شنبه ۱۷ دي ۱۳۸۴
سرپرستاني بدون سرپرست
زاهدا لدين سلگي
005805.jpg
وابستگي تاريخي
اگر سير تكاملي تاريخ را به طور سطحي در ذهن خود مرور كنيم، مي بينيم كه در اين سير تكاملي زنان هميشه در سايه مردان زيسته اند و تا وقتي كه يك زن ازدواج نمي كرد و تشكيل خانواده نمي داد از نظر جايگاه اجتماعي نسبت به ديگر همنوعان خود نوعي كمبود داشت كه به هيچ وجه نمي توانست بجز از راه ازدواج از راه ديگري آن را جبران كند و به نوعي زندگي كردن در سايه يك مرد در طول تاريخ براي همه زنان نوعي اجبار بوده است. البته وابستگي زن و مرد به همديگر نه يك مشكل كه يك موهبت و يك الزام است و اين وابستگي فقط مختص زنان نيست، در حقيقت به همان اندازه كه زنان به مردان احتياج دارند مردان نيز به زنان محتاج هستند و اين احتياج دو طرفه است، چرا كه اگر اين طور نبود مردان به سراغ زنان نمي رفتند و هيچ ازدواجي صورت نمي گرفت. حتي در اينجا جامعه مرد را مكلف كرده اول او نسبت به زن مورد نظرش اعلام نياز كند و با احترام و تواضع طي مراسم و تشريفات خاصي كه در جوامع گوناگون تا حدودي داراي تفاوت هايي است از او خواستگاري كند و از او بخواهد كه با همديگر زندگي مشتركي را تشكيل دهند. در اينجا تفاوتي كه بين زنان و مردان وجود دارد اين است كه اين وابستگي زنان را از نظر اقتصادي ناتوان كرده است كه ممكن است بعدها آنان را با مشكلات حادي مواجه كند.
هرچه تاريخ را ورق بزنيم و به زمان حال نزديك تر شويم اين وابستگي تاريخي كم رنگ تر مي شود و زنان به هويت مستقل خود نزديك تر مي شوند به طوري كه هم اكنون در كشورهاي غربي بسياري از زنان حتي بعد از ازدواج نيز از نظر اقتصادي متكي به مرد نيستند و خود داراي توان اقتصادي مستقلي هستند .در ايران به لحاظ وجود فرهنگ مردسالاري كه بر جامعه حاكم است استقلال اقتصادي زنان هنوز وجود ندارد و اگر زني همسر خود يا همان نان آور خانواده را به هر طريقي از دست بدهد دچار مشكلات فراواني مي شود كه همه زنان به راحتي قادر به مقابله با آن نيستند و چه بسا كه همين مشكلات اقتصادي معضلات و چالش هايي را براي آنان به وجود آورد كه به مراتب بدتر از مشكلات اقتصادي باشد كه باعث آن شده است.
زنان سرپرست خانوار در تعريف جامعه شناسي به بسياري از زناني گفته مي شود كه به دلايل متعددي مانند زنداني شدن يا از كار افتادگي همسر، طلاق، اعتياد همسر، فوت همسر و غيره سرپرستي خانواده خود را برعهده مي گيرند.
در حال حاضر حدود يك ميليون ۵۰۰ هزار زن سرپرست خانوار در ايران وجود دارد كه با احتساب هر خانوار حدود سه و دو دهم نفر، مي توان گفت كه جمعيتي در حدود چهار تا پنج ميليون نفر را در كشور زنان سرپرستي مي كنند. يافته هاي پژوهشي نشان دهنده روند فزاينده تعداد و نسبت زنان سرپرست خانوار طي سه دهه اخير است. به طوري كه در سال هاي ۱۳۵۵ ، ۶۵ و ۷۵ خانوارهاي زن سرپرست به ترتيب ۱/۳ ، ۷/۷ و ۴/۸ درصد كل خانوارهاي ايراني را تشكيل داده اند.
براساس سرشماري ۱۳۷۵ از بين حدود ۱۲ ميليون خانوار در كشور، بالغ بر ۴/۸ درصد آنان داراي سرپرست زن مي باشند كه اين آمار در حال حاضر از ۴/۹ درصد نيز فراتر رفته است. همچنين طي دهه گذشته همواره درصد فقر در خانوارهاي زن سرپرست بيشتر از خانوارهاي مرد سرپرست بوده است، به طوري كه در سال ،۸۰ درصد فقر در بين زنان سرپرست خانوار ۵/۱۷ درصد و در ميان مردان ۵/۱۴ درصد بوده است و زنان سرپرست خانوار به دليل جمعيت بيشتر كم سواد و تعداد شاغلان كمتر در خانواده جزو فقيرترين فقرا هستند.
همچنين تنها ۳/۳۳ درصد اين زنان بيمه بازنشستگي و يا مستمري بگير هستند و مابقي درآمد ثابتي ندارند. حدود ۴۱ هزار نفر نيز از زنان سرپرست خانوار كه تحت پوشش سازمان بهزيستي قرار دارند فاقد مسكن مناسب هستند كه اين رقم با تعداد ۱۳۰ هزار خانوار زن سرپرست شناسايي نشده كه تحت پوشش هيچ نهاد و ارگان حمايتي نيستند، به بيش از ۱۷۰ هزار نفر مي رسد. اين در حالي است كه ۱۷۰ هزار خانواده پشت نوبت مسكن، ۲۸ هزار پشت نوبت مستمري و خدمات موردي و ۳۵ هزار زن سرپرست خانوار نيز در پشت نوبت وام اشتغال هستند و بهزيستي با اعتبارت محدود خود سالانه بيش از ۳ هزار مددجوي جديد را نمي تواند به خانواده هاي تحت پوشش خود اضافه كند. اطلاعات موجود حكايت از آن دارد كه اكثر زنان سرپرست خانوار كم سواد بوده و از مهارت كافي برخوردار نيستند و به دليل افزايش سن و برعهده گرفتن مسئوليت زندگي قادر به اشتغال رسمي و ايجاد منبع پردرآمدي براي خود نيستند. اين گروه و قشر اجتماعي و اقتصادي از زنان را كه به عبارتي «بدون مردان» به راهبري، مديريت و تصميم گيري خانواده خود مي پردازند، اگرچه مي توان در ساير كشورها نيز مشاهده كرد ولي بررسي وضعيت كمي و كيفي اين گروه بيانگر ويژگي هاي خاصي است كه توجه ويژه اي را نيز مي طلبد.
ارقام مربوط به ساختار سني اين گروه از زنان حاكي است كه حدود ۲۶ درصد آنان در گروه سني ۲۵ تا ۴۴ سال، ۳۸ درصد بين ۴۵ تا ۶۴ سال و ۳۲ درصد نيز بين سنين ۶۵ ساله و بالاتر قرار دارند به بيان ديگر هرچه سن زنان افزايش مي يابد احتمال قرار گرفتن آنان در بين گروه زنان سرپرست خانوار بيشتر مي شود. دلايل عمده اين پديده بر اثر وقوع دو اتفاق است: نخست فوت همسر كه ۷۰ درصد اين گروه را به خود اختصاص مي دهد و در وهله دوم عامل طلاق است كه ۵ درصد آنان در شهرها و ۲ درصد در روستاها را دربرمي گيرد.
از كل خانوارهاي داراي سرپرست زن ۱۷ درصد از نظر اقتصادي فعال و ۵/۲۱ درصد داراي درآمد بدون كار بوده و فقط ۵/۵۵ درصد به عنوان خانه دار از نظر اقتصادي غيرفعال تلقي شده اند. اين وضعيت كه در بين زنان شهري بيش از روستايي عموميت دارد گوياي آسيب پذيري وضعيت اين دسته از زنان مي باشد. به بيان ديگر ۵/۶۲ درصد اين گروه از خانوارها فاقد فرد شاغل مي باشند و در اين ميان ۲۶ درصد داراي فقط يك نفر شاغل است. زنان سرپرست خانوار در مناطق شهري عمدتاً به عنوان متخصص با ۲۲ درصد، صنعتگر با ۱۸ درصد، كاركنان خدماتي و فروشنده با ۲۳ درصد، كارگر ساده با ۱۲ درصد و كارمندان امور دفتري و اداري با ۱۰ درصد مشغول فعاليت هستند. اين ميزان در مناطق روستايي عمدتاً به عنوان كاركنان ماهر كشاورزي با ۴۹ درصد، صنعتگر با ۱۹ درصد و كارگر ساده با ۱۲ درصد پراكنده است.
از ساير عوامل مؤثر بر وقوع پديده زنان سرپرست خانوار مي توان به وقوع پديده و مصيبت هاي اجتماعي از قبيل جنگ هشت ساله و ناامني هاي شغلي و ترافيكي در شهرها و جاده ها اشاره كرد كه قرباني خود را عمدتا از مردان مي گيرد. مرگ زودهنگام مردان نيز از ديگر دلايل تحميل سرپرستي خانوار بر دوش زنان است بي آنكه مقدمات و آموزش ها و سازوكارهاي لازم پيش بيني شده باشد.
يكي ديگر از دلايل گسترش پديده سرپرستي خانواده توسط زنان وجود اين گرايش فرهنگي و سنتي است كه از يك سو مردان بي همسر (خواه مجرد خواه بي همسر بر اثر فوت همسر يا طلاق) به ندرت به همسرگزيني از بين زنان بي همسر روي آورده و به دلايلي چون عدم قبول مسئوليت معاش فرزندان آنان و ميل به ازدواج با دختران دوشيزه! به سراغ اين گروه نمي روند. از سوي ديگر زنان بي همسر نيز گاه به دليل وفاداري به شوهر متوفاي خود يا ترس از آزار كودكانشان در ازدواج مجدد و دلايلي نظير اين تن به ازدواج مجدد نمي دهند.
بسياري از زنان سرپرست خانوار از فقدان يك چتر حمايتي و تأمين مالي رنج مي برند. فقدان تأمين اجتماعي براي بخش بزرگي از آحاد ملت به ويژه روستاييان، كارگران روزمزد و موقت، كاركنان مشاغل غيررسمي و فقراي شهري چنان ناامني به دنبال مي آورد كه با مرگ مردان نان آور و سرپرست خانوار بحران هاي پي درپي بنيان خانوارهاي تحت سرپرستي زنان را مي لرزاند. اين گروه از زنان به دليل نداشتن آموزش هاي اوليه با وقوع پديده بي همسري، ناگزير از ورود به بازار كار سياه، ناامن، پر از تبعيض و تعدي جنسي و شغلي مي شوند.
مشكلات زندگي زنان بدون مرد فقط مختص خود زنان نمي باشد بلكه در بسياري از موارد شامل فرزندان آنها نيز مي شود كه فرار كودكان از جمله دختران، كار كودكان در مشاغل سياه و غيررسمي، بزهكاري اجتماعي، محروميت از تحصيل و سوء تغذيه از جمله اين مشكلات است. با وجود مشكلات عديده اجتماعي و اقتصادي، بزرگ كردن فرزندان و تربيت صحيح آنها، تهيه مخارج تحصيل، پوشاك، مسكن، تفريح و ديگر مخارجي كه اجتناب ناپذير است، كار طاقت فرسايي است كه بسياري از زنان سرپرست خانوار در صورت نبود حمايت هاي دولتي نمي توانند از عهده آن برآيند و معضلات اجتماعي آنها و فرزندانشان را در معرض تهديد قرار مي دهد.
ازدواج موقت زنان سرپرست خانوار
ازدواج موقت زنان سرپرست خانوار كه عمدتاًَ به قصد تأمين معاش صورت مي گيرد در بسياري از موارد پنهاني صورت مي گيرد و اين نيز بنا به نوع نگرشي است كه جامعه نسبت به اين گونه ازدواج ها دارد، مخصوصا در مورد زنان كه اين وضعيت حادتر است. براي اين گونه زنان كه كمتر موقعيت ازدواج دايم براي آنها پيش مي آيد و يا اگر پيش آيد بعضي از آنها به دليل ترس از اذيت و آزار فرزندانشان توسط ناپدري تن به ازدواج دايم نمي دهند، ازدواج موقت ساده ترين گزينه قابل انتخاب است هر چند كه اين نوع ازدواج نيز مشكلات خاص خود را دارد و آنان مجبور هستند براي جلوگيري از انگشت نما شدن در بين دوستان و آشنايان،و نگراني از قضاوت منفي مردم نسبت به خود، هميشه ازدواج موقت خود را مخفي نگه دارند كه البته اين موضوع نيز كار ساده اي نيست.
سخن آخر
طرح توانمندسازي زنان از مجلس ششم همچنان در دست بررسي است و هنوز هيچ كس نتوانسته ايرادهاي اين طرح را برطرف كرده و آن را تصويب كند. طولاني شدن اين پروژه نشان دهنده اين است كه هنوز مسئولان با نگاهي جدي به مشكلات اين قشر آسيب پذير توجه ندارند. تصويب چنين طرح هايي مي تواند، گامي هر چند كوچك در رفع مشكلات زناني باشد كه مجبورند به تنهايي چرخ زندگي شان را بگردانند. زنان سرپرست خانوار استرس بيشتري نسبت به ديگر همنوعان خود دارند. تحقيقي كه بهزيستي استان تهران با همكاري معاونت پژوهشي دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي انجام داده، نشان مي دهد كه زنان سرپرست خانواده نسبت به ساير زنان ميزان استرس بيشتري را تجربه كرده و در مقابل از كيفيت زندگي پايين تري برخوردارند، همچنين اين گونه زنان از نظر سلامت رواني در وضعيت به مراتب بدتري نسبت به ديگر زنان قرار دارند و عمدتا يكي از علائم بيماري هاي رواني مانند افسردگي، اضطراب، وسواس و پرخاشگري در آنان به وضوح ديده مي شود. برگزاري آموزش هاي فني، حرفه اي و خدماتي مناسب و ويژه اين خانوارها به منظور خودكفايي و بهبود سلامت رواني آنها، ارائه راهكار مناسب اقتصادي معيشتي در زمينه استفاده از امكانات موجود براي خانواده آنها و ايجاد تسهيلات ويژه خوداشتغالي مانند راه اندازي بازارچه هاي تحت نظارت و حمايت سازمان بهزيستي و كميته امداد براي خانواده هاي زن سرپرست از جمله اقدامات مؤثر در زمينه حمايت هر چند اندك از اين زنان است.در نهايت اينكه با ترسيم اوضاع كلي اين گروه از زنان انتظار مي رود سازمان هاي دولتي و غيردولتي فعال در حوزه هاي اجتماعي بيش از پيش به بررسي مسايل، مشكلات و همچنين پيش بيني ساز و كارهاي حمايتي براي توانمندسازي و بسترسازي بيشتر براي اشتغال آبرومند و سالم آنان بپردازد. بي ترديد بي توجهي به اين قشر محروم با جمعيتي بيش از ۲ ميليون نفر به عنوان فرزندان و نسل آتي اين مرز و بوم مي تواند هزينه هاي انساني و اجتماعي سنگيني برجاي گذارد.

بازتاب
زندگي با آه در خفا
005808.jpg
چهارم مهر بود ، حتي يك صد توماني در كيفم نبود ، بطرف بانك مي رفتم و خدا خدا مي كردم كه ايكاش تو حسابم پولي ريخته شده باشد . نوبتم شد و دفترم را به متصدي بانك دادم تا ايشان شماره را به كامپيوتر داد قلبم تاپ تاپ مي كرد. مي ترسيدم بگه هيچي نيامده، ولي خوشبختانه اينطوري نشد، پرسيد چه كار كنيم؟ گفتم چقدر آمده؟ گفت ۱۲ تومان گفتم بدين و با هزار خجالت يواشكي پولو گرفتم. اومدم خونه يك هزار توماني به پسرم كه دانشجوي عمران بود دادم و يك هزار توماني به دخترم كه دانشجوي زيست شناسي است. ده هزار تومان بقيه را براي خرجي نگهداشتم تا چه مدت معلوم نبود. با خدايم صحبت مي كردم كه اي خدا به لطف و كرم تو ما تاكنون حتي يكبار به پزشك مراجعه نكرده ايم. و هميشه سلامت بوده ايم به ياري تو بچه ها مستقيما از پيش دانشگاهي به دانشگاه سراسري رفتند. كمك كن تا آنها بخوبي از آب و گل درآيند و دنبال سرنوشتشان بروند. تلويزيون را باز كردم كانال ۴ برنامه مورد علاقه ام را نشان مي داد. زندگي پرندگان. پرنده نر در فاصله چند متري از پرنده ماده و در حاليكه مضطربانه به اطراف نگاه مي كرد و مواظب جفت خود بود، در جمع آوري آذوقه براي جفت و جوجه هاي به دنيا نيامده سخت تلاش مي كرد تا جوجه ها به دنيا آمدند. حالا پا به پاي جفت ماده غذا در دهان جوجه ها مي گذاشت تا جوجه ها پر درآورده و كمي بزرگ شدند. آنوقت به آنها در پرواز كردن و شكار آنقدر كمك كرد و آموزش داد كه خود به تنهايي پرنده اي نر يا ماده بالغ و مستقل شدند و بهمان روش پدر و مادر توليد مثل كردند. خيلي دلم به حال خودم سوخت. چقدر خوشبخت بودم اگر پرنده بودم. من هرگز چنين جفتي بخود نديدم و همچنان در حسرت چنين جفتي فرزندانم را از بدو تولد به تنهايي بزرگ كردم. حتي ديدن مناظري مثل مردي بچه به بغل با خانمش، يا مردي منتظر در صف نان و داخل ماشين جلوي مدرسه، براي من حسرت برانگيز است بلي ما معجزه گران تاريخ هستيم. بسيار سري و محرمانه زندگي مي كنيم. اگر كنار يكديگر قرار بگيريم كلمه اي از زندگي خود را بازگو نمي كنيم. ما «زنان سرپرست خانوار» هستيم كه نه اجتماع ،نه مجلس، نه ارگاني و سازماني، صحبتي از ما نمي كنند و به ما و مسئوليت سنگين ما توجهي ندارند. ما واقعا بي گناه و مظلومانه به اين سرنوشت كشيده شده ايم. ما قربانيان تفسير خشك ماده ۱۱۳۳ قانون مدني هستيم كه زنان زيادي را روزبروز آواره مي كند كه نتيجه آن، پرخاشگري جوانان، افسردگي، اعتياد، بدرفتاري مردان در خانواده، فقر، فحشا، خودكشي و هزاران هزار معضل ديگر است. تفسير ماده ۱۱۳۳ در محاكم معمولا به نفع آقايان سوءاستفاده جو و تنوع طلب است و هيچ فايده ديگري ندارد. اين ماده مي گويد، آقايان مي توانند هر گاه دلشان خواست زنان خود را طلاق بدهند، زني كه چندين سال با شوهر زندگي كرده و مدير خانه و زندگي بوده و در تربيت فرزندان، خورد و خوراكشان و رتق و فتق امور زحمت ها كشيده ناگهان با يك حكم مطلقه مي شود و بچه ها هم كه بالغ شده اند مزاحم هستند چون آقا خيال ازدواج مجدد دارد. حالا اين زن و بچه كجا بخوابند؟ چه بخورند؟ رخت و لباسشان چي مي شود؟ دوا و درمانشان؟ خرج تحصيل فرزندان و اصلا سرنوشت و آينده آنها چه خواهد شد متأسفانه كسي به آن فكر نكرده.
هفته معلولين ،خانم نابينايي در تلويزيون صحبت مي كرد و مي گفت: دولت حتي بايد زمينه ازدواج ما را فراهم كند چون ما مثل انسانهاي عادي قلب داريم، احساس داريم و عاشق مي شويم. تو دلم گفتم خوشا به حالت كه مي تواني به عشق فكر كني من و امثال من فقط در اين مدت بيست و چند سال همچنان نگرانيم كه از گرسنگي نميريم.
بالاخره بار ديگر معجزه اي شد و اين بار ۹۵۰۰۰ تومان به حساب ما واريز شد كي؟
۲۲ آذر سه نفري جشني گرفتيم و مسبب اين ماجرا را دعا كرديم.
۲۹/۹/،۸۴ در كانال ۵ برنامه اخبار ۳۰/۶ خانمي جوان را نشان مي داد، ايشان در دادگاه كه از جمله شاكيان ماجراي جهيزيه سبز بود، خبرنگار از او سؤال كرد چقدر پول دادي به اين آقا كه فرار كرده، خانم در حاليكه بغض كرده بود گفت: ۱۰ ميليون، گفت: چرا دادي، گفت: براي اينكه سرپرستي نداشتم و براي امرار معاش تنها راهي كه به فكرم رسيد اين بود چون با ۱۰ ميليون كاري نمي توانستم بكنم.
كمي توجه كنيد گناه اين زن چيست حالا كه ۱۰ ميليونش را هم آقاي كلاشي گرفته و در رفته .اين خانم چكار بايد بكند ؟اين سرنوشت هزاران هزار زن سرپرست خانوار است كه در كشور ما وجود دارند و با معجزه زندگي مي كنند. آيا نمايندگان ما كه متأسفانه هيچ راه ارتباطي با آنان را نمي دانم يا مقامات مسئول نمي خواهند براي اين زنان و فرزندانشان فكري كنند و سر و ساماني به وضع آنها بدهند.
سيدفاطمه هاشمي تهراني

اجتماعي
اقتصاد
انديشه
سياست
سينما
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  سينما  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |