چهارشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۸۴ - - ۳۹۲۲
روزهاي انقلاب
001545.jpg
روزهاي اعتراض
تلويزيون بيش از دو دهه است كه براي ايام دهه فجر به توليد برنامه هايي مي پردازد تا و خاطره روزهاي پيروزي انقلاب را تداعي كند
محدثه واعظي پور
اين سنتي است كه سالهاست به آن عادت كرده ايم. تلويزيون بيش از دو دهه است كه براي ايام دهه فجر به توليد برنامه ها و مجموعه هايي مي پردازد كه ياد و خاطره روزهاي پيروزي انقلاب را تداعي مي كند. امسال البته يك مناسبت ديگر اضافه شده بود؛ مصادف شدن عاشوراي حسيني با دهه فجر باعث شد تا برخي از برنامه  سازان سيما در كنار پرداختن به روزهاي انقلاب، ايام محرم را نيز لحاظ كنند. در ميان مجموعه هاي مناسبتي، روزهاي اعتراض و چه كسي به سرهنگ شليك كرد؟ بيشتر مورد توجه قرار گرفتند كه البته توفيق اولي پررنگ تر بود. غريبه اي در شام هم قرار بود در اين روزها پخش شود، ولي آنقدر توليدش طولاني شد كه پخشش به سال آينده موكول شده است. شبكه سوم سيما به جاي غريبه اي در شام ، پايان پادشاهي را پخش كرد كه يادآور برنامه هاي سيما در دهه 60 بود.
روزهاي اعتراض؛ زخم عشق
پيش از آن كه چند قسمت از مجموعه روزهاي اعتراض پخش شود كمتر كسي فكر مي كرد اين مجموعه، كار قابل دفاعي باشد. حسين سهيلي زاده با پيله هاي پرواز خيلي ها را نااميد كرده بود. با توجه به شتابي كه در مرحله توليد، سازندگان روزهاي اعتراض با آن دست و پنجه نرم كرده بودند به نظر مي رسيد اين مجموعه حتي ضعيف تر از پيله هاي پرواز باشد، اما پس از ديدن دو- سه قسمت از مجموعه، خيلي ها روزهاي اعتراض را به عنوان مجموعه اي جذاب و خوش ساخت، تا انتها دنبال كردند. سهيلي زاده در اين مجموعه بر خلاف پيله هاي پرواز و عشق گمشده بازيگرهايش را درست انتخاب كرده، تركيب بازيگران مجموعه طوري چيده شده كه آنها را در نقش هاي تازه اي ببينيم. پژمان بازغي، مينا لاكاني، محمد مختاري، حبيب دهقان نسب و حتي سارا خوئيني ها كه به نوعي نقشي تكراري را بازي كرده حضور قابل قبولي در مجموعه دارند و در اجراي نقش هايشان موفق بوده اند.
او در اولين قدم، با انتخاب درست بازيگرها و استفاده مناسب از آنها به مجموعه كمك كرده. در مرحله بعدي بايد از فيلمنامه  صحبت كنيم كه داستاني كليشه اي را به شكلي جذاب روايت مي كند. جواني به زادگاهش برمي گردد و قصد اقامت دائمي ندارد، اما اتفاق هايي مي افتد كه ماندگار مي شود. يكي از اين اتفاق ها تجربه عشق است كه ديويد (پژمان بازغي) با ديدن ليلا (مينالاكاني) دچارش مي شود. عليرضا معتمدي با توجه به حال و هواي ماه محرم، رگه هايي مذهبي و انقلابي هم به داستان وارد كرده. روزهاي اعتراض در عين حال كه داستان دفينه اي ارزشمند را روايت مي كند كه عده اي در پي تصاحب آن هستند، با طرح مضامين معنوي مثل شهادت، قيام، مبارزه عليه  ظلم و... گوشه چشمي به عاشورا و شهادت امام حسين(ع) دارد. موسيقي خوب آريا عظيمي نژاد هم يكي از ويژگي هاي مثبت روزهاي اعتراض است؛ موسيقي محزون و آرامي كه گوشنواز و تازه است.
سهيلي زاده به فضاهاي قديمي و داستانهايي كه در گذشته اتفاق مي افتند علاقه مند است. اين بار او توانسته با فضاسازي مناسب، حال و هواي يك شهر كوچك در سالهاي دور را باورپذير كند. طراحي صحنه و لباس مجموعه بر خلاف تجربه قبلي سهيلي زاده عشق گمشده قابل قبول و باورپذير از كار درآمده. همه اين ويژگي ها باعث شد روزهاي اعتراض پربيننده ترين مجموعه محرم امسال باشد. شبكه دوم پس از او يك فرشته بود كه موفق ترين مجموعه مناسبتي ماه رمضان بود، حالا در ماه محرم هم از ميدان رقابت با ساير شبكه ها پيروز بيرون مي آيد.
چه كسي به سرهنگ شليك كرد؟ فيلمنامه  قرباني شده
ويژگي  اصلي مجموعه چه كسي به سرهنگ شليك كرد؟ طرح و فيلمنامه متفاوت آن است. نويسنده سعي كرده به جاي پرداختن به داستاني تكراري و بارها گفته شده به سراغ قصه اي برود كه هم مربوط به رژيم گذشته و فعاليت نيروهاي مخالف باشد و هم از منظري تازه به انقلاب اسلامي نگاه كند. بنابراين چه كسي ... داستاني را روايت مي كند كه قبل از پيروزي انقلاب رخ داده و رابطه مستقيمي با اين واقعه سياسي- اجتماعي ندارد. مرگ سرهنگ (حميد مظفري) و خواندن دفتر روزانه او توسط نرگس (سميرا سياح) بهانه اي مي شود تا فساد رژيم شاهنشاهي برملا شود. اما فيلمنامه در اجرا قرباني شده و جواد اردكاني نتوانسته از امتيازهاي متن استفاده كند. مشكل بزرگ اردكاني در چه كسي ... عدم توفيق در فضاسازي است. حتي براي لحظه اي نمي توان پذيرفت كه داستان در دهه 50 مي گذرد. مشخص است كه سازندگان مجموعه، تلاش زيادي هم براي باورپذير شدن فضا نكرده اند. طراحي صحنه و لباس جدي گرفته نشده، همه چيز امروزي است به جز اتومبيل ها. اين فضاي تصنعي باعث شده كه ارتباط لازم بين بيننده و مجموعه شكل نگيرد. اردكاني از بازيگران شاخصي مثل داوود رشيدي، هوشنگ توكلي و حميد مظفري در كنار چند چهره جوان استفاده كرده، اما حضور بازيگران مختلف هم كمكي به بهتر شدن كار نكرده است. هيچ كدام از شخصيت ها همدلي بيننده را برنمي انگيزد. بازي ها آنچنان تخت و بي روح است كه حسي را به بيننده منتقل نمي كند. بازيگران باتجربه تنها خودشان را تكرار مي كنند و بازيگران تازه كار چيزي جز اغراق براي عرضه كردن ندارند. مشخص نيست شبكه يك كه گويا بودجه بيشتري هم نسبت به ديگر شبكه ها در اختيار دارد، چرا بايد چنين مجموعه ضعيفي را براي سالگرد پيروزي انقلاب بسازد.
پايان پادشاهي؛ مثل دهه۶۰
پايان پادشاهي شبيه مجموعه هايي است كه سال هاي قبل در دهه فجر به وفور ساخته و پخش مي شدند. در استوديو، با دكوري مختصر تصويربرداري مي شدند و قرار بود بخشي از تاريخ معاصر را روشن كنند. در مجموعه هاي مشابه پايان پادشاهي هم شخصيت هاي سياسي رژيم پهلوي مقابل دوربين محاكمه نمادين مي شدند و درباره اعمالشان پاسخ مي دادند. در پايان پادشاهي فرزاد حسني كه سابقه اجراي چند برنامه و مصاحبه با افراد مختلف را دارد به عنوان راوي و پرسش گر حضور دارد. او با شخصيت هاي تأثيرگذار رژيم گفت وگو كرده و آنها را وادار به پاسخگويي درباره گذشته شان مي كند. تنها ويژگي  مثبت پايان پادشاهي اطلاعاتي است كه به بيننده منتقل مي كند. به ويژه بيننده اي كه قبلاً دهها كتابي كه درباره خاندان پهلوي شاه نوشته شده را مطالعه نكرده است. هرچند شيوه ارائه اين اطلاعات اصلاً هنرمندانه نيست.
مستندهاي انقلاب؛ جذاب ترين گزينه
شبكه 4 در ايام دهه فجر، اقدام به پخش مستندهاي روزهاي انقلاب كرد. شايد بتوان گفت جذاب ترين برنامه هاي اين ايام، همين مستندها بود كه برخي به صورت كامل (تپش تاريخ) پخش شدند و در مورد بعضي از آنها تنها به پخش قسمت هايي بسنده شد. مانند جست وجو ساخته امير نادري كه ديدن بخش هايي از آن، نكته هاي بسياري را بازگو مي كرد؛ مهمترينش تفاوت نگاه صرفاً نظاره گر با ديدگاهي است كه مي كوشد واقعيت را با تعيين درست و هنرمندانه  جاي دوربين و ميزانسن به زبان سينما ترجمه مي كند. شبكه يك هم مثل يكي دو سال اخير مستند براي آزادي (حسين ترابي) را پخش كرد كه به جرأت مي توان گفت حرفه اي ترين گزارش تصويري روزهاي انقلاب است.

مرور جشنواره 24
نگاه اشراقي عميق
امروز: وقتي همه خواب بودند(فريدون حسن پور)
بابك غفوري آذر
بعداز فيلم قدمگاه كه به عنوان نخستين و مهم ترين فيلم ساخته شده در گونه تازه تأسيس معناگرا در بنياد سينمايي فارابي محسوب مي شود، وقتي همه خواب بودند را مي توان دومين فيلم قابل تأمل در اين گونه دانست كه با بهره گيري از توانمندي هاي سينما در جهت بيان مفاهيم معنوي و فرازميني در سينماي ايران ساخته شده است. وقتي همه خواب بودند مانند قدمگاه روايت داستان را وارد فضاهاي غيرمادي و غيرقابل باور- مانند آنچه در فيلم هايي چون يك تكه نان ديديم- نمي كند و اين مهم ترين عامل درك و باور اين دو فيلم در مقايسه با ديگر آثار اين زمينه است.
فريدون حسن پور پيش از اين به عنوان فيلمسازي متوسط در ژانر فيلم هاي كودكان و نوجوانان شناخته مي شد كه فيلم هاي قابل تحمل اما كمتر ديده شده اي را در اين نوع سينما ساخته و در چند سال اخير فعاليتش را در تلويزيون متمركز كرده بود. با اين پيش زمينه، بي شك وقتي همه خواب بودند مهم ترين فيلم كارنامه حسن پور تا به حال محسوب مي شود. همكاري با عوامل حرفه اي، كمك و توجه ويژه بنياد فارابي در جريان ساخت فيلم و بالاخره پذيرش آن در بخش مسابقه بين الملل سينماي معناگرا و دريافت سيمرغ بلورين بهترين فيلم اين بخش از جمله تفاوت هايي است كه پيش از اين در هيچ كدام از ساخته هاي قبلي حسن پور وجود نداشت. شايد فعاليت و تجربه حسن پور در ساخت فيلم هاي مربوط به كودكان بوده است كه باعث شده نوعي معصوميت و سادگي و پالودگي در كل فضاي فيلم وجود داشته باشد كه آن را تا حدود زيادي از شائبه هاي خاص اين گونه فيلم ها دور مي كند. اين سادگي و بي آلايشي، مهم ترين ويژگي وقتي همه خواب بودند محسوب مي شود كه عوامل ديگري چون فضاي توليد فيلم و نيز محل وقوع حوادث داستان اين موضوع را تقويت كرده است.
حسن پور خود متولد و بزرگ شده روستاهاي گيلان است و تسلط او بر تصاوير و ارائه مناظر چشم نواز در فيلم، ناشي از همين موضوع است. با اين همه وقتي همه خواب بودند احتمالاً براي آنهايي كه مخالف استفاده از عناصر احساسات گرا در سينما هستند فيلم مطلوبي نخواهد بود. اين مهم ترين نكته اي است كه حسن پور، جابه جا از آن استفاده كرده و حتي در ساخت موسيقي فيلم نيز اين نكته در نظر گرفته شده است.
نكته قابل توجه ديگر در وقتي همه خواب بودند، مقايسه دو نوع تفكر خاص در برخورد با مفاهيم معنوي است؛ تفكر خشك و غيرمنعطف كه آموزه هاي ديني را در شكل ظاهري آن مي بيند و نگاه اشراقي كه مبتني بر آموزه هاي اخلاقي و عميقي است كه بر نفس اعمال ديني تأكيد دارد نه شكل ظاهري آنها. حسن پور در نمايش برخورد اين دو تفكر موفق بوده است. از اين منظر نيز مي توان آخرين ساخته او را اثري قابل تأمل ارزيابي كرد. حسن پور تلاش كرده در پيشبرد حوادث فيلم و اتفاقات آن، عنصر معصوميت و سادگي را توأمان به كار بگيرد و در اين راه البته از قهرمانان فيلم هاي قبلي اش- يعني كودكان- نيز استفاده كرده است. قهرمانان اصلي فيلم، همگي واجد بخشي از صفت معصوم هستند كه اتفاقاً در نگاهي ديگر در خدمت مفهوم معنوي فيلم نيز قرار مي گيرند. در اين راه، سفر اشراقي و عجيب شخصيت هاي اصلي فيلم براي رسيدن به خانه خدا هم عجيب نمي نمايد و براي تماشاگر باورپذير به نظر مي رسد.
فريدون حسن پور حالا با وقتي همه خواب بودند وارد دوران جديدي در فعاليت حرفه اي خود شده است. با توجه به ويژگي و خصوصيات فيلم هايي شبيه به وقتي همه خواب بودند، اكران عمومي به اندازه واكنش هاي جشنواره اي مهم و تأثيرگذار نيست و از حالا بايد اين فيلم را به عنوان مهم ترين فيلم كارنامه حسن پور در نظر بگيريم.

از صبح تا شب
حميدرضا پورنصيري
در اكثر شبكه هاي تلويزيوني دنيا، مخصوصا در ميان شبكه هاي معتبر و درست و حسابي، برنامه هايي وجود دارند كه حول يك مجري شكل گرفته اند. يعني هويت و جذابيت اين برنامه ها نه به ميهمانان آنها كه به مجري هاي شان است و معمولا هم اين گونه برنامه ها جزو قديمي ترين و پرطرفدارترين برنامه هاي تلويزيوني هستند. نمونه معروفش هم كه حتما مي شناسيد همان لري كينگ معروف شبكه CNN است. در ميان آرشيو اين برنامه هم اگر جست وجو كنيد مي فهميد كه همه جور شخصيتي در ميان ميهمانان آن مي شود پيدا كرد و بيشتر مواجهه آن شخص با لري كينگ براي مخاطبان جذاب است تا صرفا ديدن و شنيدن حرف هاي يك شخصيت معروف. اما هرچه فكر مي كنم در ميان شبكه هاي داخلي نمونه مشابهي پيدا نمي كنم. شايد نزديك ترين نمونه به اين گونه برنامه ها صندلي داغ شبكه 2 باشد كه هنوز سن و سال زيادي ندارد و متاسفانه در همين مدت كوتاه سه مجري متفاوت را تجربه كرده و به خاطر همين نتوانسته تماشاگران ثابتي پيدا كند. نمونه ديگري هم كه از شبكه اول پخش مي شود برنامه طلوع ماه است. اما از اين دو برنامه كه صرف نظر كنيم ديگر چيزي به ذهنم نمي رسد. دليل ساده اي هم دارد چون تهيه كنندگان تلويزيون به جاي پيدا كردن يك ايده تازه و دعوت كردن از آدم هاي متفاوت، ترجيح مي دهند يك خط تلفن در اختيار يك مجري معمولي بگذارند و از او بخواهند روزي يكي، دو ساعت مسابقه تلفني براي مردم اجرا كند. هم زمان خالي ميان برنامه ها پر مي شود و هم برنامه كم هزينه اي است. تماشاگران هم كه انگار بدشان نمي آيد يك گوي بلورين را از طريق خطوط تلفن به سر منزل مقصود برسانند و يك ساعت مچي هم برنده شوند.
چون مي دانم گفتن اين حرف ها تاثيري ندارد و به جايي نمي رسد ترجيح مي دهم بروم سراغ همان داستان هميشگي اين ستون و از برنامه هايي كه مي توانيد امشب تماشايشان كنيد بگويم. براي شروع مي توانيد در ساعت 20:45 قسمت ديگري از مجموعه شبي از شب ها را ببينيد كه من در عجبم چرا به پايان نمي رسد. نكته جالب هم اين جاست كه مسوولان شبكه 3 و سازندگان اين برنامه خيلي اميدوار بودند تا اين سريال جزو پربيننده ترين مجموعه هاي تلويزيوني شود اما آمار نشان مي دهد كه چنين اتفاقي نيفتاده است. دليلش هم اين است كه داستان هايشان بسيار پيش پا افتاده و تكراري است و همين داستان هاي تكراري هم با كم ترين سرعت ممكن روايت مي شود. گزينه ديگري هم كه مي توانيد امشب تماشا كنيد مجموعه اي ست با عنوان لبه تاريكي كه براي چندمين بار تكرار مي كنم هيچ ربطي به آن مجموعه جذاب انگليسي سال هاي دور ندارد و سعيد سلطاني آن را كارگرداني كرده است. ساعت پخشش هم حوالي ساعت 21:30 است. اگر هم با تماشاي اين دو مجموعه هنوز دلتان سريال ايراني خواست مي توانيد در ساعت 22:10 به تماشاي قسمت ديگري از روح مهربان بنشينيد كه از شبكه اول پخش مي شود و محصول گروه خانواده اين شبكه است. شبكه تهران هم مانند هر چهارشنبه در ساعت 22 يك فيلم سينمايي نشان خواهد داد كه هيچ اطلاعي از نام و مشخصاتش ندارم. هم زمان با اين فيلم هم از شبكه 4، تله تئاتري پخش مي شود كه از قضا نام آن هم هنوز اعلام نشده است.

خبرسازان
ايرانشهر
جهانشهر
دخل و خرج
درمانگاه
زيبـاشـهر
عكاس خانه
شهر آرا
|  ايرانشهر  |  جهانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  درمانگاه  |  زيبـاشـهر  |  عكاس خانه  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |