دوشنبه ۵ دي ۱۳۸۴
گفت وگو با دكتر علي اكبر ولايتي
سياست هاي بنيادين
005307.jpg
عكس: مسعود خامسي پور
فريبا مسعود پور شيرازي
نام دكتر علي اكبر ولايتي با تجربه ۱۶ سال وزارت بر دستگاه ديپلماسي و چند سال مشاورت در مراكز عالي نظام ناشناخته نيست، اما آنچه نام وي را مجدداً بر سر زبانها راند، انصراف او از كانديداتوري رياست جمهوري به دنبال حضور اكبر هاشمي رفسنجاني به صحنه انتخابات نهم رياست جمهوري بود كه از او علاوه بر ديپلمات كارآزموده سياستمدار اخلاقي ساخت تا وزير كهنه كار، جدا از سوابق وزارتي و مشاورتي امتياز منحصر به فرد ديگري در كارنامه حرفه اي خود به ثبت برساند. اعتدال او با جناح هاي قدرت در داخل و اعتماد به تعامل و تنش زدايي در خارج، از پزشك سياست پيشه چهره اي متمايزترسيم كرد با او در اتاق كارش در طبقه فوقاني بيمارستان مسيح دانشوري به گفت وگو نشستيم و سياست خارجي ايران را از زواياي مختلف به بحث گذاشتيم كه بخش اول آن از نظرتان مي گذرد.
* همان طور كه مستحضريد، كشورها ناگزير به ارتباط با يكديگر هستند و بر اين اساس هر كشوري مبتني بر هويت ملي، مقدورات و نظام فكري خود روابطش را با محيط بيروني طراحي و تنظيم مي كند. جنابعالي به عنوان چهره اي كه بيشترين تجربه را در ديپلماسي داريد بفرماييد كدام چارچوب نظري بر سياست خارجي ايران حكمفرما ست و به عبارت ديگر يك نظام سياسي مبتني بر آموزه هاي ديني چگونه مناسبات خود را با جهان تنظيم مي كند؟
- با توجه به اينكه سياست خارجي ايران بعد از انقلاب بايستي براساس مقتضيات انقلاب شكل مي گرفت، طبيعتاً با سياست خارجي در زمان رژيم گذشته به كلي متفاوت بود. رژيم پهلوي يك رژيم وابسته  بود. نظام جمهوري اسلامي يك نظام مستقل است. رژيم گذشته جزء بلوك غرب يا وابسته به غرب بود، در حالي كه جمهوري اسلامي ايران شعار نه شرقي و نه غربي را داد. آنها معتقد به تعامل تنگاتنگ با غرب در حد وابستگي همه جانبه بودند. جمهوري اسلامي معتقد به استقلال، برقراري توسعه روابط در عين حفظ استقلال و تلاش براي خودكفايي در همه زمينه ها بود. البته اين خودكفايي مفهومي نسبي است و در هر زمان و هر شرايط مفهوم خاص خودش را دارد.
براي اينكه ما بتوانيم آرمان هاي ملي و اسلامي خودمان را بعد از انقلاب در صحنه منطقه  اي و جهاني محقق كنيم، حتماً به راهكارهايي در چارچوب اصول تعريف شده، مي انديشيديم. اصولي چون استقلال كه تفسير آن در شعار نه شرقي و نه غربي، توسعه روابط در عين حفظ استقلال و عدم وابستگي متجلي بود. آنچه كه مطرح شد بيشتر جنبه هاي سلبي بود يعني نه شرقي، نه غربي. جنبه هاي ايجابي آن به اين شكل مطرح مي شود كه جمهوري اسلامي به عنوان حكومت مقتدر و كارآمد شناخته شود كه اين خود مستلزم نيازمندي ها و ضرورت هايي است. براي اينكه اين كار صورت بگيرد نياز به توسعه روابط با همه كشورها داشتيم و تلاش در جهت شكل دادن يك روابط خارجي جامع. به عبارت ديگر روابط خارجي از جامعيت كامل برخوردار باشد و صرفاً سياسي نباشد. يعني روابط در همه ابعاد اقتصادي، فرهنگي، تكنولوژي، سياسي، علمي داشته باشيم. چرا كه تمامي اين زمينه ها نيازمندهاي ما در زمينه توسعه تلقي مي شوند. وزارت امور خارجه مي توانست و مي بايد روابط در تمام زمينه ها مي داشت تا اين آرمانها محقق شود. در زمينه توسعه روابط با كشورها با توجه به اينكه كشورهاي صاحب تكنولوژي و ثروت به شكل روابط قديمي حكومت ايران عادت كرده بودند، روابطشان با رژيم شاه رابطه ارباب و رعيتي بود. يعني آمريكا دستور مي داد و شاه انجام مي داد. انگليسي ها و روس ها و فرانسوي ها هم به همين شكل. كشورهايي كه عادت كرده بودند كه از طريق امر و نهي كردن با حكام وقت ايران رابطه برقرار كنند بنابراين پس از انقلاب پذيرش يك رابطه دو طرفه منطقي توأم با حفظ حقوق برابر و احترام متقابل با جمهوري اسلامي برايشان سخت و دشوار بود.
شكل دهي چنين روابط خارجي با توجه به اينكه ما هم هيچ الگويي نداشتيم يك راه جديد بود. چرا كه راهي نپيموده بود و ما مي بايستي آن راه ناهموار را طي مي كرديم. آن راه نرفته را رفتيم و كشورهاي جهان سوم هم از ما دنباله روي مي كردند. امروز مي بينيد كشورهاي اسلامي با سرعت كما بيش متفاوت مسيري را طي مي كنند كه قبلاً جمهوري اسلامي ايران طي كرده بود. حتي دولت هايي كه مي خواهند آينده روشن و تضمين شده اي داشته باشند با توجه به تجربيات جمهوري اسلامي سعي مي كنند تا خواسته هاي ملت هاي خود را برآورده كنند. ملت هاي مسلمان هم معمولاً خواست هاي مشترك دارند و آن حفظ عزت اسلامي و ملي كشور بود. بر اين اساس ايران به صورت يك الگو در كشورهاي اسلامي مطرح شد.
* به اعتقاد شما آيا الگويي كه جمهوري اسلامي از جهان و بخصوص كشورهاي اسلامي ارائه داد الگوي موفقي بود؟
- نه صد در صد. از اين الگو در بعضي جا ها با ميل و رغبت تبعيت شده است و در بعضي جاها خود را تحميل كرده است. يعني يك اتفاق شتاب دهنده به بيداري اسلامي بوده است. بيداري اسلامي سابقه دويست ساله دارد و طي اين دويست سال اوج هايي داشته است. مثلاً فتواي ميرزاي شيرازي در تحريم تنباكو يكي از اين اوج ها بود. حركت عدالت خواهانه علما كه منجر به برپايي مشروطه شد يك كار مشخص و قله اي در سير بيداري اسلامي بود.
ملي شدن صنعت نفت در ايران به عنوان يك كشور اسلامي و جهان سوم نقطه اوجي در بيداري اسلامي بود و انقلاب اسلامي يك قله بود. اين مثل اين است كه متحرك بيداري در جاده اسلام با سرعت مشخص دارد حركت مي كند، يك دفعه يك موتور قوي به متحرك مي بندند و سرعت آن چند برابر مي شود. انقلاب اسلامي اين حركت جهان شمول بيداري اسلامي را تسريع كرد. مسير همان مسير است. سير نهضت هاي اسلامي از ابتدا بر بازگشت عزت اسلام و مسلمانان استوار بود و اين مسئله هدف اصلي نهضت هاي اسلامي بود. بازگشت عزت به اسلام و مسلمين هدف مشترك تمام كشورهاي مسلمان از جمله ايران و مصر، شام و آسياي جنوب شرقي و مركزي، شبه قاره هند، بين النهرين، قفقاز و شمال آفريقا بود. چه فدائيان اسلام در ايران، چه اخوان المسلمين در مصر، چه سلفيه در نقاط مختلف جهان اسلام، چه باسمه چي در آسياي مركزي، چه حركت بيدارگرايانه محمد اقبال لاهوري در شبه قاره هند، چه سيد جمال الدين اسد آبادي و در نهايت حضرت امام(ره) در ايران يك هدف مشترك داشتند و آن بازگرداندن استقلال و عزت مسلمين بود. هر كدام از اين نهضت ها با افكار خودشان شتاب دهنده حركت بيداري جهان اسلام بودند. همان طور كه نهضت اخوان المسلمين در ايران تأثير بسزايي داشت. كتاب هاي سيد قطب و محمد قطب به فارسي ترجمه شد. همچنين تفكرات اخوان كه در تنوير و روشنگري افكار عمومي جهان اسلام تأثير بسزايي داشت.
امامعناي اين تأثير  آن نيست كه كشورها و ملت هاي ديگر لزوماً همان كاري را بكنند كه ما كرديم. همان قدر كه شما مي بينيد در فلسطين بعد از انقلاب اسلامي حركت هاي جاذب و مؤثر و تحول خواه، حركت هاي اسلامي بوده است.
تأسيس گروه حماس و يا جهاد اسلامي در فلسطين و انشعاب در گروه فتح به مباني و شعارهاي اسلامي ايجاد تحول اساسي در قلب جهان عرب و اسلام بود. آنچه كه امروز در عراق و افغانستان اتفاق افتاد و مبارزه آنها عليه سلطه بيگانگان تحت تأثير انقلاب اسلامي بود. كاري كه سيد محمد باقر صدر در عراق كرد و جان بر سر اين كار گذاشت. ايشان مستقيماً تحت تأثير حضرت امام(ره) بودند. مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق هم همين طور. بنابراين تأثيرگذاري الگودادن به ديگر ملت ها و كشورهاي اسلامي به اين صورت بوده است كه بيشتر بر روي افكار عمومي جهان اسلام اثر گذاشته و كار را به جايي رسانده است كه امروز جهان اسلام از جمهوري اسلامي ايران الگو مي گيرد.
005310.jpg
* شما معتقديد انقلاب اسلامي ايران نقطه اوج بيداري در جهان اسلام بود تا جايي كه به عنوان الگويي براي كشورهاي اسلامي مطرح شد. بر اين اساس و با توجه به ماهيت و ظرفيت نظام جمهوري اسلامي ايران، كارآمدترين استراتژي براي تعامل با كشورها در محيط بين المللي كدام است؟
-سياست خارجي  ما بدون ترديد در چارچوب عرف بين المللي عمل مي كند.
تجربه بيست و شش هفت ساله ما نشان داده كه مي شود در چارچوب عرف بين الملل حركت كرد و حقوق ملت ايران را حفظ كرد و از ارزش هاي انقلاب اسلامي هم دفاع كرد. نمونه آن مساله هسته اي است. ما مي گوييم آنچه را كه امروز ما در زمينه هسته اي انجام مي دهيم در چارچوب مقررات NPT است حتي يك بار هم نشده است كه يكي از مسئولين نظام سخني غير از اين مساله بگويد و اگر اظهار نظري كرده اند تماماً در چارچوب NPT بوده است.
* اما ما بعضاً شاهد ناهماهنگي ها و اظهار نظرهاي متفاوت در اين زمينه بوديم.
- عرض من متوجه مسئولين تصميم گير نظام است. ممكن است فردي مسئوليتي در گوشه اي دارد و حرف بي مسئوليتي هم بزند. اما مقصود من مسئولي است كه نظرات و گفته هايش تعيين كننده  است و نقش اساسي در تصميم گيري هاي نظام دارد كه از جمله اين اظهار نظرها پايبندي به NPT است كه جمهوري اسلامي آن را امضاء كرده است.
