سه شنبه ۹ اسفند ۱۳۸۴
گفتگو با مظفر شفيعي، خواننده و عضو هيأت مديره كانون خوانندگان ايران
هيچ كس خودش نيست
001857.jpg
علي شيرازي
عكس ها : مسعود خامسي پور
مظفر شفيعي متولد ۱۵ بهمن ۱۳۳۱ كاشان، پس از فرا گرفتن مقدمات آواز ايراني نزد پدرش در سال ۱۳۵۳ به محضر استاد اسماعيل مهرتاش راه يافت. در سال ۱۳۵۹ و پس از درگذشت مهرتاش، نزد استاد محمدرضا شجريان رفت و طي چند سال تا دوره عالي پيش رفت. شجريان تاكنون بارها از شفيعي به عنوان يكي از شاگردان برگزيده خود نام برده است. شفيعي حالا خود به تدريس و اجراي آواز مشغول است. او تاكنون كنسرت هايي در فرانسه و ايتاليا برگزار كرده است. همچنين به تازگي براي دومين دوره پياپي به عضويت هيأت مديره كانون خوانندگان ايران انتخاب شده است. گفتگوي ما با او را مي خوانيد:
* انتقادي كه از سوي بعضي از اعضاء كانون مطرح شد اين بود كه چرا هيأت مديره يك گزارش از فعاليت هاي دوره گذشته حداقل در مجمع عمومي ارائه نكرد. در اين مورد چه توضيحي مي دهيد؟ 
- ما در دوره دو ساله گذشته ۲۷ جلسه برگزار كرديم. در تمام اين جلسه ها درخواست هاي عضويت خوانندگان را در كانون بررسي كرديم.
* يعني حجم درخواست هاي رسيده اين قدر زياد بود؟ 
- هم حجم درخواست ها زياد بود و هم حجم مدارك ارسالي. افراد به همراه فرم درخواست عضويت همواره سوابق، عكس ها و حتي سي دي هاي اجرايي خود را ضميمه مي كنند. حتي گاهي عكس هاي يادگاري خود را با هنرمندان و آدم هاي مشهور براي ما مي فرستند. بررسي و حتي مرور اين مدارك هميشه وقت گير است. ضمن اين كه بايد اعضا را به سه گروه درجه بندي كنيم: وابسته ۱ و ۲ و پيوسته. در مورد ارائه گزارش هم دوستان حق دارند. در اين مورد بايد از رئيس قبلي هيأت مديره يعني آقاي نصرالله ناصح پور سئوال كنيد.
* ابهام ديگر اين بود كه هيأت مديره قبلي، چرا، چگونه و با كدام اختيار قانوني بازرس قبلي را بركنار كرد؟
- متأسفانه حضور وي در جلسات هيأت مديره مشكلات متعددي را پديد آورد. وقتي تحمل اين مسائل براي بقيه اعضا غيرممكن شد؛ شرح ماوقع به صورت مكتوب به اطلاع آقاي كامبيز روشن روان
_ رئيس خانه موسيقي _ رسيد و با تصميم ايشان بازرس علي البدل جايگزين شد. به همين دليل برخلاف گفته هاي بعضي از دوستان و نشريات، بركناري بازرس قبلي كاملا با طي مراحل قانوني صورت گرفته است.
* برنامه هاي كانون براي دوره جديد چيست؟ 
- پس از تشكيل اولين جلسه با رئيس جديد _ خانم هنگامه اخوان _ برنامه ها مشخص خواهد شد.
* و حرف ها و برنامه هايي را كه شخص شما در ذهن داريد و قصد مطرح كردن آنها در جلسات را داريد...
-خيلي دوست دارم مشكلات موسيقي و به ويژه آواز در اين جلسه ها بررسي شود.مثلا دوست دارم بگويم كه خواندن ها ديگر خواندن نيست؛ يعني هيچ كس خودش نيست!
* به چه دليل؟
- چون همه مي خواهند مانند استاد شجريان باشند. آخر مگر كسي مي تواند به جايگاه ايشان برسد؟
جنس و بافت و همه چيز صداي شجريان مخصوص خود اوست؛ مثل هر كسي ديگر كه بايد چنين باشد. اما با كمال تعجب اكثرا مي خواهند شبيه شجريان باشند يا بگويند شاگرد او هستيم...
* يا بگويند شجريان دوم هستيم!
- بله. به همين دليل وقتي شخص مي خواهد كاري ارائه كند از صداي خودش دور مي شود و هيچ صدايي به دل تو نمي چسبد! اصلا گرمايي در صداها وجود ندارد. هيچ صداي شاخصي موجود نيست كه تو را تكان بدهد و نكته جديدي در آن باشد. صداهايي مثل بنان، قوامي، خوانساري، گلپايگاني و ايرج هم بودند و شجريان هم در كنار اينها حضور داشت. اينها همه خودشان بودند. كسي از كسي تقليد نمي كرد!
* اما در حال حاضر مي بينيم كه خيلي ها بر تقليد اصرار مي كنند...
- به گفته استاد شجريان تقليد فقط در زمان شاگردي لازم است در اين دوره هر درسي را كه هنرجو مي گيرد بايد مو به مو مثل استاد تمرين كند. اما بعد كه وارد عرصه خوانندگي شد بايد خودش باشد: آزاد و رها. هر كسي بايد از ثمره دست و حنجره و هنر خود يك اثر خلق كند و به يادگار بگذارد.
* اما امروز مي بينيم كه همه در مرحله تقليد متوقف مي شوند. چرا؟
- عرض كردم كه شايد به اين دليل كه همه مي خواهند شجريان بشوند! حالا شايد دليل واقعي چيز ديگري است و ما نمي دانيم!
001875.jpg
* آيا تدريس يك شيوه واحد را در يكنواختي صداها و آوازها دخيل نمي دانيد؟
- چرا. چون همه مي خواهند همين يك شيوه را ياد بگيرند. در صورتي كه هر حنجره اي بافت مخصوص خود را دارد و مي تواند مولد يك شيوه بديع و تازه باشد. همه كه نبايد تحرير هاي تند و سريع شجريان را اجرا كنند. خيلي  ها هم اصرار عجيبي دارند تا ست هاي زير را اجرا كنند؛ در حالي كه صداي آنها در آن محدوده جوابگو نيست. از آن گذشته لطف و جذابيتي كه در بم خواني وجود دارد در اوج نيست! بم خواني هم مشكل تر است و هم گيراتر و مؤثرتر.
* يعني اين دسته از هنرجويان و خوانندگان بيش از آن كه به فكر اثر گذاري باشند به فكر نشان دادن و ارائه هنر خود هستند؟ 
- متاسفانه بله. الان در بين هنرجويان من يك نفر هست كه نت ها را تا محدوده صداي وسط و مياني خوب اجرا مي كند. او در اجراي نت هاي ميانه به بالا اصلا مشكل خواندن دارد.
آن وقت با اصرار سعي مي كند بالا بخواند! به او گفته ام قدرت واقعي صداي تو در همين ده، پانزده نت است. همين را درست بخوان! يعني دودانگ بخوان و عالي بخوان! اين كار بهتر است ازاين كه جيغ و دادكني و هيچ اتفاق خوبي نيفتد!
مجموعاً بي توجهي هاي افراد به درست خواندن، درست شنيدن و حتي درست ديدن باعث شده تا در اين چند ساله هيچ كس به جايگاه واقعي خود نرسد. هيچ صداي جديدي به بازار نمي آيد كه تو بگويي آن را دوست دارم! عجيب اين كه ضعف هاي صداها هم شبيه هم است!
از نظر تدريس هم كه شرايط اصلا خوب نيست. مثلا شخصي هنرجوي درجه دو و سه است اما به خودش اجازه تدريس مي دهد! مرتب هم آموزشگاه تاسيس مي شود.بدون مجوز و با مجوز! به هر حال مشكل تدريس موسيقي- به ويژه آواز- خيلي بالا گرفته و بايد بر آن نظارت شود.
* براي مقابله با اين معضل چه بايد كرد؟
- يك راه اين است كه كانون خوانندگان افراد شناخته شده اي را كه سابقه خوبي در آواز دارند به عنوان بازرس به آموزشگاه ها بفرستند تا بر كار مدرسان آواز نظارت كنند.
البته من قبلا اين پيشنهاد را در هيأت مديره كانون مطرح كردم و دوستان گفتند «سازمان گسترش» وزارت ارشاد بازرس مي فرستد. اما به نظر من اين سازمان از نظر فني و تخصصي نمي  تواند بر تدريس آواز نظارتي داشته باشد. اصولا اظهارنظر در مورد اين كه مدرس خوب درس مي دهد يا نه بر عهده اهل فن است. به غير از اينها قرار شده كانون، كلا س هاي ويژه اي مخصوص مدرسان راه بيندازد تا روش هاي تدريس را مرور كنند و انتقال دهند.
* نظرتان در مورد پديده اين سال هاي عرصه آواز يعني صداسازي چيست؟
- صداسازي را بي خودي بزرگ كرده اند! فكرش را نكنيد در گذشته اصلا كسي نمي دانست صداسازي چيست و آن همه خواننده خوب داشتيم و همه هم درست و اصولي مي خواندند. مفهوم صحيح صداسازي اين است كه هنرجو صداي خود را درست از حنجره در بياورد، صدا «تودماغي» نباشد و طبيعي به گوش برسد يا مثلا تحريرهاي دهاني، مصنوعي و ساختگي نباشند.
خود من موقع تدريس رديف به هنرجو تذكرات لازم را مي دهم، مثلا اين كه صداي او كجاها «تودماغي» مي شود يا از حنجره نيست. يا اين كه چگونه و با چه تكنيكي به قول استاد شجريان صدا از حنجره بايد به سقف دهان بخورد. همه اين ها را به هنرجو مي گويم. اما مي بينيم كه بعضي ها يك مدت طولاني به هنر جو كشش صدا و تحرير و... را آموزش مي دهند.اينها به نظرم لازم نيست. مهم آموزش رديف است و صداسازي بايد در كنار آن انجام شود.
* جالب اين كه محصولات دوره هاي صداسازي نيز همه مثل هم مي خوانند و صداهايي شبيه هم دارند!
- دقيقا، چون مدرس صداسازي سعي مي كند از هنرجو مدلي شبيه خودش بسازد! تازه مدرس خود نيز صدايش تقليدي است! صداسازي به نظرم يك دكان دونبشي است كه آموزشگاه ها آن را باب كرده اند. قديم شاگرد دو خط درسي گوشه و رديف را پس مي داد و همان طور كه گفتم استاد لابه لاي كار ضعف صداي او را هم برطرف مي كرد.مشكل بزرگ تر اين كه براي بعضي ها صداسازي به اشتباه جا افتاده است.يعني فكر مي كنند شخصي كه صدا ندارد مي تواند در اين كلاس ها صداي خود را بسازد! در حالي كه داشتن صداي خوب ذاتي است و اكتسابي نيست.
در واقع اين تكنيك است كه اكتسابي است و لازمه باروركردن حنجره مستعد و خوب، تعليم و پرورش نزد استاد است. خوانندگان بزرگ ما هيچ يك دوره صداسازي را نگذراندند. مثلا شجريان در مورد آقاي گلپايگاني مي گفت كه تحريرهاي او حالت بدي داشته كه استاد برومند اين مشكل را براي او برطرف كرده است. حاصل هم در نهايت شده آن «گلپا» يي كه همه مي دانند؛ با تحريرهايي كه به قول شجريان نظير آن را هيچ كس اجرا نكرده و عالي ترين تحرير هاست.
* حرف آخر
-مشكلات موسيقي فقط محدود به خوانندگي و آواز نيست. تصنيف ساز مثل قديم اصلا نداريم و آهنگ خوب هم موجود نيست.
مي بينيم كه امروز همه آهنگ هاي قديمي را دارند بازسازي مي كنند. البته اين كار در جاي خود خوب است، به شرطي كه درست انجام شود و حاصل اجرايي بهتر از اصل  كاري باشد؛ نه اين كه آهنگي را كه همه از آن خاطره دارند با كيفيتي پايين تر اجرا كنيم.

نگاهي به زندگي و زيست استاد پرويز ياحقي
اين روح بي قرار
001866.jpg
جواد ياراحمدي
پس از ورود ويولن به ايران در اواخر عهد ناصري و آموزش آن توسط موسيو دوال فرانسوي به عنوان اولين مدرس ويولن در ايران، فراز و فرودهايي بر اين ساز رفت تا به دست كلنل علينقي وزيري رسيد. اين شخص تحصيلكرده و آگاه بر اصول موسيقي تحولاتي در نحوه آموزش و نواختن اين ساز به وجود آورد كه حاصل آن ظهور چهره هاي فراوان و نوازندگاني قابل گرديد كه از برجسته ترين آنها به ترتيب مي توان ابوالحسن خان صبا، حسين خان ياحقي، رضا محجوبي و... را ياد كرد. اين بزرگان و به خصوص استاد ابوالحسن صبا (منشأ تحول موسيقي ايراني) با تحمل مشقات فراوان و در آميختن خلاقيت خود با اندوخته هاي گذشته، فصل جديدي در سير تحول ويولن در ايران به وجود آوردند و هر يك برگزيدگاني از مكتب خويش به جاي نهادند كه در اين بين شاگردان مكتب صبا و ياحقي كه بعضا هر دو استاد را تجربه كردند به دليل فراگيري آموزه هاي هر دو مكتب (شيوه غربي در مكتب صبا، شيوه ايراني و شيرين نوازي در مكتب ياحقي) به جايگاه قابل توجهي دست يافتند. برجسته ترين نوازندگان اين نسل عبارت بودند از: علي تجويدي، مهدي خالدي، همايون خرم، حبيب الله بديعي، پرويز ياحقي، اسدالله ملك و... در اين مقال مروري اجمالي خواهيم داشت به پرويز ياحقي و آثار و احوال او.
پرويز صديقي پارسي (۱۳۱۶- تهران) يكي از چهره هاي بي بديل موسيقي ايراني است كه نامش با ويولن عجين شده، چنانكه نسل قبل و حتي بعد از انقلاب با شنيدن نام ويولن، بلافاصله نام پرويز ياحقي به ذهنشان متبادر مي شود و اين امر از تأثيرگذاري اين شخص بر ذهن سطوح مختلف جامعه حكايت مي كند.
او چنانچه خود مي گويد در كودكي حسب مقتضيات شغلي پدر به همراه خانواده به لبنان سفر مي كند و پس از گذشت مدتي كوتاه و به دليل دور بودن از معشوق جاوداني اش ويولن به حالت احتضار مي رود كه با توصيه پزشكان، خانواده اش تسليم خواسته وي شده و او را به ايران مي فرستند تا در كنار دايي هنرمندش حسين خان كسب فيض كند. پرويز با تلمذ در مكتب نه تنها هنرمندپرور، بلكه انسان پرور حسين خان و ابوالحسن صبا و تلفيق نبوغ ذاتي، خلاقيت و استعداد شگرف خويش با اين داشته ها هر چه سريع تر پله هاي ترقي را پيمود تا جايي كه در همان سنين جواني در برخي اركسترها و قطعات، به رغم حضور استادانش، سلوها به او سپرده مي شد (كه خود نشان از خارق العاده بودن اين جوان داشت). اين سير صعودي با ساختن چهار مضراب، قطعات و آهنگ هايي جاودانه، تنظيم، تكنوازي و همنوازي هاي فراوان در كنار بزرگان موسيقي آن زمان به بالاترين درجه خويش رسيد و او را به عنوان يك نوازنده صاحب سبك به جامعه معرفي كرد. سبكي كه انحصاراً مال او و زاده خلاقيت، تكنيك، احساس و نوآوري هاي خود او بود و مقلدان فراواني نيز پيدا كرد كه از آن جمله مي توان: مجتبي ميرزاده، سياوش زندگاني، بيژن مرتضوي، جهانشاه برومند و... را نام برد كه هر يك در نوع خود نوازندگاني مطرح هستند، اما همگي به نوعي مستقيم يا غيرمستقيم از اين بزرگوار تأثير گرفته و انشعابات اين سبك محسوب مي شوند و با وجود داشتن احساس مستقل، هيچ گاه نتوانستند در بروز اين حس استقلال كامل نشان دهند.
در سبك پرويز ياحقي با كثرت تكنيك و تنوع در استفاده از آنها فراوان برخورد مي كنيم: ويبر، مالش و گليساندوهاي گوشنواز و شيرين، استفاده به جا از پوزيسيون هاي مختلف، اجراي تريل هاي قدرتمند و سريع با انگشتان دوم و سوم، آرشه پراني هاي متناسب با نوع دستگاه و قطعه، نزديك كردن آرشه به خرك در حين آرشه كشي، استفاده از پيزيكاتو در قطعات ضربي و نهايتا استوار بودن بخش اعظمي از نوازندگي، مانور و خلق ملودي روي سيم هاي بم كه اين يكي نقطه عطف و بهتر بگوييم نگين انگشتري سبك ياحقي محسوب مي شود، زيرا در گذشته و مشخصا تا قبل از او هيچ كس تا به اين حد از سيم هاي بم استفاده نمي كرد و اساسا قادر به خلق ملودي زيبا و محرك احساس برروي سيم هاي ۳ و ۴ نبود و در واقع او را مي بايست احيا كننده سيم هاي بم ويولن ناميد. چهارمضراب ها، آهنگ و رنگ هاي ساخته او كه شروع و پايه آنها از سيم هاي sol و re بوده و قسمت اعظم آنها نيز در همين محدوده مي باشد، گواه اين مدعاست.
لازم به يادآوري است كه برخي قطعات او با كوك هاي مخصوص و برخي ديگر با كوك افتاده نواخته مي شود كه اين دو كوك و به خصوص افتاده (به معني همصدا بودن دو سيم در كنار هم [mi-mi la mi] از ابداعات حسين خان ياحقي و مختصات همين مكتب و سبك است كه بعدها توسط ديگران نيز مورد استفاده قرار گرفت).
اين روح بي قرار و ناآرام كه فراز و فرودهاي زيادي را در طول دوران حياتش سپري كرده و از قضا جفا هم زياد ديده، وقتي به جان ساز ريخته شده و با ويولن درمي آميزد، با اشرافي كه بر رديف موسيقي ايراني دارد، از دل اين درياي بي پايان اصواتي را بيرون كشيده و خلق مي كند كه وجود هر شنونده را مسحور هنر خويش كرده و او را به دنياي ديگري رهنمون مي سازد. او همچنانكه خود مي گويد با ساز زدنش زندگي خويش را روايت مي كند و در واقع راوي زندگي خويش است.
اوراق دفتر تاريخ موسيقي مان را كه ورق بزنيم به نوازندگان خوب و آهنگسازان برجسته اي برخورد مي كنيم، اما معدود كساني در اين جمع وجود دارند كه هر دو هنر، يعني آهنگسازي و نوازندگي را آن هم در حد اعلا تواماً در خويش جاي داده باشند و بي شك يكي از يكه تازان اين ميدان، پرويز ياحقي است. وي به لحاظ خلق و خو و شخصيت به گواه دوستان، شاگردان و مرتبطان با وي، يك نمونه كامل و چكيده راستين مكتب آن دو اسوه اخلاق (صبا و حسين خان) است و هنر والاي او جلوه اي از ذات ناب اوست كه بر پرده ساز ميخرامد و با جلوه گري دل مي ربايد. او از ساليان دور تاكنون رابطه بسيار صميمي با ساير هنرمندان اين خاك و بالاخص موسيقيدانان داشته و حتي با نوازندگاني كه به نوعي رقباي او به حساب مي آمدند (بديعي، خرم، ملك و...) دوستي نزديك و رابطه احساسي عميق و عاطفي داشته و دارد (چيزي كه متاسفانه در عصر حاضر كمتر با آن برخورد مي كنيم).
مروري بر پرونده هنري او نشان مي دهد كه يكي از اركان برنامه گل ها بوده كه با همنوازي در كنار خوانندگان و نوازندگان مطرح آن زمان چه زن و چه مرد كه بعضي از آنها را خود او به اين عرصه آورده بود، ساختن آهنگ هاي ماندگاري همچون: بيداد زمان، مي زده شب (ماهور)، سراب آرزو (افشاري)، غزالان رميده (شوشتري و همايون)، آهنگ زيباي او در چهارگاه با مطلع: [آن كه دلم را برده خدايا زندگيم را كرده تبه گو...]. (گل هاي رنگارنگ شماره ۴۲۰ و ۴۲۸) با تنظيم زيباي زنده ياد جواد معروفي و آهنگ هاي ديگري كه مجال نام بردن از آنها نيست، افراد بسياري را به موسيقي ايراني علاقه مند كرده كه حتي به رغم گذشت ساليان متمادي بر اين آهنگ ها، هنوز هم ورد زبان عوام و خواص هستند و نيك است بدانيم بخش اعظمي از اين آثار حاصل هم نفسي ۵۰ ساله با ترانه سراي معاصر استاد بيژن ترقي است كه از همين جا آرزوي طول عمر توام با سلامتي برايشان داريم.
اگر به زمان ساختن اين آهنگ ها و سال هاي فعاليت ياحقي توجه بكنيم، درمي يابيم  در برهه اي كه وجود موسيقي هاي مبتذل و كاباره اي و... موسيقي اصيل ايراني را تهديد مي كرد و به حاشيه مي راند، او يكي از خادمان و پاسبانان اين موسيقي بوده كه هنوز هم پس از گذشت بيش از نيم قرن همين خط سير را دنبال مي كند و اخيرا چند كار از تكنوازي ها و كارهاي بدون كلام او منتشر شده كه حاصل گوشه نشيني سال هاي اخير اوست و در اين آثار، اندكي تغيير فرم و تبعيت احساس را از عوامل اجتماعي و شرايط محيطي و روزمره مشاهده مي كنيم. وي با نواختن سه تار نيز كاملاً آشناست و در صدابرداري هم يدي طولايي دارد و كارهاي زيادي را صدابرداري كرده، چه از آثار خود و چه ديگر نوازندگان و دوستان هم روزگارش و هم اكنون نيز براي ضبط كار به دليل تكلف ها و هزينه هاي فراوان استوديوها و ساير مشكلات در منزل خود به اين كار مشغول است. در نظر بگيريد تهيه دستگاه هاي حرفه اي صدابرداري، ميكروفون هاي مخصوص و ساير آلات و ادوات را با هزينه شخصي و در منزل و مقايسه بكنيد آن را با شرايط قبل از انقلاب كه راديو در اختيار موسيقيدانان بود و براي ضبط كار اصلا دغدغه اي وجود نداشت، سپس خود بخوانيد حديث مفصل از اين مجمل كه چرا آثاري همانند آثار گذشته از قبيل برنامه هاي تكنوازان، گل ها و... ديگر تكرار نمي شود؟

ياد
001860.jpg
به بهانه چهلمين روز درگذشت زنده ياد استاد غلامحسين نيكرويان
مظلومانه زيست و غريبانه رفت

همشهري يگانه روزنامه اي بود كه شانزده ماه قبل با تهيه گزارش و گفت و گويي با زنده ياد غلامحسين نيكرويان، از وي يادي كرد و جايگاه اين استاد فراموش شده، اما پر حافظه و مطلع در زمينه رديف موسيقي ايراني را ياد آور شد. چندي قبل و در ميان اين هيمنه هاي روزمره استاد نيكرويان پس از هشت دهه زندگي و نزديك به شصت سال كار جدي و مؤثر در موسيقي سنتي رخت به ديار باقي كشيد. نوشته زير را جهانگير مهرپارسا كه از ارادتمندان استاد بوده اند نگاشته اند كه از نظر شما گراميان مي گذرد.
استاد نيكرويان در سال ۱۲۹۹ در محله قديمي باغ حاج محمد حسن در خيابان ري در خانواده اي اصيل با عقايد پاك مذهبي پا به عرصه گيتي نهاد. بعد از تحصيلات در سال ۱۳۱۶ شمسي راهي هنرستان عالي موسيقي شد.
پس از فراغت از هنرستان هم مدت هفت سال از محضر استاد زنده ياد، پرويز ياحقي استفاده هاي فراوان برد. پدر استاد نيكرويان با كار وي در موسيقي مخالف بود، به همين دليل در آن زمان دو ساز ويلن استاد را شكست تا وي را از ادامه كار در موسيقي باز دارد،اما نيكرويان جوان سخت سر تر از آن بود و عشق و علاقه اش به موسيقي افزونتر از آن كه چنين مخالفت هايي وي را از ادامه راهي كه در پيش گرفته بود، باز دارد. در برابر مخالفت هاي پدر، پدر بزرگش كه علاقه مندي فراوان وي را ديد، وي را به خانه خويش آورد و اتاقي در اختيار وي قرار داد تا بتواند با آسايش خيال به تدريس و آموزش موسيقي ادامه دهد. اين مكان چندي بعد به محل حضور و حشر و نشر برخي از چهره هاي نامي موسيقي سنتي تبديل مي شود. چهره هايي چون استادان حسين ياحقي، ابوالحسن صبا، غلامحسين بنان، الياس دردشتي، مشير همايون شهردار  و نورعلي خان برومند در اين اتاق رفت و آمد داشتند و با همنشيني و بحث و گفت وگو زواياي تازه اي از موسيقي سنتي را براي يكديگر رازگشايي مي كردند.
001863.jpg
زنده ياد نيكرويان در سال ۱۳۴۳ پس از تعطيل كردن نخستين آموزشگاه خود در خيابان ري موفق به افتتاح آموزشگاه بزرگتري در پايين تر از ميدان ژاله(شهداي فعلي)شد.
استاد در زمينه تاليف كتابهاي آموزشي موسيقي نيز سعي و اهتمامي جدي به خرج داد كه حاصل آن تدوين و تاليف چهار كتاب آموزشي نت هاي موسيقي براي كودكان و نوجوانان بود.
ايشان همچنين قواعد موسيقي و دستگاه هاي ايراني را تدوين كرد و نيز كتابي در ۸ جلد براي تدريس ويلن به نام رديف هاي آوازي و آهنگ نوشت كه به دليل نبود سرمايه گذاري براي چاپ و انتشار آن در مجموعه نوشته هاي ايشان باقي ماند و همچنان خاك مي خورد.
استاد نيكرويان در اخلاق شخصي نيز همانند نامش چهره اي نيك از خود به جاي گذاشت. مقتداي خود در اخلاق را مولاي متقيان، علي(ع) قرارداده بود و سعي مي كرد در زندگي شخصي اش نيز رفتارهاي آن محتشم را الگوي كاري خويش قرار دهد. وقتي بر صندلي تدريس مي نشست، بر بالاي سر وي تابلوي علي ولي الله خودنمايي مي كرد كه جلوه اي از اعتقادات وي بود.
يادش گرامي باد
***
001872.jpg
يك موسيقي پژوه خبر داد
رساله هاي موسيقي هنوز خوانده نشده اند

«بيش از هزار رساله موسيقي از قرن هاي مختلف به جا مانده است اما بيشتر آنها مورد مطالعه و بررسي قرار نگرفته اند.»
هومان اسعدي اتنوموزيكولوگ و محقق موسيقي كه چند مدتي است عمده زمان پژوهش خود را به بررسي رساله هاي موسيقي به جاي مانده در تاريخ ايران و اسلام اختصاص داده است با اشاره به اينكه بسياري از رساله هاي موسيقي بررسي نشده، به ميراث خبر گفت: «در زمينه رساله هاي تاريخي موسيقي متخصص كم است.حتي بسياري از آنچه باقي مانده، بررسي نشده اند.برخي از محققان خارجي روي اين رساله ها كار كرده اند اما ايراني ها توجه كمتري به موضوع داشته اند.به همين دليل در همايش ها يا گردآوري مقالات بيشتر از محققان خارجي استفاده شود.»
او ادامه داد: «به دليل بررسي نشدن دقيق رساله ها برخي از شخصيت ها كه تاثير بسياري بر تاريخ موسيقي ايران داشتند ناشناخته مانده اند.
در ايران صفي الدين ارموي و عبد القادر مراغه اي را همه مي شناسند اما از نظر و آراء نويسندگان رساله هاي ديگر بي خبريم. در اين حوزه جاي فعاليت و تحقيقات زيادي خالي است.»
اسعدي كه عضو هيئت علمي همايش قطب الدين شيرازي است درباره مقالات ارايه شده در اين همايش افزود: «براي بررسي رساله موسيقي قطب الدين شيرازي از دو پژوهشگر خارجي دعوت كرده ايم و آنها هم پذيرفته اند.متاسفانه در ايران به وجه فلسفي، نجوم و رياضيات او بيشتر تأكيد شده است.»

نشر و موسيقي
001881.jpg
بوسه هاي باران _ تصنيفهاي حسين عليزاده
ناشر : انتشارات ماهور، چاپ اول ۱۳۸۴ / قطع رحلي /بازنويسي و نت نگاري: علي صمد پور/ شمارگان : ۵هزار نسخه / قيمت : ۲۵۰۰ تومان/ ۹۰ صفحه
همچنان كه در سينما مفهومي به نام كارگردان مولف داريم در موسيقي نيز چنين مفهومي مي تواند وجود داشته باشد و البته همان معنا و مراد را به ذهن متبادر كند. انتشار مجموعه تصانيف ساخته حسين عليزاده، آهنگساز و نوازنده صاحب سبك تار و سه تار، اين فرصت را در اختيار علاقه مندان جدي تر آثارش قرار مي دهد تا با ذهني مقايسه اي فراز و فرود كارهايش را در يك مجموعه بخوانند ( اگر ناشر همتي مي كرد و به همراه اين كتاب سي دي تمامي اين تصانيف را نيز ضميمه مي كرد، اين نگاه مقايسه اي را با گوش هم مي توانستيم بشنويم و از اين طريق تعداد فراوانتري از افراد مي توانستند از اين مجموعه نصيب ببرند.)
مجموعه سرود و تصنيف هاي اين دفتر منتخبي از آثار با كلامي است كه از سال ۱۳۵۷ بنا به ضرورت و شرايط اجتماعي و سياسي خاصي سروده شده اند. همانگونه كه از محتواي شعرها نمايان است رخداد هاي تلخ و شيرين انگيزه اي براي خلق اين آثار شده است. سرودهايي چون: ژاله خون شد، اتحاد، شهيد، آزادي و خاموشي كه خود عليزاده در مقدمه كتاب خود آنها را در رده سرودهاي دوران انقلاب دسته بندي كرده است. سرودهاي دوران انقلاب، تجربه گرانبهايي است كه به رغم ويژگي تهييج و شعارگونگي شان، سعي شده است به فرمهاي موسيقي ايراني نزديكتر باشد تا به فرمهاي مارشهاي نظامي كه تقريبا در اكثر سرودهاي پيش از اين دوران، از سوي چهره هايي چون خالقي يا وزيري تصنيف شده بود. عمده تصنيفهاي اين بخش را شهرام ناظري خوانده است.
بخش دوم تصنيفهاي ساخته شده عليزاده كه خود آنها را در رده تصنيفهاي نوين دسته بندي كرده است، تحت تاثير محتواي شعرها برخوردي آزاد با فرم دارند. اگر شعرها كلاسيك باشند فرم تصنيف ها تا حدود زيادي به اوزان عروضي نزديكترند و ا گر شعرها از نظر قافيه و اوزان عروضي آزاد باشند، طبعا موسيقي شان نيز از نظر فرم آزادتر است.
بخش سوم اين تصنيفها كه عمده شان در فيلم دلشدگان و با صداي استاد شجريان به كار گرفته شد، به گفته عليزاده يادگار زنده ياد علي حاتمي است كه شعرهايي را با محتوا و شيوه دوران قاجار در اختيار وي گذاشت و موسيقي آن نيز به شيوه اي هدفمند به همان شيوه ساخته شد كه بعد از ساخته شدن موسيقي به پيشنهاد علي حاتمي، زنده ياد فريدون مشيري شعرها را تغيير داد، اگر چه جوهره اصلي آنها از زنده ياد حاتمي بود.
در نت نگاري اين تصانيف همانند هميشه ذهن دقيق علي صمد پور، كه خود اين روزها تجربه هاي تازه اي در موسيقي ايران را پي مي گيرد، ياريگر حسين عليزاده بوده است.
كتاب از كاستي كوچكي هم رنج مي برد و آن نياوردن نام خوانندگاني كه اين تصانيف را خوانده اند،است. خوانندگاني چون شهرام ناظري، محمد رضا شجريان، عليرضا افتخاري، مسعود كرامتي و حوروش خليلي كه هر كدامشان چند تصنيفي از اين مجموعه را خوانده اند.
001869.jpg
فصلنامه ماهور _ ۲۹
شماره بيست و نه فصلنامه ماهور، كه در چند سال اخير خود را به عنوان يكي از جدي ترين نشريه هاي موسيقي تثبيت كرده است، از جهاتي با شماره هاي گذشته تفاوت دارد. ويژگي اصلي اين شماره اختصاص عمده مطالب آن به صد سالگي ضبط صفحه در ايران است. نوشته اي از دكتر ساسان سپنتا، كه به نوعي با نوشته ها و پژوهشهايش درباره ضبط در موسيقي ايراني و تاريخچه آن، توانسته خود را به عنوان پيشرو و پيشكسوت تحقيق در اين زمينه به جامعه موسيقي و پژوهشگران اين عرصه بشناساند، آغاز گر اين شماره است. اگر چه دكتر سپنتا در كتاب ارزشمند خود با عنوان تاريخ تحول ضبط در موسيقي ايران بسياري از اطلاعات در اين زمينه را در اختيار خوانندگان قرار داده بوده است، اما مقاله وي در اين شماره نشريه ماهور اين ويژگي را دارد كه خواننده را به شكلي مختصر با اين تحولات آشنا ساخته و از سوي ديگر تازه ترين يافته هاي خود در اين زمينه را هم بر كار اضافه كرده است.
مقاله هاي بعدي همگي ترجمه هايي از پژوهشگران نامي اين عرصه در ساير نقاط جهان است كه به ارائه يك چشم انداز كلي از ورود صنعت ضبط به شرق و ظهور و تحول اين صنعت در ايران و مصر مي پردازد. در ادامه گفت و گويي از خسرو مولانا درباره لوله هاي فنوگراف و نحوه استخراج صداهاي محبوس در آنها آمده است كه اطلاعات مهم و قابل اعتنايي از فيزيك اصوات را در اختيار خواننده علاقه مند به اين گونه مباحث قرار مي دهد.شايد جذاب ترين بخش اين شماره فصلنامه، گفت و گوي حسين عليزاده و داريوش طلايي با يكديگر درباره جنبش حفظ و اشاعه، ويژگي ها و تبعات آن است كه سهم بزرگي را كه صفحه هاي موسيقي قاجار در اين رشد ايفاكرده اند ونيز نقد اين دو بر وضعيت موسيقي و آموزش آن در امروز را مي توان دريافت.

موسيقي
اقتصاد
اجتماعي
سياست
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  سياست  |  فرهنگ   |  موسيقي  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |