سه شنبه ۹ اسفند ۱۳۸۴
دانشگاه؛ كليد توسعه در آفريقا
منبع: آمريكن پراسپكت
مترجم: رضا محتشم
001836.jpg
دانشگاههاي آفريقا در وضعيت ناگواري قرار دارند. دانشگاهها پول ندارند، سياسي شده اند، به استادان اعتماد نمي شود، دانشجويان سركوب مي شوند، كتابخانه ها غارت شده اند و ساختمانها به حال خود رها شده اند. دانشگاههاي نيجريه، زيمبابوه، ساحل عاج و كنيا خراب شده اند. در دهه هاي ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ كه كشورهاي آفريقايي فقيرتر شدند، بودجه كمتري را صرف آموزش كردند. زمامداران آفريقا كه نسبت به نهادهايي كه شمار كثير جوانان مستعد را براي دانش آموزي و مباحثه گردهم مي آورد، بدبين هستند، علاقه چنداني به دانشگاهها نداشتند همان طور كه زمامداران ثروتمند پولهاي دزدي را به جاي سرمايه گذاري در اقتصاد ملي به حسابهاي بانكي در سوييس و انگليس مي فرستادند، آنان بچه هاي خود را به جاي دانشگاههاي داخلي به دانشگاههاي انگليس، فرانسه و آمريكا مي فرستادند. مثلاً در مقطعي ۲۰ درصد بودجه آموزش در آنگولا صرف بورس خارج از كشوري مي شد كه عمدتاً نصيب فرزندان نخبگان حاكم و دوستان آنان مي شد، در حالي كه دانشگاههاي داخلي بي توجه مانده و از بين مي رفتند.
تغيير شيوه پرداخت كمك به وخامت اوضاع كمك كرده است. زماني اهدا كنندگان كمك از پرداخت كمك به آموزش عالي خرسند بودند. آنگاه يك دهه گذشته، رفع فقر به تنها هدف كمك خارجي تبديل شد. سپس برنامه توسعه هزاره سازمان ملل فقط آموزش ابتدايي براي همگان را در نظر گرفت. در نتيجه تمام منابع مالي صرف آموزش ابتدايي شد. به نظر مي رسيد كسي نمي داند در حالي كه جايي براي آموزش معلمان دبستان وجود ندارد، چگونه مي توان معلم تربيت كرد.
بيشتر مغزهاي بزرگ آفريقا راهي دانشگاههاي آمريكا شده اند. استادان دانشگاه احمد و بلو در نيجريه معتقدند دو سوم استادان برجسته از كشور رفته اند و كساني كه مانده اند، مي كوشند با كمتر از ۱۰۰ دلار در ماه زندگي كنند. استادي در يك دانشگاه كنيايي مي گويد وي وارد ساختمان دانشگاه نمي شود چون اصلاً ميز و صندلي وجود ندارد. در كتابخانه هم اثري از كتاب نيست. وي كتابي را با پول خود مي خرد، با پول خود از آن فتوكپي تهيه مي كند و اعلام مي كند فلان روز در فلان قسمت حياط خواهد بود. در آن روز زير درخت مي نشيند و به هر كسي كه برسد، درس مي دهد. وي اسامي آنان را ياد مي گيرد اما نمي داند كدام در دانشگاه ثبت نام كرده اند.
عطش آموزش در آفريقا تعجب هر ديداركننده اي را برمي انگيزد. بچه ها مجبورند چندين كيلومتر را براي رسيدن به مدرسه بروند و برگردند. در كلاسهاي شلوغ و روي هر ذره ممكن از نيمكت مي نشينند و با دقت به هر واژه اي كه از دهان معلم بيرون مي آيد، توجه مي كنند. اما احتمالاً در طول روز غذاي كافي نمي خورند. مشكلات انضباطي فقط زماني پيش مي آيد كه معلم واجد شرايط نباشد.
در برخي نقاط آفريقا ، دانشگاههاي خصوصي براي پركردن خلاء تأسيس شده است. دو شهر مبوجي مايي در جمهوري دموكراتيك كنگو در اوج جنگ دانشگاهي تأسيس شد كه رئيس آن را يك اسقف برعهده داشت و بودجه آن را يك شركت معدن كاوي الماس تأسيس مي كرد. در سومالي  نيز و با پايان جنگ داخلي، يك دانشگاه ديگر تأسيس شد. در آفريقاي جنوبي، مؤسسه اي براي اشاعه رياضيات و علوم در سراسر اين قاره ايجاد شده است. گفته مي شود در نيجريه بيش از ۱۰ دانشگاه خصوصي وجود دارد. اوگاندا دو دانشگاه خصوصي دارد.
