شنبه ۱۰ دي ۱۳۸۴
گفت وگو با دكتر عسگري، رئيس سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران
اما من هنوز اميدوارم
محدثه قيدي
من از ريزش هاي انقلاب اصلاً نگران نيستم چون مي دانم رويش هايي دارد منتهي يك نكته مهم زمينه فراهم شدن رويش هاست. سپردن كار به دست مردم و فراهم كردن اين امكان كه استعدادها خودشان را نشان بدهند
فرهنگ در جامعه ماسياست زده است و نمي شود در اين حوزه خوب تصميم گرفت.بايد تأكيد ارزش محوري نظام ما فرهنگ باشد، در حالي كه سياست است.
پارسونز معتقد است سياست نشان دهنده جهت است و في نفسه موضوعيت ندارد
005532.jpg
عكس: عليرضا بني علي
005526.jpg
دكتر عسكري از پنجره پشت بام ساختمانهاي رو به رورا نشان مي دهد كه مثل قارچ روي همه، آنتن هاي ماهواره اي روييده است .
005529.jpg
سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران، هميشه پرمناقشه، خبرساز و جنجالي بوده است. سازماني كه اگرچه نحوه مديريت بر آن، از موضوعات جذاب روزنامه ها بوده. آنچنان كه آمدن و رفتن يك مدير مدتها مي توانسته تيتر جذاب صفحات شهري و اجتماعي روزنامه ها باشد، اما هرگز جايگاه و كاركرد واقعي آن مورد نقد و تحليل قرار نگرفته است. در حالي كه شهرداري هيچ وقت برنامه جامع فعاليت فرهنگي نداشته است و اساساً ساختار سازمان فرهنگي هنري از قابليت هيچ گونه بسترسازي و فعاليت عميق فرهنگي برخوردار نبوده، هميشه رسانه هاي جمعي درباره توان و موقعيت اين سازمان بسيار اغراق كرده اند. شايد بتوان گفت اين سازمان تاكنون دو مسئوليت به عهده داشته است: نخست آن كه بر فرهنگسراها و ديگر مراكز فرهنگي ايجاد شده توسط شهرداري مديريت كند ( اين مراكز در حال حاضر فقط پذيراي درصد معدودي از شهروندان ،آن  هم براي برنامه هاي آموزشي و هنري بعضاَ گذراو گاهي كم اثر و سطحي هستند) و دوم آن كه در مناسبت هاي تقويمي براي انجام امور تبليغي مرتبط به شهرداري كمك كند. حال بايد گفت آيا سازماني با اين شرح وظايف چرا در سپهر سياسي ايران طي دهه گذشته تا به اين حد مؤلفه قابل توجهي بوده است؟
در بعدازظهري كه چتر آلودگي هوا كاملا روي شهر سنگيني مي كرد به ديدار دكتر علي عسگري رئيس جديد سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران رفتيم. پيش از آغاز مصاحبه، انگاره هاي فوق الذكر را با او در ميان گذاشتيم كه همه را پذيرفت. اما در يك نكته با ما موافق نبود! اينكه جايگاه اين سازمان همين است كه هست. وي اعتقاد دارد كه اولاً كار فرهنگي مؤثرترين حوزه اي است كه نظام در حال حاضر بايد روي آن متمركز شود و ديگر اينكه شهرداري مي بايست و مي تواند كه در بهسازي اجتماعي و فرهنگي نقش مؤثري ايفا كند و ابزارهايي كه براي اين هدف در اختيار دارد، اگر چه كافي نيستند، اما مي توانند بسيار مؤثرتر از كاركرد كنوني شان باشند. دكتر عسگري از برنامه هايش براي تغيير ساختار سازمان فرهنگي هنري شهرداري بسيار با شور و حرارت سخن مي گفت و خوش بيني و اميد و صراحت و بي پروايي او در باز گفتن برخي مسائل مگو جالب توجه بود. اگر چه در گزارشي كه ما از اين گفت وگو تهيه كرده ايم، شايد بخش هاي جذابي از گفته هاي او بنا به ملاحظاتي حذف شده باشد.
* آقاي دكتر عسگري از زمان حضور جنابعالي در سمت رئيس جديد سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران فضاي بحث انگيزي بر مجموعه تحت امر شما حاكم شده، اجازه بدهيد در ابتدا به قضيه كسري بودجه سازمان و حرف و حديثهاي فراوان مرتبط با آن اشاره كنيم ماجرا از چه قرار است؟
- صادقانه بگويم كه خيلي مراقب جهت گيريهاي اين بحث و شايعات پيرامون آن هستم و تأكيد مي كنم اصلاً مايل نيستم بحث مسايل مالي سازمان سياسي شود، گر چه به عنوان سازماني كه از محل بودجه بيت المال اداره مي شود موظف به پاسخگويي در مقابل مراجع مربوطه نظير شهردار تهران، اعضاي شوراي شهر و هيأت امناي سازمان هستم كه حق سؤال و جواب دارند. در هر حال ماجرا از اين قرار است كه طبق مصوبه شورا امسال سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران با فرض تحقق ۱۰۰ درصد درآمدهاي شهرداري حق داشته ۲۵ ميليارد تومان هزينه كند اين در حالي است كه در شرايطي كه امكان تحقق تنها ۶۰ درصد از درآمدهاي شهرداري تا پايان سال وجود دارد كل ۲۵ ميليارد آن هم در عرض ۷ ماه خرج شده بنابراين اين سؤال در شوراي شهر مطرح شد كه چرا سازمان فرهنگي و هنري شهرداري ظرف ۷ ماه بيش از ظرفيت و تقريباً همه بودجه خود را هزينه كرده است؟ بنده گزارش هاي لازم را ارايه كردم اما اينكه اين بودجه درست خرج شده يا غلط، صرف چه نوع برنامه هايي شده، كجا خرج شده و چه و چه نه مي دانم و نه علاقه اي به رسانه اي شدن اين قضايا دارم. فقط مي دانم هر چه بوده قطعاً نامتعادل خرج شده و براي بقيه عمر سازمان هيچ فكري نشده، از اين  ماجرا هم جز بي تدبيري هيچ برداشت ديگري نمي توان داشت. البته طي جلسه مشتركي كه با آقاي مشايي داشتيم خودشان گفتند كه علاوه بر بودجه رسمي سازمان مبالغي را هم به طور غيررسمي از محل بودجه دراختيار شهرداري داشتند.
* يك اظهار نظر تندي هم از سوي آقاي احمدي مقدم فرمانده نيروي انتظامي كشور اخيراً عليه عملكرد فرهنگسراها مطرح شده و خط مشي فرهنگسراها را متناسب با ديدگاههاي ارزشي نظام ارزيابي نكردند در حالي كه حال و هواي حاكم بر فرهنگسراها يك مقدار متأثر از شرايط عمومي و غالب تري است كه در كل اجتماع به چشم مي خورد ضمن اينكه فرهنگسراها آنقدر كاركرد فرهنگي در شهر تهران ندارند كه بتوانيم از آنها به عنوان علت يك جريان فرهنگي انحرافي در كشور نام ببريم نظر شما چيست؟
- يك مشكل اساسي در حوزه فرهنگ اين است كه اساساً كار فرهنگي در كشور ما درست تعريف نشده، كار تبليغي و پژوهشي و آ موزشي و حتي علم و تكنولوژي را هم فرهنگ مي ناميم البته مي شود دايره فرهنگ را خيلي وسيع گرفت اما آنچه با آن سر و كار داريم فرهنگ عمومي مردم است و آن چيزهايي كه ذهنيات و رفتار مردم را مي سازد كه دايره اش آنقدرها گسترده نيست. در هر حال ما به دنبال دقيق تر كردن تعريف مان از كار فرهنگي هستيم كاري كه هم حوزه باورها و ارزشها و هم رفتارهاي مردم را با يك پله جلوتر مدني تر و ديني تر كنيم البته گستره رفتار ديني بسيار وسيع تر از رفتار مدني افراد است كه همين امر گوياي عمق گرفتن فعاليتهاي سازمان و پرهيز از سطحي نگري و مناسبت زدگي است كه معتقديم يكي از اشكالات اصلي سازمان فرهنگي و هنري است چرا كه تاكنون متأسفانه سازمان تنها درگير يك چارچوب بسته و برگزاري يكسري برنامه هاي مقطعي بي هدف بوده .در واقع دائم به دنبال برگزار كردن مناسبتها بوده بدون اينكه بدانيم چه مي خواهيم؟ از نظر ما مناسبتها برآيند فضاسازيهايي است كه مي بايست موجب فراهم شدن موقعيتهاي زماني و مكاني در جهت رفتارسازي در حوزه ديني و مدني باشد. البته بعضاً برگزاري جشن در اين مناسبتها ترويج شادماني و نشاط هم بوده كه امري است پسنديده اما اين نشاط هم براي ما هدف نيست بلكه بايد زمينه ساز يك رفتار باشد به هرحال اگر بعد از دوره تصدي يك سال و نيمه گروه جديد در سازمان يك رفتار مردم تغيير پيدا كند مي توانيم ادعا كنيم در آن حوزه رفتارسازي كرديم كه خود افتخار بزرگي است منتهي بخشي از اين كار با ذهنيت افراد و بخشي هم به فضاهاي موجود در جامعه بستگي دارد مثلاً اينكه فضاي غالب جامعه رعايت يكسري از شئونات اخلاقي باشد يا هنجارشكني.
* رفتارسازي و تغيير رفتار براي به ثمر نشستن، نيازمند يكسري اقدامات زمان بر و فعاليتهاي زيرساختي در حوزه فرهنگ است كه در درازمدت خودش را بروز مي دهد تأكيد شما بر رفتارسازي و اينكه اين گونه اقدامات نظير ساخت پل و بزرگراه نيست كه نمود عيني داشته باشد شما را با اين نگراني مواجه نمي كند كه در پيش گرفتن اين سياست به مجموعه مديريت شهري انگ كم كاري بزند؟
- جايگاه هر كاري بايد مشخص و همانند پازلي باشد كه كنار هم مي چينيم. پرهيز از كارهاي سطحي و تبليغاتي ممكن است ما را با اين اظهار نظر مواجه سازد كه شما كار نمي كنيد اما بالاخره يك نفر بايد مقاومت كند در عرصه كار فرهنگي موضوع براي من خيلي روشن است مي دانم متهم به خيلي چيزها مي شوم مثل روشنفكري، كار نكردن و... اما بالاخره بايد در اين كشور كار فرهنگي درست انجام شود اين شعار من است معتقدم بهترين و قوي  ترين كار فرهنگي را حضرت امام (ره) انجام داد كه متأسفانه مدل امام(ره) را فراموش كرديم، تحول عميق در افراد، سپردن كار مردم به مردم، جريان سازي هاي واقعي در حوزه فرهنگي، كار عميق فكري و اساسي در حوزه فرهنگ و... تأثير تربيت نيروهايي كه امام برعهده داشتند به قدري بود كه حتي با شهيد شدن افراد بزرگي  مثل بهشتي و مطهري و مفتح باز هم ذخاير ارزشمندي مانند رهبر عزيز انقلاب باقي مانده كه تاكنون همچنان از ثمرات وجودي آنها بهره منديم اگر ما مدل امام(ره) را اجرا مي كرديم خيلي چيزها درست مي شد.
* اينها مربوط به نسل دهه سي وچهل است الان نسل دهه ۶۰-۵۰ روي كارآمده كه نسبت به اين نسل خيلي نمي توان خوشبين بود آيا فكر نمي كنيد خطري به نام عدم جايگزيني فرصت هاي از دست رفته وجود داشته باشد؟
- چرا، منتهي انقلاب يك جريان مستمري است كه دايماً رويش هاي خاص خودش را دارد. من از ريزش هاي انقلاب اصلاً نگران نيستم چون مي دانم رويش هايي دارد منتهي يك نكته مهم زمينه فراهم شدن رويش هاست. سپردن كار به دست مردم و فراهم كردن اين امكان كه استعدادها خودشان را نشان بدهند.
* شما در جايگاه خودتان چه طور مي توانيد اين ادعا را به منصه ظهور برسانيد؟
- تمام تلاش من همين است، يك شبكه فرهنگي در اختيار داريم كه به جوانان مستعد واگذار خواهيم كرد، مثل NGOها، جوانان تحصيلكرده و علاقه مند و مذهبي. من دنبال اين استعدادها هستم.
* شما به عنوان رئيس سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران و يكي از متوليان فعالترين حوزه هاي فرهنگ سازي در نظام جمهوري اسلامي وقتي از پشت پنجره دفترتان به خيابان نگاه مي كنيد تا چه حد متوسط رفتار فرهنگي و اجتماعي مردم را منطبق با ايده آل نظام ارزيابي مي كنيد؟
- قطعاً مطلوب ما نيست، مطلوب نظام هم نيست. واقعاً مطلوب نيست.
* نظر شما در باره كارآيي ابزارهايي كه در اختيار شما يا صدا و سيما و ديگر نهادهاي فرهنگي و تبليغاتي نظام وجود دارد و برآيند توانايي اينها به موازات مسيري كه نسل جديد جامعه طي مي كند كه اغلب نه تنها همخواني با ارزش ها و جريانات اول انقلاب ندارد، بلكه از جريانات فرهنگ ساز نظام هم متأثر نشده و از جاهاي ديگري تأثير مي گيرند، چيست؟
- بستگي به خيلي چيزها دارد.
* شما بدبين نيستيد؟
- نه، نه اگرچه از همين پنجره اتاقم و با اين زاويه محدود يك بار شمردم ۴۰ ديش آنتن پيدا كردم كه جهت اغلب آنها يا هات برد بود يا تركيه اما هرگز بدبين نيستم.
* مي دانيد كه هات برد گرانترين شبكه كانالي مستهجن را در خود دارد كه در تمام اروپا اين كانال ممنوع است در حالي كه الان در ايران تمام رسيورها به راحتي آن را باز مي كنند.
- بله روي همين هات برد نزديك ۴۰۰ كانال با برنامه هاي متنوع دريافت مي شود.
* خير آنتن مورد اشاره شما درست تنظيم نبوده چون هات برد ۱۴۰۰ كانال دارد!
- حرف من مبحث فرهنگ است كه چند لايه و تودرتوست، نمي شود يك پاسخ به آن داد پس مديريت فرهنگي هم مديريتي چندمحوري و چندوجهي بايد باشد اين كه آينده فرهنگي جامعه ما چه مي شود از دو جنبه قابل بررسي است يكي اين كه توانمندي هاي جامعه ما چيست؟ در جامعه ما توانمندي ها و پتانسيل هاي خوبي وجود دارد. جامعه ما هنوز فضاي كاملاً مذهبي دارد و عمق باورهاي مردم كاملاً مذهبي است و نبايد در اين شك كرد، اما ممكن است الزاماً مذهبي بودن به معني تجلي اين ارزش ها در رفتار مردم نباشد كه البته خطرناك است ولي تمام كساني كه انقلاب ايران را تحليل كردند مثل «نيكي آركدي» و «آبراهاميان» و ديگران روي اين نكته توافق دارند. فوكو هم يك جمله اي دارد كه مي گويد: «انقلاب ايران نتيجه منطقي سنت مذهبي اعتراض بود» ، پيام هاي ديني امان از جذابيت فوق العاده اي براي تمام دنيا برخوردار است. اشعار مولانا امسال ۲۵۰ هزار نسخه در آمريكا به فروش رفت.
* پس چرا نمود اين توانمندي ها را ما در عرصه هاي مختلف اجتماعي نمي بينيم؟
- براي اين كه كار نكرديم. جوابش خيلي ساده است. مگر بعد از انقلاب چقدر كار كرديم.
* چرا از طرف نظام مطالبه جدي از مديران حوزه فرهنگي نشده و يا اين كه چرا با همه انتقاداتي كه به مديران فرهنگي وارد است آنها هنوز هم سركارند؟
- به خاطر اين كه فرهنگ در جامعه سياست زده است و نمي شود در اين حوزه خوب تصميم گرفت.
* يا متولي واحد نداشتن.
- بله، به اين قضيه هم خواهم پرداخت. اما قبل از آن بايد تأكيد ارزش محوري نظام ما فرهنگ باشد، در حالي كه سياست است. پارسونز معتقد است: «سياست نشان دهنده جهت است و في نفسه موضوعيت ندارد» بنابر اين ارزش هاي محوري نظام از سياست بايد به سمت فرهنگ تغيير كند. شما ببينيد در مجلس شوراي اسلامي، مجمع تشخيص مصلحت نظام، چند مصوبه در حوزه فرهنگ وجود دارد و يا چند درصد از بودجه كشوري به وزارت ارشاد تعلق مي گيرد.
* به عبارت ديگر فرهنگ موضوع دست چند نظام است.
- واقعاً همين طور است دست چندم و سياست زده.
* نظر شما در مورد دولتي شدن كار در حوزه فرهنگ و عدم استفاده از NGOها در بخش آموزش و فرهنگ سازي در سطح مناطق و محلات و نواحي شهر تهران چيست؟
- اين هم يك اشكال است. تكليف نظام با روش مديريت فرهنگي آن مشخص نيست. معماري فرهنگي در كشور وجود ندارد، وظيفه اين معماري با بالاترين مرجع فرهنگي به نام شوراي عالي انقلاب فرهنگي است كه براي سازمان ما شرح وظايف ندارد و مأموريت ما يا سازمان تبليغات اسلامي، اوقاف، ستاد امور مساجد، ستاد احياي امر به معروف و نهي از منكر را مشخص نكرده است تكليف ما با مديريت فرهنگي نظام معلوم نيست، اصلاً نمي دانيم تمركزگراست يا تمركز زدا؟
هر چند معتقدم تمركزگرايي در حوزه فرهنگ كاملاً غلط است ما بايد هسته هاي فرهنگي ايجاد كنيم و دولت نقش سياستگذاري و نظارت داشته باشد اما در كشور ما دولت خودش مجري است، شهرداري هم به همين درد گرفتار است و مي خواهد همه كارها را خودش انجام دهد.
* علت اصرار دولت براين سياست چيست؟ علي رغم اين كه دولت در حوزه فرهنگ كارنامه درخشاني نداشته و بعضاً حتي با دولتي كردن عرصه فرهنگ موجب دافعه بين مردم شده است؟
- اين هم يك اشكال است كه ظرفيت نظام براي بهره گيري از توانمندي هاي فرهنگي مردم، ظرفيت بالايي تعريف نشده است. بايد بپذيريم هركسي كه مي خواهد در اين نظام كار فرهنگي كند با همه ضعف  ها و قوت ها البته در راستاي مصالح عمومي و چارچوب هاي نظام بايد بتواند در دل نظام جا بگيرد، چون نظام بايد در اين عرصه ظرفيت زيادي ايجاد كند و به جاي اين كه فرهنگ را يك موضوع قاچاقي تلقي كند، بپذيرد كه جلوي كار فرهنگي را نمي توان گرفت و بايد به اين فعاليت ها جهت بدهد.
* در مورد نبود گردش اقتصادي در حوزه فرهنگ چه نظري داريد؟
- به نظر من اقتصاد فرهنگ در كشور ما به شدت ضعيف است و تا وقتي تقويت نشود كسي جرأت نمي كند در اين حوزه سرمايه گذاري كند.
* يك چنين رويكردهايي بعضاً خودش را در قالب دانش گريزي هم نشان مي دهد يعني به نظر مي رسد ديگر كسب دانش در جامعه ما فضيلت نباشد.
- اگر دنبال چرايي اين قضيه هستيد بايد بگويم چون فلسفه فرهنگ در جامعه ما گم شده و نمي دانيم از فرهنگ چه مي خواهيم و فرهنگ يعني چه و اين كه چون نگاه دقيق و تئوريك به موضوع فرهنگ در ايران نداشتيم و ناچار شديم براي رفع اين خلأ از جامعه شناسي غربي استفاده كنيم. غافل از اين كه جامعه شناسي غربي چه بخواهيم و چه نخواهيم سكولار است و با جامعه ديني ما تناسب ندارد بنابر اين حساب،  تا زماني كه در جامعه خودمان مدل سازي فرهنگي نكنيم فرهنگمان پيش نمي رود مثل كاري كه غرب كرد. گروه رپ را دولت آمريكا با شعار (حاميان صلح) ساخته و تقويت كرد و در قالب يك نمونه و الگو به جامعه عرضه كرده است. اما ما كار نكرديم پس حقمان است كه جوانان كشورمان از ديگران الگو بگيرند، ضمن آن كه مشكل هويت نيزتبديل به چالش اصلي نظام ما شده. اين موضوع تزلزل هويت بچه هاي ايراني جدي است چون پيوند جوانان امروز ما با شبكه و فضاهاي سايبر و اينترنتي است كه مترادف خواهد بود با فراموشي هويت ايراني و حتي پنهان سازي آن؛ به طوري كه مهمترين موضوع ذهني جوانان ديگر مسايل جهان اسلام و فرهنگ ايراني نخواهد بود؛ مثلاً  اين خواهد بود كه يك هنرپيشه هاليوود بيني اش را عمل كرد!  نظام فردگرايانه غرب مي خواهد جوانان ما را از سرزمين خودشان جدا كند اين كار ساده اي نيست محصول ۵۰ سال تلاش و پشتوانه انديشه دهكده جهاني مك لوهان است.
ما بايد اين هويت را برگردانيم. يكي از تأكيدات من در اين باره روي تئاتر است به عنوان هنري كه هويت يابي جمعي در آن صورت مي گيرد. رسيدن به موضوع مشترك در حوزه فرهنگ و هنر خيلي براي ما اهميت دارد.
* يك تئوري مشهور است كه بر مبناي آن شهرها به مانند دستگاههاي توليدي تشبيه مي شوند به طوري كه بعضي شهرها فرهنگ، دانش، خلاقيت و مهرباني توليد مي كنند و بعضي شهرها پلشتي، خيانت و بطالت. شما شهر تهران را توليد كننده چه چيزي مي دانيد؟
- سردرگمي- بطالت- آشفتگي.
* شما اين سردرگمي را بيشتر در بين چه كساني مي بينيد؟
- به نوعي بين همه، شب را به صبح و صبح را به شب رساندن. البته خيلي بدبين نيستم ولي نگرانم!
* در دنياي امروز ديگر شهرداري متولي ترافيك و جمع آوري زباله و اينها نيست. شهرداري متولي زندگي شهري حتي مروج برابري فرصتهاست يعني با جابه جايي مزيتهاي نسبي در شهر مي تواند عامل رونق محلات فقير باشد نظر شما چيست؟
- در كشور ما شهرداري نه متولي و نه متصدي حوزه فرهنگ و هنر است. در كشور ما كار شهرداري با شهرسازي اشتباه شده در حالي كه شهرسازي كار دولتهاست. شهرداري بايد وظيفه اش يك چيز باشد. كيفيت زندگي مردم و حفظ و ارتقاي آن در بالاترين سطح ممكن اما در عوض در كشور ما بيشترين بودجه شهرداري صرف احداث پل و نوسازي بافتهاي فرسوده و احداث بزرگراه و ... مي شود اين كار دولتهاست. اين مايه تأسف است كه تنها ۴ درصد كل درآمد و بودجه شهرداري اختصاص به حوزه فرهنگ دارد.
ببينيد بودجه شهرداري تهران ۵ درصد بودجه شهرداري پاريس است در حالي كه شهرداري پاريس شهرسازي هم نمي كند بلكه نهاد واسطي است بين مردم و حاكميت كه مي تواند بعضي اختيارات را به مردم تفويض كند و حاكميت را نيز مطمئن سازد كه ضمن رعايت حساسيتهاي نظام به عنوان يك اصل از مصالح نظام حكومتي آن كشور تخطي هم نخواهد شد. اصلاً متصدي هر كاري بودن به معني انجام كارها نخواهد بود. در همين بحث خصوصي سازي در كشور آقاي قاليباف تعبير دقيقي دارند، مي گويد در ايران خصوصي سازي مالكيت اتفاق افتاده نه خصوصي سازي مديريت يعني به جاي اين كه مديريت را به دست مردم بسپريم داراييها را به مردم سپرديم كه نتيجه اش مي شود همان زدوبندهاي اقتصادي.
* آيا شما فكر مي كنيد در اين دوره يك و نيم ساله مديريت آقاي قاليباف بر شهرداري بتواند يك تغيير اساسي در نگرش مديريت شهري ايجاد كند؟
- عزم قاليباف اين است كه اين تغيير نگاه به مديريت شهري اتفاق بيفتد.
* من به عنوان يك شهروند عادي يك نارضايتي فراگيري را در مردم مشاهده مي كنم. البته اين به آن معنا نيست كه اگر يك قدرت خارجي بخواهد با نظام، درگير شود مردم سكوت كنند. هرگز. بلكه مردم مدافع نظام خواهند بود اما در داخل اين مجموعه يك سري انتقادات جدي به نظام دارند. ريشه اين انتقادات ايدئولوژيك نمي تواند باشد چون مردم نظام را مدافع سرسخت ايدئولوژي مي شناسند، ريشه اقتصادي هم ندارد چون مردم، خود را از مردم خيلي از كشورهاي همسايه فقيرتر نمي بينند اما موضوع افسردگي و دلمردگي غالبي است كه در فضاي عمومي جامعه وجود دارد . در اين مورد چه نظري داريد؟
- در اين مورد بحث اوقات فراغت براي ما اولويت دارد اما لايه هاي متعدد و پيچيدگي  برنامه ريزي در اين حوزه با توجه به تأثيرپذيري ما از فضاي جامعه جهاني كار را سخت مي كند. يعني الان نمي شود يك نسخه واحد براي آن پيچيد .ضمن اين كه ما در برنامه ريزي هاي اوقات فراغت مردم شاهد يكسري بي سليقگي هاي فراوان بوديم. اصلاً فرهنگ با سليقه كاملاً ارتباط دارد .كساني كه سليقه كار فرهنگي ندارند نبايد وارد اين حوزه شوند. سالهاست مناسبت چهارشنبه سوري به عنوان يك معضل لاينحل روي دست مديريت نظام مانده، بستن اوركات در ايران هم نهايت بي سليقگي بود. قطع برنامه اي كه اوقات فراغت تعداد زيادي از جوانان را پر مي كرد بدون اين كه جايگزين مناسبي برايش در نظر گرفته شود. مثال ديگري مي زنم. پر كردن اوقات فراغت با خواندن كتاب در رختخواب يا در فاصله رسيدن از خانه به محل كار در اتوبوس و مترو در شرايطي كه ما كتابهاي قطع جيبي سبك در كشور نداريم ميسر نيست. من يك كتاب ۴۰۰ صفحه اي چاپ ايران را وزن كردم شد ۶۸۰ گرم .همين كتاب در انگليس با وزن ۱۲۰ گرم به چاپ رسيده و مي شود به راحتي در همه جا آن را خواند. پاركهايمان هم كه فقط استفاده اكولوژيك دارد در حالي كه در فرانسه پاركها تبديل به يك قطب فرهنگي شده اند. صبح و بعد ازظهر خانواده ها به راحتي مي توانند اوقات خود را ضمن استفاده از فضاي سبز مفرح پارك با مشاهير، فلاسفه، نخبگان موسيقي و ... آشنا شده و بار علمي و دانش خود را هم افزايش دهند ،اما در ايران، چنين امكاناتي را نداريم چون مديريت اماكن فرهنگي، ضعيف و بي سليقه است.
* از رقم ۴ درصدي بودجه فرهنگي شهرداري انتقاد كرديد سال آينده آيا اين بودجه افزايش مي يابد؟
- همين الان ۴ درصد بودجه ما تمام شده و آقاي قاليباف تلاش مي كند متمم بودجه را به ما بدهد. با اين حساب همين الان هم بيش از ۴ درصد مي شود. آقاي قاليباف عزم خيلي جدي دارد كه اين اتفاق بيفتد.
* براي سال آينده اولويت كاري شما چه خواهد بود؟
- بحث تجديد ساختار كه همين امسال تمام مي شود تا متعاقب آن ساختار فرهنگي شهرداري را دگرگون كنيم. ما بايد سازمان را مأموريت محور تعريف كنيم و تاكنون موفق شديم روي واژه مديريت فرهنگي شهر تهران با هيأت امناي سازمان به توافق برسيم. در تلاش هستم GIS فرهنگي تهران را تهيه كنيم تا براساس آن ساختار جديد سازمان تنظيم شود. از طرفي يك اشكال عمده سازمان اين است كه عمر متوسط مديرانش ۲-۵/۱ سال است كه به سازمان خيلي ضربه زده است، چون كه با رفتن يك مدير و آمدن مدير ديگر كه نيازهاي فرهنگي شهر تهران تغيير نمي كند .دنبال آن هستيم كه با طراحي ساختاري بلندمدت در اين سازمان مانع از لطمه خوردن برنامه هاي سازمان بر اثر تغيير مديريت ها باشيم.
براي سال آينده در حوزه مديريت فرهنگي بايد فعاليتهاي خود را در بخش خدمات و محصولات فرهنگي، شبكه هاي فرهنگي و اماكن فرهنگي متمركز كنيم كه از خلأهاي فراوان در رنج اند. ما محصول قابل عرضه در اين حوزه ها نداريم مثل توليد سريالها و فيلم هاي سينمايي بلند و كوتاه، انيميشن، كتاب با موضوع آموزش زندگي شهري، حقوق و تكاليف شهروندي از جمله اين اقدامات است و در اين راستا از ظرفيتهاي در اختيار شهرداري از جمله فرهنگسراها، مؤسسات، اينترنت و روزنامه  همشهري استفاده مي كنيم. سراغ همه متوليان فرهنگي و مذهبي، نيروهاي بسيج، مساجد خواهيم رفت. وجود ۱۸ نوع مركز فرهنگي مثل حسينيه، مسجد، زينبيه و مدرسه و ... كه با اتصال اينها به يكديگر سعي در هم افزايي قدرت اين مراكز در جهت تقويت يكديگر خواهيم داشت. در كنار اينها توسعه فيزيكي فرهنگسراها نيز در دستور كار مان قرار دارد و از آنجايي كه معتقديم امكانات فرهنگي در تهران به طور عادلانه توزيع نشده درصدد هستيم توسعه خانه هاي فرهنگ، فرهنگسراها و موزه ها را به گونه اي تدارك ببينيم كه در فاصله كمي از محل خانه شهروندان امكان دسترسي مردم به اين اماكن فراهم باشد.

نگاه امروز
شهر و فرهنگ
دكتر ناصر كرمي
«شما مي گوييد شهر، و منظورتان انبوهي از آهن
و سيمان و خيابانها و پلها است. اما وقتي من مي گويم شهر موجود زنده اي را در نظر دارم كه مي تواند شاد و پرنشاط يا افسرده و رنجور باشد.
مي تواند سيمايي اميدبخش و پرانرژي يا مأيوس
و سردرگم داشته باشد.»
هانري لوكوردو بوزيه
قائل بودن روح انساني براي شهرها، البته منحصر به لوكوردو بوزيه نيست. صدها سال پيش از او، حكماي يونان و علماي ايراني نيز به اين نكته اشاره داشته اند كه گويي آنچه كه به ظاهر در شهرها مي  بينيم، در وراي خود صاحب يك روح پنهان است. روحي كه مي تواند به پيش رونده و خلاق همچون عصر طلايي شهرهاي بزرگ و مشهور يا نشسته و از پاي افتاده همچون دوره انحطاط همان شهرها باشد.
با اين همه، هنوز در ايران مراد از مديريت شهري، توليت خدمات مرتبط از قبيل جمع آوري زباله و ساماندهي ترافيك و حداكثر ساماندهي ساخت و ساز در شهر است و اين گمان وجود دارد كه مبناي سنجش برآورد ميزان موفقيت يك دوره از مديريت شهري، محاسبه ميزان بتن و سيماني است كه طي آن دوره به زمين تزريق شده و يا حجمي از تيرآهن و فولاد است كه آغشته به همين سيمانها در سطح شهر برافراشته شده است.
پيامدهاي حاكميت اين انگاره، خود موضوع بحثي مفصل است، اما دليل بروز آن را خيلي مختصر مي توان برشمرد: مديريت شهري در ايران ما بين ۲۶ سازمان و وزارتخانه تقسيم شده است كه فقط يكي از اين سازمانها، بله، يكي از آنها، شهرداري است. در نتيجه هيچ نهادي كه چشم انداز شهر را يكپارچه ببيند و توان اجراي برنامه جامعي براي ساماندهي متقارن و متوازن اين چشم انداز را داشته باشد،  وجود ندارد.
افزايش اختيارات قانوني شوراهاي شهر و واگذاري مسئوليت هاي بيشتر به شهرداري قطعاً مؤثرترين رويكرد براي اصلاح روند موجود محسوب مي شود .و البته نخستين قدم بايد برخورداري مديريت شهري از اختيارات و ابزارهاي افزونتر براي تاثيرگذاري در حوزه فرهنگ شهري باشد، وگرنه آن مي شود كه تاكنون بوده است؛ طرح هاي شهري به واسطه عدم مشاركت جدي و مسئولانه مردم با پرهزينه ترين وضعيت ممكن اجرا شده و حتي موارد بسيار بديهي همچون ضرورت رعايت مقررات ترافيكي و يا اعتنا به ساعت اعلام شده براي بيرون گذاشتن زباله ها هرگز به دلمشغولي جدي گروه پرشماري از شهروندان تبديل نمي شود.

سياست
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سينما
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  سينما  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |