زاويه ديد
اگر داروخانه ها مواد غذايي و نقشه تهران بفروشند!
ماني راد- سال ها قبل وقتي كه در روزي از روزها، مثل هميشه از خواب بيدار شديم و مثل همه ساكنان اين شهر بزرگ به راه افتاديم تا به محل كار خود برويم، ناگهان دكه هايي زردرنگ را به چشم ديديم كه در جاي جاي شهر براي خودشان جا باز كرده اند و كسي ميانشان نشسته است. از تابلويي بر سردر آن مي شد حدس زد كه كارشان چيست.
بالاي دكه نوشته بود از من بپرسيد و كنار آن حرف انگليسي i . هر كس كه اندك سوادي داشت، مي توانست خيلي زود متوجه شود كه اين حرف لاتين، اول كلمه information به معناي اطلاعات است. از شما چه پنهان خيلي خوشحال شديم. در واقع شهري به عريض و طويلي تهران، نياز به مكاني داشت كه اطلاعات راجع به ميادين و خيابان ها و كوچه ها را در اختيار كساني بگذارد كه تازه از راه رسيده بودند و در اين شهر درندشت دنبال آدرسي نامعلوم بودند. اين ابتكار شهرداري تهران، اميدهاي زيادي را در دل ها برانگيخت.
كار به جايي رسيد كه خودمان هم با اطلاعات محدودمان، از روي سرگرمي هم كه شده مي رفتيم و سراغ آدرسي موهوم را مي گرفتيم و از قضا، راهنما با دقت، اطلاعاتي مناسب را در اختيارمان قرار مي داد. بي ترديد اين باجه هاي تازه متولد شده، خيلي زود در نظر مردم جاي گرفت و با آنها انيس شد. از سويي ديگر، كيوسك هاي روزنامه فروشي ها كه از قرار معلوم مي بايست تنها جرايد و روزنامه را در اختيار مردم قرار دهد، شد ميني سوپرماركت. از شير مرغ تا جان آدميزاد را مي شد در اين كيوسك هاي نقلي كوچك يافت. سفته، مواد خوراكي، سيگار و حتي خريد و فروش بن كتاب و... هرچند تهراني ها خيلي زود پذيرفتند كه گاهي به جاي نانوايي به سراغ اين كيوسك ها بروند، اما خيالمان راحت بود كه اين دكه هاي سبز رنگ كاري جز راهنمايي و ارائه اطلاعات به مردم ندارند. ما فكر مي كرديم آنچه در اين دكه به مردم عرضه مي شود، نقشه راهنماي شهر، دفترچه هاي راهنمايي شركت واحد اتوبوسراني و يا جدول هاي زمان بندي شده مترو و... است. اما از آنجا كه همه چيز در تهران به سرعت سرسام آوري در حال تغيير و تبديل است، اين كيوسك هاي خوش سيما به تدريج سرنوشتي بهتر از كيوسك هاي روزنامه فروشي نيافتند. خيلي زود در كنار نقشه ها و كتابچه هاي راهنما، چيزهاي ديگري هم ديده مي شد. البته در ابتدا، بنا بر اقليم و محل استقرار خدمات متفاوت بود. اگر قرار بود دكه واقع در ميدان انقلاب دچار تغيير شود، از سفته و بن كتاب شروع مي كرد و دكه هاي اطراف سعادت آباد و تجريش از برگه هايي شبيه ارمغان بهزيستي. راستش را بخواهيد، نگران شديم. اين دكه هاي شريف، به تدريج اسير دگرگوني شد. دريغ از آن حسن اتفاق كه اميدها را در دل برانگيخت.
در تهران همه چيز امكان تغيير در كمترين زمان را دارند. يك دست شدن و همساني و شبيه هم شدن، ره آورد شهرهاي بزرگي مانند تهران اند. قرار نيست كه چيزي تافته جدا بافته باشد. اگر مي توان در جايي مثل سوپرماركت، انواع قرص ها و مواد گوشتي و غيره را يافت، پس حتماً مي توان در جايي مثل كيوسك روزنامه فروشي انواع مواد غذايي را پيدا كرد. از آنجا كه در تهران كمتر چيزي در جايگاه واقعي خود هست، پس اين رسم هرچند ناپسند، رايج مي شود. از پارك كردن اتومبيل ها در پياده رو گرفته تا بازي كردن كودكان و جوانان در خيابان هاي اصلي، همه و همه نشان از يك ناهمساني در ارائه رفتارها دارد. گيرم كه رسانه هاي مكتوب و منقول مردم به شهروندان گوشزد كنند كه رفتار صحيح و درست چيست. اين شهر، ماجراهاي عجيبي را در دل دارد. در اين شهر تودرتو، در ميان اين بي نظمي هاي مفرط كه هر روزه مي توان در كوچه و بازار ديد، در ازدحام رفتارهاي نابه جا، طبيعي است كه باجه هاي از من بپرسيد هم تافته جدا بافته نباشند و هر از گاهي به رسمي نانوشته گردن نهند و فعاليتي اقتصادي- هرچند خرد- را در كنار كار اصلي شان ارائه دهند. البته تصور اين كه فعاليت خرد خيلي زود بر كار اصلي غلبه كند و حتي آن را در سايه فرو ببرد، چندان سخت نيست. فقط كافي است شما هم نگاهي به كيوسك هاي روزنامه فروشي بياندازيد. بنابراين چندان دور از دسترس نيست اگر روزي شاهد اين باشيم كه در باجه هاي از من بپرسيد انواع مايحتاج زندگي روزمره پيدا شود و مردم احياناً براي خريدن شير يارانه اي، به جاي سوپرماركت، جلوي همين باجه ها كه روزگاري نويد شهري مدرن مي دادند، صف بكشند. راستي، براي پرسيدن يا تهيه نقشه هاي شهر مي توانيد، به داروخانه ها هم مراجعه كنيد؛ آخر مي دانيد، اينجا تهران است ديگر.
|