عكس:بهروز مهري
مرضيه سبزعليان
مثل هميشه كمي دير مي رسيم، سلام مي كنيم، حسن خواجه شيراني فقط زل مي زند به ما، هيچ چيزي در نگاهش نيست.
جعفر شيراني، پدر را مي نشاند روي تخت، يقه وارفته عرق گير را صاف مي كند، دگمه هاي پيراهن را مي بندد و موهاي پدر را شانه مي زند.
مي گوييم: خيلي مزاحمشان نمي شويم، چند عكس مي گيريم و دوباره پدر را بخوابانيد. اما حسن خواجه شيراني تا انتهاي مصاحبه و حضور ما در خانه اش همان طور ساكت كنار تخت مي نشيند. نگاهش به روبه رو است، به همان دو سيني نقره قلمكاري شده آويزان از ديوار، شايد صداي ضرب آهنگ چكش و قلم آن روزها را مي شنود و برايش نقش خاطره اي مي زند از ايام كودكي و شاگردي در كارگاه قلمزني اصفهان تا رسيدن به زمين هاي پاك خدا و نقش ضريح هاي مطهر و بعد پذيرش سرپرستي كارگاه قلمزني و نقره سازي در سازمان ميراث فرهنگي كشور.
موزه كوچك شيراني
بعد از كسالت ايام بازنشستگي و بيماري حالا چند ماهي است كه عارضه سكته مغزي، حسن خواجه شيراني را از تك و تاي ايام جواني انداخته و توان در دست گرفتن چكش و مقار كه هيچ، حتي ليوان آب را هم از او گرفته است. شيراني پسر، پدر را مرتب مي كند، ما در موزه كوچك خانه شيراني چرخي مي زنيم و چند خطي از تقديرنامه هايش را مي خوانيم و درباره طرح ها و نقش هاي سيني ها و تابلوهاي قلمكاري شده روي ديوار و تصويري از خواجه شيراني كه در حال چكش زدن است، مي پرسيم، خواجه شيراني پسر جواب سؤالاتمان را مي دهد، مي گويد: سازمان ميراث فرهنگي همه ساله به مناسبت روز جهاني صنايع دستي از هنرمندان بنام سازمان در رشته هاي مختلف هنري تقدير مي كند و اين تصوير پدر، مربوط به تقديرنامه اي است كه در سال 1384 براي ارج نهادن به زحمات پدر و خدمات چهل ساله اش در سازمان ميراث فرهنگي كشور به او تقديم شد.
از بافندگي تا قلمزني
حسن خواجه شيراني در سال 1306 در محله مسجد جامع اصفهان و در يكي از همان خانه هاي قديمي كه پر از اتاق هاي تودرتو بود و در هر اتاقش يك خانوار مي زيستند، به دنيا آمد و آن قدر زود پدر را از دست داد، كه در بزرگسالي تمام خاطره اش از پدر در حد تصويري گنگ خلاصه شد.
شيراني سه يا چهار سال در يك كارگاه بافندگي شاگردي كرد تا اين كه در سن 10 سالگي متوجه شد ذوق و استعدادش ميان فلز، چكش، تير، خاكستر و رگه هايي از طلا و نقره جا مانده است، بعد از آن بود كه در كارگاه قلمزني مشغول شاگردي شد.
زر و ضريح و صلوات
حسن خواجه شيراني چند سالي در محله ميدان كهنه(سبزه ميدان فعلي) اصفهان، در كارگاه قلمزني اشرف زاده شاگردي كرد و پس از آن به شاگردي صنايع پسند درآمد و طي آن سال ها با هفت يا هشت شاگرد ديگر كارگاه مشغول قلمزني سفارشاتي بود كه استاد ها از مراكز مختلف فرهنگي، هنري مي پذيرفتند. خواجه شيراني سي و سه ساله بود كه اداره فرهنگ و هنر سابق(سازمان ميراث فرهنگي امروز) از استاد او محمدعلي صنايع پسند دعوت كرد تا درهاي ضريح مطهر اميرالمؤمنين(ع) در نجف و امام حسين(ع) در كربلا را قلمكاري كند و بعد از آن، استاد، شاگرد زبردست خود را همراه برد.
خودش كه نتوانست بگويد، اما حتماً بايد طنين السلام عليك و صلوات با ضرب آهنگ چكش و نيم بر به هم آميخته باشد تا بتوان رگه هايي از زر و نقره را از ضريح هاي مطهر ائمه بيرون كشيد.شيراني و استاد روزها درها را داخل حرم ها طرح مي زدند و شب ها داخل آن صحن هاي مطهر مي خوابيدند.شيراني و استاد بعد از گذشت يك سال و نيم به ايران بازگشتند و حدود سه سال بعد بار ديگر سازمان ميراث فرهنگي از استاد صنايع پسند دعوت كرد تا درهاي حرم مطهر حضرت ابوالفضل(ع) را قلمزني كند و در اين سفر 6 ماهه حسن خواجه شيراني باز هم استاد را همراهي كرد.
پس از اين خوش درخشيدن ها استاد محمود دهنوي سرپرست كارگاه قلمزني اداره فرهنگ و هنر سابٍق، در سال 1342 از خواجه شيراني خواست تا به تهران بيايد و در بخش قلمزني اداره سازمان ميراث فرهنگي فعال شود.
خواجه شيراني دعوت او را پذيرفت و سرانجام پس از بيست و دو سال قلمزني و انجام سفارشات سازمان ميراث فرهنگي و پس از بازنشستگي استاد محمود دهنوي در سال 1364 به عنوان جانشين استاد، سرپرستي كارگاه قلمزني و نقره سازي سازمان را بر عهده گرفت و تا سال 1373 و زمان بازنشستگي در همان سمت ماند.
حسن خواجه شيراني طي سال هاي هنرمندي اش در همان سبك و سياق رايج فن قلمزني فعال بوده و در سبك هاي مختلف سلجوقي، ساساني، اسليمي، خطايي، گل و مرغ، شاه عباسي و قجري(قاجاري) آثار ماندگاري از خود به جا گذاشته است.شيراني به همان شيوه معمول قلمزني سطح شي مورد نظر را قير ساخته مي ريخته و سپس روي آن را با خاكستر مي پوشانده است تا از چسبندگي قير كاسته شود و سپس سطح كار را با وازلين چرب و يك كاغذ پوستي روي شي پهن مي كرده است، كه اين كاغذ بعد از سمبه نشان شدن مانند يك دستگاه زيراكس عمل مي كرده و در نهايت طرح، روي شي منعكس مي شده است و پس از آن شيراني با ابزاري مثل چكش، قلم، گرسون و... فرورفتگي و برجستگي هاي طرح را ايجاد مي كرده است.
تنگ هاي نيم بند شده و دست شيراني
روزي دست هاي شيراني نقشي از گل و مرغ و شاه عباسي را روي تنگ ها و گنجينه جواهرات قجري ها و سلجوقي ها طرح زده است، البته نه اصل همان اشياء و تنگ ها، كه سازمان هرازگاهي زرگرهاي قهار را برده است و عكس اشياي نيم بند شده اي را كه در موزه هنرهاي ملي ايران موجود است را نشانشان داده و بعد زرگرها شبيه همان عكس را از زر و نقره و گاهي برنج ساخته اند و سپس يكي مثل خواجه شيراني پيدا شده كه زل بزند به عكس هايي كه حكايت از هنر قلمزني ايران و آريايي داشته و بعد بدل را مثل همان طرح اوليه آن قدر ماهرانه قلمزني كند كه در كم و كيف آن مثلاً: تنگ هيچ تناقضي نباشد، جز غبار قرن هاي متمادي كه بر اصل آن نشسته است.
شيراني طي سال هاي حضورش در سازمان ميراث فرهنگي طرح ها و سفارشاتي را به درخواست سازمان قلمزني كرده است كه بعد از اتمام كار و بررسي و نظر نهايي گروه تحقيق، در مورد كم و كيف اثر تعدادي از آنها براي عرضه در نمايشگاه هاي داخلي و خارجي مانند كشورهاي مالزي و اسپانيا انتخاب شدند و تعداد ديگري در معرض فروش(به نفع سازمان ميراث فرهنگي) قرار گرفتند و بخش ديگري به موزه ها راه پيدا كردند و اگر امروز به موزه هاي ملي ايران، موزه ميراث فرهنگي و موزه هاي اصفهان سري بزنيم، مي توانيم صندوقچه جواهرات، آباژور، تنگ آب، بزباردار، ظروف متعدد و قاب هاي مصوري را ببينيم كه ردپاي دست ها و انگشتان هنرمند و پرتوان خواجه شيراني روي آنها جا مانده است.