كمك دهندگان تدريجاً متوجه شده اند اگر آموزش كليد توسعه باشد، بايد به دانشگاههاي آفريقا كمك كرد. پارسال يك نهاد تحقيقاتي خواستار اختصاص ۵۰۰ ميليون دلار در سال به آنها شد. اما بايد در برابر وسوسه شتاب در بازسازي دانشگاه غربي سنتي در آفريقا مقاومت شود. در گذشته، برنامه درسي اين دانشگاهها براساس دانشگاههاي انگليس و فرانسه بود و فارغ التحصيلان آنها عمدتاً كارمند مي شدند. بسياري معتقدند درسهاي روزگار سختي را نبايد فراموش كرد. به اعتقاد آنان، دانشگاهها بايد پاسخگويي بيشتري به نيازهاي پولي داشته و از فرهنگ محلي تبعيت كنند. به عبارت ديگر دانشگاه در آفريقا بايد از نو تعريف شود. آفريقا به آكسفورد و هاروارد نياز ندارد، بلكه به نهادهايي نياز دارد كه درباره مشكلات آن بيانديشند. آفريقا بايد به تبديل دانشگاه به نهاد توسعه توجه كند.
كارگران مهاجر خارجي هر ساله حدود ۱۶۷ ميليارد دلار به كشورهاي در حال توسعه خود مي فرستند كه بسيار بيش از كمك خارجي كشورهاي ثروتمند است. اما سهم كشورهاي مركزي آفريقا فقط ۸ ميليارد دلار است، يعني حدود يك سوم مبلغي كه به صورت كمك دريافت مي كند. اين رقم به علاوه حدود يك سوم مبلغي است كه برآورد مي شود آفريقايي هاي ثروتمند به حسابهاي بانكي خود در كشورهاي ثروتمند مي فرستند.

عظمت نگاه
«عظمت در نگاه توست، نه چيزي كه بدان مي نگري»آندره ژيد
روزگاري دو مرد در بيمارستاني هم اتاق بودند. وضعيت جسمي آنها بسيار وخيم بود. اين اتاق، كوچك بود و يك پنجره بيشتر نداشت. يكي از مردها، به عنوان بخشي از معالجاتش، اجازه داشت روزي يك ساعت بر تخت بنشيند تا مايع جمع شده در ريه هايش را بيرون بكشند. تخت او، نزديك پنجره قرار داشت. ولي مرد ديگر ناچار بود در تمام طول روز و شب، به پشت بخوابد وتكان نخورد.
هر روز عصر، موقعي كه مرد كنار پنجره، براي يك ساعت در تختش مي نشست و مي توانست بيرون را ببيند، براي هم اتاقي اش تعريف مي كرد كه پنجره، مشرف به پاركي است كه در وسط آن درياچه اي قرار دارد. مرغابي ها و قوها در درياچه شنا مي كردند و بچه ها برايشان خرده نان مي ريختند و روي درياچه ، قايق هاي كوچكشان را هدايت مي كردند. پارك پر از گل هاي زيبا و چمن و درخت و سبزه بود. جوان ترها توپ بازي مي كردند و بزرگ ترها، زير سايه درخت ها مي نشستند و با هم گل مي گفتند و گل مي شنيدند. آن سوي پارك، در افق، شهر ديده مي شد.
مردي كه ناچار بود هميشه به پشت بخوابد، به حرف هاي او گوش مي داد و از هر لحظه  اش لذت مي برد. او شنيد كه چطور يكي از بچه ها داخل درياچه افتاد و يا اينكه جوان ترها چه حال خوشي داشتند. تعريف هاي هم اتاقي اش طوري بود كه او كاملاً  مي توانست منظره پارك را ببيند.
اما يك روز بعدازظهر كه هوا خيلي خوب بود، فكر عجيبي به سرمرد زد و از خود پرسيد: «چرا بايد همه خوشي ها و لذت ها مال او باشد؟ چرا من نبايد اين فرصت و شانس را داشته باشم؟» . از اين فكر شرمنده شد، ولي هر چه بيشتر سعي كرد به اين موضوع فكر نكند، بيشتر دلش خواست جاي آن مرد باشد. تصميم گرفت هر كاري كه از دستش برمي آيد بكند تا جاي او را بگيرد!
يك شب حال آن مرد خيلي بد شد. او از خواب پريد و شروع به سرفه كرد. داشت خفه مي شد؛ دستش را دراز كرد كه زنگ را فشار بدهد تا پرستار بيايد، ولي دستش به زنگ نرسيد. هميشه در اين گونه مواقع، مرد به جاي او زنگ را فشار مي داد، ولي اين بار بدون اينكه از جا تكان بخورد، در تختش دراز كشيد و به سقف زل زد و آنقدر به اين كار ادامه داد تا نفسش قطع شد.
فردا صبح پرستار آمد و ديد كه مرد، مرده است و آرام و بي سروصدا جنازه اش را برد. وقتي موقعيت مناسب پيش آمد، مرد از پرستارها خواست كه او را به تخت كنار پنجره منتقل كنند. آنها اين كار را برايش كردند. لحظه اي كه پرستارها از اتاق بيرون رفتند، مرد سعي كرد به آرنج هايش فشار بياورد و خود را به زور از روي تخت بلند كند و با هر مشقتي كه هست، بيرون را تماشا كند. هنگامي كه با درد و سختي، خود را بالا كشيد و از پنجره به بيرون نگاه كرد، ديد كه جز يك ديوار بسيار بلند، در مقابل پنجره  چيزي وجود ندارد.
ترجمه: پروين قائمي

مجله تينيجر بدون رقيب آغاز كرد
رسانه اي براي آموزش زبان خارجه
001839.jpg
بعد از فارغ التحصيل شدن در رشته مترجمي زبان انگليسي به كار تدريس در آموزشگا  ه هاي زبان مشغول شد. پس از ۷ سال تدريس، بدون هيچ سابقه كاري در رسانه، كار نوشتن در مجله اي را كه خود سردبير و صاحب امتياز آن بود، شروع كرد: فاطمه علي بخشي بعد از ۴ سال كار در مجله اي كه اولين مجله آموزشي زبان انگليسي مبتدي بود، توانست لوح تقدير بهترين نشريه را در نمايشگاه مطبوعات ۸۴ كسب كند. به اعتقاد داوران، وي اولين مجله آموزشي در سطح كشور را به عنوان رسانه اي آموزشي ارائه داده بود.
زبان انگليسي و آموزش زبان انگليسي در افكار عمومي جايگاه ويژه اي نداشت. اما در چند دهه اخير موج تازه اي از آموزش زبان انگليسي فضاي جامعه را پر كرد. نياز افراد چه در كار و چه در تحصيل و نيز زندگي روزمره آنان را وادار به سرعت در فراگيري مي كرد.
شايد بتوان گفت ورود اينترنت هم يكي از عمده دلايل تسريع در فراگيري بود. بنابراين زيرساخت هاي ذهني در جامعه شكل گرفت كه به دنبال خود متدهاي گوناگون از استادان گوناگون و بسياري منابع تخصصي را در پي داشت. در واقع فضايي كه ايجاد شد، شايد مي توانست هر مخاطبي را با هر سليقه اي به خود جذب كند.
اما مسأله مهمي كه در اين بين به وجود آمده بود و بسياري از مدرسان نيز به آن توجهي نداشتند، استفاده صرف از منابع، كتب و نويسندگان خارجي بود و اين در واقع شروع كردن كاري بود كه تبديل به عادت يا وظيفه شده بود و حتي بخشي از زندگي همه. اين باعث شد افراد براي مطالعه، تحقيق و اطلاعات در زمينه هاي مختلف داخلي كشور منبع داخلي مبتدي در دسترس نداشته باشند. به ديگر سخن بسياري از دانش آموزان مبتدي هيچ منبع و اطلاعات تاريخي، سينمايي، جغرافيايي و... انگليسي زبان داخلي نداشتند.
بچه ها مي گفتند از كجا تحقيق خود را كامل كنيم؟
منبع و يا كتابي معرفي كنيد كه ما براي اطلاعات بيشتر بخوانيم؟... اين سؤالات فاطمه علي بخشي، معلم آموزشگاه انگليسي را با انگيزه بسيار قوي به فكر منبعي كه بتواند تمام نياز آنان را رفع كند، انداخت.
مجله تينيجر(Teenager) اولين مجله آموزشي مبتدي در سطح كشور است كه از اسفند ۸۱ تاكنون به عنوان رسانه كمك درسي نوجوانان فعاليت مي كند. اين ماهنامه كه اولين ماهنامه انگليسي زبان است توانسته اطلاعاتي در زمينه هاي مختلف اعم از شعر، تاريخ، سينمايي، ورزشي و بخش كودكان (Ladder) را در خود جاي دهد.
اين مجله با زبان بسيار ساده با مخاطبان خود صحبت مي كند و اين ويژگي باعث شده نه تنها نوجوانان، بلكه بسياري از بزرگسالان مشتاق يادگيري زبان را در بربگيرد.
علي بخشي با اشاره به مشتركان ميانسال مجله مي گويد: با وجودي كه اين مجله، مجله نوجوانان است بيشترين مخاطبان را بزرگسالان و ميانسالان تشكيل مي دهد.
چه بسا نوجوانان هنوز وارد تحصيلات دانشگاهي و فضاي پررقيب كار نشده اند تا تشخيص دهند نياز به يك يار و پشتوانه محكمي دارند تا در اين بازار پرهياهو شكست نخورند.
اين مجله براي آناني ترسيم و طرح ريزي شده كه در پرآشوب ترين دوران خود به سر مي برند؛ نوجواناني كه همه و هيچ چيز را دوست دارند.
تينيجر با زباني گويا و صريح در كنار دوست داشتني ترين تصاوير كارتوني و داستان ها اعم از هري پاتر و... با مخاطبين نوجوان خود حرف مي زند.
اين مجله از افكار عمومي مخاطبين خود استفاده كرده تا بتواند به بهترين نحو آنان را جذب خود كند.
در گفت وگو با علي بخشي، متوجه شديم اين مجله در بسياري از آموزشگاه هاي آزاد زبان نيز راه يافته و بسياري از مدرسان آن را به زبان آموزان خود توصيه مي كنند. در نگاه اول هيچ چيز مشتركي بين متدهاي آموزشگاه هاي زبان و اين مجله يافت نمي شود، جز اين كه تمامي آنها با هدف آموزش مستقيم و غيرمستقيم متمركز شده اند.
چه بسا بسياري از آموزشگا ه هاي مبتدي از مجله تينيجر براي به خاطر سپردن واژه ها در جملات و نيز افزايش اطلاعات عمومي به زبان انگليسي از آن استفاده مي كنند.
مجله تينيجر به طور غيرمستقيم به مخاطبان خود آموزش مي دهد و در ارتباطي تنگاتنگ سعي مي كند مطالب درخواستي آنان را ارائه دهد.
صفحه آخر به كلمات دشوار اختصاص داده شده تا در صورت لزوم نقش كليدواژه را بازي كند.
همچنين هر دو شماره اين مجله، داراي يك سي دي آموزشي است كه درون آن محتواي تمام مطالب مجله، روخواني و ترجمه كامل است.
محوريت اين سي دي ها در «تلفظ صحيح» متمركز شده تا همزمان با آموزش غيرمستقيم لغات، كلمات و جمله سازي، درست تلفظ كردن نيز در فهرست اهداف مجله قرار گيرد.
علي بخشي مي گويد: تاكنون ۲۴ شماره از اين مجله به چاپ رسيده است كه با وجود هيچ گونه تبليغ، همچنان در حال طي كردن سير صعودي خود است.
در واقع اگر بخواهيم اين روند را از شماره هاي ابتدايي تاكنون بررسي كنيم، مي توان به وضوح تغيير در افزايش كيفيت محتوايي و ظاهري و چه در تعداد تيراژ آن پيدا كرد.
نيمي از اين تغيير و تحول به علت همياري مخاطبان بوده است، چرا كه مخاطبان و خواننده هاي مجله خود مبلغ آن هستند.
علي بخشي كه در ابتدا حتي قادر به تايپ كلمات هم نبود و تنها با انگيزه وارد كار مطبوعات شد، در حال حاضر اقدام به چاپ مجله اي ديگر با عنوان Ladder كرده است. اين مجله كه در سطح آموزش گروه سني زير ۱۳ سال برنامه ريزي شده، شامل شعر، داستان هاي كوتاه، كلمات، بازي، جدول و معما مي شود. وي مي گويد: Ladder قبلاً ضميمه مجله Teenger بوده است كه از فروردين ماه بخش جداگانه اي را به خود اختصاص خواهد داد.

