد تدقيق و مطالعه قرار داد تا شأن و منزلت آنها را در هنر پيدا كرد.
سعيده امين بالاخره نوبت به استاد جليل ضياپور رسيد. حتما نام و امضايش را پاي بسياري از كارهايش ديده ايد. او از پيشگامان جنبش هنر نوگراي ايران است. استاد جليل ضياپور يكي از كساني است كه سال هاي زيادي خاك نمايشگاه هاي تهران را براي معرفي سبك كوبيسم به حلق نشاند. حالا او مرده است و از او نامش، آثارش و كتاب هايش به يادگار مانده است.
استاد ضياپور سال 1299 در يكي از شهرهاي ايران متولد شد. بعد از گذراندن تحصيلات ابتدايي راهي پاريس شد تا هنر مدرن را در يكي از مراكز هنر دنيا ياد بگيرد. او در اين سال ها بهترين توشه ها را براي توسعه انجمن هاي هنري ايران جمع كرد. وقتي در سال 328 استاد وارد ايران شد، اقدام به راه اندازي انجمن خروس جنگي كرد. بسياري از هنرمندان در اين انجمن عضو بودند و آن سال ها را به خاطر دارند. نشريه  اي با همين نام را هم منتشر كرد كه هنوز در آرشيو بسياري از هنرمندان و البته هنردوستان وجود دارد. از همان سال ها جليل پور نمايشگاه هاي متعددي را براي معرفي هنر مدرن به سبك كوبيسم برپا كرد. او با تلاش زياد آثار بزرگان اين سبك را به ايران آورد و برايشان نمايشگاه برپا كرد. اين طور بود كه هنر مدرن به آرامي ميان محفل هنرمندان جاي خود را پيدا كرد.
استاد در اين دو جلد كتاب سعي كرده تا شاخص ترين هنرمندان از شرق تا غرب را در زمينه هنرهاي تجسمي معرفي كند. مشخص ترين هنر هاي معرفي شده در اين كتاب به نقاشان غرب و شرق مربوط مي شود. خيلي جالب است كه يك نفر بتواند آثار هنري دوران غارنشيني انسان تا قرن بيستم را مورد تجزيه و تحليل قرار دهد.
اين دو جلد كتاب يكي از غني ترين آثار موجود در زمينه  هنر غربي  و شرقي است. به هر حال قرار است كه مهدي حسيني- نقاش و استاد دانشگاه هنر تهران - همزمان با سالگرد درگذشت وي، امروز آثار اين استاد را مورد تحليل و نقد و بررسي قرار دهد.
موزه هنرهاي معاصر برپاكننده اين مراسم است.

دكه
كتاب هفته (663)
شنبه 26 آذر 1384، 14 ذيقعده، 17 دسامبر 2005، آخرين شماره كتاب هفته منتشر شد.
آرش ميري اين بار كتاب هفته را از آخر به اول ورق مي زنيم. نه آنكه هدف خاصي پشت اين حركت نشسته باشد؛ تنها به تنوع فكر كرديم، همين. اسم صفحه شان روايت اول شخص است و خبرهاي شخصي و كاري نويسندگان و اهالي ادب را در آن صفحه كار مي كنند. در اين شماره سيدمصطفي علوي، رامين جهانبگلو، محمدعلي سپانلو، غلامحسين ابراهيمي ديناني، عبدالله كوثري، سيدعلي آل داوود و دكتر علي اصغركيا، ميهمانان اين صفحه آخر هستند. گفت وگو با رحيم رضازاده ملك به بهانه انتشار تنكلوشا ، گفت وگو با شهرام حيدرآباديان مترجم زيتون هاي اشكاني نسا ، گفت وگو با استاد عبدالحميد آيتي و حكيمه دست رنجي پيرامون فرهنگ جامع زبان و ادب فارسي، گفت وگو با محمدعلي گوديني (نويسنده مجموعه داستان سيلاب)، گفت وگو با دكتر كامران افشار مهاجر درباره كتاب هنرمند ايراني و مدرنيسم ، گفت وگو با مسعود حسين (نويسنده و مترجم) و گفت وگو با فواد نظيري (مترجم هزار و يكشب) گفت وگوهاي اين شماره هستند. چندين گزارش هم دارند؛ گزارشي از همايش حكمت معنوي و فلسفه هنر در تبيين انديشه هاي مرحوم دكتر محمد مددپور، گزارشي از كتابخانه صلواتي شمس الشموس، گزارشي از ترجمه اشعار مولانا به زبان هاي ديگر، گزارشي از مراسم افتتاحيه سومين نمايشگاه كتب كاربردي و گزارشي از طرح افتخار ماندگار ، مهمترين بخش هاي اين شماره هستند. اما اگر مجبور نباشيم جامع و كامل بنويسيم، كتاب شناسي شان جذاب است و نوشتنشان از زاكاني نامه . اينطور كه نوشته اند زاكاني نامه رساله اي است در شرح احوال، آثار و نقد افكار مولانا عبيد زاكاني يا آن كه مطلبي درباره كتاب طنز ترانك ها كه برايش تيتر زده اند: ليلي با لنز، مجنون با بنز و توضيح نوشته اند كه كتاب مجموعه اي است از اشعار فانتزي كه در قطعي فانتزي تر از سوي نشر شروع به بازار آمده. اين شماره يادداشت سردبير ندارد و به همين دليل روي عكس هم تيتر نزده بودند؛ كتاب هفته همين بود.

سينماي خانگي
پس از اين زاري مكن
امشب طولاني ترين شب سال است. در چنين شبي اگر دوست داريد، كنار دور هم جمع شدن و گفتن و خنديدن فيلمي هم تماشا كنيد، بهترين انتخاب شب يلدا كيومرث پوراحمد است، حتي اگر فيلم را قبلا هم ديده باشيد، ديدن امشبش خالي از لطف نيست. هر چند شب يلدا از آن فيلم هايي است كه تماشاي مكررش بهانه نمي خواهد.
مسعود پويا يك آدم تنها، يك آپارتمان 60، 70 متري و انبوهي خاطره و نبض و گريه.
كيومرث پوراحمد با همين مصالح بهترين فيلم زندگي اش را ساخته است؛ فيلمي كه با گذشت 4 سال و ديدن فيلم هاي ديگري از پوراحمد، بيشتر مي توان به ارزش و اعتبارش پي برد. پرداخت پوراحمد از آدم زخم خورده و خسته اش آنقدر گرم و پرحس و حال است كه بايد خيلي سنگدل و بي احساس باشي كه غرق دنياي حامد (محمد رضا فروتن) نشوي.
يكي از دلايل گرماي فيلم، حاشيه صوتي غني آن است. حتما مي دانيد پوراحمد تصنيف باز است و معمولا در فيلم هايش از آهنگ ها و تصنيف هاي مورد علاقه اش استفاده مي كند. او اين كار را در شب يلدا بهتر از همه فيلم هايش انجام داده است. اصلا گذاشتن تصنيف پس از اين زاري نكن در تيتراژ باعث مي شد كه فيلم از همان ابتدا تماشاگر را به لحاظ حسي و عاطفي همراه كند.
اين فيلمي است درباره آدمي زخم خورده و مغبون كه مي خواهد بغضش را بتركاند؛ اتفاقي كه در فصل تانگوي تك نفره فروتن به بهترين شكل رخ داده است.
راستي، شب يلدا خيلي وامدار بازي فروتن است. او بخش عمده اي از بار فيلم را يك تنه بر دوش كشيده است. آن بغض و لحن خاصي كه فروتن معمولا در بازي اش لحاظ مي كند، اينجا كاملا انگ حديث نفس پوراحمد از كار درآمده است.
با اينكه زمان زيادي از ساخت شب يلدا نمي گذرد، اين فيلم حالا كاركردي نوستالژيك هم پيدا كرده، خالي از تمام زمينه هايي كه خود فيلم براي ايجاد اين حال و هوا ايجاد مي كند؛ يك دليل فرامتني هم وجود دارد. كارهاي بعدي پوراحمد و فروتن كه نشان مي دهند تكرار يك  شب يلدا ديگر چقدر دشوار و ناممكن است.

عكس روز
بدون ترمز ميان كابل ها
007527.jpg
تهران تقاطع خيابان عباس آباد و سهروردي ساعت 22:30 - يك دستگاه گريدر بدون ترمز و ساختماني با دو دهنه مغازه - گريدر برق داشت چون كابل هاي پاره شده به بدنه آن چسبيده بود- آتش نشان ها با تبر كوچكي درخت را قطع مي كردند تا گريدر را بيرون بكشند...
عكس: محمدرضا شاهرخي نژاد

آب وهوا
زمستان بدون برف
007512.jpg
امروز هم پاييز تمام شده، اما آفتاب همچنان بر آسمان ايران مي تابد.
سميه هاشمي - از ابر و باد و بوران خبري نيست. دماي هوا تقريبا در اكثر نقاط كشور ثابت است. البته پيش بيني مي شود كه يك توده هواي پر فشار از طرف تركيه به ايران در حال پيش روي است، اما فعلا در مورد جزئيات آن نمي توان حرفي زد. جزئيات آن را به همكاران پيش بيني آب وهوا در اخبار سراسري سيما موكول مي كنيم.
به هر حال امروز آخرين روز فصل پاييز است و فردا زمستان مي آيد. البته هنوز از خود نشانه اي نياورده است.

نگاه
پاييز به انتها مي رسد من به ته
محمدرضا يزدان پرست
يلدا هرچقدر هم كه كش بيايد، از پس خورشيد برنمي آيد ؛ اين جمله مادربزرگ بود كه به قول ماها كهنه فكر مي كرد. من كه نمي توانم باور كنم نمادي مثل ظلمت با آن همه پيشينه شب زده، مصداقي مثل يلدا با آن همه خاطره آفتابي داشته باشد؛ خصوصا وقتي كه شب تنها فرصت چشم هاست كه از هم دور نيفتند؛ هرچقدر هم كه شب، تير ي باشد، چه برسد به يلدا.
تنها دو سه ثانيه يا حتي دو سه ذره (!) تفاوت كافي است كه يك شب روي آفتاب را با همه فرمانروايي اش سفيد كند و بشود يلدا و توي 364 شب ديگر قد بكشد تا نگاه تقويم به سمتش بچرخد. هميشه همه چيز در متن همين دو سه ثانيه ها يا حتي دو سه ذره (!) هاست. يك فصل با عظمت سه ماه يا 90روز و... با همين دو سه ثانيه عوض مي شود و غريب آنكه تغيير همه فصل ها چه به اين چيزها وابسته باشد و چه نباشد، وابسته به ما نيست؛ فصل هاي زندگي را حتي مي گويم كه نمي دانم از بدآمد بد يا خوش اقبالي خوش، دست خود آدمي نيست كه بازهم انسان در هنگامه اي تراژيك بيفتد و شايد روبه روي آفرينش دست به آفريدن بزند.
***
مثل هميشه با يك جنون عجيب وغريب - كه قاعدتا هيچ وقت نبايد دنبال صفتي بهتر و منطقي تر براي آن گشت - شيطنت مي كنم تا همه فاميل دور هم جمع شوند و بگويند فلاني براي همه فال حافظ بگيرد. دو- سه تا فال كه قبل از اين بود و حالا هم 20 نفري مي شوند. تمام مي شود و وقتي همه مشغول تخمه شكستن و بحث در مورد گراني و... مي شوند به گوشه اي كز مي كنم و ترجيح مي دهم كه نبينندم؛ براي خودم. تنها بايد يك غزل بيايد و نه هيچ شعر ديگر؛ اگر هم نيامد، مي آورمش! نمي دانم مي آيد يا مي آورمش، تنها مي دانم كه مثل هميشه : مي بينيم و هردم ها دردم را زيادت مي كنند و عادت مي كنم كه عادت نكنم، كه نمي شود و مي بينمت و ميلم، خيلي مي شود و از سر و سامانم نمي پرسي كه شايد مي داني و نمي داني و شايد بايد بپرسم كه حتي مي دانم و مي پنداري نمي دانم و دوباره دور مي زنم خودم را و دوباره دور مي زنند مرا كه دردي بي درمان به جانم مي افتد و دوباره نمي داني كه پي درد بگردي يا پي درمان و خوب مي داني. نفس حبس مي شود و دم فرو مي رود كه طومار دمار كسي سياهه شود و به بيراهه شوي و همين طور چرخ مي خورم كه چرخ بخورم و مي افتم و مي سوزم و مي ميرم و با باد مي روم تا ... خاكم دستت از دامن برنخواهد داشت چه بگذاري و چه بگذري و چه خاك من باشد و چه خاك من!
اين غزل و حافظ هم شايد براي اين مانده اند كه من بين ته و انتها فرق بگذارم و بگويم اگر پاييز با يلدا به ته مي رسد، من نمي رسم چون ته، پايان پايان هاست ولي انتها پاياني است كه درش رو به آغازهاي بي كرانه باز مي شود. شايد هم براي اين هنوز هستند كه نگاه بابا يادم نرود كه مي گويد: قرار بود شاعر شوي و هيچ پخي نشدي.
يا شايد انگار اصلا هيچي نمانده است؛ نه تكان دستي كه بدرقه اش مسافر كولاك و برف  را به خدا بسپارد و نه چشمي كه چشم انتظاري كند؛ نه از آجيل هاي از پارسال مانده در يخچال و هندوانه شايد دو سه روز پيش قاچ كرده مادربزرگ و نه فالي كه مي گفت بگير و برايش مي گرفتم و نمي فهميد و تنها گريه مي كرد و نه حتي خود مادربزرگ كه حالا دو سه سالي است كه نيست و نه تو كه دو- سه ماهي است...؛ بيشتر و كمترش فرقي هم مي كند؟ باور كن كه نه ؛ وقتي براي من تنها يك ثانيه از همان دو سه ثانيه وقت اضافه يلدا مانده آن هم با همان غزل خاك خورده توي يك تقويم لعنتي كه با گذران بي رحم و نفهمش هرچه هست، 1384 نيست. شايد تقويم گناهي ندارد چون نمي تواند بفهمد؛ خدا نكند بتواني و نخواهي. از يك ثانيه مي گفتم؛ ماندن اين يك ثانيه هم انگار از سر لطف نيست؛ مانده كه فقط فكر كنم: مي شد...؛ و براي پر  شدن اين سه نقطه، ديگر فرصتي نيست. نمي فهمم تمام شده ام، شايد هم نبايد بفهمم.

سينما تئاتر
مكس (سامان مقدم)
سينماهاي قدس، كانون، قيام، جوان،عصر جديد 2، پارس 1، جمهوري، ايران 3، ماندانا، شاهد، بهمن 2، تهران 1، گلريز 1 و ملت

يك بوس كوچولو (بهمن فرمان  آرا)
سينماهاي عصر جديد 1، صحرا، فرهنگ 1، ايران 2، مركزي 1، جي 2، گلريز 2 و سپيده 2

حكم (مسعود كيميايي)
سينماهاي اروپا، ايران، تهران، دهكده، سعدي، فرهنگ 2، فلسطين 2، كانون، گلريز و مركزي

يك زن، يك مرد (آزيتا حاجيان)
سالن اصلي تئاتر شهر ساعت 19

آواژيك (پانته  آ بهرام)
تالار قشقايي تئاتر شهر

در شهر
نمايشنامه  خواني
روز آخرش است. از بيست و ششم شروع شده و گويا خيلي  ها در اين جشنواره چهار روزه نمايشنامه خوانده  اند و مي  خوانند.
به هر حال امروز هم وقت داريد تا به فرهنگسراي نياوران برويد.

شعرخواني
جلسه شعرخواني در فرهنگسراي دختران (بلوار فردوس) برپاست. شعرها را هم نازنين مرادي از ساعت 15 تا 17 خواهد خواند. يك شب شعر هم در فرهنگسراي انديشه برگزار مي  شود. از ساعت 16 تا 18 كه گروه صابر برگزارش مي  كند. برنامه  اي جدي  تر هم امروز در تالار انديشه حوزه هنري (خيابان سميه) در همين زمينه برپاست. كارگاه شعر كلاسيك با هدايت عباسعلي براتي  پور در همان ساعتي كه برنامه قبلي هم برپا مي  شود؛ 16 تا 18.

از صبح تا شب
حميد رضا پور نصيري
يكي از گونه هاي پرطرفدار برنامه هاي تلويزيوني، چه در اين سوي آب ها و چه در آن سوي مرزها، برنامه هاي جنگ گونه اي ا ست كه معمولا هر شب يا هر هفته، در ساعت مشخصي پخش مي شوند و پس از مدتي نيز تبديل به هويت شبكه هايشان مي شوند. نمونه معروف فرنگي اش لري كينگ است كه مدت هاي مديدي ا ست از شبكه CNN پخش مي شود و تماشاگران پروپاقرصي هم دارد. HardTalk شبكه BBC هم تقريبا چنين حالتي را براي انگليسي ها دارد. در شبكه هاي هفت گانه خودمان هم مشابه اينگونه برنامه ها را زياد مي توانيم پيدا كنيم؛ از تهران بيست و صبح به خير ايران و به خانه برمي گرديم گرفته تا نمونه هاي كم سن و سال تري مانند سؤال و صبح تهران . اما اتفاقي كه گويا قرار است از ابتداي زمستان بيفتد، اين ا ست كه تغييراتي در يكي - دو تا از اين برنامه ها رخ بدهد و هم فرمت و قالب و نام آنها تغيير كند و هم اينكه شايد مجريان شان عوض شوند. يكي از اين برنامه ها تهران بيست است كه تقريبا همزمان با تولد شبكه تهران آغاز به كار كرده و در اين هفت- هشت سال به خوبي توانسته خودش را به عنوان يك برنامه اجتماعي - شهري جا بيندازد به حدي كه حتي شهردار جديد تهران هم در اولين حضور رسانه اي اش تصميم گرفت از طريق اين برنامه در انظار ظاهر شود، اما گويا قرار است نام اين برنامه به امروز تهران تغيير كند و قالب سرگرم كننده تري به خود بگيرد. حتي شنيده مي شود قسمت هاي نمايشي طنز هم قرار است به آن اضافه شود. برنامه صبح تهران هم كه هر روز حوالي ساعت 8 صبح از شبكه تهران پخش مي شود هم قرار است دچار تغيير و تحولاتي شود و با مجريان جديدي كارش را ادامه بدهد. از همه جالب تر اينكه گويا اين تغييرات دامن برنامه پرطرفدار خانم هاي خانه دار، يعني به خانه برمي گرديم را هم خواهد گرفت و اين برنامه هم دچار تغييراتي در عنوان و قالبش خواهد شد. البته در اينكه هر برنامه روتيني پس از مدتي به تغييراتي نياز دارد تا از يكنواختي و تكرار دربيايد شكي نيست، اما با اينگونه تغييرات بيشتر به نظر مي رسد كه برنامه جديدي قرار است متولد شود كه هيچ ربطي به سري پيشين ندارد و تازه چند ماهي بايد زمان صرف كند تا جاي خودش را در ميان مخاطبان باز كند و اعتماد آنها را دوباره به دست بياورد. مخصوصا كه تجربه ثابت كرده با تغيير مجري و نام برنامه اين مرحله، زمان بيشتري به طول خواهد انجاميد.
از اين حرف ها كه بگذريم باز مي رسيم به قصه هميشگي اين ستون كه چه برنامه اي را ببينيم و از چه برنامه اي با فراغ بال صرفنظر كنيم. پيشنهاد اول امروزم مجله تئاتر است و چون خودم از طرفداران جدي تئاتر هستم، توصيه مي كنم اين برنامه جذاب را كه گزارش گونه اي  است از نمايش هاي در حال اجرا، از دست ندهيد. ساعت پخشش در حوالي 9:15 شب است و همچون اكثر برنامه هاي فرهنگي و هنري با ارزش، از شبكه 4 پخش مي شود. تله تئاتر امشب هم به احتمال زياد آنوا خواهد بود.
اما در بين ديگر برنامه هاي تلويزيون، امشب را مي توانيد با روح مهربان شبكه يكي ها سر كنيد كه ساعت 22:10 پخش مي شود يا اينكه در ساعت 20:45 به تماشاي قسمتي ديگر از مجموعه شبي از شب ها بنشينيد. ساعت 22:30 هم از شبكه تهران فيلم سينمايي به خاطر بياور پخش مي شود كه هيچ ربطي به آن فيلم تحسين شده كريستوفر نولان ندارد و محصول سال 2004 كشور آلمان است. حال و هوايش هم مانند اكثر توليدات آلماني ها پليسي ا ست. لبه تاريكي هم مانند چند هفته گذشته، در ساعت 21:30 از شبكه 2 به نمايش درمي آيد. در ضمن گويا فوتبال دوست ها هم امشب سرشان بي كلاه نمي ماند و مي توانند در ساعت 23 از شبكه 3، بازي يووه ـ سيه نا را تماشا كنند. البته اين خبر را به نقل از سايت رسمي شبكه 3 ذكر مي كنم و درست يا غلطي بودنش هيچ ربطي به من ندارد.

تهرانشهر
ايرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
علمي
شهر آرا
يك شهروند
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  علمي  |  شهر آرا  |  يك شهروند  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |