نگار مفيد
قدم اول؛ ورود به فرهنگسراي هنر (ارسباران) است. دم در جلويم را مي گيرند كه كجا مي روم؟ نمايشگاه نقاشي ليلا معظمي. چند قدم پيش مي روم و كمي گيج مي شوم. بين نمايشگاه هاي نقاشي و با تكيه بر شانس جلو مي روم و به دم در ورودي مي رسم و داخل مي شوم. همان اول به جاي پوستر كوچك نمايشگاه نقاشي، پوستر بزرگ جشنواره فيلم فجر را مي بينم. تمام اتفاقات هنري تحت تأثير جشنواره است.
قدم دوم؛ مدرك تحصيلي ليلا معظمي كارشناسي ارشد معماري است. تاريخ تولدش به اواسط دهه 50 برمي گردد و اين نمايشگاه، دومين نمايشگاه نقاشي اش است.
قدم سوم؛ قدم سوم، خودش چند قدم است؛ قدم زدن دور سالن شماره۲ فرهنگسراي هنر و ديدن تابلوها. تابلوهاي نقاشي كه حس دخترانه نقاشي ها سعي در پنهان شدن ندارند. خودشان را نشان مي دهند و تلاش بر اين است كه روحيات نقاش را نشان دهند. رنگ هاي به كار رفته در نقاشي هم به اين فضاي دخترانه كمك مي كند. رفتن به اين نمايشگاه نقاشي، به يك دليل است، چه طور مي توانيم سريع ترين شكل ممكن، يك نمايشگاه نقاشي بگذاريم و همه را از نقاشي خودمان غافلگير كنيم؟
قدم چهارم؛ تمام تابلوها، آبرنگ است. يكي- دو اثر مربوط به سال 80-79 و بقيه، همين امسال كشيده شده اند. تصوير واضحي در تابلوها نمي بينيد. چشم ها را ريز مي كنم و تمام دقتم را به كمك مي گيرم تا منظور نقاشي را بگيرم. تلاشم، نتيجه مي دهد، چهره يك زن از تصوير بيرون مي آيد و وحشت برم مي دارد. همان قدم هاي قبلي كه رفته بودم را برمي گردم و نقاشي ها را دوباره مي بينم. ليلا معظمي مي گويد: اون تابلوي يكي مونده به آخر رو ببين! نگاه مي كنم. همين نقاشي آبي رنگي است كه پايين صفحه مي بينيد.
بيشتر نقاشي هايم، تصاوير انتزاعي برگرفته از طبيعت است. در بين حرف هايش، روي طبيعت زياد تأكيد مي كند. نمايشگاه يكهو شلوغ مي شود. از آن طرف بوي كباب و پياز مي آيد. ورودي نمايشگاه نقاشي و در ورودي سالن نمايش كه فيلم هاي جشنواره را نشان مي دهند به يك راهرو باز مي شود. آنهايي كه وظيفه چك كردن بليت ها را دارند، نشسته اند گپ مي زنند و ناهارشان را مي خورند. قرار بود امروز هم تعطيل باشد ولي به خاطر جشنواره فيلم تعطيل نيست وگرنه جمعه را هم از دست مي دادم. مثل پنج شنبه . پنج شنبه به خاطر عيد غدير، فرهنگسرا تعطيل بوده. شيطنت زيرپوستي شخصيت نقاش را در نقاشي هايش دنبال مي كنم. همان خط اضافه يا كمي كه در نقاشي درختش مي بينم، برايم كافي است.
همان آويزان كردن تصوير 4فصل به ديوار نمايشگاه نقاشي كفايت مي كند. مثل اعتماد به نفس و نترسيدن از تكرار است. شايد اسم ديگرش با عرض معذرت كله شقي باشد.
قدم پنجم؛ نگاه كن، نمايشگاه من با نقاشي از مانتراي هندي ها- همان خدا- شروع مي شود و نقاشي بعدي، در دلش تصوير يين و يانگ را دارد كه در واقع نشان دهنده مرد و زن است. نشان دهنده روز و شب و تمام دو قطبي هاي مختلف كه هر كدام، نطفه اي از ديگري را درون خود دارند. مفهومش هم تعادل و تكامل است و بهترينش در طبيعت وجود دارد. در زندگي ماشيني ما كه اصلاً نيست. شايد براي همين باشد كه نقاشي هايم انتزاعي اند و در نهايت به طبيعت مي رسند. اين جوري بيشتر ارضا مي شوم.
درباره نمايشگاهش توضيح مي دهد. مي گويد: شش ماه پيش درخواست نمايشگاهم را به فرهنگسرا دادم. يك ماه بعد فهميدم كه چه اشتباهي كرده ام. من فكر مي كردم گالري شماره،۲ آن گالري بيرون است ولي اشتباه بود. خيلي به اين در و آن در زدم كه جاي نمايشگاه عوض شود، ولي نشد.
آنها مدام حرفشان را عوض مي كردند و مي گفتند مي شود، نمي شود. بعد از اين ديگر يادم رفت تا يك هفته پيش كه به من گفتند بيا و نمايشگاه بزن. وقتي آمدم، خوشحال بودم چون فكر مي كردم جاي نمايشگاه عوض شده ولي عوض نشده بود.
قدم ششم؛ نقاشي را پيش آناهيتا تيموريان- يكي از هم دانشكده اي هايش- شروع كرده. يك سال آبرنگ كار كرده. او مي گويد: يك چيز را خوب به من ياد داد؛ گفت درگير تكنيك و سبك نباشم. مثل يك دانشجوي معماري شاد و سرحال درباره رشته اش صحبت مي كند. انگار در اين رشته معجزه اي رخ مي دهد. فكر مي كنم هنر خلق زيبايي است. مثل حسي است كه همه درگير مي شوند و مي توانند حسش كنند، لزوماً سبك نمي خواهد. مهم اين نيست كه بگويند سبكش فلان است، مهم اين است كه بگويند هنر است. از اينجاي صحبت مان به بعد، هم بوي كباب و پياز تندتر مي شود و هم دوز معماري گفت وگو بالا مي رود. اصولاً ما معمارها را بايد جمع كرد. اگر به خودمان باشد، همه چيز روي هواست، چون درگير ايده آل گرايي مي شويم . يك مقدار حال خودشان را هم مي گيرد و يك مقدار هم از لابه لاي حرف هايش، علاقه اش به معماري مشاهده مي شود. معماري رشته عجيبي است، در عين حال كه به تو كمك مي كند تا فكر كني و نقشه بكشي و طراحي ساختمان و فضاي سبز انجام بدهي. در تمام 7 سال تحصيل، از هر هنري به تو يك وجب ياد مي دهد. يعني به جز واحدهاي تخصصي رشته ات، تو سه واحد عكاسي پاس مي كني، سه واحد طراحي و نقاشي. تو هيچ وقت با اين سه واحدي ها طراح يا عكاس نمي شوي ولي ممكن است مسير زندگي ات عوض شود.
قدم هفتم؛ نمايشگاه نقاشي ليلا معظمي به مدت يك هفته در فرهنگسراي هنر (ارسباران) داير بود. به سراغش رفتيم، چون وبلاگش را مي خوانديم و چون مي خواستيم نمايشگاه نقاشي دخترانه را از دست نداده باشيم.