علي شيرازي
عكس ها : مسعود خامسي پور
مظفر شفيعي متولد ۱۵ بهمن ۱۳۳۱ كاشان، پس از فرا گرفتن مقدمات آواز ايراني نزد پدرش در سال ۱۳۵۳ به محضر استاد اسماعيل مهرتاش راه يافت. در سال ۱۳۵۹ و پس از درگذشت مهرتاش، نزد استاد محمدرضا شجريان رفت و طي چند سال تا دوره عالي پيش رفت. شجريان تاكنون بارها از شفيعي به عنوان يكي از شاگردان برگزيده خود نام برده است. شفيعي حالا خود به تدريس و اجراي آواز مشغول است. او تاكنون كنسرت هايي در فرانسه و ايتاليا برگزار كرده است. همچنين به تازگي براي دومين دوره پياپي به عضويت هيأت مديره كانون خوانندگان ايران انتخاب شده است. گفتگوي ما با او را مي خوانيد:
* انتقادي كه از سوي بعضي از اعضاء كانون مطرح شد اين بود كه چرا هيأت مديره يك گزارش از فعاليت هاي دوره گذشته حداقل در مجمع عمومي ارائه نكرد. در اين مورد چه توضيحي مي دهيد؟
- ما در دوره دو ساله گذشته ۲۷ جلسه برگزار كرديم. در تمام اين جلسه ها درخواست هاي عضويت خوانندگان را در كانون بررسي كرديم.
* يعني حجم درخواست هاي رسيده اين قدر زياد بود؟
- هم حجم درخواست ها زياد بود و هم حجم مدارك ارسالي. افراد به همراه فرم درخواست عضويت همواره سوابق، عكس ها و حتي سي دي هاي اجرايي خود را ضميمه مي كنند. حتي گاهي عكس هاي يادگاري خود را با هنرمندان و آدم هاي مشهور براي ما مي فرستند. بررسي و حتي مرور اين مدارك هميشه وقت گير است. ضمن اين كه بايد اعضا را به سه گروه درجه بندي كنيم: وابسته ۱ و ۲ و پيوسته. در مورد ارائه گزارش هم دوستان حق دارند. در اين مورد بايد از رئيس قبلي هيأت مديره يعني آقاي نصرالله ناصح پور سئوال كنيد.
* ابهام ديگر اين بود كه هيأت مديره قبلي، چرا، چگونه و با كدام اختيار قانوني بازرس قبلي را بركنار كرد؟
- متأسفانه حضور وي در جلسات هيأت مديره مشكلات متعددي را پديد آورد. وقتي تحمل اين مسائل براي بقيه اعضا غيرممكن شد؛ شرح ماوقع به صورت مكتوب به اطلاع آقاي كامبيز روشن روان
_ رئيس خانه موسيقي _ رسيد و با تصميم ايشان بازرس علي البدل جايگزين شد. به همين دليل برخلاف گفته هاي بعضي از دوستان و نشريات، بركناري بازرس قبلي كاملا با طي مراحل قانوني صورت گرفته است.
* برنامه هاي كانون براي دوره جديد چيست؟
- پس از تشكيل اولين جلسه با رئيس جديد _ خانم هنگامه اخوان _ برنامه ها مشخص خواهد شد.
* و حرف ها و برنامه هايي را كه شخص شما در ذهن داريد و قصد مطرح كردن آنها در جلسات را داريد...
-خيلي دوست دارم مشكلات موسيقي و به ويژه آواز در اين جلسه ها بررسي شود.مثلا دوست دارم بگويم كه خواندن ها ديگر خواندن نيست؛ يعني هيچ كس خودش نيست!
* به چه دليل؟
- چون همه مي خواهند مانند استاد شجريان باشند. آخر مگر كسي مي تواند به جايگاه ايشان برسد؟
جنس و بافت و همه چيز صداي شجريان مخصوص خود اوست؛ مثل هر كسي ديگر كه بايد چنين باشد. اما با كمال تعجب اكثرا مي خواهند شبيه شجريان باشند يا بگويند شاگرد او هستيم...
* يا بگويند شجريان دوم هستيم!
- بله. به همين دليل وقتي شخص مي خواهد كاري ارائه كند از صداي خودش دور مي شود و هيچ صدايي به دل تو نمي چسبد! اصلا گرمايي در صداها وجود ندارد. هيچ صداي شاخصي موجود نيست كه تو را تكان بدهد و نكته جديدي در آن باشد. صداهايي مثل بنان، قوامي، خوانساري، گلپايگاني و ايرج هم بودند و شجريان هم در كنار اينها حضور داشت. اينها همه خودشان بودند. كسي از كسي تقليد نمي كرد!
* اما در حال حاضر مي بينيم كه خيلي ها بر تقليد اصرار مي كنند...
- به گفته استاد شجريان تقليد فقط در زمان شاگردي لازم است در اين دوره هر درسي را كه هنرجو مي گيرد بايد مو به مو مثل استاد تمرين كند. اما بعد كه وارد عرصه خوانندگي شد بايد خودش باشد: آزاد و رها. هر كسي بايد از ثمره دست و حنجره و هنر خود يك اثر خلق كند و به يادگار بگذارد.
* اما امروز مي بينيم كه همه در مرحله تقليد متوقف مي شوند. چرا؟
- عرض كردم كه شايد به اين دليل كه همه مي خواهند شجريان بشوند! حالا شايد دليل واقعي چيز ديگري است و ما نمي دانيم!
* آيا تدريس يك شيوه واحد را در يكنواختي صداها و آوازها دخيل نمي دانيد؟
- چرا. چون همه مي خواهند همين يك شيوه را ياد بگيرند. در صورتي كه هر حنجره اي بافت مخصوص خود را دارد و مي تواند مولد يك شيوه بديع و تازه باشد. همه كه نبايد تحرير هاي تند و سريع شجريان را اجرا كنند. خيلي ها هم اصرار عجيبي دارند تا ست هاي زير را اجرا كنند؛ در حالي كه صداي آنها در آن محدوده جوابگو نيست. از آن گذشته لطف و جذابيتي كه در بم خواني وجود دارد در اوج نيست! بم خواني هم مشكل تر است و هم گيراتر و مؤثرتر.
* يعني اين دسته از هنرجويان و خوانندگان بيش از آن كه به فكر اثر گذاري باشند به فكر نشان دادن و ارائه هنر خود هستند؟
- متاسفانه بله. الان در بين هنرجويان من يك نفر هست كه نت ها را تا محدوده صداي وسط و مياني خوب اجرا مي كند. او در اجراي نت هاي ميانه به بالا اصلا مشكل خواندن دارد.
آن وقت با اصرار سعي مي كند بالا بخواند! به او گفته ام قدرت واقعي صداي تو در همين ده، پانزده نت است. همين را درست بخوان! يعني دودانگ بخوان و عالي بخوان! اين كار بهتر است ازاين كه جيغ و دادكني و هيچ اتفاق خوبي نيفتد!
مجموعاً بي توجهي هاي افراد به درست خواندن، درست شنيدن و حتي درست ديدن باعث شده تا در اين چند ساله هيچ كس به جايگاه واقعي خود نرسد. هيچ صداي جديدي به بازار نمي آيد كه تو بگويي آن را دوست دارم! عجيب اين كه ضعف هاي صداها هم شبيه هم است!
از نظر تدريس هم كه شرايط اصلا خوب نيست. مثلا شخصي هنرجوي درجه دو و سه است اما به خودش اجازه تدريس مي دهد! مرتب هم آموزشگاه تاسيس مي شود.بدون مجوز و با مجوز! به هر حال مشكل تدريس موسيقي- به ويژه آواز- خيلي بالا گرفته و بايد بر آن نظارت شود.
* براي مقابله با اين معضل چه بايد كرد؟
- يك راه اين است كه كانون خوانندگان افراد شناخته شده اي را كه سابقه خوبي در آواز دارند به عنوان بازرس به آموزشگاه ها بفرستند تا بر كار مدرسان آواز نظارت كنند.
البته من قبلا اين پيشنهاد را در هيأت مديره كانون مطرح كردم و دوستان گفتند «سازمان گسترش» وزارت ارشاد بازرس مي فرستد. اما به نظر من اين سازمان از نظر فني و تخصصي نمي تواند بر تدريس آواز نظارتي داشته باشد. اصولا اظهارنظر در مورد اين كه مدرس خوب درس مي دهد يا نه بر عهده اهل فن است. به غير از اينها قرار شده كانون، كلا س هاي ويژه اي مخصوص مدرسان راه بيندازد تا روش هاي تدريس را مرور كنند و انتقال دهند.
* نظرتان در مورد پديده اين سال هاي عرصه آواز يعني صداسازي چيست؟
- صداسازي را بي خودي بزرگ كرده اند! فكرش را نكنيد در گذشته اصلا كسي نمي دانست صداسازي چيست و آن همه خواننده خوب داشتيم و همه هم درست و اصولي مي خواندند. مفهوم صحيح صداسازي اين است كه هنرجو صداي خود را درست از حنجره در بياورد، صدا «تودماغي» نباشد و طبيعي به گوش برسد يا مثلا تحريرهاي دهاني، مصنوعي و ساختگي نباشند.
خود من موقع تدريس رديف به هنرجو تذكرات لازم را مي دهم، مثلا اين كه صداي او كجاها «تودماغي» مي شود يا از حنجره نيست. يا اين كه چگونه و با چه تكنيكي به قول استاد شجريان صدا از حنجره بايد به سقف دهان بخورد. همه اين ها را به هنرجو مي گويم. اما مي بينيم كه بعضي ها يك مدت طولاني به هنر جو كشش صدا و تحرير و... را آموزش مي دهند.اينها به نظرم لازم نيست. مهم آموزش رديف است و صداسازي بايد در كنار آن انجام شود.
* جالب اين كه محصولات دوره هاي صداسازي نيز همه مثل هم مي خوانند و صداهايي شبيه هم دارند!
- دقيقا، چون مدرس صداسازي سعي مي كند از هنرجو مدلي شبيه خودش بسازد! تازه مدرس خود نيز صدايش تقليدي است! صداسازي به نظرم يك دكان دونبشي است كه آموزشگاه ها آن را باب كرده اند. قديم شاگرد دو خط درسي گوشه و رديف را پس مي داد و همان طور كه گفتم استاد لابه لاي كار ضعف صداي او را هم برطرف مي كرد.مشكل بزرگ تر اين كه براي بعضي ها صداسازي به اشتباه جا افتاده است.يعني فكر مي كنند شخصي كه صدا ندارد مي تواند در اين كلاس ها صداي خود را بسازد! در حالي كه داشتن صداي خوب ذاتي است و اكتسابي نيست.
در واقع اين تكنيك است كه اكتسابي است و لازمه باروركردن حنجره مستعد و خوب، تعليم و پرورش نزد استاد است. خوانندگان بزرگ ما هيچ يك دوره صداسازي را نگذراندند. مثلا شجريان در مورد آقاي گلپايگاني مي گفت كه تحريرهاي او حالت بدي داشته كه استاد برومند اين مشكل را براي او برطرف كرده است. حاصل هم در نهايت شده آن «گلپا» يي كه همه مي دانند؛ با تحريرهايي كه به قول شجريان نظير آن را هيچ كس اجرا نكرده و عالي ترين تحرير هاست.
* حرف آخر
-مشكلات موسيقي فقط محدود به خوانندگي و آواز نيست. تصنيف ساز مثل قديم اصلا نداريم و آهنگ خوب هم موجود نيست.
مي بينيم كه امروز همه آهنگ هاي قديمي را دارند بازسازي مي كنند. البته اين كار در جاي خود خوب است، به شرطي كه درست انجام شود و حاصل اجرايي بهتر از اصل كاري باشد؛ نه اين كه آهنگي را كه همه از آن خاطره دارند با كيفيتي پايين تر اجرا كنيم.