|
|
|
|
نماي نزديك
ملاقات با هشت پا
كسي نمي داند چه اتفاقي افتاد كه داوودنژاد اين تصميم را گرفت. او كه با نياز قابليت هايش كشف شده بود، بعد از چند سال آزمون و خطا با مصائب شيرين مسيري را آغاز كرد كه در نهايت به بچه هاي بد ختم شد. واقعا چه كسي فكر مي كرد فيلم هاي بعدي او ملاقات با طوطي و هشت پا باشند؟
احسان ميلاني - هشت پا ادامه ملاقات با طوطي نيست، ولي به نوعي تكميل كننده آن است؛ فيلمي كه درباره اش گفته اند لكنت هاي بياني ملاقات... را ندارد، البته تعبير درست تر اين است كه بگوييم كمتر دارد. هشت پا هرچه باشد به آشفتگي ملاقات... نيست. پيداست كه داوودنژاد آن را با تمركز و پختگي بيشتري ساخته و از تجربه ملاقات... به خوبي بهره گرفته است. اينها قبول، اما آيا هشت پا فارغ از همه اين مسائل، فيلم خوبي هم هست؟ به لحاظ فني مي شود به دستاوردهاي قابل توجه اصغر رفيعي جم در فيلمبرداري و حتي اجراي خوب و حرفه اي داوودنژاد در برخي سكانس ها اشاره كرد. هشت پا حاصل همكاري گروهي كاملا حرفه اي است، اما آنچه باعث شده زحمت فراواني كه در ساختش كشيده شده، به چشم نيايد، ذهنيات تازه داوودنژاد است؛ ذهنياتي كه با ملاقات... شروع شد؛ اينكه مي توان با گرته برداري از اكشن هاي هاليوودي آنها را با مضامين اجتماعي روز پيوند زد. تا اينجاي كار ايرادي وجود ندارد. مشكل از جايي شروع مي شود كه داوودنژاد از چسب مناسبي براي پيوند ميان فيلم هاي تارانتينو و معضلات روز جامعه استفاده نمي كند.
به همين خاطر فيلم در بهترين لحظاتش هم باورپذير نيست و همه چيز قلابي و تصنعي به نظر مي رسد.
هشت پا مثل سلفش ملاقات... ، فيلم عجيب و غريبي است. اين ميزان غرابت هرچه هست از ذهني ناآرام و مغشوش نشات گرفته. مشكل از جايي شروع مي شود كه قصد مي كنيم فيلمي كاملا حرفه اي بسازيم. حرفه اي مثل بهترين محصولات سينماي آمريكا، ولي چنين فيلمي را با همان روشي كارگرداني مي كنيم كه فيلم هاي تجربي مانند مصائب شيرين و بچه هاي بد را ساخته ايم؛ بدون فيلمنامه مدون و اتكا بر بداهه پردازي و آنچه پيش آيد خوش آيد . اين روش اگر در مصائب شيرين ، بچه هاي بد و حتي بهشت از آن تو جواب مي داد و به خوبي با كيفيت تجربي آنها تناسب مي يافت، در فيلمي مثل ملاقات با طوطي و هشت پا دستاورد قابل توجهي را به ارمغان نياورده است. اين ميزان انرژي كه در اجرا صرف شده، اگر در مرحله نگارش فيلمنامه خرج مي شد، حتما نتيجه بهتري به دست مي آمد.
و يك نكته حاشيه اي: جنس بازي هاي دو فيلم اخير داوودنژاد به شدت اغراق آميز است. اينكه چرا داوودنژاد به چنين نتيجه اي رسيده و به اين سطح از بازي ها رضايت داده، يك مسئله است؛ بلايي كه سر يكي از بهترين بازيگران سينماي ايران آمده.
|
|
|
طنين موسيقي ايراني
|
|
جشنواره موسيقي فجر هفته گذشته در تهران برگزار شد؛ با همه حواشي و حرف هاي درست و نادرستي كه درباره اش زده شد
ماهور نبوي نژاد
بيست و يكمين جشنواره موسيقي فجر برگزار شد، با همه آن حرف و حديث هايي كه پيش از هر جشنواره و فستيوالي در ايران زده مي شود، باوجود همه اين حرف ها كه جشنواره موسيقي فجر برگزار نمي شود، بد و خوب است، اين مي آيد و آن نمي آيد، آواي انواع موسيقي (سنتي، نواحي، كلاسيك و ...) در هفته گذشته در
گوشه گوشه تهران طنين انداخت
پس از اعلام فراخوان جشنواره از سوي دفتر موسيقي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ، ۱۳۰ گروه موسيقي براي حضور در جشنواره موسيقي فجر اعلام آمادگي كردند.
در اولين نام نويسي، استقبال گروه هاي موسيقي شهرستان ها بسيار چشمگيرتر بود و 66گروه موسيقي استاني ثبت نام كردند. اين استقبال به حدي بود كه مسئولان جشنواره موسيقي فجر در دفتر موسيقي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به تكاپو افتادند تا سالن هاي بيشتري براي اين جشنواره فراهم يا كرايه كنند.
در سال هاي قبل، جشنواره موسيقي در سالن هاي رودكي، تالار وحدت، تالار فرهنگ، سالن مجموعه آزادي و سالن خليج فارس فرهنگسراي نياوران برپا مي شد. امسال نيز برخلاف وعده هايي كه مسئولان درباره افزايش سالن ها داده اند، برنامه هاي جشنواره در تالارهاي رودكي، وحدت، بنياد آفرينش هاي هنري نياوران و فرهنگسراي بهمن برپا شد.
آذربايجان شرقي، اصفهان، كرمانشاه، لرستان، خراسان رضوي، آذربايجان غربي، گلستان، كردستان، مازندران، فارس، گيلان، همدان، چهارمحال و بختياري، خوزستان، سيستان و بلوچستان، مركزي، خراسان شمالي و ايلام، استان هايي هستند كه گروه هاي آنان در اين جشنواره برنامه اجرا كردند.
تنوع موسيقي نواحي و محلي يكي از مايه هاي مسابقات فرهنگي و هنري در سرزمين ماست و حضور چندين گروه موسيقي از هر استان، غناي موسيقي نواحي را نشان مي دهد.
اجراي موسيقي نواحي با برنامه عاشيق هاي آذربايجان در اولين روز جشنواره در فرهنگسراي بهمن آغاز شد و تا آخرين روز جشنواره با اجراي دو يا سه برنامه از گروه هاي موسيقي نواحي ادامه داشت.
همزمان با نواخته شدن سازهاي محلي در فرهنگسراي بهمن در مركز شهر، گرو ه هاي خارجي شركت كننده در جشنواره، موسيقي سرزمين خود را در تالار وحدت مي نواختند و معرفي مي كردند. در اين بخش نيز از آنجايي كه حق تقدم با اقليت هاي ديني مقيم ايران بود، گروه سمن بويان و گروه آواي مهرباني به ترتيب اولين و دومين برنامه در اين بخش را اجرا كردند. اما موسيقي سنتي ايراني برخاسته از فرهنگ و سنت ايراني است و اگر همه گروه ها براي معرفي و ابراز وجود خود در اين جشنواره شركت كرده اند، گروه هاي موسيقي سنتي براي ارتقا و رشد اين موسيقي تلاش مي كنند.
در نخستين روز جشنواره، گروه موسيقي خنيا به سرپرستي پري ملكي در دو بخش آواز اصفهان و ماهور و آواز دشتي و افشاري با عنوان شرح درد اشتياق در فرهنگسراي نياوران برنامه اجرا كرد. در تالار وحدت اركستر موسيقي سنتي هنرنمايي كرد.
حضور زنان در گروه هاي مختلف موسيقي در جشنواره را نيز نبايد ناديده گرفت. علاوه بر گروه خنيا به سرپرستي پري ملكي كه در بالا گفته شد، سرپرستي گروه آواز را نيز نسرين ناصحي و شهلا ميلاني برعهده داشتند. در سومين روز جشنواره، گروه پريرخ با صداي پري زنگنه در تالار وحدت روي صحنه رفت.
در بخش كلاسيك، قطعات موسيقي محلي ژاپني با همخواني پيمانه فولادوند و نازلي بخشايش اجرا شد و نمونه هايي از حضور فعال و هنرمندانه زنان را در بخش هاي مختلف جشنواره در هفته گذشته مي شد ديد.
سومين روز جشنواره در تالار وحدت، روز ملي ايران بود. اركستر موسيقي ملي به رهبري فرهاد فخرالديني و تكنوازي تار راميز قلي اف با اجراي قطعاتي به نام اي ايران با صداي سينا سرلك و فاضل جمشيدي روي صحنه رفت.
از سوي ديگر در بيست و پنجم و بيست و هفتم دي ماه با اجراي برنامه ويژه اي توسط اركستر سمفونيك تهران، حال و هواي جشنواره موسيقي فجر فراملي و جهاني شد.
اين دو اجرا به ترتيب در فرهنگسراي بهمن و تالار وحدت برگزار شد و اركستر سمفونيك تهران به اجراي سوئيت ايراني در شش قسمت از ساخته هاي دكتر حسن رياحي پرداخت. اين قطعه براي اركستر سمفونيك در شش پارت تنظيم شده و گروه كر مركز موسيقي و گروه كر بچه هاي 5ساله اركستر موسيقي پارس، اركستر سمفونيك تهران را همراهي مي كردند.
در آخرين بخش (پارت ششم) كودكان پارس با لباس هاي محلي سراسر دنيا روي سن آمدند.
اين پارت كه به اجراي قطعه بني آدم اعضاي يكديگرند از اشعار سعدي اختصاص داشت، با هدف صلح جهاني اجرا شد و همانند سمفوني شماره 9 بتهوون با محوريت صلح اقوام مختلف دنيا و همراهي كودكاني كه پرچم كشورهاي مختلف را به دست داشتند، اجرا شد.
رهبري اين برنامه را كه از جذاب ترين برنامه هاي بيست و يكمين جشنواره موسيقي فجر بود، لوريس چكناواريان به عهده داشت.
از ده ها برنامه اي كه در طول يك هفته برپايي جشنواره موسيقي فجر اجراشد كه بگذريم، به بخش پژوهش جشنواره مي رسيم كه همزمان و در كنار اجراهاي اركسترها و گروه ها در حال پيگيري بود.
در بخش پژوهش، مباحث موردنظر صاحب نظران و كارشناسان موسيقي كشور در 4 گروه نواحي، موسيقي رديفي دستگاهي، موسيقي روز و موسيقي كلاسيك مطرح و بررسي شد.
در بخش نواحي كه زيرنظر دكتر حميدرضا اردلان بود مقوله هايي نظير منظومه هاي طبري، گيل و ديلمان، منظومه هاي خراسان (دري، تركي و كرمانجي)، منظومه هاي كردي، لري و بختياري، منظومه هاي بلوچي، منظومه هاي آذري و تركمني و منظومه هاي عربي (مذهبي، تغزلي و حماسي) بررسي شدند.
بخش موسيقي روز نيز روي دو بحث عمده يعني نسل جوان و موسيقي روز، جاذبه ها و آسيب ها و روند تحول موسيقي روز و چشم انداز آينده متمركز شد كه دكتر محمدسرير ، مديريت بحث ها را بر عهده داشت.
بداهه نوازي در موسيقي ايراني از جمله مباحث مهمي است كه در سه روز از جشنواره به همراه موضوعاتي چون سبك هاي نوازندگي كمانچه (باقرخان) و شيوه هاي آوازي در موسيقي ايراني در بخش موسيقي رديفي دستگاهي با حضور داريوش پيرنياكان مورد بحث و بررسي قرار گرفت.در بخش پژوهش موسيقي كلاسيك نيز وضعيت موسيقي كلاسيك در ايران، فعاليت هاي آهنگسازان موسيقي كلاسيك، موسيقي كلاسيك در جامعه ما، موسيقي و عرصه فعاليت هاي حرفه اي و امكانات اجرايي موسيقي كلاسيك زيرنظر دكتر شاهين فرهت بررسي شد.
حضور پررنگ و گسترده گروه هاي مختلف موسيقي سنتي، كلاسيك و نواحي و كارشناسان و صاحب نظران اين حوزه ها در بيست و يكمين جشنواره موسيقي فجر مانع كنار رفتن هنرمندان موسيقي مذهبي شد و يادمان مرحوم رحيم موذن زاده اردبيلي به عنوان يكي از بخش هاي ويژه جشنواره موسيقي، بهانه اي براي پرداختن به موسيقي مذهبي بود.
در اولين برنامه اين بخش، دكتر كزازي و آرش اوستا درباره سخنوري، آيين ها و نقل هاي كهن مذهبي سخنراني كردند.
در اين شب مصطفي سعيدي از بروجرد، حمله حيدري و منقبت خواني و عاشق اميرحسين جدي فرد از منطقه قشقايي فارس با كمانچه نقل ابراهيم و اسماعيل را اجرا كردند. همچنين خيوه چي از گنبدكاووس با دوتار به محاكه خواني، شوق علي از دزوكرد منقبت خواني، درويش محمد عارفيان از كاشمر به پرده خواني و مرشد احسان گلچين از اصفهان به زنگ و ضرب زورخانه پرداختند.
در روز دوم (22 دي ماه) موضوع زبان، معماري و موسيقي (اذان) با سخنراني بهرنگ مجيدي، محمدرضا اصلاني، هادي سعيدي كياسري و با اجراي سه تار محمد اسدي مورد بحث و بررسي قرار گرفت.
الحان، آواها و نواهاي عبادي (منقبت خواني، چاووش خواني، بحر طويل، مناجات، ورد، مداحي، مولودي خواني و...) با سخنراني هوشنگ جاويد و حاتم عسكري روز سوم (23 دي ماه) بررسي شد. به علاوه در همين روز نورمحمد درپور از تربت جام با دوتار، معراج نامه خواني كرد. در ادامه، عباس بهاري از منقبت خواني و چاووش خواني (آواز ستايشي و نيايشي) و محمد ايران بروجردي از گلدسته خواني گفتند. غلام مارگيري و عباس سماعي از ميناب هرمزگان با اجراي دف، نحله هاي فلسفي مولودي خواني را به صحنه بردند. همچنين در پايان همين شب نيز حسام اگزارزاده با رباب، بيت خواني عربي را اجرا كرد.
پايان بخش ويژه كه شنبه 24 دي ماه برگزار شد به موضوع بررسي ويژگي اذان موذن زاده اردبيلي اختصاص داشت كه علي معلم و هادي كياسري درباره اين موضوع سخنراني كردند.
توصيف و تشريح كامل و جامع جشنواره موسيقي فجر به آساني مقدور نيست، زيرا از سويي ده ها برنامه شنيدني و جذاب موسيقي را در دل خود جاي داده كه هر فردي با هر سليقه اي را راضي مي كند و از طرف ديگر بزرگ ترين گردهمايي هنرمندان اين حوزه در كشور محسوب مي شود.
حضور علاقه مندان در تمام برنامه هاي جشنواره موسيقي فجر آزاد بود و حالا كه همه گروه ها روزهاي استراحت را پشت سر مي گذارند، حسرت براي آنهايي باقي مي ماند كه از ديدن و شنيدن و لذت بردن از اين هنرنمايي ها غفلت كردند.
|
|
|
يادداشت
آگاهي آموزش
امير بهاري
يك: چندي پيش در يكي از روزنامه هاي صبح مطلبي به قلم عبدالحسين مختاباد راجع به كنسرت موسيقي استاد شجريان منتشر شد. با استناد به استدلال هاي علمي اين مطلب و صرف نظر از چند نكته، مي توان از آن به عنوان نمونه اي خوب در نقد موسيقي ياد كرد. نوشته شدن آن مقاله از معدود اتفاق هاي اينچنيني در موسيقي ايران است؛ اينكه آوازخواني كه جزو خوانندگان مطرح موسيقي اصيل ما محسوب مي شود از خانه خود بيرون مي آيد، دست به قلم مي شود
( يعني توانايي دست به قلم شدن دارد) و يك كنسرت مهم را بررسي مي كند. درست است كه اين تنها نمونه نيست اما طي يك سال مگرچند مقاله معتبر علمي از موسيقيدانان ما منتشر مي شود؟ آيا به تعداد انگشتان دو دست مي رسد؟ اغلب مطالبي كه حتي در ماهنامه هاي تخصصي منتشر مي شود ، يا گزارش است يا تاييدها و تكفيرهايي بدون ارجاعات علمي.
دو: مختاباد پس از چند سال فعاليت حرفه اي در موسيقي سنتي و ارائه چند اثر و پس از آنكه حضور خود را در موسيقي تثبيت شده مي ديد، به طور معمول نياز به آموختن را نبايد حس مي كرد ولي براي تحصيل، چند سال از فضاي موسيقي ما فاصله گرفت و به سفر رفت. اين روحيه دانش جو بودن در فرهنگ ما آنقدر نادر شده است كه وقتي از جانب هنرمندي در ايران سرمي زند، حتي بدون آگاهي از بازده واقعي آن، اسباب شگفتي است.
اين شگفتي هم دليل بسيار ساده اي دارد؛ در موسيقي و اصولا هنر ما متاسفانه باب شده كه تا توانستي از خود اثري ارائه (عمومي) بدهي، بخش اصل راه را رفته اي و بقيه راه، ساده است.
اين درست عكس تئوري هاي واقع بينانه در حيطه هر چيزي است كه علم در آن نقش دارد و در زندگي بشر علم در همه چيز نقش دارد؛ حتي در نبوغ. در ايران يك موزيسين با ارائه عمومي اولين اثر خود به اين باور مي رسد كه من حالا ديگر هستم و ديگر تلاشي نمي كند براي افزايش دانايي خود در قبال مديومي كه در آن اثر ارائه كرده است.
سه: استاد شجريان، عليزاده و كلهر با تجربيات چندين ساله در دنياي موسيقي سنتي دست به ساخت اثري تجربي زدند. هنرمند ديگري مي آيد و تلاش آنها براي ارائه اثري با فرم موسيقي امروزي را پرده برداري مي كند. منظور اين نيست كه كسي جز او اين موضوع را نفهميده ولي اوست كه در يك رسانه عمومي، تلاش آهنگسازان در ارائه اثري با فرم پست مدرن( از ديد خودش) را بررسي مي كند.
باتوجه به اينكه هنر موسيقي اصولا مديوم سختي در حيطه نقد و بررسي است (خب، انتزاعي ترين هنر است) و نياز به دانش بالايي دارد تا نقدي قانومند و علمي در مورد آن صورت بگيرد، وقتي عبدالحسين مختاباد دست به اين حركت مي زند براي مجريان اين اثر جاي خوشحالي است كه يك نفر از درون به موسيقي آنها به طور علمي نگاه كرده؛ آن هم از اين دريچه كه موسيقي آنها مي خواهد در دنياي موسيقي پست مدرن جاي بگيرد.
بسياري از كهنه كاران موسيقي سنتي ما اينگونه تجربيات را به خطارفتن مي دانند و دلايل علمي - سنتي خودشان را هم دارند. دعواي قديمي هم ميان آنها و گروه مخالف وجود دارد. واقعا نمي توان گفت كه كدام گروه به طور قطعي درست مي گويند. مسئله ما هم اين نيست. اما وقتي آوازخواني مطرح از مدخلي اينچنيني اجراي كنسرت بزرگترين استاد زنده آواز ايران را نقد مي كند و باتوجه به اينكه او از سفر با اندوخته هايي ديگر باز آمده و نقد او در دنياي كه طراحي مي كند منطقي است، به نظر مي آيد اين موسيقي نياز به نگاه هاي متفاوت از درون و بيرون خود به خود دارد و اين مهم جز با آگاهي ميسر نمي شود.
چهار: پاي سخنان بسياري از بزرگان موسيقي مان كه بنشينيم همگي در يك موضوع اتفاق نظر دارند؛ برخي از نسل جواني كه گرايش به موسيقي دارند بي سواد بارآمده اند. هنرستان موسيقي كه زماني هنرمندان برجسته اي از جمله حسين دهلوي مديرش بودند و از آن چهره هايي همچون اردشير روحاني، اسماعيل تهراني و... فارغ التحصيل شدند، ديگر به هيچ وجه، آن بازده را ندارد؛ حتي دانشكده هاي موسيقي هم نسل پژوهشگر و سخت كوشي را تربيت نمي كنند. تفكر يك شبه ره صدساله رفتن در پس ذهن علاقه مندان جوان موسيقي سايه شومي انداخته است و وارد شدن به موسيقي براي آنها دقيقا شبيه وارد شدن به بازار بزرگ تهران است كه اگر زرنگ باشي و حجره اي بگيري، ديگر تمام است. البته حتي در بازار هم چنين تفكري غالب نيست. اي كاش عبدالحسين مختا باد نمونه اي باشد براي ضرورت مسئله آموزش و پژوهش تا ببينيم و بخواهيم كه بياموزيم و بدانيم در اوج بودن، مفهوم حقيقي ندارد و آموزش نيازي هميشگي است.
پنج: خواننده مشهوري به اجراي كنسرت مي پردازد. در لابه لاي كنسرت راجع به بعضي از قطعات اجرايي خود نكاتي را بايد گوشزد كند، اما حتي نمي تواند با جمله بندي هاي درست، منظورش را به مخاطب برساند. بديهي است اين هنرمند خيلي اهل مطالعه نيست و استعداد او صرفا درحيطه فعاليتش پرورش يافته است.انتقال سينه به سينه و آموزش نسبتا صرف شنيداري در موسيقي سنتي ما، اتفاقا يك فانتزي عجيب و دوست داشتني است، اما نمي توان پذيرفت كه به اين بهانه هنرمندان موسيقي سعي در آگاه شدن هر چه بيشتر در علم موسيقي نداشته باشند. انصافا آنها هم كه با اين نگرش فعاليت كردند و به موفقيت رسيدند، هنرمنداني بودند پژوهشگر و فعال كه حتي كوتاهي مسئولان فرهنگي را خود جبران مي كردند و مثلا در محضر فلان استاد مي نشستند تا تكنيك و حس موسيقي او را ضبط كرده و زنده نگه دارند.
شش: روان شناسان امروز معتقدند كه بخش عمده نبوغ، اكتسابي است؛ يعني با فعاليت و كار مداوم به دست مي آيد. نمونه هاي كمي از اين نوابغ وجود ندارد. در سينما مي توان به استنلي كوبريك اشاره كرد؛ نمونه هنرمندي آگاه و پژوهشگر كه از سنين نوجواني فعاليت جدي خود را آغاز كرد و همواره تحقيقات بسيار گسترده اي براي ساخت فيلم هايش انجام مي داد. در خود موسيقي هم نمونه هاي برجسته اي وجود دارد كه به عنوان مثال مي توان از باب ديلن افسانه موسيقي فلكلوريك ياد كرد. پيش از 30 سالگي، به او صفت پادشاه موسيقي فلكور را دادند. او از 13 سالگي به طور جدي نوازندگي سه ساز مختلف را پي گرفت. با ادبيات مكتب بيت در ارتباط نزديك بود و با موزيسين هاي برجسته موسيقي فلكلوريك آمريكا رابطه داشت؛ طوري كه در 17 سالگي او وودي گاتري تقريبا 45 ساله بود، ولي رابطه اي بسيار صميمي بين آنها برقرار بود. در دانشگاه، فلسفه خواند و دو سال روي كانت متمركز بود و همگي اين اتفاق ها پيش از 20 سالگي او رخ داده بود.
او طوري در موسيقي پيش رفت كه وقتي در سال 1970 ساز الكتريك به دست گرفت از آن حركت به عنوان واقعه اي تاريخي ياد كردند. او آهنگسازي برجسته است طوري كه نبوغ و توان او را با موتسارت مقايسه مي كنند. با اين همه ترانه را بر موسيقي مقدم مي داند و اشراف او بر ادبيات چيز پنهاني نيست و... . آيا شب و روز براي او زماني بيش از 24 ساعت بوده؟ اين طور به نظر مي آيد! در هر صورت، او سمبل يك موزيسين آگاه با توان علمي بالاست كه از او چنين هيولايي ساخته است.
اين مثال ها براي شگفت زده شدن نيستند؛ تنها ضرورت مقوله آموزش و پژوهش را پررنگ مي كنند؛ ضرورت يك برنامه ريزي درست براي آموزش علاقه مندان موسيقي وعوام تا اگر يك آهنگساز (نه فرد عامي) از شنيدن فلان قطعه از بتهوون حوصله اش سر رفت، حداقل اذيت نشود.
هفت: همه ما درسي از دوران دبستان يادمان هست كه تصوير پيرمردي بر بالين مرگ را در كنارش داشت؛ پيرمردي كه چند لحظه پيش از مرگ با پرسش و شنيدن پاسخ آن از دنيا رفت.
عنوان درس اين بود؛ زگهواره تا گور دانش بجوي . آنقدر كنش ابوريحان بيروني در لحظه پيش از مرگ براي ما حالت اسطوره اي پيدا كرده كه نمي توانيم حتي خود را در آن مقام تصور كنيم، درصورتي كه ذات آموختن، اصلا چيز ي اسطوره اي نيست. خيلي ساده است: آگاهي مطلق متعلق به خالق يكتاست و انسان مرزي بر بلنداي آگاهي ندارد .
|
|
|