* اگر عملكرد تيم مذاكره كننده و مسئولين پرونده هسته اي كشورمان را به عنوان شاخصي براي ميزان كارآمدي دستگاه ديپلماسي در نظر بگيريم، تا چه اندازه آن را موفق ارزيابي مي كنيد؟
- دستگاه ديپلماسي ما از زمان طرح مساله فعاليت هاي صلح آميز هسته اي ايران بسيار تلاش كرد و حركت دستگاه ديپلماسي ما موجب تعديل موضع گيري هاي تند و خشن غرب كه تحت تأثير غرب و اسرائيل بودند گرديد و بدون آن تعديل دوستان دست اندركار امروز نمي توانستند گام بردارند. تيم قبل با تدبير حركت كرد. البته تيم كارشناسي ما در آن دوره براساس تصميم گيري هاي مراجع مهم نظام سخن مي گفتند و اقدام مي كردند. يك كارشناس بين المللي از پيش خودش نمي تواند طرحي را بعنوان موضع نظام مطرح و درصدد تثبيت آن برآيد. طبيعي است كه كارشناس مذاكره كننده در چارچوب دستورهاي دريافت كرده از مركز، مذاكره مي كند. منتها تجربه و تسلط تيم كارشناسي باعث مي شود ماموريت را با پختگي انجام دهد وگرنه خودش خلق ماموريت نمي كند. آنها دو سه سال كار كردند. نمي شود گفت اين ها كاري كردند كه نظام با آن مخالف بود. اگر اين را بگوييم، اين حرف موجب تضعيف نظام و يا تلقي ضعف نظام مي شود. چطور ممكن است چند نفر كارشناس كه طبيعت كارشان اقتضاء مي كند از مركز تبعيت كنند اقدامات خودسر انجام دهند؟ اگر كار از سر خودسري يا ضعف باشد انتظار از نظام اين بود كه آنها را برمي داشتند و جاي آنها تيم قوي مي گذاشتند. نه اين كه يك تيم را دو سه سال بر سر يك مساله مهم بگذارند. بنابر اين كه بعضي القاء شبهه مي كنند كه ما در دو سه سال گذشته ضرر زيادي كرديم و تقصير آن را گردن كارشناسان سياسي و مذاكره كنندگان مي گذارند، پذيرفته نيست. بنده معتقدم كه آن دو سه سال نه ما ضرر كرديم و نه كارشناسان ضعيف عمل كردند، بلكه اقتضاي كار اين بود. در ابتداي كار ما متهم بوديم كه به دنبال توليد سلاح هسته اي هستيم و اين مساله حتي دوستان ما را هم به فكر انداخته بود. ما دو راه داشتيم يا اين كه اعلام مي كرديم ما به دنبال سلاح اتمي نيستيم، يا اين كه بي اعتنايي مي كرديم، ما راه اول را انتخاب كرديم و اعلام نموديم كه ما به دنبال بمب اتمي نيستيم. و درست هم همين بود. آنها گفتند ما از كجا بفهميم شما بمب درست نمي كنيد؟ چرا كه آمريكايي ها و اسرائيلي ها مي گويند شما بمب درست مي كنيد. گام بعدي براي اثبات فعاليت هاي صلح آميز ما اين بود كه آنها بيايند و از نزديك شاهد فعاليت هاي ما باشند و بايستي اين مجال داده مي شد تا آنها بيايند و ببينند و اثبات شود كه ما به دنبال بمب اتمي نيستيم و كم كم اين توطئه تبليغاتي آمريكايي ها كه موجب نگراني جهان از ايران اسلامي شده بود، با اين تدبير خنثي شد. تصوري كه متوجه ما بود و آن بعضي موارد را مي بايستي براساس NPT اطلاع رساني مي كرديم كه نكرديم و بعد به آن اعتراف كرديم كه به عنوان قصور مطرح شد. بايدآن تصور اصلاح مي شد و اتهامات آمريكايبان خنثي مي شد. اين كارها صورت گرفت تا اين كه حرف ما در دنيا پذيرفته شود تا جايي كه امروز زمينه براي پذيرش حرف جمهوري اسلامي بيشتر فراهم است تا حرف آمريكايي ها.
* ارزيابي شما از عملكرد تيم قبلي مذاكره كننده مثبت است. با توجه به تجربه چند ماهه اخير به نظر شما الگوي تيم جديد استمرار راه تيم قبلي است؟
- اميدواريم اين طور باشد. تيم جديد هم افراد كاركرده اي هستند. بعضي از اعضاي تيم مذاكره كننده قبلاً هم بودند منتها سمت ها جابه جا شده است. والا اين كه تيم عوض شود چيز عجيب و غريبي نيست. تيم عوض شده به دليل اين كه مديريت دبيرخانه شوراي عالي امنيت ملي عوض شده است. تشخيص آقاي روحاني اين بود كه با آن گروه كار كند و تشخيص آقاي لاريجاني اين است كه با اين تيم كار كند. هر دو گروه از افراد كار كرده نظام هستند و ما اميدواريم بتوانند  آن طور كه شايسته هست عمل كنند.
* با توجه به ارايه ديدگاه هاي جديد در سياست خارجي به نظر شما آيا رويكرد تازه اي در سياست خارجي  ما آغاز شده است؟
- نه. ببينيد ممكن است بعضي نمودهاي متفاوتي را در سياست هاي خارجي داشته باشيم اما مبناي سياست خارجي ما با تعويض دولت ها عوض نمي شود. نه تنها در كشور ما بلكه در همه كشورها همين طور است. مثلاً حزب كارگر يا محافظه كار چقدر در مواضع سياست خارجي با يكديگر تفاوت دارند؟ هيچ. هر دو حزب يك اصول را دنبال مي كنند.
سياست خارجي چيزي نيست كه چهار سال به چهار سال عوض شود. تغيير سياست خارجي با تغيير دولت ها عدم ثبات را مي رساند. مباني سياست خارجي و كارهاي مبنايي كه در سياست خارجي انجام مي گيرد در هر كشوري بايستي توسط عالي ترين مقام كشور نهايي شود. به عبارت ديگر سخن بالاترين مقام كشور در سياست خارجي فصل الخطاب است. در زمان حضرت امام (ره) همين طور بود و در زمان مقام معظم رهبري هم همين طور است. تصميم هاي اصلي در ارتباط با جنگ و اسرائيل و فلسطين و آمريكا را حضرت امام(ره) مي گرفتند و حالا هم رهبر معظم انقلاب تصميم مي گيرند. بنابر اين مبناي سياست خارجي تفاوت نخواهد كرد و هر چيزي كه به نوعي مبنايي باشد همان است و هر كشوري تمايل دارد كه از خود ثباتي را در جهان تصوير كند.بي ثباتي، تلون و تغييرات متعدد در موضع گيري ها و موضع گيري هاي متضاد كمكي به جا افتادگي يك كشور در نظام بين المللي و افكار عمومي جهان نخواهد كرد. بنابر اين سياست هاي مبنايي نظام در حوزه سياست خارجي تفاوتي نكرده است.
ادامه دارد

نگاه امروز
ديپلمات كارآزموده
مسعود شيرزاد
يكي از وظايف بنيادين دولتمردي، فهم سياست بيرون از مرزها بوده است. دولتمردان بزرگ تاريخ كساني بوده اند كه ميان واقعيات داخل مرزها و تحولات بيرون، تعادل و انطباق ايجاد كرده اند.
سياست خارجي و روابط بين الملل به گواه تاريخ، از مسائل مهم حكومت ها، دولت ها و تصميم گيران سياست بوده است. اين كه دولتمردان چگونه تصميم مي گيرند و چه عواملي، تصميم و انديشه هاي آنان را حمايت مي كند موضوعي است پيچيده و چندوجهي كه متغيرهاي مختلفي چون جغرافيا، فرهنگ و ايدئولوژي، موقعيت منطقه اي و بين المللي و ظرفيت هاي سياست داخلي در آن دخيل هستند.
فهم مسائل جهاني و مديريت آن، به افرادي با اطمينان و اعتماد به نفس، آماده يادگيري و پيچيدگي ذهني و رفتاري نياز دارد. فرآيند تصميم گيري و تصميم سازي در سياست خارجي در صورتي با موفقيت و اقتدار همراه است كه سياستمداران با درك شرايط و تحولات بين المللي و شناخت دقيق از منافع و مصالح ملي و برآورد هزينه و فايده بهترين تصميم را در چارچوب استراتژي مشخص اتخاذ و بر اساس آن عمل نمايند. زيرا سياست خارجي به عنوان يك مجموعه به هم پيوسته بيش از حوزه هاي ديگر نيازمند مديريت با تجربه است تا بتواند نه تنها از فرصت ها بلكه از تهديدها هم با تبديل آنها به فرصت در جهت اهداف و منافع ملي بهره ببرد.
پر واضح است كشورهايي كه داراي ساختارهاي غني اجتماعي _ سياسي و گردش قدرت منطقي و عقلانيت سياسي و قانونمداري هستند در كوران حوادث و تحولات بين المللي كمتر دچار آسيب مي شوند. فرصت ها و تهديدات را درك و بين آنان تعادل ايجاد كنند. آنچه در اين راستا اهميت مضاعف مي يابد تخصصي كردن و افزايش دقت در سياست خارجي براي دستيابي به اهداف ملي است.
دست آخر اين كه ايران به عنوان كشور قدرتمند منطقه و سرشار از انرژي و موقعيت ژئوپليتيك يك واحد سياسي در فضاي بين المللي به شمار مي رود و لازم است تا دولتمردان آن با بهره گيري از مجرب ترين و كارآزموده ترين كارشناسان سياست خارجي در انديشه ايراني قدرتمند و مستقل باشند؛ آرماني كه انقلاب اسلامي بر اساس آن شكل گرفت و هويت يافت.

سياست
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
فرهنگ
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |