سه شنبه ۲ اسفند ۱۳۸۴ - - ۳۹۲۷
روي شيرواني داغ
علي عبدالعلي زاده، كارگردان سيزده گربه روي شيرواني و
سرتو بدزد رفيق مي گويد به زودي آزمون و خطاهايش را تمام مي كند
001812.jpg
ليلي نيكونظر
درست است كه سرتو بدزد رفيق فروش آنچناني نداشت، درست است كه سيزده گربه روي شيرواني با آن همه ستاره، خاموش ماند. با اين حال در كارهاي او يك علقه و يك تفاهم عجيب وجود دارد. تمام اين كارها براي خلاقيت تمرين مي كنند. انگار او مدام دارد كشف مي كند. به دنبال چيزي مي گردد، چندان آرام نيست، مثل يك گربه روي شيرواني داغ مي خواهد بپرد، كجا؟ علي عبدالعلي زاده مي گويد: به فيلم بعدي ام فكر مي كنم.
***
در تمام اين سال ها مي خواستيد فيلم هايي بسازيد كه بفروشد، درست است؟
- كدام فيلمساز است كه دلش نمي خواهد فيلمش بفروشد؟
كدام فيلمسازرا نمي دانم، اما خب قطعاً فيلمسازهايي هستند كه گيشه زياد برايشان اهميت ندارد.
- اشتباه مي كنيد، براي همه فيلمسازها گيشه اهميت خاص دارد. من هم جزيي از آنها هستم. نه اينكه بگويم من سينماي بدنه را دوست دارم، نه، دوست ندارم، هر چند كه يك بخشي از كار هنري امرار معاش است، اما بخش مهمي از آن اغناي خود فيلمساز است. اگر قرار باشد فيلمي بسازم كه دستمزد خوبي داشته باشد، اما برود در آرشيو و با مخاطب ارتباط برقرار نكند، آن دستمزد برايم اهميت ندارد. آن فيلمي كه ساخته ام بايد خودم را اغنا كند.
چه فيلمي شما را اغنا مي كند؟ كدام سينما؟ بايد چه فيلمي بسازيد؟
- موضوعاتي كه كار كرده ام و فيلم هايي كه ساخته ام همه داراي ژانرهاي مختلف هستند، در هر كاري كه انجام مي دهم، مي خواهم يك قدم جلو بروم. وقتي كه كار استمرار دارد، در مراحل مختلف خيلي چيزها را تست مي زنيم و هر چقدر جلوتر مي رويم بيشتر مي آموزيم، طبيعي است كه وقتي به كليت كارهاي قبلي ام برگردم و از آن راضي باشم، انگار ديگر قرار نيست پيشرفت كنم. وقتي به گذشته برمي گردم، بيشتر از جسارتم لذت مي برم، از اينكه در هر زمان كارهايي انجام داده ام كه ابتكاري بوده. بعد از سيزده گربه روي شيرواني ، ميزانسن كارهايم را تغيير دادم، همه گفتند لو مي رود، گفتم نه. مثلاً در تمام پلان هاي حركت تريلي در سرتو بدزد رفيق تريلي حركت نمي كند، اين ماييم كه حركت مي كنيم و تريلي ثابت است، خب، كارهاي اين چنيني با بودجه ها و هزينه هاي 120ميليوني قدري جسارت آميز است، اينكه تو تكنيك هايي تجربه كني كه در سينماي ايران لااقل، تا به حال به كار نرفته است.
من فكر مي كنم شما بيش از اينكه به قصه بپردازيد و اصلاً قصه برايتان اهميت داشته باشد، همين تكنيك ها برايتان مهم است، همين جسارت در انجام دادن كارهاي عجيب و غريب و تكنيك هاي تجربه نشده سينماي ايران، قبول داريد؟
- متأسفانه درست است؛ راستش يواش يواش متقاعد شده ام كه دارم اشتباه مي كنم. اين چيزي كه مي گوييد را ما خيلي غليظ در سيزده گربه تجربه كرديم. خيلي ها به ما گفتند داريد با آبرو و حيثيت خودتان بازي مي كنيد، زمان ساختش همه گفتند اين فيلم نمي شود، حتي مسئولان فارابي مي گفتند اين فيلم نمي شود، اما ما همه اش دنبال اين بوديم كه بشود و آن تكنيك ها و حقه هايي كه در نظرمان است پياده شود و شد. راستش من از اين وجه سينما لذت مي برم. اينكه چطور مي شود شرايط تصنعي را خيلي واقعي به تماشاگر باوراند طوري كه باور كند، به همين خاطر كارهاي تخيلي را دوست دارم، شما تلقين مي كنيد به تماشاگر كه اين اتفاق افتاده، اتفاقي كه نيفتاده و فقط حقه است، تروكاژ . از اين وجه سينما لذت مي برم، ولي خب، قصه خوب مهم است و به اين نتيجه رسيده ايم اينها همه در كنار يك قصه خوب جواب مي دهد.
فكر مي كنيد تا به حال چقدر سر تو بدزد رفيق به انتظار مخاطب جواب داده است؟
- نمي توانم به اين شكل بگويم، نمي توانم بگويم چه كساني از فيلم خوششان آمده و چه كساني خوششان نيامده، اصلاً در اين سينما هنوز آن كيميا به دست نيامده كه مخاطب ما از چه قصه اي خوشش مي آيد. در هاليوود به دست آمده، ولي در سينماي ما نه. ما هنوز نمي توانيم بگوييم اين قصه و اين بازيگر فيلم ما را پرفروش مي كند و به انتظار مخاطب پاسخ مي دهد، ولي در هاليوود مثلاً از هر 10 تا فيلمي كه پيش بيني مي كنند پرفروش مي شود، دوتا فيلم ممكن است آن طور فروش نكند، اما در سينماي ما... .
ببينيد بحث به دست نيامدن آن كيميا به كنار، اينكه سينماي ما هنوز ذائقه مخاطب را نمي شناسد، اما در كنارش يك بحث ديگر هست كه باز معادلات را به هم مي ريزد. اينكه انگار مخاطب سينماي ما محصولات سينماي تخيلي را دوست ندارد و حداقل آن تخيل و خيال پردازي ايراني به نظرش مضحك مي آيد، اينكه ما چيزي شبيه بت من نداريم، اين به ذائقه مخاطبمان هم برمي گردد، نظرتان در اين باره چيست؟
- ما اگر بخواهيم سينماي خودمان را با كشورهايي كه تجارت سينما دارند مقايسه كنيم مثلاً با هند، با هاليوود بايد اين را در نظر بگيريم كه ما بازار جهاني نداريم و بعد هم وقتي حتي بياييم فيلمي با 500 ميليون يا يك ميليارد تومان بودجه بسازيم و فيلم خوبي هم شود، با اين دويست و چند سالن غيراستاندارد شما مي خواهيد چه فيلمي ببينيد، در اين سالن هاي سينما پلان هايي كه در فيلم من و در روز گرفته شده، ديده نمي شود چه برسد به پلان هايي كه در شب گرفته شده. شب كه زمان اصلي سينماي تخيلي يا سينماي ژانر وحشت است. از اين تعداد سالني كه موجود است نصفش مزخرف است. در اين سالن ها كه نمي شود فيلم تخيلي ديد، اما... .
نمي خواهم فقط راجع به مسائل فني بحث شود، من از شما مي خواهم به عنوان يك فيلمساز راجع به روحيه ايراني تماشاگر سينماي ما نظر بدهيد، اينكه چرا به نظر مي رسد اين مخاطب فيلم تخيلي دوست ندارد؟ اين تماشاگر چقدر عنصر خيال را به آن معنايي كه مثلاً شما دنبالش هستيد باور مي كند و چقدر آن را به سخره مي گيرد؟
- نه، من فكر مي كنم مخاطب فيلم خوب را دوست دارد. اگر فيلم خوب ساخته نمي شود، چون بودجه اي به آن اختصاص نمي گيرد. بعد از فيلم سيزده گربه هيچ كس نيامد به ما بگويد اين فيلم از بيست، گرفته دو، با اين حال بياييم از تجربه اي كه از اين فيلم به دست آمده استفاده كنيم، دو تا پله بالا برويم و حالا بگيريم چهار. حالا نگاه كنيد به دو، سه فيلم پرفروش، فيلم هاي يكي دو سال قبل، اينها فيلم هاي 90-80 ميليوني است كه حتي بازيگر معروف ندارند، خب طرف كه ديوانه نيست بيايد ريسك كند فيلم تروكاژ- تخيلي بسازد با سيصد، چهارصد ميليون هزينه كه حالا معلوم نيست دنياي تخيلي اش دربيايد يا نه، مي رود با موضوع خواستگاري و ازدواج فيلم مي سازد يا روي اين قصه ها سرمايه گذاري مي كند و گاهي همين فيلم ها يك ميليارد تومان مي فروشد.
سيزده گربه... 2 به همين خاطر ساخته نشد؟
- بله، بگذاريد اين را هم اضافه كنم، ببينيد همين فيلم هاي دعواي زن و شوهري به سبك ايراني را مي برند خارج هم نمايش مي دهند، اتفاقاً ايرانيان مقيم خارج استقبال مي كنند و آنجا هم استفاده مي كنند و فيلم فروش مي رود، اما از سيزده گربه... استقبال نمي شود، آنها اگر بخواهند فيلم تخيلي ببينند، مي توانند آنجا بهترين محصولات سينماي تخيلي را در بهترين سالن هاي سينما ببينند...
پس يك سؤال مي ماند، شما بضاعت فني اين سينما را مي شناسيد، روحيه ايراني جماعت را هم مي شناسيد، در عين حال شكست ها و ريزش هاي كارتان را هم مي دانيد، اما همچنان اصرار داريد. علت اين پافشاري از جانب شما روي اين سينماي خاص چيست؟
- (مي خندد) چرا ول نمي كنم؟ خب گفتم كه بخشي از اين كار به ارضاي خودمان بستگي دارد. دغدغه هاي من اينجور قصه هاست. اين سينما را دوست دارم. حالا ما افتاده ايم در اين ژانر و كسي هم نمي خواهد ما از اين ژانر بيرون بياييم. در ايران هر كس وارد يك حيطه بشود ديگر در همان حيطه مي ماند، ديگر كسي نمي آيد به من بگويد فيلم كمدي بساز، روي من تا ابد به عنوان كسي كه اين سينما را انتخاب كرده حساب مي كنند، مثلا سيزده گربه... هم يك فيلمنامه عروسكي بود كه ما به آن شكل كار كرديم، علت پيشنهادش به من هم سريال داني و من بود كه يك كار عروسكي بود. خلاصه اينكه بخشي از اين اتفاق هم جبري است. سينماي ما متأسفانه چندان راغب به تجربه هاي جديد نيست، ريسك پذير نيست. فعلاً كه همين قصه ها را به ما پيشنهاد مي كنند، كسي نيامده مثلاً يك قصه كمدي به ما بدهد بگويد بيا، اين را بساز! الان هم دنبالم هستند براي يك فيلم كودك.
جالب است، آخر سينمايي كه شما دنبال مي كنيد، سينماي محبوب كودكان نيست، يك جور سينماي فانتزي است و دغدغه هاي كودكانه ندارد، چرا خيلي جدي سمت سينماي كودكان و نوجوانان نمي رويد، آدم هاي اين حيطه كم هستند، سينما كانون مدت هاست از دغدغه هاي سينماي كودكان فاصله گرفته و مدت هاست فيلم خوبي براي اين گروه سني ساخته نشده، فيلمنامه اش را هم كه پيشنهاد كرده اند... .
- منظور شما از سينماي كودكان چه فيلم هايي است؟
گلنار، پاتال و آرزوهاي كوچك، مدرسه پيرمردها و...
- اين سينما من را ارضا نمي كند. اخيراً طرحي از فارابي پيشنهاد شده كه باز تخيلي است. قصه اين است كه فردي در يك سانحه نصفش را از دست مي دهد و آن آدم نصفه است. ببينيد من بايد دنبال اين كارهاي جديد بروم. من دنبال وسوسه هايي هستم كه تا به حال به آن پرداخته نشده، ولي مي خواهم دنبال فيلمنامه نويس هاي قديمي و معتبر بروم، يعني دغدغه هايم را در كنار قصه خوب جلو ببرم، چون به اين نتيجه رسيده ام كه مردم ما هنوز دنبال قصه هستند. قصه اي كه بتوانند براي ديگران تعريف كنند، اگر سيزده گربه... قصه رواني داشت مخاطب مان مي توانست فيلم را دوست داشته باشد.
پس شما قبول داريد كه سيزده گربه قصه خوبي نداشت؟
- ببينيد ما بيشتر دنبال تجربه هاي جديد بوديم.
پس در واقع فيلم نساختيد، آزمون و خطا كرديد؟
- آفرين، دقيقاً!
دوست دارم بدانم فيلمسازي كه به اين نتيجه رسيده كه قصه خوب اهميتش از تروكاژ و حقه هاي سينمايي كمتر نيست در چندمين تجربه سينمايي اش بالاخره به يك ثبات مي رسد و به جاي آزمون و خطا فيلم مي سازد؟
- (مي خندد) آن فيلمساز هر بار فكر مي كند اين بار ديگر فيلم خوب مي سازد. تصميم ساختن فيلم خوب كه هميشه است. مي دانيد خيلي چيزها هم به ارتباطات ما بستگي دارد. سينماي ما به لحاظ بخش تهيه و توليد حرفه اي نيست. تا يك قصه اي به دستمان مي رسد و همه مي گويند خوب است، مي سازيمش! خيلي ماجرا حرفه اي نيست كه يك كمپاني، مثل هاليوود با يك نويسنده خوب صحبت كند، با او به توافق برسد و اين حرف ها. به يك نويسنده اي ممكن است زنگ بزني، بگويد برويد نُه ماه ديگر، بياييد، خب اين چيزها را هم دارد سينماي ما، اما خب تصميم گرفته ام در اين فيلمي كه مي خواهم بسازم، ديگر حتماً آن اتفاقي كه شما مي گوييد بيفتد، اما خب شما فكر كنيد من هميشه سر انتخاب بازيگر هم مي گويم وقتي مي خواهيد بازيگر انتخاب كنيد هم يك اتفاق هايي مي افتد كه شما نمي توانيد پيش بيني كنيد، يك بازيگري ايران نيست، يكي سر پول با تهيه كننده به توافق نمي رسد، يكي از قصه خوشش نمي آيد و در نهايت مجبور مي شوي فيلمت را با كساني بسازي كه اصلاً به درد آن نقش نمي خورند. هميشه عوامل اين چنيني وجود دارد.
از انتخاب بازيگر گفتيد، سر سرتو بدزد رفيق هم مشكلات اين چنيني داشتيد؟ چون بازيگران اين كار معروف نيستند.
- نه، در واقع به اين برمي گردد كه در سينماي ايران، سوپراستارها حاضر نيستند در سينماي عروسكي يا سينماي كودك نقش ايفا كنند، به محض آن كه بحث سينماي عروسكي يا كودك مي شود با خودشان فكر مي كنند خب، محور اين فيلم ها يا يك عروسك است يا يك كودك و ما كه محور نيستيم و دليلي ندارد نقش سه يا چهار بازي كنيم يا در نقش يك الاغ ظاهر شويم! پس يا آن كار را قبول نمي كنند يا دستمزد كلان مي خواهند.
معيارتان براي انتخاب بازيگري كه قرار است در يك فيلم تخيلي نقش داشته باشد معيار متفاوتي است؟ يا همچنان بايد بازيگر باشد؟ مثلاً محمدرضا گلزار براي سيزده گربه انتخاب مي شود...
- براي انتخاب گلزار و نواب صفوي برايم مهم بود كه بازي نكنند، چون اينها زميني نبودند، احتياج به چهره هاي بي ميميك داشتم، اما خب بله، اين سينما هم به چهره احتياج دارد، به ويترين، براي اينكه آدم هايي را به سالن بياورد كه شيفته آن بازيگرند، تماشاگران بي منطق به اصطلاح.
بحث تماشاگر شد، وقتي داريد فيلم مي سازيد، براي مخاطبتان چه سن و شخصيتي قائل مي شويد؟ آن وقت ها كه من داني و من را از تلويزيون مي ديدم، هميشه برايم سؤال بود كه اين سريال بالاخره براي كدام گروه سني ساخته شده؟
- خب، من فيلمي را مي سازم كه همه ببينند، آن موقع سر داني و من سري اول، بيشتر خردسالان اين مجموعه را تماشا مي كردند و راضي بودند، اما براي سري دوم به پيشنهاد شبكه، موضوع ها را به سمتي برديم كه بزرگسالان هم دوست داشته باشند و دغدغه شان باشد، سر همين هم ديگر مخاطب خردسالمان داني و من را نپسنديد.
ببينيد، پس اينجا يك اشتباهي وجود دارد. شما يك فيلم فانتزي مي سازيد كه يك عروسك عجيب و غريب دارد، فرضاً شبيه داني كه كودكان دوستش دارند، در عين حال مفاهيمي كه مطرح مي شود، بزرگسالانه است و اين باعث مي شود مجموعه مخاطب كودك را از دست بدهد... .
- درست است، البته به اينجا برمي گردد كه يك عمدي وجود دارد. من دوست دارم اگر براي كودكان كار مي كنم هم، آن كار مورد توجه بزرگسالان قرار بگيرد و آنها از نشستن در مقابل تلويزيون يا رفتن به سالن سينما احساس خستگي نكنند.
اگر يك فيلم كودكانه خوب ساخته شود، حتي اگر مفاهيم كاملاً كودكانه باشد، بزرگسالان را هم جذب مي كند، اما نه اينكه براي خوشايند بزرگسالي كه به تماشاي يك فيلم كودكانه نشسته، مفاهيمي را به قصه وارد كنيم كه كودكانه نيست...
- درست است.
آقاي عبدالعلي زاده، احتمالاً چيزهايي در اين گفت وگو بود كه ذهنتان را درگير كند، بحث هايي كه مطرح شد، مي خواهم بدانم الان دقيقاً ذهنتان متوجه چيست؟
- برايم جالب بود كه يك نفر مثل شما كه گويا از سال 77 كارهاي مرا دنبال مي كنيد، روبه رويم بنشيند و بگويد بالاخره كي يك فيلم خوب مي سازي؟

مرور جشنواره 24
امروز: قتل آن لاين (مسعود آب پرور)
جسارت در بيان،  محافظه كار در اجرا
بابك غفوري آذر
سينماي ايران هنوز ظرفيت هاي فراوان كشف نشده اي دارد كه توجه به آنها مي تواند اين سينما را از مضامين محدود و كليشه اي خارج سازد. ژانر سينماي دلهره و اضطراب از جمله اين ظرفيت هاست كه به رغم تمام تلاش هاي قبلي همچنان مهجور و كنار مانده محسوب مي شود. قتل آن لاين با اين پيش زمينه و تلاشي كه در جهت شكستن اين فضا و نزديك شدن به نمونه اي قابل توجه در سينماي التهاب و دلهره انجام داده، اثري قابل تأمل است. فيلم قرار است نمونه اي ايراني از آثار جوانانه جنايي سال هاي اخير سينماي آمريكا باشد كه در كنارش مضاميني خاص مانند اعتياد به اينترنت، روابط نامتعارف جوانان را نيز مطرح كند. آنچه در نخستين برخورد با فيلم به ذهن مي رسد اين است كه نويسندگان فيلمنامه از ابتدا قصد داشته اند اثر خلاف جريان و خاصي را بيافرينند. ارتباط مجازي جوانان از طريق اينترنت و نقشي كه اين رسانه نوين در پاسخ به عقده هاي فروخورده افراد مختلف مي تواند ايفا كند، اصلي ترين مضاميني هستند كه در پي رنگ داستاني فيلم به چشم مي خورند. در اين راه البته تلاش شده تا پرداخت اين مضامين نزديك به نمونه هاي واقعي باشد و مشخص است كه نويسندگان حداقل آشنايي را با اينترنت داشته اند. راه اندازي انجمن هاي مجازي و عضو شدن افراد مختلف در آن و نهايتاً آشنايي و قرار حقيقي و علاقه و ازدواج اينترنتي از جمله اين نكات است كه پيش از اين در كمتر فيلم ايراني شاهد آن بوديم. مشخص است سازندگان فيلم نيز تلاش كرده اند تا آنجا كه امكان داشته پرداخت اين مضامين شبيه به نمونه  هاي واقعي باشد و به اين شكل براي اولين بار است كه در فيلمي ايراني با دختراني مواجه مي شويم كه تنها زندگي مي كنند. با اين پرداخت انتظار مي رود كه در ادامه بيان داستان  جنايي و دلهره آور فيلم كه از پس اين مقدمه آغاز مي شود نيز نزديك به همان فضاي نيمه اول باشد، اما با تمام تلاش هاي انجام شده قتل آن لاين در اين بخش انتظارها را برآورده نمي كند. با آنكه تلاش شده با به كارگيري ظرفيت هاي ديگري مانند فضاي بصري متنوع و چشمنواز و نيز موسيقي پرضرب جنبه جنايي فيلم تقويت شود، اما بيشتر به دليل كاستي هاي اجرا و امكانات محدود نتيجه مورد انتظار به دست نيامده است.
مسعود آب پرور پيشينه پرباري در فعاليت در تلويزيون و ساخت كليپ هاي تصويري گوناگون و فيلم هاي تلويزيوني دارد. او يكي از اولين سازندگان كليپ هاي دوران جديد ايراني به شمار مي رود و البته قبل از آن نيز در بنياد فارابي مشغول به كار بود. فيلمنامه قتل آن لاين نيز بارها بازنويسي شده و چندين بار تا آستانه ساخت پيش رفته بود. به اين ترتيب ساخت فيلم با پيش زمينه اي قوي آغاز شد و انتظار مي رفت نتيجه حاصل نيز به اندازه همان تداركات و نيروي صرف شده باشد، اما آنچه هم اكنون ديده مي شود اثري متوسط با داستاني بكر است كه در اجرا از فكر اوليه عقب مانده است. عمده ترين مشكل آن هم از عدم توجه به جزئيات در پرداخت فيلم ناشي مي شود كه در اينگونه فيلم ها نقش حياتي ايفا مي كند. كشف عامل و بيان انگيزه هاي او در آثار جنايي، مشتمل بر روايت قدم به قدم و نتيجه گيري از هر بخش و ارائه جزئياتي است كه در قتل آن لاين ديده نمي شود. اتفاقاً فيلمنامه نيز ظرفيت هاي فراواني در اختيار كارگردان گذاشته كه اكثراً هدر رفته است. مثل توجه به اينترنت و كاركرد آن و نيز سرخوردگي هاي كودكي قاتل و بهره گيري از اين رسانه در پاسخ به آنها. اين ظرفيت ها در اجرا بنا به دلايل گوناگوني مانند چند انتخاب بد در ميان بازيگران و نيز پرداخت هاي نامناسب شخصيت ها و ضعف هاي روايي متعدد به هدر رفته است. جالب اينجاست كه كارگردان در زمينه هاي مربوط به تقطيع نماها و حفظ ريتم و ضرباهنگ فيلم (الهام گرفته از همان تجربيات كليپ سازي و آثار تلويزيوني) موفق عمل كرده است و در مجموع قتل آن لاين فيلم خوش ساختي از آب درآمده است. نگاه كنيد به فصل نهايي كه تركيب  بندي قاب ها و فضاي بصري خلق شده به لطف محل مناسب انتخاب شده چشمگير است، اما هدايت بازيگران و اجراي نهايي آن ضعف هاي چشمگيري دارد. اين تركيب دوگانه توصيف كاملي از كل فيلم به دست مي دهد كه قابل تعميم به تمام آن است.
با اين همه، قتل آن لاين را بايد به دليل توجهش به مضامين تا به حال مهجور مانده در سينماي ايران ارزيابي كرد؛ اينكه جسارت نزديك شدن به اين فضاها در سازندگان آن وجود داشته است و نتيجه نهايي نيز به عنوان نخستين اثر كارگردانش قابل دفاع است. در برهوت نوآوري و مضامين كليشه شده، قتل آن لاين اثر خلاف جرياني به شمار مي رود كه در صورت موفقيت در اكران عمومي مي تواند ادامه دهنده جرياني جديد در سينماي ايران باشد.

از صبح تا شب
مانند همه سه شنبه ها پيشنهاد اولم پرستاران است كه ساعت 22:10 از شبكه اول پخش خواهد شد و جذاب ترين گزينه اي است كه اين روزها مي توان به آن دل  خوش كرد. مجموعه نه چندان جالب عامل ناشناخته هم احتمالاً در حوالي ساعت 20 از شبكه سه پخش خواهد شد. اين احتمالاً را هم براي اين گفتم كه حذف شب هاي برره از برنامه شبكه سه، حسابي جدول پخش اين شبكه را به هم ريخته و اگر از مسئولان پخش اين شبكه هم بپرسيد كه 10 دقيقه ديگر قرار است چه برنامه اي را نمايش دهند، ترجيح مي دهند سكوت كنند. اما فكر كنم طرفداران فوتبال بتوانند امشب ليگ قهرمانان اروپا را از اين شبكه دنبال كنند. اين طور هم كه به نظر مي رسد بازي بايرن مونيخ و ميلان براي پخش انتخاب خواهد شد. ساعت 15/23 تماشاي اين مسابقه را از دست ندهيد.

در شهر
ايرانشهر
جهانشهر
دخل و خرج
عكاس خانه
شهر آرا
مهمانشهر
|  ايرانشهر  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  در شهر  |  عكاس خانه  |  شهر آرا  |  مهمانشهر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |