سه شنبه ۱۱ بهمن ۱۳۸۴ - - ۳۹۱۲
گذر از خشت وخاك، سفر به دوردست هاي حضور
پاي صحبت دكتر غلامحسين مصطفوي، مدرس دانشگاه و كارشناس معماري مساجد
000915.jpg
بهرام هوشيار يوسفي
بودن و هستن ما در جهان، همجوار اجباري حضور در ساحت معماري است؛ از آن سبب كه در آغازين مراحل حيات انساني بر پهنه خاكي زمين، نياز به سر پناه، دغدغه حياتي بشر بوده است. انسان مقلد با نگاهي به زندگي حيوانات، اولين و بديهي ترين تعلم خود را (پس از آموختن شكار) سپري مي كند تا امر قدسي در فرآيندي چون دين بر او ظاهر شده و پس از آن طي طريق پيشرفت، شكل و شمايل ديگري يافته و به حركت در جهت مدنيت و تمدن تغيير ماهيت مي دهد.
معماري در ديالوگ با اديان الهي، به تجلي گاه ايدئولوژي، هنر، شكوه و جلال آن دين بدل شده و در رقابت و قدرت نمايي پيروان آن مسلك، به مهم ترين و در عين حال گران ترين سمبل بدل مي شود. هنر اسلامي  هم در تمامي  مراحل رشد و بلوغش، قرابت عجيبي به اين هنر منحصر به فرد داشته كه بارزترين آن در معماري مساجد است. اما همين مسجد كه به عنوان نقطه تعادلي در ساختار شهرهاي اسلامي بر شمرده مي شود و با گلدسته ها و گنبدش مهم ترين نماد شهرهاي اسلامي به حساب مي آيد، اين روزها با بي مهري هاي فراواني در عرصه هاي برنامه ريزي، طراحي و ساخت رو به روست و نياز به بازبيني در فرهنگ ساخت مسجد در ايران به شدت احساس مي شود.
دكتر غلامحسين مصطفوي، استاد دانشگاه و يكي از نظريه پردازان و منتقدان وضعيت ساخت مساجد در ايران، در اين زمينه تحقيقات جامعي انجام داده و به معناي واقعي كلمه در اين عرصه درد آشنا و صاحب نظر است؛ وي در گفتگوي زير سعي كرد تا با برخوردي آكادميك و اصولي به موشكافي وضعيت حال حاضر مساجد در ايران بپردازد.
ـ موضوع صحبت ما معماري مساجد در ايران است چه در قبل و چه امروز. از معماري مساجد بگوئيد.
ـ موضوع مسجد، محور شيوه هاي معماري است؛ در واقع بناهاي عمومي عصاره معماري هر مكتبي است و در ايران مسجد اينگونه است. بيش از 50 درصد بناهاي ما مسجد است و هر جا صحبت از تاريخ معماري ما مي شود بحث روي مسجد است. مسلماً آيندگان نيز از مسجدها شروع خواهند كرد.
ـ به عنوان مقدمه اگر بخواهيم با چشم سوم و ديد تازه اي به معماري مساجد ايران نگاهي بيندازيم با چه مقوله هايي مواجه مي شويم؟
ـ من ابتدا مقدمه اي عرض مي كنم و بعد چند تعريف. به طور مقدمه در حال حاضر ساخت و ساز مسجد ما اصلاً وضعيت خوبي ندارد. دليل آن هم اين است كه ساخت و ساز مسجد ساماندهي نشده؛ هر كسي با هر سليقه اي مي تواند مسجدي بسازد. در واقع عمل شما تقدير يا تكذيب نمي شود. مساجدي كه اكنون ساخته مي شوند كاملاً با بينش هاي اسلامي  مغاير هستند و حتي در مواردي كاملا متضاد! علتش اين است كه ما تعريف درستي از معماري مسجد نداريم. ابتدا بايد ديد مسجد چيست، طراحي درست مسجد كدام است و چگونه مي شود استانداردهائي را براي آن تدوين كرد. اين بخشي از مسأله است. اصولاً در طراحي به دو مسأله توجه مي شود:
۱ـ عملكرد و 2ـ مفهوم
عملكرد پاسخگوئي به نيازها، حل درست روابط، تعريف فضاها و جزء فضاها و بعد چينش خوب اين ها در كنار هم است. يك مشكل اساسي كه در معماري مسجد داريم اين است كه نه فضاها را خوب مي شناسيم و نه روابط را خوب درك مي كنيم. بنابراين در طراحي دچار تناقض هستيم.
ـ يعني بايد يك سري كليشه هاي ثابت را به طور پيش فرض قبول كرد؟
ـ در قسمتي از فرآيند طراحي، بله! اما اگر به بخش دوم دقت كنيد آن جا بيشتر توضيح مي دهم.
بخش اصلي اين است كه شناخت درست طراح و حل روابط را جمع كنيم و بعد بگوئيم اين ضوابط منجر مي شود به ساخت بناي خوب. هنوز كسي موفق نشده كه يك دفترچه خلاصه و مرتبي بدهد كه مشخصه نحوه درست طراحي و ساخت مسجد باشد و به طور اخص مساجد ساخته شده بر اساس آن پاسخگوي نياز امروز ما باشد.
- عرصه دوم درباره اين است كه درست طراحي كردن يك هنر است. اگر ما ضوابط را رعايت كرديم و روابط را شناختيم پس نقش طراح و بحث معماري كجاست؟
- ببينيد ممكن است شما يك طور طراحي كنيد و من جور ديگري. آن ذوق و هنر من و شماست كه با هم فرق مي كند و اين است كه قابل استاندارد شدن نيست. مثل يك شاعر مي ماند كه يك مفهوم را در دو بيت آن چنان زيبا بيان مي كند كه شما در دو صفحه نمي توانيد. يعني توانائيهاي هنر معماري در عرصه دوم ظهور مي كند. حال بحث در اين جاست كه اكثر سازندگان مساجد ما معمارند ولي چرا طراحي ها اين گونه است. فرض كنيد كه الان يك مسجد داريم كه ضوابطش درست است ولي وقتي داخل آن مي رويم ياد مسجد نمي افتيم. فكر نمي كنيم كه اين جا يك مسجد است. چرا اين اتفاق مي افتد؟ و چرا بين دو طراحي معماران فرق هست؟ اين مقدمه اي است براي شروع بحث ما.
در ادامه به هر دو موضوع مي پردازيم يعني هم درست طراحي كردن و ضابطه مند شدن آن و هم اين كه چه بلائي سر معماري ما آمده كه حالا معماران خوب ما نمي توانند آن مسجدي كه حال و هواي قدسي را داشته باشد و وقتي در فضا آن قرار مي گيريد حال روحاني به شما دست بدهد، طراحي كنند.
- در باب معماري و تعريف مجملي از آن مناقشه بسيار هست ،پس بايد تعريف شما از كلمه معماري علاوه بر داشتن فاكتورهايي چون رواني و جهان  شمولي فتح البابي هم به معماري اسلامي-  ايراني باشد.
- فهم عموم و شناخت عموم از معماري بسيار پائين است. وقتي نام معماري مي آيد عمـوماً فكر مي كنند كشيـدن نقشـه و ساختـن يك ساختمـان معنـايش معماري است، در صورتي كه معماري معناي عميق تر و گسترده تري دارد. علماي فن براي تعريف آن سه عرصه را مطرح مي كنند كه براي ورود به معماري، شناخت آن لازم است. يك عرصه از آن، علم معماري، علوم و مهارت هاي مرتبط با آن است مثلاً نقشه كشي، محاسبات يا روانشناسي، جامعه شناسي و حتي فلسفه و منطق است كه اين ها به كمك معماري مي آيند؛ يعني اگر يك معمار مي خواهد در ايران طراحي كند بايد نوع زندگي مردم ايران را بداند تا بتواند براي آنها طراحي كند، مسلماً اگر اين فرد بخواهد در آفريقا طراحي كند با اين طراحي فرق مي كند. در مرحله دوم هنر معماري است؛ يك معمار بايد وارد مقوله هنر شده و ابزار آن را بشناسد. زيبائي شناسي را بشناسد و تجربه كسب كند. مقوله سوم كه مهم ترين عرصه معماري است كه من بنا به اهميتش در سومين مورد مي آورم، بينش و شناخت و يا جهان بيني فرد است. اگر بخواهيم با ديد موشكافانه اي يا به قول شما با چشم سومي  به معماري بنگريم بينش يك هنرمند است كه باعث مي شود نوع طراحي اش با ديگران متفاوت باشد. هر مكتبي اول بين صاحب نظران و فلاسفه و حكما بحث مي شود، ديدگاه ها بوجود مي آيند، اين ديدگاه ها پرورش پيدا مي كنند يا به عبارت بهتر طرفدار پيدا كرده و بعد در هنر حضور پيدا مي كنند.
اگر امروز مي بينيد كه ساخت و سازهاي ما نامتعادلند و بعضا حتي متناقض، ريشه در بينش معماران ما دارد. در حال حاضر شماي كلي از ساخت و ساز مسجد در ايران اين گونه است: هر كسي با هر بودجه اي مي تواند يك پروژه خيلي بزرگ در حد مسجد جامع را شروع كند. از آن مهمتر بعضي وقت ها مي گويند مسجدي مي خواهيم بسازيم و بودجه اي نداريم حالا معماري را پيدا كنيم كه از ما پول نگيرد و طراحي كند. با يك دانشجو يا يك مهندس كه احساسات مذهبي دارد اما بينش ندارد و در اين شاخه كار نكرده و يا كسي را كه اصلاً ممكن است بينش او خلاف بينش اسلامي  باشد و يا فقط بحث را تكنيكي ببيند و اصلاً معمار نباشدقرارداد مي بنديم! بايد كساني كه در عرصه طراحي و معماري اسلامي وارد مي شوند بينش صحيح اسلامي  داشته باشند تا بتوانند طراحي را خوب معنا كنند.
- با ديباچه شما در باب معماري، حالا برويم روي مقوله معماري اسلامي ، چرا كه احساس مي كنم ما در اين حوزه صاحب ادعاي تاريخي و فرهنگي هستيم و دامنه صحبت در اين مورد فراخ تر است.
...و اما معماري اسلامي؛ با دانستن تعريف معماري، حدس زدن تعريف معماري اسلامي  ساده تر است. البته در اسلام گفته نشده كه چگونه خانه بسازيد با چه حسي بسازيد و چه روابطي داشته باشيد يا مسجد را چطور بسازيد. در هيچ مكتبي اين گونه نبوده.... اسلام يك بينش به شما مي دهد. مثلاً مي گويد كرامت انسان را بايد ارج بگذاريد، بايد زمينه اي را فراهم كنيد كه انسان به عرش برسد. چون خليفه الله است بايد خيلي محترم نگهش داريد و بعد به عرش برسانيدش، يعني فضاي معماري بايد بگونه اي باشد كه اين خليفه الله، خيلي خوب پذيرائي بشود به لحاظ روحي، نه به لحاظ مادي. بينش اسلامي  مي گويد همه چيز دارد تسبيح خداوند را مي گويد. خداوند مي گويد، همه چيز را آفريده ام براي تو، تو را آفريده ام براي خودم. همه چيز دارد تسبيح خدا را مي گويد. شما در قرآن فراوان مي بينيد كه فرموده: يسبح لله ما في السماوات و ما في الارض الملك القدوس العزيز الحكيم . آنچه در آسمان ها و زمين است دارد تسبيح خداوند را مي گويد، يعني همه دارند در يك جهت حركت مي كنند. از اين همه موجودات ـ حالا بدون كرات ديگر كه منظم كار خودشان را مي كنند ـ در كره زمين، از كوچكترين عنصر همه در يك جهت و در يك نظم حركت مي كنند؛ از يك كثرت به يك وحدت مي رسند و آن تسبيح خداوندگار است. حالا مصنوع دست انسان (كه در بحث ما معماري است)، اين هم بايد همسو با تمام موجودات عالم باشد، يعني تسبيح خداوند را بگويد. اگر چنان چه ما با اين بينش نگاه كنيم ساختماني كه شما مي سازيد بايد شما را ياد خدا و تسبيح خدا بيندازد.
ـ آيا اين معنويت قابل لمس است؟ شايد بعضي معتقد باشند اين نسخه اي كه شما براي معماري اسلامي  مي پيچيد، كه به نظر معقول نيز مي رسد، غير قابل لمس و در نتيجه غير قابل اجرا است.
هر معماري داراي يك پيام است، اين پيام است كه بينش را نشان مي دهد، در بينش اسلامي  پيام، پيام وحدانيت است. همه چيز حتي معماري، شما را به خدا مي رساند.شما چه موقع در آرامش هستيد؟ وقتي كه در آغوش معشوقيد (كه در عرفان ما معشوق همان خداوند است). شما وقتي كه محيطي را فراهم مي كنيد تا در آن به آرامش برسيد در اصل داريد انسان را به دامن معشوق مي بريد كه اين مطلوب همه است و همه اين را دوست دارند. يك نكته اي اين جا هست كه اگر از عموم بپرسيد معماري اسلامي چيست، مي گويند يك ساختماني كه قوس هاي جناقي داشته باشد، كاشي كاري، گنبد يا حتي منار و نقوش اسلامي  داشته باشد در صورتي كه اين نيست. يعني همه اينها هست و اين نيست.شما مي توانيد بدون منار و با بتون و آرماتور و استيل و مصالح فوق العاده جديدتر، بنايي بسازيد كه هم حال و هواي گذشته را داشته باشد و هم كاربردهاي امروز را، خودمان را نبايد محدود كنيم در ابزار. اين ها ابزارند. چرا فقط بايد در كاشيكاري محدود شويم. بله كاشيكاري هنري است كه خيلي به تكامل رسيده، روي آن كار شده و زيباست و به بينش و معماري اسلامي  خدمت كرده، ما هم به راحتي كنارش نمي گذاريم اما اين يك ابزار است. هنرهايي مثل كاشيكاري، گنبدسازي و... مي آيند به كمك شما.
ـ يعني هنر معماري زمينه استفاده از اين هنرها را در بينش ما فراهم مي كند.
ـ بله خشت و گل معنايش معماري اسلامي  نيست؛ فرض كنيد الان ساختماني مي سازند روي آن آجر و كاشي كار مي كنند كه مثلاً معماري اسلامي  است. اين نيست، اين ابزاري است كه در گذشته براي ايجاد فضاهائي كه در واقع بينش و هدف تعالي را مي رسانده، موجود بوده و در همه هنرها هم هست. در شعر يك سري واژه هست يك موقع بنده مي نويسم هيچ كس چيزي نمي فهمد و به دور انداخته مي شود يك موقع شما مي نويسيد، غزلي مي شود جاودانه. در صورتي كه ابزار همان ابزار است. هر كسي كه چهار واژه را كنار هم گذاشت نمي شود شاعر. بايد دقت شود كه نبايد سراغ اين نمادها رفت به عنوان معماري اسلامي. البته بايد استفاده كرد اما به طوري كه تقليد گذشته نشود و ساختن امروز با 500 سال پيش فرق هائي داشته باشد.

زيبـاشـهر
ايرانشهر
تهرانشهر
دخل و خرج
عكاس خانه
علمي
شهر آرا
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  دخل و خرج  |  زيبـاشـهر  |  عكاس خانه  |  علمي  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |