به ياد مرحوم حاج اكبر ناظم قنات آبادي
خادم خاندان
|
|
غلام حسن رفيعا
ذاكر و مداح و ستايشگري را در اين نوشتار به ياد كرد او مي پردازم و با گراميداشت خاطره شكوهزاد او سخن مي گويم؛ كه خود از شناختش عاجزم، تا چه رسد به شناساندنش. مرحوم حاج اكبر ناظم قنات آبادي ، او كه خود خادم دين و اهل بيت(ع) بود. او كه از هر فرصتي براي يادآوري خاندان رسول گرامي اسلام استفاده مي كرد.
در حقيقت سازنده فرصت ها بوده نه بازنده فرصت ها. مخالف هواي نفس بود نه مطيع هواي نفس. فريادگر عشق ولايت برفراز چهارپايه بود، يا دركرانه منبر. نوحه هايش با سبك و سياقي خاص يادآور سرود جاويد هيهات مناالذله . در اين نوشتار، بزرگي و شكوهي را زمزمه مي كنم و ابر قله اي را در ديدگاه ها مي آورم، كه چونان اويي را مي توان ناياب انگاشت. گويي در سرايش اين منادي راستين محبت به پاي چكاد دماوند ايستاده ام و از آن قله افراشته سخن مي گويم.
در هنگامه عاشورا، مسير كوچه پس كوچه هاي محله قنات آباد تهران تا بازار كفاش ها را آنچنان پشت سر مي نهاد كه گويي خود را در حريم يار و مولايش به مشاهده مي نشست. هيأت ارزشمند نو باوگان قنات آباد در اين روزگار، يادگار اوست. آنان كه در آن روزگاران خود را مقيد به شركت در اين محفل آييني و مذهبي مي ديدند، سرايش اين پير عشق و آموزگار محبت را خوب به ياد دارند:
عاشوراي حسين مي دهد پيام/ برعالم مي دهند نصرت اسلام/ تازنده هستم حق مي پرستم/ هيهات مناالذله يا اهل العالم/ الله اكبر
و نيز در روز تاسوعا با خواندن ابياتي تأثيرگذار و تكان دهنده دل ها را متوجه، ساقي كربلا مي كرد.
مات عشقم، مات عشقم مات عشق/كزچه طينت گشته خلقت ذات عشق/ عشق گر بنياد سرمستي كند/عقل را خود فارغ از هستي كند/ همچنان كان عاشق دلسوخته/آن كه رمز عاشقي آموخته/با ادب آمد به نزد پير عشق/گفت كي فرمانروا و مير عشق/رخصتم ده تا سوي ميدان روم/امر فرما كزپي فرمان روم/بازكن از گردن من سلسله/شيررا اي شيربان بنما يله
يكي از شاعران بزرگ، عاشورا را چونان خورشيدي دانسته است كه در دل شب سياه ستم درخشيد تا تاريكي هاي سره پليد را بزدايد. خادمان حسين(ع) نيز، در طول تاريخ اسلام، همواره آفرينندگان خورشيد عاشورا بوده اند در برابر شب هاي ستم و سياهي و يكي از اين خورشيد هاي فروزان، در شب سياه ستم بيدادگران، مرحوم حاج اكبر ناظم قنات آبادي(ره) است. در حمايت و پيروي از ولايت فقيه و در پي اعتقاد راسخش به حضرت امام خميني(ره) در اوج سوگواري و مرثيه مولي الكونين حضرت ابا عبدالله الحسين(ع) با لحن عاطفه برانگيز و شورگستر، در برابر تيمچه حاجب الدوله با صدايي رسا، چنين مي سرود:
كسي كه روح و جان اين ملت است/ كسي كه رهنماي اين نهضت است/ خميني ماست ابر قدرت است/ شجاعت خميني شهامت خميني/ سمبل نهضت حسيني/ بود اطاعت از خميني/ امروز روز ياري امام است/ كار منافقين دگر تمام است/ مخالفت به دين ما حرام است/ تا شود استوار دين پروردگار/ پرچم خونين حسيني/ رسيده بر دست خميني
در آن سال ها دوستدارانش، ساعت ها گوشه و كنار بازار كفاش ها مي ايستادند تا پرچم سپيد رنگ هيأت نوباوگان قنات آباد از دور نمايان شود. هنگامي كه طنين سينه زدن و نوحه خواندن هيأت نوباوگان قنات آباد به گوش سوگواران اطراف تيمچه حاجب الدوله مي رسيد، خبر از آمادگي جمعيت انبوهي از عزاداران حسيني(ع) مي داد، تا شاهد مرثيه سرايي خادم با اخلاص سالار شهيدان باشند. با ديدن چهره نوراني ذاكر دلسوخته اهل بيت (عليهم السلام) و بنيانگذار هيأت محترم قنات آباد، با پاهاي برهنه، اشك جاري، گل بر سر و رويش مي ماليد؛ اشك ها بي اختيار به گونه ها مي نشست، هميشه
دست هاي او فراتر از دست هاي سينه زنان قرار مي گرفت و بر سينه مي نشست.
روضه خواني، نوحه خواني، عزاداري جامع و كامل حاج اكبر ناظم(ره) و در پايان نيز دعا و ختم امن يجيب... پس از ساعت ها عزاداري شبانگاهي و صبحگاهي در ايام عاشورا، و زماني كه عقربه هاي ساعت 3 يا 4 بعد از ظهر را نشان مي داد، احدي را خسته و ملول نمي ساخت. او نيز مي دانست، مزاحم دسته جات عزاداري نيست. آخرين گروه عزاداران، هيأت نوباوگان قنات آباد است. پس از او موكب عزاداران و دسته جات سوگواري آذربايجاني ها از مسجد آذربايجاني ها (ترك ها) حركت مي كردند و گاهي نيز پرچم آنان با پرچم نوباوگان تلاقي مي كرد.
در سال هاي پاياني عمر، با شيفتگي و ارادتي خاص، در حالي كه به شدت از بيماري رنج مي برد، در جلسات و دسته جات عزاداري شركت مي جست و در اجراي مرثيه خواني و عرض ارادت به ساحت مقدس سيدالشهدا (عليه السلام) بيش از حد انتظار اداي وظيفه مي كرد.
سرانجام اين پير عاشق و خادم آستان مقدس اهل بيت عصمت و طهارت(ع) سربلند و سرافراز به صف ديگر خادمان پيوست و به ديدار مواليانش نايل گشت و ورقي تابناك بر پيشينه ستايشگران عشق ولايت افزود.
|