بازسازي خانه نيما و تبديل آن به موزه شعر
معماري داخلي و مرمت خانه كودكي پدر شعر نو فارسي در زادگاهش از سر گرفته شد.
مسعود نصرتي مدير اداره موزه هاي سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري كشور با بيان اين مطلب به ميراث خبر گفت: «مرمت و آماده سازي اين خانه تاريخي در سال ۱۳۸۵ به پايان مي رسد. تلاش مي كنيم بخشي از موزه را هم در اين سال راه اندازي كنيم.»
خانه نيما كه قرار است به موزه شعر تبديل شود قدمت ۲۰۰ ساله دارد. قرار بود اين موزه با اعتباري ويژه از طرف كميسيون ملي يونسكو در ايران راه اندازي شود اما مرمت آن به دليل كمبود امكانات و اعتبارات به كندي پيش رفت. كارگاه مرمت اين بناي تاريخي نيز از چند ماه پيش به دليل سردي هوا و كمبود امكانات در يوش تعطيل شده بود.
طرح راه اندازي موزه شعر ايران در خانه پدر شعر نوي ايران پس از انتقال پيكر علي اسفندياري( نيمايوشيج) به خانه پدري او در يوش مطرح و در دستور كار سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري استان مازندران قرار گرفت.
براساس طرح ارائه شده بخش هايي از زندگي نيما در اين خانه بازسازي مي شود كه شامل اتاق كودكي نيما، اتاق نور و صدا و اتاق شعر است.
خانه نيما توسط جدش معروف به «ناظم الاياله» در سال ۱۲۰۷ ه. ق با گچ كاري ها و پنجره هاي ارسي ساخته شد.
ورودي اصلي اين بنا در جهت جنوبي است و سردر اصلي عمارت در مجاورت ايواني مزين به ستون ها و تزيينات گچبري است. پس از ورودي ، هشتي بنا قرار گرفته كه از يك سو به وسيله راه پله اي به داخل عمارت راه مي يابد و از سوي ديگر به حياط مركزي مرتبط است. نيما يوشيج در سال ۱۳۳۸ شمسي در تجريش تهران دار فاني را وداع گفت. جنازه او را درابن بابويه به خاك سپردند. در سال ۱۳۷۵ بنا به وصيت خودش و خواهش خانواده  و شاگردانش به زادگاهش منتقل و در خانه پدريش به خاك سپرده شد.

پيام مديريت
مديريت ذهن
001833.jpg
محمود هندي پور
با توجه به وجود مشغله هاي مختلف روزمره براي افراد و شرايطي كه پيرامون اكثريت ما وجود دارد و بهداشت رواني ما را با مشكلات فراواني روبه رو مي كند، اهميت مديريت كردن بر ذهن بيش از پيش نمايان مي شود.
از بهترين راهكارهايي كه در اين زمينه پيشنهاد مي شود، صافي ذهن است. بدين منظور لازم است يك صافي را روي ذهن تصور كنيم كه از ورودي برخي از افكار جلوگيري مي كند. در واقع ما بايد برخي از افكار آزاردهنده و مخرب را پشت اين صافي نگهداريم.
مسلماً براي هر كسي پيش آمده است كه افكاري با بار منفي از قبيل فقدان يكي از عزيزان و يا از دست دادن اموال يا موقعيتهاي اجتماعي، شغلي به سراغش آمده و با بال و پر دادن به اين گونه فكرها، آرامش خود را براي مدتي از دست داده است. در صورتي كه اجازه دهيم چنين افكاري آزادانه وارد ذهن ما شوند، به جز از دست دادن آرامش و جايگزين شدن حالات اضطرابي، حاصل ديگري برايمان نخواهد داشت. بنابراين با يك مديريت خوب بر ذهن و جلوگيري از ورود افكار مخرب كه معمولاً به صورت خود آيند هستند مي توانيم از به وجود آمدن احساس غير مناسب در خودمان جلوگيري به عمل آوريم.
با متوقف كردن اين افكار در همان مراحل اوليه و اصطلاحاً نگه داشتن آنها پشت صافي ذهن و عدم اجازه ورود بيشتر كمك شاياني به سلامتي روان خويش خواهيم كرد و در مرحله بعدي افكار مثبت و خوشايند و جملات تأكيدي مثبت را جايگزين افكار مخرب خود آيند مي كنيم. به عنوان مثال زماني كه فكر فقدان عزيزي مي خواهد وجودمان را فراگيرد، ابتدا با قدرت، اين فكر را به پشت صافي ذهن انتقال مي دهيم، سپس براي آن شخص كه نگران از دست دادنش هستيم، از صميم قلب آرزوي سلامتي و شادابي كرده، او را به خداوند متعال مي سپاريم. بدين ترتيب احساس آرامش و رضايتمندي جايگزين احساس اضطراب و عدم آرامش مي شود.
با چنين مديريتي بر ذهن مي توانيم به مرور زمان از حال بد به حال خوب و از اضطراب به آرامش برسيم، فراموش نكنيم ما بايد مدير ذهن خويش باشيم، نه ذهن ما مدير ما.

نشريه
يكصدمين شماره «فناوري نانو»
يكصدمين شماره خبرنامه «فناوري نانو» ، ويژه بهمن ماه ۱۳۸۴ در ۹۶ صفحه منتشر شد.
اين شماره فناوري نانو، كه با تركيبي جديد و متفاوت از شماره قبلي منتشر شده است اين مطالب آمده است: صعود هفت پله اي ايران در رده بندي جهاني فناوري نانو، گزارش عملكرد شبكه آزمايشگاهي فناوري نانو/ گزارش عملكرد و كار گروه هاي توسعه فناوري و توليد و ترويج/ معرفي مراكز فعال فناوري نانودر ايران / ۱۰ روش فناوري نانو براي حفاظت از زندگي انسان/ هفت اصل درگزارشگري فناوري نانو/ اخبار علمي و معرفي گزارش هاي موجود در سايت ستاد ويژه توسعه فناوري نانو/
خبرنامه فناوري نانو، توسط ستاد ويژه توسعه فناوري نانو وابسته به رياست جمهوري منتشر مي شود.
001830.jpg
نيكي۵۱
پنجاه و يكمين شماره نشريه نيكي منتشر شد. در اين شماره مطالبي چون هپاتيت، خودايمني، كيفرهاي سخت، نجات دلبندي از مرگ، طرح آمريكا براي نبرد با اينترنت، حكايت لاك پشت ها و سفره هفت سين، با ماهي هاي زمستاني، جوان بمانيم، گفت وگو با رئيس انجمن دوستي ايران و كوبا، زني تنها در آستانه فصلي سرد، جورج اورول، رئاليسم جادويي، دنياي زيرزمين، بار ديگر از مسيح خواهم گفت، فينال تكراري انتقام از آرژانتين، ستاره شورشي و... به چشم مي خورد.
نشريه نيكي اول هر ماه منتشر و در سراسر كشور توزيع مي شود. گفتني است ؛درآمد حاصل از اين نشريه، هزينه دارو و درمان بيماران صعب العلاج مي شود.
ادبيات داستاني ۹۷
نود و هفتمين شماره از ماهنامه تخصصي ادبيات داستاني ويژه دي ماه ۸۴ با آثاري از «احمد شاكري» ، «محمدرضا سرشار» ، «كامران پارسي نژاد» ، «فيروز زنوزي جلالي» و... توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد.
اين شماره از ماهنامه ادبيات داستاني در ۷بخش اشاره، داستان، مقاله، نقد، گفت وگو، اخبار، گوناگون و با مطالبي متنوع و خواندني تنظيم شده و عناوين برخي از مطالب به شرح زير است: داستان «آرمانشهر بي كدخدا» از احمد شاكري، داستان «برج سفيد» از مهدي نور محمدزاده، داستان «قاتلي در كليسا» نوشته كرايج دوميني/ ترجمه يوسف حيدري تركماني، داستان «الو خاكستر» از مريم دلباري، داستان «درخت توت و پير» از نسرين خوش خرام، داستان «مرگ سالي يك بار» از جهانگير خسروشاهي، داستان «كنار خاك خيس» از زهرا پورقربان و... .
ادبيات داستاني به صاحب امتيازي حوزه هنري، مدير مسئولي دكتر حسن بنيانيان و سردبيري محمدرضا سرشار و احمد شاكري، هم اكنون بر پيشخوان روزنامه فروشي هاست.

فرهنگ
اقتصاد
اجتماعي
سياست
موسيقي
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  سياست  |  فرهنگ   |  موسيقي  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |