پنجشنبه ۱ دي ۱۳۸۴ - - ۳۸۸۱
جزيره اي ميان دو ريل قطار
مثلث كابوس
007611.jpg
عكس ها: گلناز بهشتي
رضا ولي زاده
صداي قطار مي آيد. زمين مي لرزد. مرتضي سرش را بلند مي كند. دير است. قطار خيمه زده روي سينه مرتضي. كف دومين واگن قطار مي گيرد به كله اش. مغزش مي پاشد به ريل و چرخ هاي قطار. مي پيچد. قطار مچاله اش مي كند. گلوله مي شود زير قطار و 20متري وسط ريل كشيده مي شود؛ حتي نمي فهمد خواب بوده يا بيداري. شايد هم قرار است بيدار شود، از وسط ريل بلند شود لباس هايش را بتكاند و راه بيفتد سمت خانه؛ حتي براي لكوموتيوراني كه در سياهي شب گم شده و قطارش را هم با خودش برده دستي تكان بدهد.
مرتضي هنوز همان طور كه وسط ريل راه آهن خوابش برده بود، دراز كشيده؛ فقط سرش له شده و از صورتش هيچ چهره اي نمي توان به ياد آورد.
گرگ و ميش صبح، چادر سياهي پر از بوي نان داغ از روي ريل مي گذرد. كاپشن خاكي و شلوار سدري رنگي كه وسط ريل افتاده براي زني كه زير چادر سياه جا گرفته، كسي جز مرتضي، پسر همسايه نيست كه احتمالا توي همان لباس هاي پاره و بركه كوچك خون دراز كشيده.
زن جيغ مي كشد. از خط آهن كه مي گذرد به كوچه اي مي پيچد و خبر مرگ را با بوي نان تازه و ترس مي ريزد به خانه همسايه اي كه اهالي آن هنوز نمي دانند خوابند يا بيدار.
حالا حجله مرتضي درست روبه روي خط آهن تهران- اهواز ايستاده و علي آقاي بنا همان طور كه انگشت سبابه اش را به طرف او نشانه رفته از كابوس هايي حرف مي زند كه از سال 1342 كليد خورده اند و مي ترسد تا روز آخر عمرش مثل هر شب پشت پنجره اش تعبير شوند. هر شب شش يا هفت مرد پشت ديوار اتاقش يعني درست پاي پنجره مي ايستند. بعد صداي شر شر مي آيد و زمزمه هايي كه به خنده تبديل مي شوند. زنش گوش هايش را مي گيرد و علي آقاي بنا دندان هايش را روي هم فشار مي دهد.
- بعضي شبا تعدادشون زياد نيست. شايد مثلا يكي- دو نفر؛ البته حتي اگه نيان من خواب مي بينم كه ميان؛ ديگه عادت كردم. ما لب خطي ها همه مون عادت كرديم. يعني چاره اي نداريم .
ده ها سال پيش آنها كه داشتند كلنگ خط آهن تهران- تبريز و تهران- اهواز را مي زدند كف دستشان را بو نكرده بودند كه روزي اين دو خط آهن، ديواري از وحشت و بدبختي دور خانه هاي توسري خورده بالاي فرودگاه قلعه مرغي خواهد كشيد و آن محله محصور را به جزيره اي تبديل خواهد كرد كه ساكنان آن هر روز بايد تاواني سخت براي زيستن بدهند.
هر كدام از اين خط آهن ها به فضاي دنج و وسيعي تبديل شدند كه هر روز عصر عده زيادي را براي تزريق، كشيدن مواد مخدر و خوردن مشروب پناه مي دهد. خط آهن از دو طرف با نرده هاي سبز رنگ بلند محصور شده است. در هر 100 متر يك خروجي يا زيرگذر دست و پا كرده اند كه عبور مردم منطقه به خيابان هاي مجاور ساده تر شود.
وقتي براي تهيه گزارش پا به اين منطقه گذاشتم، از ماموري كه در ماشين نيروي انتظامي نشسته بود نشاني پاتوق معتادها را گرفتم؛ با دست همه مسير شرق به غرب خط تهران- اهواز را نشانم داد و گفت: اون جا پره؛ هوا تاريك بشه، همشون اونجا جمع مي شن .
- قضيه فقط معتاد نيست كه! تا به حال چند تا بچه رفته باشن زير قطار خوبه؟ بچه ها كه جايي واسه بازي ندارن، مي رن اونجا، از زير قطار رفتن بدتر هم هست؛ اونجا پره از سرنگ آلوده. كلي معتاد و قمارباز مشغولن.
اين حرف صاحب يكي از بنگاه هاي معاملات ملكي لب خط است. اين اصطلاح لب خط هم آنجا براي همه يعني همان خط ريل راه آهن. صاحب بنگاه معاملات ملكي كه حتي به من هم شك دارد با ترديد و دودلي سرتاپايم را ورانداز مي كند.
- آقا مي دوني چيه؟ از من نشنيده بگير، ولي تو اين محل خيليا قاچاق فروشن. لب خط اين قدر مشتري هست كه بتونن ازشون پول دربيارن.
همانجاست كه علي آقاي بنا با موتور هونداي 125 از راه مي رسد و همان طور كه با صاحب بنگاه مسكن حال و احوال مي كند از حرف هاي ما بو مي برد كه داريم درباره خط آهن حرف مي زنيم. سر درد دلش باز مي شود.
- يه خورده كه هوا تاريك بشه، همه معتادا مي ريزن لب خط. نيرو انتظامي هم هيچ كاري به كارشون نداره. مامورا جاهاي پرت نمي آن؛ به هر حال مسيرش سرراست نيست، ماشين خور نيست. بيشتر مي رن جاهاي شلوغ، مثل ميدون فلاح. به خاطر همين لب خط واسه همه خلافكارا شده عين خونه خودشون.
علي آقاي بنا پيشنهادي مي دهدكه من توي هوا شكارش مي كنم.
- مي خواي بشيني ترك من يه چرخ بزنيم، خودت با چشم خودت ببيني؟
من مي پرم ترك موتورش. راسته خيابان نسترن را مي گيرد و از شرق به غرب خط تهران- اهواز را طي مي كنيم. بعضي جاها كه عده اي نشسته اند و دارند پاي آتشي بساط تزريق يا سيگاري بار زدن را پهن مي كنند، نيش ترمزي مي زند.
- تابلو نيگاشون نكن. بعضي يا شون منو مي شناسن. فردا فكر مي كنن من واسه شون مأمور پأمور آوردم؛ باهام چپ مي افتن. اينا بدجوري هواي همديگه رو دارن. ما هم كه لب خط داريم زندگي مي كنيم، باهامون چپ بيفتن ديگر كارمون زاره. من دختر بزرگ دارم تو خونه. دو تا پسر دارم. يه وقت مي بيني يه كاري دست زن و بچه مون مي دن. علي آقا چند بار هم رفته نيروي انتظامي و خواسته بيايند خودي نشان بدهند تا بلكه چند روزي زهره آنها كه بست مي نشينند بريزد، اما تحويلش نگرفته اند. نزديك يك ساعت ترك موتورش دو خط آهن تهران اهواز و تهران تبريز را سر و ته مي كنيم.
از در خانه اش كه رد مي شويم كبوترهاي روي پشت بام خانه اش را نشانم مي دهد.
- مي بيني؟ اينارو خريدم، بلكه پسرم سرش به اينا گرم باشد، يه وقت نياد با اين لب خطي ها قاطي بشه، من كه نمي تونم زنجيرش كنم.
آجرهاي خانه علي آقا رطوبت برداشته و رنگ گرفته.
- فكر مي كني خودشون خبر ندارن؟ حالا شما هم بنويس. فكر مي كني چه اتفاقي مي افته؟ من از سال 1342 اينجا زندگي كردم. خيلي ها اومدن و رفتن و قول دادن اينجا رو درست كنن. نزديك 50 سال گذشته و هيچ خبري نشده.
به حجله ديگري مي رسيم: جوان ناكام علي- ب.
- اينم تو لب خط اينقدر تزريق كرد تا آخرش ايذر گرفت و مرد.
خانه هاي ضلع شمالي خط تهران اهواز و ضلع جنوبي خط تهران تبريز را يك در ميان خراب كرده اند. مي  خواهند خيابان وسيعي درست كنند. علي آقا مي گويد: خونه هايي كه خراب شده و بين دو تا خونه افتاده، واسه قماربازا جاي دنجيه. اينجا هم شده جاي قماربازا .
پياده مي شوم. با هم دست مي دهيم. كابوس شبانه علي آقا ترك موتور مي نشيند. علي آقا گاز مي دهد و با هم مي روند لب خط زندگي كنند.
صبح فردا دوباره همانجا هستم. پا مي گذارم روي ريل ها و از غرب به شرق خط تهران تبريز را گز مي كنم تا مردي 60 ساله با صورتي آفتاب سوخته در لباس رفتگران شهرداري دست هايش را رو به رويم بگيرد و ثابت كند كه هر روز در بيداري كابوس نمي بيند.
- سرنگ هايي كه اينجا هست بي حسابه. من بايد اين مسير رو تميز كنم. اگه سوزن يكي از اين سرنگا بره تو دستم بيچاره مي شم. دستكش هم كه ندارم. اگه ايدز بگيرم بدبخت مي شم.
به يك لنگه دستكش خاكستري رنگي كه توي دست چپش كرده نگاه مي كنم.
- اين رو هم پيدا كردم. به ما دستكش نمي دن كه. پاييز كه مي شه برگ اين درختا مي ريزه. من بايد لابه لاي برگ ها بگردم سرنگ پيدا كنم. هر بار ممكنه يكي از اينا بره تو دستم.
بعد شاخه يكي از درخت هاي كنار ريل را با دو انگشت مي گيرد، تكان مي دهد و مي گويد: اين درخت توته. آخر بهار بچه هاي اين محل مي ريزن اينجا توت بچينن، اون وقت اينجا به غير از توت، كلي معتاد تزريقي و قوطي مشروب و سرنگ هم مي بينن. فقط من مي دونم اينجا چه خبره. حتي معتادا نرده هاي اطراف خط رو مي كنن، مي برن مي فروشن .
كيسه نايلوني مشكي بزرگي در دست دارد كه آن را پر كرده از سرنگ و آشغال هايي كه از مصرف معتادها باقي مانده است. بي آنكه در بند خداحافظي باشد، راهش را گرفته و با كابوس هايش مي رود ته خط؛ مردي كه نامش علي اسلامي است و اهل اسلامشهر و هر روز از جاده ساوه تا آخر خط را نظافت مي كند.
اين منطقه غريب در جنوب خيابان قزوين و شمال فرودگاه قلعه مرغي، بين بزرگراه نواب و جاده ساوه و در ميان ريل هاي راه آهن و بزرگراه ها و جاده ها اسير شده است.
وقتي به يكي از ساكنان جزيره گفتم قرار است خط آهن را از اين محدوده خارج كنند، اول چشم هايش را تا جايي كه توانست باز كرد و گفت: اينكه خيلي خوبه،  درستشم همينه. تازه شهرداري مي تونه به جاش مغازه و ميدون بار و از اين جور چيزا دست و پا كنه كه جووناي لب خط به جاي چرت زدن از سر خماري يا نشئگي برن اونجا كار كنن . بعد پوزخندي مي زند:
- والله چي بگم؟ اميد كه كسي رو تا به حال نكشته. انشاءالله كه ما رو هم نكشه.
از وسط ريل ها راه مي افتم سمت نواب. غير از كابوس هاي شبانه علي آقاي بنا و كابوس هاي روزانه آن رفتگر پير، كابوس زنان و مردان ديگري را مرور مي كنم كه در گرگ و ميش صبح نان تازه بغل زده اند يا دارند مي روند ناني در بياورند و بايد از اين مسير پر هول و هراس بگذرند. يكدفعه از لاي شمشادها جواني بلند مي شود. چشم هايش روي صورت من دو دو مي زند. شلوار سبز و ته ريش دو روزه ام به شكش انداخته. دستم را با چاقو از جيبم بيرون مي آورم. سرم را پايين مي اندازم و بي آنكه نگاهش كنم از كنارش مي گذرم. از گوشه چشمم مي پايمش. تمام حواسم را مي ريزم توي گوشم تا اگر خواست از پشت حمله كند، صداي پاهايش را بشنوم. خنده دار است؛ البته نه حالا بعدا مي فهمم كه خنده دار است. هر دو براي هم كابوسي تراشيده ايم كه در وحشتش ته دلمان خالي مي شود.
ياد گزارش مفصل آزاده بهشتي از اين جزيره مي افتم كه پيش از اين چاپ شد. در ابتداي گزارشش نوشته بود: تعجب نكنيد! هنگام عبور قطار از منطقه تمام مسيرهاي گذري بسته مي شود و ساكنان به طور معمول مجموعا روزي 1600 ساعت از وقت خود را پشت اين چراغ هاي قرمز تلف مي كنند .
براي 300 هزار نفر ساكن اين منطقه كه زندگي شان بر مدار مرگ مي چرخد، اهميت تلف شدن چنين زماني به يك شوخي سرگرم كننده مي ماند.
كابوس هاي علي آقا بنا، آن رفتگر پير و صاحب بنگاه معاملات ملكي از ترس انتشار نام هايشان در اين نوشتار را هم بايد به مجموعه كابوس هاي مردم اين منطقه اضافه كرد؛ مردمي كه از زندگي ترس  آموخته اند. قطار خاك گرفته سبز رنگي سكوت ريل را مي شكند. تلق تلق عبور مي كند. معلوم نيست تا امروز خواب از سر چند نفر پرانده است.

جست وجوي راهي براي رهايي جزيره
شهردار تهران هفته گذشته اعلام كرد تا دو ماه آينده طرح انتقال خطوط ريلي موجود در مناطق 17 و 18 تهران به خارج از اين مناطق تصويب خواهد شد. طرح زيرزميني شدن خطوط راه آهن اين مناطق با امتناع شركت راه آهن به بهانه هاي مختلف همچون فني نبودن، تاكنون عملي نشده است. در شهرهاي ايران بين 20 تا 30 كيلومتر خط راه آهن وجوددارد، در حالي كه اين رقم در ديگر كشورهاي دنيا گاهي از 500 كيلومتر هم تجاوز مي كند. كارشناسان معتقدند اين خطوط بايد منطبق با تكنولوژي روز دنيا مورد استفاده قرار گيرند و با توسعه شهري متناسب باشند.

اعداد اساسي
۲۲ درصد
۵ /22 درصد عددي است كه توصيه مي كنيم به راحتي از كنار آن نگذريد، چون سال آينده اين رقم بيشتر شده و خطرناك تر خواهد بود. افزايش
5 /22 درصدي آلودگي هواي تهران در 7 روز گذشته نسبت به مدت مشابه در سال قبل مي تواند زنگ خطري در گوش مسئولان باشد كه نگراني ها را بيشتر مي كند.
طي 7 روز گذشته ميانگين غلظت آلاينده  منوكسيدكربن برابر با PSI 102 بوده كه بيشتر از حد مجاز است و ايستگاه آزادي با غلظتي معادل
89 /1 برابر حد مجاز، بيشترين و سرخه حصار غلظتي معادل 24/0 برابر حدمجاز، كمترين غلظت اين آلاينده  را به خود اختصاص داده اند. در همين مدت كيفيت هوا در 43 درصد از ايام در شرايط سالم و در 57 درصد از ايام در شرايط ناسالم گزارش شده است.
روزهاي دوشنبه 21 آذرماه جاري با ميزان آلايندگي منوكسيدكربن PSI 127 بيشترين ميزان آلودگي طي 7 روز گذشته و شنبه 26 آذرماه جاري با PSI 75 كمترين ميزان آلايندگي را به خود اختصاص داده اند كه در آلوده ترين روز بيشترين ميزان غلظت منوكسيدكربن مربوط به ايستگاه آزادي با غلظت 251 برابر حد مجاز گزارش شده است. نكته ديگر اينكه: روند تغييرات ميانگين غلظت ذرات معلق طي 7 روز گذشته نسبت به
7 روز پيش از آن 25 درصد كاهش و نسبت به مدت مشابه طي سال گذشته
38 درصد افزايش داشته است، به طوري كه آلوده ترين ناحيه شهري به لحاظ اين آلاينده، تجريش با غلظت 06/1 برابر حد مجاز و پاك ترين ناحيه فاطمي با غلظت معادل 54/0 برابر حد مجاز گزارش شده است.
۳۰ دقيقه
۳۰ دقيقه زماني ا ست كه شما مي توانيد روي آن به راحتي حساب كنيد تا كار معاينه فني خودروتان در مراكز معاينه فني خودرو انجام شود و اين تنها به اين دليل است كه تعيين وقت قبلي باعث مي شود تا اين مقدار زماني كه البته كمتر از آن چيزي است كه فكر مي كنيد صرف اين كار شود.
افزايش خطوط تلفن مراكز معاينه خودرو و صدور زمان مراجعه براي شهروندان ديگر باعث شده تا ديگر از صف هاي طولاني 8 ساعته براي دريافت معاينه فني خبري نباشد. قبل از طرح اجراي اجباري شدن معاينه فني خودرو از تاريخ 9 تا 15 آذرماه جاري، 13 هزار و 92 مراجعه و از
19 تا 24 آذرماه جاري با اجباري شدن معاينه فني 22 هزار و 808 مراجعه صورت گرفته كه 74 درصد رشد داشته است.
گفتني است متوسط مراجعات روزانه به مراكز معاينه فني خودرو روزانه يكهزار و 215 دستگاه در روز بوده كه بعد از اعمال قانوني به روزانه
2 هزار و 635 دستگاه درروز افزايش يافته و اين رقم تنها مراجعات اوليه بدون حساب مردودي هاست كه با اين روند 116 درصد رشد در تعداد مراجعات روزانه به مراكز معاينه فني خودرو اتفاق افتاده است.

راپورت خبرنگار
منتظر حادثه باشيد
007569.jpg
پويا مهرآيين- جمعيت با سرعت هرچه تمام تر پله ها را به طرف پايين مي دوند. كاري هم به اين ندارند كه از بلندگوي ايستگاه كسي دارد به آنها تذكر مي دهد كه لطفا روي پله هاي برقي ندويد. عده ديگري در صف بليت مانده اند؛ مشكل اصلي آنها هم پول خرد است. بهترين چاره هم اين است كه از خير بقيه پولت بگذري و سريع تر بليت بگيري و راه بيفتي. پله ها كه تمام مي شوند، نوبت به يك مسابقه دو ۶۰ متر سرعت مي رسد، البته از نوع مختلط؛ مرد و زن مي دوند.
در رديف بعدي پله ها هم، اوضاع بهتر از آنچه گفتيم نيست. يك مسابقه دو سرعت يكصدمتر مختلط مرحله بعدي اين چندگانه هر روزه را تشكيل مي دهد. آنها كه حرفه اي تر هستند مي دانند كه وقتي ترن توقف كند، درهاي واگن ها در چه نقاطي به روي مردم گشوده مي شود. همين نكته باعث مي شود كه مسافران دسته دسته در نقاط خاصي جمع شوند.
گوينده ايستگاه در بين تذكراتي كه درمورد ندويدن روي پله هاي برقي مي دهد، گاهي هم به مسافران منتظر توصيه مي كند كه پشت خط قرمز بايستند؛ تذكراتي كه هر كدام از مسافران بارها آنها را شنيده اند، اما يا بي خيال ماجرا هستند يا فشار جمعيت آنقدر هست كه قدرت كنترل را از آنها سلب كرده است.
هر لحظه احتمال دارد كه يكي از آنهايي كه آن جلو ايستاده در اثر فشار جمعيت كه در لحظه رسيدن ترن بيشتر هم مي شود، داخل كانال ريل بيفتد. اين اتفاق شايد تا حالا نيفتاده باشد، ولي بي سابقگي هيچ وقت نمي تواند احتمال آن را به صفر برساند.
قطار سر مي رسد. عده اي مي خواهند پياده شوند، ولي آنهايي كه منتظر رسيدن آن بوده اند، نمي توانند ريسك سوار نشدن را بپذيرند و خيلي سخت به ديگران اجازه پياده شدن مي دهند. قطاري كه از ميرداماد حركت كرده، به حوالي ايستگاه شهيدبهشتي كه مي رسد ديگر جايي ندارد. ظرفيت 190 نفره واگن ها تكميل است، اما حالا تازه اول راه است؛ ايستگاه هاي شلوغ تر باقي مانده اند.
هر لحظه فشار جمعيت بيشتر مي شود. اگر زرنگ بوده باشي تا حالا جايي دنج در كناره هاي واگن
گير آورده اي، ولي اگر قصد داشته باشي در يكي از همين ايستگاه هاي شلوغ پياده شوي، كلاهت پس معركه است. مسافران منتظر، كاري به اين ندارند كه واگن جا دارد يا خير؛ آنها مي خواهند سوار شوند و به كارشان برسند.
فشار داخل واگن هر لحظه بيشتر و بيشتر مي شود. دست خيلي ها به ميله يا تكيه گاهي نمي رسد و مجبور مي شوند به ديگران تكيه بدهند. همه به همديگر
غر مي زنند. به محض اينكه قطار راه مي افتد بر اثر نيروي حاصله از حركت، جمعيت تكاني مي خورد و به طرف جلو واگن ريخته مي شود. جوان ترها هو مي كشند و مي خندند و ديگران كه به همه شكل، شرايط
ناراحت شدن را فراهم مي بينند اخم هايشان را درهم مي كشند.
دو نفر آقا پسر جوان با هم بگومگو مي كنند. آن يكي مي گويد: من ديوار نيستم كه به من تكيه داده اي و جوان ديگر در جوابش مي گويد: دستم بند است، نمي توانم دستگيره را بگيرم و... .
فشار جمعيت آنقدر شده كه همه در شرايط استيصال قرار دارند. بي ترديد تعداد مسافران به
دو برابر ظرفيت مجاز رسيده است. حالا ديگر اكسيژن لازم نيز به مسافران نمي رسد؛ حتي اگر دستگاه هاي تهويه با حداكثر قدرت كار كنند.
اعصاب همه خرد و خمير است. انگار تعدادي نارنجك با ضامن هاي كشيده را داخل يك واگن ريخته باشند. هر لحظه ممكن است يكي از مسافران يقه ديگري را بگيرد. انگار وقتي دست مردم به مسئولان نمي رسد، ترجيح مي دهند به پاي هم بپيچند.
يكي از مسافران كه جلو در ورودي ايستاده، فرياد مي زند: آقا تو را خدا آرنجت را از روي سينه من بردار؛ نمي توانم نفس بكشم و مسافر مخاطب او هم هرچه تلاش مي كند، نمي تواند تكان بخورد.
ماجرا در ايستگاه امام خميني(ره) به اوج مي رسد. همه آنهايي كه مي خواهند پياده شوند، با همه كساني كه قصد دارند سوار شوند رودررو قرار مي گيرند.
هيچ كس به ديگري رحم نمي كند؛ اگر بماني، مانده اي و قطار حركت مي كند.
نگهبانان ايستگاه، مردم را به داخل واگن ها
هل مي دهند و حكايت همچنان باقي است تا اينكه قطار به ايستگاه ترمينال جنوب برسد و اوضاع عادي شود. آنهايي كه قدرت كافي براي مقابله در اين مسابقه نابرابر را نداشته اند، مانده اند. حالا مي توانند پياده شوند، از پله ها بالا بروند و دوباره پله ها را به طرف پايين...؛ حركت از نو.
همه اين صحنه ها در همه اين روزها خصوصا در ساعات پرتردد صبح و عصر تكرار مي شود. شايد شهروندان با همه اين سختي ها كنار آمده باشند، ولي هيچ كدام از آنها دوست ندارند جان خودشان را روي اين سفر پرماجرا بگذارند.
اگر شما هم يكي از اين مسافران بوده باشيد مثل من مي توانيد احتمال بدهيد كه شايد خدانكرده همين امروز و فردا قفسه سينه اي خرد شود يا مثلا نفس كسي ديگر بالا نيايد يا اينكه پيرمرد،پيرزن يا كودكي زير دست و پا بماند.احتمال زياد غريبي نيست.فكر نكنيد دارم غلو مي كنم.كافي است تنها يك بار در اين وضعيت قرار بگيريد.
كاري به اين نداريم كه اين مشكلات به عهده كيست، فقط توجه به يك نكته از همه چيز ضروري تر است؛ مواظب جان مسافرها باشيد. با اين اوضاع و احوال، انتشار خبرهايي در خصوص آسيب هاي جاني مسافران مترو اصلا بعيد نيست. خيلي از خبرهاي فردا را ما با عملكرد امروزمان مي نويسيم.

زاويه ديد
در ستايش طرح تردد زوج و فرد
رسول كاظم الوندي - پس از به اجرا درآمدن طرح تردد نوبتي زوج و فرد، اظهار نظرها و انتقادات و پيشنهادات بسياري از طرف كارشناسان و شهروندان ابراز شد كه برخي از اين نظرات در قالب يادداشت و مقاله به دست ما رسيد. فارغ از درستي يا نادرستي استدلال هاي نويسندگان مقالات و بدون هر گونه داوري، مقاله در ستايش طرح تردد زوج و فرد در پي مي آيد.
صاحب اين قلم در مقاله اي كه در صفحه 19 روزنامه همشهري مورخ 6/12/83 منتشر شد، اجراي طرح تردد زوج و فرد خودروها را از سه نظر آلودگي هوا و بحران محيط زيست، مشكلات حل ناشدني ترافيك و مسائل مولد استرس و وقوع تصادفات تعريف و تبيين و پيشنهاد كرده بود. قبل از اينكه هر گونه برنامه ريزي زيست محيطي در كلانشهر تهران غيرممكن شود، به يك اقدام واقعا تاثير گذار و ماندگار مبادرت و با همكاري مسئولان و سازمان هاي ذي ربط خصوصا شوراي برنامه ريزي حمل و نقل و ترافيك، طرح تردد زوج و فرد خودروها بدون ترديد و تزلزل به اجرا درآيد.
در مقاله حاضر، به منظور اينكه نشان داده شود عواملي مانند گراني بنزين، افزايش جريمه هاي رانندگي و احتمالا گسترش محدوده طرح ترافيك نيز تاثير تعيين كننده اي در حل مسائل و مشكلات سه گانه و همچنين كاهش مصرف بنزين نخواهد داشت، به ذكر دلايل ذيل بسنده خواهد شد:
۱ عامل گراني بنزين: مراكز پژوهش هاي مجلس شوراي اسلامي، با انتشار گزارش كارشناسي، اعلام كرده كه گران شدن بنزين باعث كاهش مصرف آن در ايران و بهينه شدن الگوي مصرف نخواهد شد. بر اساس تحقيق مركز پژوهش هاي مجلس، گراني بنزين نه تنها ميزان استفاده از خودروهاي شخصي و درنتيجه آلودگي هوا و بحران محيط زيست را كاهش نخواهد داد، بلكه افزايش ناگهاني قيمت بنزين به دليل شكل گيري يا الگوي مصرف بلندمدت مرسوم و حساسيت نسبت به قيمت بنزين و تاثير آن بر ديگر اقلام مصرفي ضروري، شوك هاي تورمي وحشتناكي را نيز ايجاد خواهد كرد. از نظر مركز پژوهش ها الگوي مصرف بنزين در ايران ريشه در بسياري از مسائلي دارد كه اصلا ربطي به قيمت ندارد، زيرا اولا خودروهاي موجود به دلايل تكنولوژيك بين 5/1 تا 2 برابر خودروهاي استاندارد سوخت مصرف مي كنند و ثانيا كلانشهر تهران فاقد ناوگان حمل و نقل عمومي مناسب است و از همين رو مركز مزبور پيشنهاد كرده است كه ضمن ايجاد زيرساخت هاي لازم براي تصحيح الگوي پالايش ها، استفاده از CNG جايگزين بنزين شود. بنابراين، چون مصرف بنزين با افزايش قيمت آن كاهش نخواهد يافت، اولا ميزان آلودگي هوا بيشتر خواهد شد و ثانيا با افزايش تعداد خودروها، مصرف سوخت نيز فزوني خواهد يافت. گفتني است كه متوسط مصرف بنزين در سال جاري روزانه 5/66 ميليون ليتر بوده است كه 26 ميليون ريال آن وارداتي و 5/40 ميليون ليتر آن در داخل كشور توليد مي شود.
۲ - عامل افزايش جريمه هاي رانندگي: در سال هاي اخير ميزان جريمه هاي رانندگي با هدف كاهش تخلفات، مرتبا افزايش يافته است. لكن به تجربه ثابت شده كه تنها افزايش جريمه ها، تاثير چندان مطلوبي بر كاهش تخلفات رانندگي نداشته است. به اعتقاد يكي از روان شناسان، براي اصلاح رفتار رانندگي، قبل از هر چيز بايد زمينه و بستر لازم براي آن به وجود آيد. ادامه فرهنگسازي و تكرار پيام هاي سازنده و موثر و استفاده هاي به جا از عامل تشويق به موازات اعمال عامل تنبيه، موجب تقويت رفتارهاي قانونمدارانه و در نتيجه باعث كاهش تخلفات رانندگي خواهد شد. بنابراين عامل جريمه هاي رانندگي نيز به تنهايي ميزان تخلفات را كاهش نمي دهد، بلكه فقط در صورت اجراي طرح تردد زوج و فرد خودروها، زمينه وقوع تخلفات متعدد رانندگي از بين خواهد رفت، زيرا امكانات مختلف مانند فضاي تحرك و مانور كافي و فواصل لازم طولي و جانبي بين خودروها و جاي پارك وجود خواهد داشت و انگيزه براي وقوع تخلف خيلي كمتر خواهد شد.
۳ افزايش محدوده طرح ترافيك: چون در جهت حل مسائل ترافيكي شهر، اين گزينه نيز كه محدوده طرح ترافيك گسترش خواهد يافت، گهگاه از زبان مسئولان شنيده مي شود، آثار مثبت و دائمي كه اجراي طرح تردد زوج و فرد خودروها از اين ديدگاه نيز دارا خواهد بود، لازم است در اينجا مورد بحث و ارزيابي قرار گيرد.
در حال حاضر ماموران راهنمايي و رانندگي در مدخل اصلي ورود به طرح در نقاط مختلف مستقر مي شوند و پس از ورود اتومبيل ها به محدوده طرح، رانندگان را جريمه مي كنند.
در صورت اجراي طرح تردد زوج و فرد خودروها، اولا، شايد اساسا نيازي به ادامه اجراي مقررات محدوده طرح ترافيك احساس نشود و ثانيا، حداقل امكان كوچك تر كردن محدوده طرح به وجود خواهد آمد و مردم مجبور نخواهند بود اتومبيل خود را كيلومترها دورتر از نقطه مورد نياز پارك كنند. اجراي طرح تردد زوج و فرد خودروها با توسعه امكانات عمومي، مردم را از تخلف و توقف در مكان ها و نقاط ممنوعه
باز خواهد داشت و هزينه هايي كه دولت از اين بابت (اجراي دائمي مقررات ترافيكي محدوده طرح)  متحمل مي شود، با عدم لزوم ادامه آن يا حتي كاهش حدود آن حذف خواهد شد يا لااقل كاهش خواهد يافت.
كوتاه سخن اينكه، اگر در نظر آوريم اكنون حدود 3 ميليون خودرو در تهران تردد مي كنند كه تقريبا
۵۰ درصد آنها تك سرنشين هستند و با ميزان كنوني توليد خودرو تا سال 1390، طبق پيش بيني هايي كه شده، اين تعداد به حدود 5 ميليون خودرو خواهد رسيد، آنگاه چشم انداز افزايش مصرف بنزين حتي در صورت گران تر شدن نرخ آن و آلودگي هوا و ميزان تصادفات درون شهري و بزرگراه هاي منتهي به معابر داخل شهر، منظره اي هراسناك خواهد بود.

شهر آرا
ايرانشهر
تهرانشهر
جهانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
زيبـاشـهر
عكاس خانه
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  زيبـاشـهر  |  عكاس خانه  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |