سه شنبه ۲۰ دي ۱۳۸۴
گفت وگو با سينا سرلك ـ خواننده موسيقي
آوايي از دوردست
000090.jpg
گفت وگو: مريم آهنگري
سينا سرلك آبان ماه ۱۳۶۱ در شهرستان اليگودرز متولد شد. موسيقي را از دوران كودكي زير نظر پدر و با ملودي هاي بختياري شروع كرد. ۷-۶ سال بيشتر نداشت كه در سريال تلويزيوني شاخه طوبي كه آن زمان از شبكه يك سيما پخش مي شد، ترانه اي محلي خواند. پس از آن جدي تر به موسيقي پرداخت. ساز تنبك را در شهرستان اليگودرز و با حسن جزايي شروع و براي تكميل از محضر جمشيد محبي استفاده كرد و سپس مدت شش سال خدمت زنده ياد ناصر فرهنگ فر بود.سرلك در چندين دوره جشنواره فجر مقام اول آواز و تنبك را كسب كرد. بعد از مدتي از طرف حاج قربان سليماني (استاد دوتار) به استاد شجريان معرفي شد و به مدت هشت سال رديف هاي آوازي و تكنيك هاي صداسازي را در محضر استاد كار كرد. در كنار آواز و تنبك مدتي هم نزد كيوان ساكت تار آموخت.
سينا سرلك در اسفند ماه سال ۱۳۸۲ از طرف سازمان ملي جوانان به عنوان جوان نمونه ايران در حوزه هنر انتخاب شد. وي در جشنواره فجر سال گذشته نيز شركت كرد و مورد تقدير قرارگرفت وهم اكنون نيز سرپرستي گروه سرلك را عهده دار است. سرلك اواخر آذر به عنوان خواننده اركستر ملي به رهبري فرهاد فخرالديني آواز و تصنيف هاي ايراني خواند و در جشنواره موسيقي فجر امسال نيز اين اركستر را همراهي خواهد كرد.گفت وگوي ما را با وي بخوانيد.

* گروه سرلك ازچه زمانيشكل گرفت ؟
- گروه سرلك از سال ۷۴ و به سرپرستي من تشكيل شد. اعضاي اين گروه سه نفر و متشكل از سپيده سرلك(خواهرم) و رضا سرلك (يكي از اقوام) است. ما كار را با سه نفر شروع كرديم و اعتقاد من بر اين است كه «يكي مرد جنگي به از صد هزار» خيلي لازم نمي دانم كه گروهي بيست نفره داشته باشم تا كار قشنگي ارائه كنم. تركيب بندي  سازها در زيبايي يك ملودي و كارگروهي بسيار مهم است. اگر افرادي كه در گروه فعاليت مي كنند حرفه اي كار كرده باشند، كار دلنشين مي شود. تا به حال كنسرت هاي سه نفره ما در شهرهاي مختلف خيلي مورد توجه قرار گرفته است. امسال براي شركت در جشنواره فجر رضا سرلك نبود. من با آقاي جابري كه از دوستانم بود صحبت كردم. او و گروهش ما را در جشنواره همراهي كردند. هيچ وقت دوست ندارم بخاطر يك نام كدورتي بين دو دوست خوب به وجود بيايد. به خاطر همين در جدول جشنواره نوشته شد، گروه سرلك به سرپرستي علي جابري.
* در گروه سرلك به دنبال چه مسيري هستيد و چه اهدافي را دنبال مي كنيد؟
- من اهداف بزرگي دارم، اما بايد زمينه اين اهداف فراهم شود. با توجه به اينكه گروه هايي كه در ايران كار مي كنند روز به روز افزايش پيدا مي كنند، فراهم شدن شرايط، سخت شده است. در حال حاضر قشر جوان به سمت موسيقي پاپ روي آورده اند و به اين علت كه در بخش موسيقي سنتي آثار خوبي توسط هنرمندان پخش و عرضه نمي شود، از تعداد طرفداران موسيقي سنتي كم شده است. مگر اينكه سالي يك بار استاد شجريان،  عليزاده و ديگر اساتيد بزرگ افتخارآفرين اين مملكت كار جديدي چه به صورت كنسرت و نوار ارائه دهند تا مردم خوب استقبال كنند.
انتخاب و نگاه موسيقي در كشور مقداري سطحي شده است. ما نبايد سطحي نگر باشيم و بايد به موسيقي سنتي خود عميق تر نگاه كنيم. اولين هدف من اين است كه موسيقي بختياري را رواج دهيم و از نابود شدن آن جلوگيري كنيم. به همين علت در فستيوال هاي مختلف و كنسرت هاي داخل و خارج از كشور شركت مي كنيم و به همين علت هم در سريال خانه اي در تاريكي خواندم، چون مربوط به قوم بختياري بود. در موسيقي سنتي هم اهدافي را دنبال مي كنيم كه با همكاري هنرمندهاي جوان، امكان پذير خواهد بود. اساتيد بزرگ هم بايد جوان هايي را كه تازه پا به عرصه موسيقي گذاشته اند حمايت كنند و توجه بيشتري به آنها نشان دهند. هنرمندان از لحاظ اقتصادي در تنگنا هستند و هيچ اطميناني به آينده شان نيست و امنيت اقتصادي ندارند.
مسئولين محترم در هر نهادي، كمك كنند زيرا اگر هنرمند از لحاظ اقتصادي ضعيف باشد، مسلماً به هنرش لطمه خواهد خورد. يعني بخاطر اقتصاد زندگي خود، مجبور است به سراغ توليد آثار تجاري برود. علت اينكه بسياري از هنرمندان خوب ما در سفره خانه هاي سنتي ساز مي زنند و مي خوانند اين است كه از لحاظ اقتصادي در زندگي خود مشكل دارند و همين مسئله صدمه بسيار زيادي به موسيقي سنتي ما مي زند و اينكه هنگام شام عده اي، گروهي موسيقي دان كه با زحمت درس هاي خود را يادگرفته اند در سفره خانه ها برنامه اجرا كنند، توهين بزرگي به موسيقي سنتي و اصيل ايراني است. به نظر من وضعيت هنر در كشور ما بايد ساماندهي شود و مثل نظام پزشكي ، يك نظامي از هنرمندها تشكيل دهيم، تا بصورت رسمي از طريق مجلس و ديگر مراجع وضعيت هنرمندها و هنر پيگيري شود. هنرمند بايد حقوق ثابت داشته باشد تا دغدغه مالي مانع از رشد فعاليت هنري وي نشود.
سومين مسئله اي كه مطرح مي شود اين است كه در اين كشور عده اي مي توانند كار كنند و عده اي خير. بعضي درآمد ميليوني دارند و عده اي خير و اينها سئوالاتي است كه جوابي براي آن ندارم.
موضوع ديگر مربوط به جشنواره هاي فجر ماست. چون اين جشنواره بين المللي است، گروه هاي خارجي هم شركت مي كنند كه براي سطح جشنواره خوب است. اما در حال حاضر به گروه هاي خارجي، بيشتر از گروه هاي كشور خودمان توجه مي شود. در اين جشنواره همه زحمت مي كشند. از شهرستان هاي مختلف با هزاران مشكل مي آيند و آنطور كه بايد به آنها توجهي نمي شود. اينها نكاتي هستند كه مسئولين محترم بايد توجه بيشتري نشان دهند.
در نهادهايي هم كه براي هنرمندان در نظر گرفته شده عملاً كاري انجام نمي شود. در خانه موسيقي اساتيد زيادي فعاليت مي كنند. اما اين خانه هنوز شكل كاملي نگرفته و جايگاه خود را پيدا نكرده است. ولي اساتيد تلاش مي كنند تا در اين خانه از هنرمند حمايت شود. خانه هنرمندان مكاني است كه براي هنرمندان تشكيل شده است ولي ما فعاليتي از اين خانه نمي بينيم و هيچ برنامه موسيقي در آن برگزار نمي شود. ممكن است در زمينه هاي ديگر مثل تئاتر فعال تر باشد، اما در قسمت موسيقي كاري انجام نمي دهد. مدتي پيش ما در خانه هنرمندان يك برنامه داشتيم، متأسفانه يك مانيتور روي صحنه نبود، تا نوازنده ها و خواننده ها صداي خود و سازشان را روي صحنه بشنوند. زيرا اگر هنرمندان صداي ساز و آواز خود را روي سن نشنوند ناهماهنگي بوجود مي آيد.
* به نظر شما موسيقي بختياري چه قابليت هايي دارد و براي شناخته شدن آن چه كارهايي بايد انجام شود؟
- پدر من يكي از محققين بسيار خوب در زمينه موسيقي بختياري است و تمام آداب و رسوم، فرهنگ ها و ملودي هاي مختلف بختياري را مي شناسد. موسيقي بختياري ناشناخته مانده. موسيقي بختياري از عشق و فراق صحبت مي كند و داستان هاي بسياري در اين موسيقي وجود دارد.
اين موسيقي قابليت هاي زيادي دارد حتي براي كشاورزي هم موسيقي به اسم (سبزه گري) داريم كه هنگام برداشت محصول مي خوانند. اين ملودي ها، نسل به نسل به دست ما رسيده و ما بايد تلاش كنيم تا اين موسيقي را معرفي كنيم. موسيقي بختياري دل انگيز و زيباست و بيشتر متخصصين خارجي به دنبال آن هستند. بسياري از رديف ها و دستگاه هاي ما از گوشه و رديف هاي موسيقي محلي نشأت گرفته است و از هر منطقه اي چيزي گرفته تا به شكل امروز رسيده است.
موسيقي مناطق ما، ريتم هاي بسيار زيبايي دارند و حرف هاي تازه اي كه هيچ گاه قديمي و كهنه نمي شوند مثل شعر حافظ كه هرگاه حتي اگر هزار سال بعد هم كه بخوانيد، حرف تازه اي براي گفتن دارد و به روز است. جوان هايي كه در مناطق مختلف زندگي مي كنند وظيفه دارند كه موسيقي محلي خود را گسترش دهند و به ديگران بياموزند.

نيم نگاهي به كارنامه اركستر موسيقي ملي ايران
فاضل جمشيدي- خواننده اركستر موسيقي ملي
حدود ۵/۱ سال پيش كه تحت عنوان «مباحث اجتماعي هنر» ميزگردهايي را در برنامه نيستان راديو فرهنگ با حضور جامعه شناسان، محققين و هنرمندان موسيقي برگزار مي نمودم، مباحث مختلفي مورد بحث و بررسي قرار گرفت و يكي از آنها... «دلايل عدم استمرار فعاليت گروه هاي موسيقي» در كشور بود كه از مناطق مختلف مورد گفت وگو قرار گرفت. دلايل مختلف اجتماعي، اقتصادي، مديريتي و حتي فردي مورد نظر بود.... آنجا گفته شد كه با اين روند احتمال تعطيلي و توقف فعاليت گروه هاي مختلف موسيقي وجود دارد كه اين پيش بيني تقريباً محقق شد... باز در ادامه همين بحث ها مواردي تحليلي از فعاليت ها و آثار توليد شده بر صحنه توسط «اركستر موسيقي ملي ايران» مورد بحث قرار گرفت و همان جا جمع بندي كرديم كه يكي از گروه هايي كه مي تواند و بايد ادامه حيات دهد و
روز به روز تقويت شود اين اركستر است... به دلايل مختلف و با در نظر گرفتن امكانات بالقوه و بالفعل اين اركستر، مباحث اين بود كه «اركستر موسيقي ملي ايران» مي تواند و بايد يكي از اركان اساسي موسيقي كشور محسوب گردد و به واقع يك موضوع ملي و همگاني در پروسه توسعه و به  ويژه توسعه فرهنگي تلقي گردد.
در سلسله مقالاتي كه در سال ۸۲ و در جريان برگزاري جشنواره موسيقي فجر در روزنامه همشهري چاپ شد، تحليلي كردم از مسائل مبتلابه عرصه هنر به ويژه موسيقي و مديران بخش هاي مختلف آن؛ آنجا نوشتم كه متأسفانه و علي رغم حضور بخش هاي مختلف و مديران مربوطه در مراكز تصميم گيرنده و اجرايي- برنامه ريزي درازمدت و استراتژيك در اين عرصه صورت نپذيرفته و به نوعي وجه غالب در موسيقي و مديريت آن روزمر گي بوده و در مقاطعي كه ضرورت هايي به وجود آمده گروه هايي چند در سطوح كيفيتي متفاوت در جشنواره اي، فستيوالي يا مناسبتي گردهم آمده اند و مجدداً پراكنده. مي ماند برنامه هاي سالانه برخي گروه ها در تالار وحدت كه معمولاً طي ۲ شب اجرا مي گردد؛ با نگراني فراوان از اين كه مخاطب كافي خواهند داشت يا خير؟ اين بدان معني است كه اين ميزان فعاليت گروه ها به هيچ وجه متناسب با نياز جامعه نبوده و عملاً فعاليت هايي خودجوش تلقي مي گردد. مي ماند گروه هايي خاص در بخش سنتي و محلي چون كامكارها كه ساختار خاص خود را دارد و همبستگي و انگيزه هاي منحصر به فردي كه آن هم بيش از داخل به مخاطبينش در خارج از كشور مي انديشد.
