سراي نواب پس از سال ها فراموشي، مرمت مي شود
ا كسير جواني در رگ هاي پير بازار
|
|
عكس: هادي مختاريان
ماني راد
مي شد از هياهوي خيابان خود را كند و انداخت داخل مغازه اي. مي شد در سايه چتر رهگذر بغلي راه رفت و بي هراس از برف هاي ريز و درشت معلق در هوا، مدتهاي طولاني پياده روي كرد. حتي مي شد در پناه رواق ساختمانها، لاي جمعيت پيچ خورد و با قدم هايي آهسته، پيش رفت. اما براي پيدا كردن جايي كه بيش از يك قرن و نيم عمر كرده و حالا روزهاي خوش مرمت را مي گذراند، اين برف، چندان هم آزاردهنده نيست. برف روزهاي اول بهمن تهران، نه سوز هميشگي اش را دارد و نه از زمستان هاي استخوان سوز سال هاي دورش نشاني. قدم به راهرو بازار آهنگران مي گذاري. از ميان صداي همهمه مردم، صداي چرخ هاي دستي و قدم هاي مردد مشتريان در جلوي حجره ها را مي گشايي. اينجا پر است از اجناس جورواجور و رنگ هاي مختلف. طاق هاي ضربي راهرو اصلي بازار، مي تواند نشان از سال هاي گم شده در خاطرات بدهند. در امتداد بازار آهنگران، جايي ميان بازار چهارسو و بازار چهل تن، راهرويي كوچك قرار دارد كه با دري بزرگ و دو لنگه اي نشان از بنايي صدوچند ساله دارد. سراي نواب . صداي چرخي دستي هنوز در راهروهاي بازار مي پيچد و صداي مردي كه از رهگذران راه مي جويد. هرازگاهي دانه هاي برف سراسيمه و نامطمئن از ميان طاق ها راه باز مي كنند و در هوا چرخي مي زنند و روي زمين مي نشينند. تابلويي كوچك و سفيد روي در، مطمئنت مي كند كه به مقصد رسيده اي. سراي نواب
نماي نزديك
در ابتداي در ورودي سراي نواب، يك در چوبي بزرگ دو لنگه يا ظاهري مناسب تر از خود سرا قرار دارد و به راهرويي بزرگ باز مي شود كه در دو طرف آن حجره هاي مختلف با اجناسي در بيرون ديده مي شود. تمامي طول راهرو از سنگ فرش هايي قديمي پوشيده شده است و وقتي كه قدم بر آن مي گذاري، مي تواني صداي پايت را بشنوي. سقف سرا، از طاق هاي ضربي پوشيده شده كه هر كدام، نورگيري دارند. در انتهاي دالان، يك محوطه دايره اي شكل قرار دارد كه توسط گنبد بزرگ و زيبايي پوشيده شده است. معماري اين سقف گنبدي است كه در آن از آجرهاي قرمز رنگ و با كاشي كاري هاي آبي و سفيد استفاده شده و بسيار شبيه سقف گنبدي تيمچه حاجب الدوله است. با اين تفاوت كه براثر گذر زمان، بافت سقف اين سرا فرسوده و سياه شده است. در ادامه محوطه دايره اي، دوباره راهرويي با مغازه هايي در اطراف ادامه مي يابد. در انتهاي راهرو نيز، حياط سرا به چشم مي خورد.
زيباترين بخش معماري اين سرا، قسمت هشتي آنست كه داراي طاق بزرگي است كه به روش كاربندي و كاربست كار شده است.
از همان لحظه ورود، داربست هاي مختلف فلزي نشان از مرمت اين اثر تاريخي دارد. اثري كه بيش از 120 سال روي زانوان خود ايستاده است. سالهاست آفتاب ها و باران هاي زيادي ديده و مي تواني صداي روزهاي دور را از خشت هاي آن بشنوي. در يكي از روزهاي بهمن ماه وقتي كه پايتخت به آرامي در زير سفيدي برف مدفون مي شود، عده اي مشغول به كارند تا غبار فراموشي از چهره پير و فرتوت سراي نواب پاك كنند و رنگي نو به آن بدهند. هر چند چهره خسته سراي نواب، سالهاست در انبوه فراموشي رهگذراني كه از كنارش به آرامي مي گذرند، خراب شده و ديگر در ذهن آنان جايي ندارد.
سالهاست در كنار هميم
پيرمرد گفت: سال ها پيش با شتر و قاطر، اجناس را به اينجا مي آوردند. او گفت: قبل از انحصار تنباكو، سراي نواب، مركز عمده فروشي تنباكو بود. پيرمرد با آن صداي لرزان و از پشت عينكي ته استكان سعي مي كرد، طرحي مبهم از گذشته را به ياد آورد. پدرم، اولين مستأجر اين سرا بود كه بعد مغازه ها را به ديگران اجاره دارد. شايد او نمي توانست تاريخ دقيقي براي احداث بنا در ذهن خود بيابد كه ناگهان، انگار كه ذوق زده شده باشد گفت: پدرم در سن نه سالگي به اينجا آمده و تا هفتاد وچند سالگي در اينجا بوده. الان هم چهل و اندي سال از فوتش مي گذرد. مي شد با حساب سرانگشتي فهميد كه اين بنا بيش از صد و بيست سال عمر كرده است. پيرمرد وقتي صحبت از مشاغل اين سرا شد گفت، من يادم است كه با قاطر، از روسيه به اينجا نفت مي آوردند. او از مغازه هايي سخن گفت كه با درهاي چوبي كه به هم چفت مي شدند و با پله اي بلند تر از كف راهرو بودند. اين حرف ها در كنار بخار چاي داغ در دست ها و مرور روزهاي گذشته، شايد شنيدني بود. هنوز صدايش در حجره كوچكي از اين سرا جا مانده بود كه به طرف انتهاي سرا به راه افتاديم. در انتهاي سرا، در مغازه اي نسبتاً بزرگ كه پر بود از گوني هاي بزرگ و كوچك، پيرمرد ديگري ديده مي شد. هر چند در نگاه اول او را نمي شد به خوبي يافت، اما گويا او منتظر بود. به سراغش كه رفتيم، زبان به سخن گشود. او قديمي ترين تاجر اين سرا بود. او گفت كه اين سرا سال ها در اجاره حاج ابراهيم مشيريان بوده و سال هاست كه تنها او را ديده است. هر چه كه از بانيان و سازندگان و معماران اين سرا پرسيديم، خبري نيافتيم. هيچ كس نمي دانست. تنها مالكان امروزي بنا معرفي شدند. عده اي كه وارثان، گذشتگانند فقط همين.
پاي حرف هاي مردم
من خودم وقتي تصويري از تهران قديم مي بينم، بسيار لذت مي برم. تهران آن روزها، آدم را متأثر مي كند. در حالي كه صاحب حجره، تصويري قديمي از ميدان فردوسي نشانمان مي دهد، اين جملات را بر زبان مي آورد. بيرون حجره، داربست هاي سنگين و سرد فلزي آماده اند تا كساني كه قصد زدودن غبار فراموشي از چهره سراي نواب را دارند، از آنها بالا رفته و راحت تر دست بر سقف سياه و دود گرفته اش بسايند. او مي گويد، اگرچه اين سرا در دل بازار و در ميان هياهوي مردم سالهاست كه مقاوم ايستاده اما از رفت و آمدهاي مكرر مشتريان، خالي است. اينجا كاسب ها به لحاظ درآمد در سطح پايين قرار دارند. چون داخل سراست و راسته هاي بازار بيشتر از ما كار مي كنند. ما توانايي تعمير و مرمت سرا را نداشتيم.
در زير هشتي مركزي سرا، دودي سياه جمع شده است. شايد بتوان دليل سياهي گنبد اصلي و تاق هاي ضربي را همين دود دانست. وقتي كه دليل دود را مي پرسيم، مي گويند، در كارگاه هاي مجاور سراي نواب، تخمه آفتابگردان مي پزند و به دليل ارتفاع زياد گنبد و نداشتن سيستم تهويه مناسب در كارگاه ها، تمام دود، وارد گنبد شده و در كل سرا مي پيچد. سراي نواب، اگرچه پر است از اجناس بسيار، اما مي تواني از تاق ها و ديوارهاي آجري آن چهره كهنسال و دوست داشتني آن را پيدا كني. مي تواني به آن روزها برگردي كه شترهاي حامل بار، به اين سرا مي آمدند. يا حتي مي تواني نشان از معمار گمنام اين بنا بيابي در حالي كه هشتي را مي سازد و چوب هاي سياهرنگي در چهار طرف آن مي گذارد تا گنبد بر آن بنشيند. سراي نواب، هر چند پير و فرتوت است، اما هنوز هم مي تواند لبخند هر ناظري را برانگيزد.
پيش به سوي زندگي
سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري، به منظور حفظ و صيانت از محدوده بازار و در ادامه مرمت بافت تاريخي بازار تهران، اين بار قصد بازسازي و مرمت سراي نواب را دارد. سيد حسام الدين طبيبيان، مجري مرمت اين اثر تاريخي مي گويد: سال ها براي مرمت اين بنا، كارهاي مشاوره اي انجام داده ايم. سندهاي قديمي مغازه ها را به دست آورده ايم. ما مطمئن هستيم كه سراي نواب بيش از 120سال قدمت دارد، اما براي صحت اين ادعا، مطالعات و تحقيقات گسترده اي را آغاز كرده ايم. اين تحقيقات عمدتاً ميداني بوده است.
مهندس طبيبيان با اعلام اين مطلب كه كل محدوده بازار تحت حفاظت و صيانت ميراث فرهنگي است، گفت: ما مي توانيم با داشتن كارگاهي فعال و تأمين بودجه مناسب، چيزي در حدود 5 الي 6 ماه كار مرمت اين بنا را به پايان ببريم.
داربست هاي فلزي سراي نواب، اولين دليل آغاز مرمت اند. اگرچه هنوز فعاليت جدي براي مرمت انجام نگرفته و قدم هاي ابتدايي برداشته شده، اما مي توان اميدوار بود كه سراي نواب دوباره مثل روزهاي آغاز زندگي اش، شاداب و سرزنده، در دل بازار فرتوت و قديمي شهر جاني دوباره بگيرد.
به گفته مهندس طبيبيان، سراي نواب متعلق به دوره قاجاريه بوده و در دو طبقه احداث شده است. اين بنا از نظر سازه اي، يكي از بناهايي است كه نسبت به بناهاي مشابه، داراي استحكام خوبي است. اين بنا حتي در زمان خود، جزو بناهاي خوب و ارزشمند بود. او مي گويد كه من اولين كسي بودم كه پيشنهاد مرمت اين بنا را به سازمان ميراث فرهنگي دادم و پس از چند سال بالاخره، تلاشم به بار نشست. به ياد گنبد مي افتيم. هشتي بسيار زيبا، اما فرسوده و مخروب. طبيبيان از هشتي بنا مي گويد و به اهميت آن اشاره مي كند. اين هشتي، جزو آثار معمار بسيار خوب و ارزشمند، منطقه بازار است كه متأسفانه به دليل آسيب هاي جدي، بايد به سرعت مرمت شود.
بناي سراي نواب، سالهاست با اجناس مختلف مأنوس شده است. سالهاست كه در اين سرا هياهوي چرخ هاي دستي و پچ پچ هاي مشتريان و فريادهاي كارگران مي پيچيد و هيچ كس نمي داند كه در دل اين بنا، چه غوغايي از گذشته به يادگار مانده. نه. سخن گفتن از گذشته اي مفروض، از گذشته اي كه هيچ اثري بر كاغذها و اسناد از آن نمانده، درست نيست. هر كس كه به سراي نواب مي رود، اگر مفتون گذشته هاي تاريخي باشد، مي تواند ساعت ها، حرف بزند با آن. مي تواند دل به ديوارها و تاق ها و هشتي كبود شده از جور روزگار بسپرد و با آن سخن بگويد، اگر مي خواهد.
و حرف هاي مهندس طبيبيان، از پشت تلفن، شايد نگراني ما را بيشتر مي كند. بزرگترين آسيب هايي كه اين بنا ديده، عبارتند از: آسيب هاي مردمي، يعني عدم رسيدگي، يا عدم نگهداري درست از بنا توسط صاحبان آن و چربي و دوده اي كه از كارگاه هاي تخمه پزي، ضلع شرقي بنا، وارد آن شده و متأسفانه ديواره ها و هشتي مركزي و طاق ها را در لايه اي از سياهي و چربي پنهان كرده و زيبايي بنا را پوشانده است.
اينجا سراي نواب است. بنايي قديمي. به ياد حرف هاي پيرمرد مي افتم كه مي گفت، اين بنا چندان تغييري نكرده، تنها برخي از حجره داران، نماي داخلي حجره ها را با سنگ، تزيين كرده اند. بناي نواب خيلي زود در ميان هياهو و هلهله جمعيت و مردماني كه سراسيمه از دالان هاي تنگ و سرد بازار آهنگران راه مي روند، به تدريج محو مي شود. شايد ما نمي دانيم كه سراي نواب سالهاي سال روبه روي چشمان غبارگرفته ما بود و نمي ديديمش، شايد اين بار، به زور مرمت سازمان ميراث فرهنگي از خروارها تل فراموشي بيرون كشيده شود تا شايد ما ببينيمش. فقط همين.
|