با نگاهي گذرا به وضعيت موجود گروه هاي موسيقي در كشور و ضرورت حفظ و افزايش موسيقي ملي اولين نتيجه اين خواهد بود كه به سرمايه هاي فعلي مان بينديشيم و آن را حفظ نماييم؛ به سرمايه اي چون «اركستر موسيقي ملي ايران» كه با افت وخيزهاي مختلف و فراز و نشيب هاي فراوان طي چند سال گذشته فعاليت خود را ادامه داده و با مخاطبينش ارتباط خوبي نيز برقرار كرده است.
ممكن است كساني از روي دلسوزي و مهر و نگراني از آينده موسيقي كشور بر فعاليت هاي اين اركستر نقدي كنند و انتقاداتي چند، اما هر از گاهي دوستاني كه از دور هم دستي بر آتش ندارند! با نگاه و كلام شان و با قلم و استفاده از فرصت هايي كه در اختيارشان گذاشته مي شود تحليل هايي را ارائه مي دهند كه به شدت با واقعيات تناقض دارد. انصاف و واقع بيني حكم مي كند كه يك منتقد و يا تحليل گر بر مبناي واقعيات موجود قلم بزند و نه خيالات و انتظارات و توهمات خويش! واقعيت اين است كه دوام و استمرار فعاليت هاي چندساله اين اركستر كه كمترين تغييرات را در اعضاي متشكله خود داشته مرهون حضور پرانرژي، دلسوزانه، با همت صادقانه و صميمانه فرهاد فخر الديني بوده و به شهادت كساني كه از ابتدا با اين اركستر همراه بوده و حضور طولاني داشته اند، عوامل فراواني بودند كه به راحتي باعث تعطيلي و توقف فعاليت هاي اين اركستر مي توانستند شوند، واقعيت اين است كه با وضع موجود و گذشته مديريت موسيقي در كشور كه داراي ضعف هايي در بخش هاي تصميم سازي و اجرايي بوده و هست... اجراي حدود ۲۰۰ قطعه موسيقي با خوانندگان مختلف كار سخت و طاقت فرسايي است، واقعيت اين است كه اگر نكوشيم با اصلاح تدريجي امور و با حفظ و نگهداري سرمايه هاي ملي در عرصه فرهنگ و هنر اين گونه درخت را آبياري كنيم و مراقبت، پاييزي زودرس خواهيم داشت. واقعيت ديگر اين كه برخي دوستان كه نيم نگاهي هم به زحمات، تلاش ها و دستاوردهاي مجموعه همكاران اركستر موسيقي ملي ايران اعم از اعضاء، رهبر و عوامل اجرايي ندارند و تنها به برخي ايرادات كه وجود آن مستلزم هرگونه كار اجرايي است مي پردازند... دور از آتش اند و دستي هم بر آن ندارند و قطعاً نمي دانند كه چه ميزان دشواري در امور اجرايي و پروسه اين گونه امور وجود دارد و چه انرژي و تواني صرف مي گردد...
قطعاً نگاه نقد نگاه زيبايي است چرا كه به اصلاح منجر مي گردد و چرا كه نگاه نقاد به زيبايي است اما نگاه منفي به هر دليل! كه باشد مذموم و ناپسنديده است و آن  هم در عرصه فرهنگ و هنر كه خود داراي آسيب هاي جدي است و به اندازه كافي مورد هجوم و سرزنش اين و آن.
باور كنيم كه دوستداران عرصه فرهنگ و هنر به ويژه موسيقي از مزمت كنان آن كم كارترند و بپذيريم كه مصلحت انديشي و سكوت ما فرصت هاي زيادي را در اختيار عيب جويان قرار داده و مي دهد كه «از آنچه جستني است نجويند غير عيب وز آنچه خوردني است فقط غبطه مي  خورند...»
مايي كه حضور نسبتاً طولاني تر در كنار اركستر داشتيم و داريم و دستي هم بر آتش! مي توانيم حدس بزنيم كه برخي دوستان عيب جو و خرده گير ما از چه رنجيده اند؟ آنان تنها به خود انديشيده اند! و بهانه جويي مي كنند كه چه و چه؟! در حالي كه اگر كلان تر بينديشيم و بدانيم كه گوهر گرانبهاي موسيقي ايران را چه خطراتي تهديد مي كند و غفلت و سهل انگاري و خودبيني هاي ما چه آثار مخربي در پي خواهد داشت؟ و اگر بدانيم كه چه جايگاه و مقامي در ميان فرهنگ هاي مختلف جهاني داريم و باز اگر تصور كنيم كه اين گوهر گرانبها كه ما در كنارش نشسته و قدرش را نمي دانيم چه ارزش و بهايي دارد؟! اين گونه عمل نخواهيم كرد و دقت كافي را در هرگونه اظهار نظري خواهيم داشت؛ آن  هم در خصوص اركستري كه فعاليت آن يكي از راهكارهاي حفظ موسيقي ملي ماست. تاريخ نشان داده كه قدر سرمايه هاي ملي مان در عرصه هاي مختلف را اگر ندانيم مصداق معني پر نغز و انديشمندانه و پر خرد اين يادگار گرانبهاي شعر و ادب فارسي مي شويم كه:
جزاي آن كه نگفتيم شكر روز وصال
شب فراق نخفتيم لاجرم ز خيال
تو در كنار فراتي نداني اين معني
به راه باديه دانند قدر آب زلال

گزارش
بزرگداشت مراسم زنده ياد ايرج بسطامي در تالار وحدت
000087.jpg
پنج شنبه گذشته، به مناسبت دومين سال جان باختن زنده ياد ايرج بسطامي در زلزله بلاخيز بم، مراسمي در تالار وحدت برگزار شد. مراسمي كه جوشيده از احساس دين دوستان و همراهان مرحوم بسطامي به وي و آثارش بود. پي گير اين مراسم، همانند مراسم سال گذشته خواهر كوچكتر زنده ياد بسطامي، بانو فاطمه بسطامي و برادرش، محمدعلي بسطامي بودند كه با همراهي استاد پرويز مشكاتيان و جمعي از شاگردان و همراهان استاد در گروه عارف، از جمله كيوان ساكت و بهرام ساعد و بهداد بابايي و نيز جناب بهمن بوستان صورت تحقق به خود گرفت.
در ابتداي مراسم بهمن بوستان، پژوهشگر موسيقي درباره بسطامي سخن گفت و سپس پرويز مشكاتيان، آهنگساز نامي كه عمده آثار خوانده شده توسط بسطامي از سوي وي آهنگسازي شده بود، به بيان  نظرات خود درباره مرحوم بسطامي و نيز وضعيت كنوني موسيقي پرداخت.سخنان خواهر زنده ياد بسطامي و اجراي تكنوازي سه تار در آواز دشتي از سوي بهداد بابايي و دونوازي سنتور و تمبك (زنگي _ اسحاقي) از ديگر بخش هاي برنامه بود.در ادامه گروه آبيدر به سرپرستي بهرام ساعد دو تصنيف «نفس باد صبا» و «اي مجلسيان» (از ساخته هاي مشكاتيان كه مرحوم بسطامي آنها را در نوار مركب افشاري خوانده بود) را خواند. پايان بخش برنامه ها اجراي گروه وزيري به سرپرستي كيوان ساكت بود كه آثاري از ساخته هاي ساكت و مشكاتيان (اجرا شده توسط مرحوم بسطامي) را بازنوايي و بازخواني كردند.فاطمه بسطامي در گفت وگويي با همشهري ضمن قدرداني از حضور علاقه مندان استاد، چه تماشاگراني كه ساعت ها در طبقات مختلف سرپا ايستادند و چه دوستان و هنرمنداني كه در گذشته با مرحوم بسطامي كار كرده بودند، گفت: به دليل كمبود وقت نتوانستيم فيلم مرحوم بسطامي را پخش كنيم و برخي از برنامه ها هم اجرا نشد.
گزارش همشهري حاكيست كه بسياري از علاقه مندان از زمان در نظر گرفته شده ناراضي بودند؛ ساعت ۵/۳ روز قبل از تعطيل و آن هم پيش از اجراي نمايش زكرياي رازي. همين ضيق وقت سبب شد كه برخي از برنامه ها اجرا نشوند و از سوي ديگر تماشاگران و مجريان برنامه زنده ياد بسطامي با تذكرهاي پياپي اتاق فرمان مبني بر كوتاه و كم كردن برنامه ها مواجه شوند. در هر حال برنامه اگر چه با همت جمعي از دوستداران ايرج، و به خصوص حضور جناب مشكاتيان وزانت خاصي پيدا كرده بود، اما به دليل اختصاص زمان نامناسب، رضايت خاطر بينندگان و مراجعه كنندگان را آنچنان كه بايد جلب نكرد.

هنر
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
علم
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |