چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۴ - - ۳۹۳۴
اين اسفند شگفت انگيز
ما همه خوبيم و غروب شد بيا دو فيلم تازه اي هستند كه از هفته گذشته به جمع فيلم هاي روي پرده پيوستند
002211.jpg
عكس: امير عابدي
ما همه خوبيم ؛ ساخته بيژن ميرباقري

شهاب مهدوي
شگفتي هاي ماه اسفند همچنان ادامه دارد. اگر اكران ما همه خوبيم قابل پيش بيني بود، كمتر كسي تصور مي كرد غروب شد بيا هم در فاصله كوتاهي كه به پايان سال مانده، به نمايش درآيد. نكته  اي كه البته با اعتراض كارگردان فيلم نيز همراه بود. انسيه شاه حسيني كه اولين فيلمش را به تهيه كنندگي حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي ساخته انتظار داشت فيلمش در شرايط بهتري اكران شود. نوك حملات شاه حسيني بيشتر به پخش كننده فيلم باز مي گردد كه تن به نمايش در چنين شرايطي داده است.
بر عكس شاه حسيني، بيژن ميرباقري از اكران ما همه خوبيم رضايت كامل دارد.
ما همه خوبيم
اولين ساخته بلند بيژن ميرباقري از همان روزهاي اول نمايشش در بيست و سومين جشنواره فجر با ستايش و تحسين مواجه شد. فيلم در چندين رشته نامزد دريافت جايزه شد و سيمرغ هاي بهترين بازيگر نقش مكمل زن، بهترين تدوين و ديپلم افتخار بهترين فيلم اول را از جشنواره گرفت. فيلمي كه عده اي قبل از شروع جشنواره آن را پديده فجر بيست و سوم ناميده بودند و در نهايت هم مشخص شد كه اين پيش  بيني خالي از حقيقت نبوده است.
بيژن ميرباقري از جمله جواناني است كه با ساخت فيلم هاي كوتاه كارش را آغاز كرد. شايد به همين خاطر در اولين ساخته بلند سينمايي اش هم نوعي روحيه تجربه گر به چشم مي خورد. فيلم نگاهي متفاوت به مقوله مهاجرت دارد. شخصي از ايران رفته و اعضاي خانواده و دوستان و بچه هايش در مقابل دوربين ويدئويي با او حرف مي زنند. حرفهايي كه دايره اي گسترده و متنوع دارد؛ از تعارفات معمول و اينكه ما همه خوبيم ، تا حرفهاي جدي و تلخ.
ويژگي بارز فيلم ساختار روايي متفاوتش است و شيوه استفاده از دوربين كه به نوعي نقش اصلي را در روايت بر عهده دارد. تدوين خوب بهرام دهقاني ضرباهنگي متناسب به فيلم بخشيده است. ما همه خوبيم كاراكتر محوري ندارد و مي شود گفت همه نقش هاي فيلم مكمل محسوب مي شوند. نقش هايي مكمل كه بيشتر بازيگران فيلم، آنها را با درخششي درخور تحسين ايفا كرده اند. در اين ميان بازي ليلا زارع،  محسن قاضي مرادي و آهو خردمند بيشتر از بقيه به چشم مي آيد، نكته اي كه مورد توجه داوران جشنواره و جشن خانه سينما هم واقع شد. ليلا زارع سيمرغ بهترين بازيگر نقش مكمل زن را از جشنواره فجر گرفت. محسن قاضي مرادي تنديس بهترين بازيكن نقش مكمل مرد را از جشن خانه سينما بدست آورد و آهو خردمند نيز هم در جشنواره و هم در جشن خانه سينما نامزد دريافت جايزه بود.
ما همه خوبيم پس از نمايش موفقيت آميز در جشنواره فجر، راهي جشنواره هاي بين المللي متعددي شد كه مهمترينش جشنواره لوكارنو بود.
فيلم، پلنگ نقره اي لوكارنو را به دست آورد كه جايزه اي ارزشمند از يكي از معتبرترين جشنواره هاي دنيا محسوب مي شود.
ما همه خوبيم درست يا غلط از جمله فيلم هايي است كه به آنها صفت فيلم مخاطب خاص اطلاق مي شود. فيلم هايي كه در سينماهاي معدودي اكران مي شوند و مخاطبانشان را معمولاً  فراتر از تماشاگر گذري جستجو مي كنند. فيلم هاي چون ما همه خوبيم در صورت تبليغات درست و ايجاد فضاي رسانه اي مناسب مي توانند مورد توجه دوستداران جدي سينما قرار گيرند. فيلم به جاي مرثيه برف اكران شده كه نمايشش با وجود انبوهي از افتخارات بين المللي چندان موفقيت آميز نبود. ما همه خوبيم البته شانس بهتري نسبت به مرثيه برف دارد چون فيلم حتي براي تماشاگري كه بدون ذهنيت وارد سينما مي شود هم جذابيت هايي دارد.
غروب شد بيا
انسيه شاه حسيني هم مانند بيژن ميرباقري از فضاي فيلم كوتاه وارد سينماي حرفه اي شده است. شاه حسيني درست مثل ميرباقري قبل از ساخت فيلم بلند، در قالب فيلم كوتاه شرايط حرفه اي را تجربه كرده است.
فيلم كوتاهي كه او چند سال پيش به صورت 35ميليمتري و با حضور پرويز پرستويي و فاطمه معتمدآريا ساخت، در واقع پلي بود براي ورود به عرصه فيلم بلند سينمايي؛ هر چند اين اتفاق چند سالي به طول انجاميد. غروب شد بيا هم مثل ما همه خوبيم اولين بار در جشنواره بيست و سوم به نمايش درآمد. فيلم مي كوشد تصويري از اجتماع را به نمايش بگذارد. پرداختن به مردم جنوب ايران در غروب شد بيا خارج از كليشه هاي معمول است و نشان از تسلط و شناخت شاه حسيني از جنوبي ها دارد. غروب شد بيا به عنوان اولين ساخته فيلمسازي زن، بيشتر حول محور مشكلات زنان مي گردد. شاه حسيني البته با وجود آنكه كوشيده به جنبه هاي اسنادي اثرش وفادار بماند، از بازيگران حرفه اي استفاده كرده است. لادن مستوفي در نقش محوري فيلم نشان مي دهد كه از انعطاف خوبي براي ايفاي نقش هاي متفاوت برخوردار است. بيژن امكانيان هم پس از سربازهاي جمعه در اينجا باز هم تصويري متفاوت را از خود بروز مي دهد. امكانيان نشان مي دهد كه مي خواهد از پرسوناي كليشه اي در دهه 60 فاصله بگيرد.علي اوسيوند و فرهاد اصلاني هم مثل هميشه پذيرفتني هستند.
حضور بازيگران شناخته شده و حرفه اي در فيلم اول يك كارگردان مي تواند يك امتياز قلمداد شود؛ به خصوص از لحاظ توفيق اقتصادي. هر چند اكران ناگهاني غروب شد بيا باعث شد تا فيلم عملاً بدون تبليغات بر پرده بيايد.
كارگردان البته از فصل نامناسب اكران هم گلايه دارد؛ هر چند در همين فصل فيلم هايي چون چهارشنبه سوري خوب مي فروشند.

از صبح تا شب
حميدرضا پورنصيري
چند وقتي ا ست كه در حوالي ساعت 11:15 صبح (همان خروس خوان ما جوان هاي اين دوره و زمانه) از شبكه اول مجموعه اي پخش مي شود با عنوان بافته هاي رنج كه فكر كنم زمان ساخته شدن آن به دوران خردسالي من برگردد. چندان توصيه اش نمي كنم اما گاهي اوقات تماشاي چنين مجموعه هايي سرگرم كننده است، آن هم با دوبله هايي كه با هيچ چسبي به بازيگران شان نمي چسبد. علاوه بر اين امروز مي توانيد ساعت 13:30 از همين شبكه يك تكرار نيمكت را ببينيد يا اين كه تا ساعت 15:10 صبر كنيد و پرستاران را دوباره تماشا كنيد. اين دوباره تماشا كردن را از اين جهت مي گويم كه پرستاران تنها سريالي  است كه اين روزها ارزش چنين فداكاري را دارد. در ضمن سينماي حرفه اي هم كه ديشب بعد از اخبار ساعت 10:30 از شبكه دو پخش شده بود، ساعت 9 صبح تكرار مي شود. اگر هم از طرفداران و پيگيران مجموعه لبه تاريكي هستيد حواس تان باشد كه سريال محبوب تان امشب در ساعت 21:30 از شبكه دوم پخش مي شود. فقط اي كاش يك نهاد يا مؤسسه اي تشكيل مي شد تا از نام سريال ها و فيلم هاي محبوب مان محافظت كند و نگذارد آنها را براي عنوان سريال هاي پيش پا افتاده تلويزيون استفاده كنند.
سريال غريبي آشنا هم كه از شاهكارهاي شبكه سه است و هر هفته در دو نوبت (دوشنبه ها و چهارشنبه ها) پخش مي شود، امشب در حوالي ساعت 20 روي آنتن مي رود. مجموعه روح مهربان هم كه براي ماه رمضان توليد شده بود و به علت حجم بالاي برنامه هاي مناسبتي امسال، پخش اش به تاخير افتاده امشب در ساعت 22 براي طرفداران سريال هاي ايراني نمايش داده مي شود.
چهارشنبه شب ها ساعت 10 هم شبكه تهران يك فيلم سينمايي نشان مي دهد كه گويا امشب مي توانيد فيلم در يك چشم به هم زدن را در اين ساعت تماشا كنيد. فيلم را ميكي ديكوف كارگرداني كرده و ورونيكا هامل، ميمي راجرز، كارلوس گومز و دين مورگن در آن بازي مي كنند. داستانش هم درباره فردي  است كه سعي مي كند به يك دوست قديمي كمك كند چون اين دوست قديمي چند سالي  است كه به خاطر يك جنايت دستگير شده و در زندان روزگار مي گذراند. چندان درباره كيفيت فيلم اطلاعي ندارم اما به نظر مي رسد گزينه سرگرم كننده اي باشد.
همزمان با شروع اين فيلم هم مي توانيد از شبكه چهار تله تئاتر هفتگي اش را ببينيد كه نام آن اعلام نشده است. ساعت 23 هم در غياب فوتبال باشگاه هاي اروپا، بهتر است طلوع ماه را از شبكه اول تماشا كنيد و بعد از آن هم تا ساعت 1:15 بامداد بيدار بنشينيد تا مجموعه گروه نجات از همين شبكه براي تان پخش شود.

مرورجشنواره۲۴
آقاي حاتمي كيا! شما هم...
امروز: به نام پدر (ابراهيم حاتمي كيا)
نگار مفيد
آقاي حاتمي كيا! شما هم قسم به نام مردان جنگ را از ما دريغ كرديد؟ من از شما مي پرسم. كدام دختري از نسل جوان امروز با پاي روي مين رفته، 20 دقيقه با پدرش حرف مي  زند و درباره جنگ بيانيه مي دهد، بدون آنكه از پاي روي مين رفته، حرفي بزند؟ در كجاي جمله هاي پر از گله و شكايت ما، رد شعار پيدا مي كنيد؟ چرا در شرايطي كه پايمان روي مين رفته بايد با پدرمان درباره امضاي برگه رضايت عمل بحث كنيم؟ جمله قشنگي بود، قبول دارم، شما تا كي بايد به جاي ما امضا كنيد؟ اصل حرف دختر بيست و چند ساله شما كه روي تخت بيمارستان افتاده و ممكن است تا چند ساعت ديگر پايش را از دست بدهد، همين بود. با اين فيلم به جرأت مي توانم بگويم، شناخت تان از نسل من كم است و وابسته به ذهنيات خودتان؛ فيلمي كه صحنه هاي اضافه زياد دارد و مسير فيلم را از قصه اصلي دور مي كند و باقي صحنه هايي كه از نسل من است، از واقعيت به دور. فيلم تان خوب از آب درنيامده.
نسل من بي خيال تر از اين حرف هاست. دل مشغولي ها و نگراني هايش هم همراه با لبخند و شيطنت و شرارت است. در شرايطي كه اين طرف اتاق عمل ايستاده و دوستش در اتاق عمل است، باز هم تكه پراني و گريز به لحظه هاي شاد را فراموش نمي كند. پناه مي برد به دنياي خاطره هاي گروهي و براي خودش خاطره سازي مي كند. مي خواهد خاطره  روي خاطره بياورد و روزهاي ملتهب را بسپرد به باد فراموشي. اينها نسل من هستند. نسل بي خيالي كه از روي دل سيري هم شعار روي زبانش نمي آيد، اما دختر بيست و چند ساله شما در هر شرايطي شعار را فراموش نمي كند. براي همين است كه پدرش را مي فهميم؛ تلاشش براي پيدا كردن يك لقمه نان حلال، بدوبدوهايش، زندگي كردن در روزهاي جنگ و بيزاري اش از آن روزها را.
شما پدر را خوب تصوير كرديد، هر چند تكراري. او را مي شناختيد و با روحياتش آشنا بوديد و دخترش را نشناختيد؛ دختر دانشجوي باستان شناسي را؛ دختري كه از تپه هاي باستاني مين گذاري شده بالا مي رود و درس مي خواند و كشف مي كند. در كشف هايش جنگ را هم بيشتر لمس مي كند؛ درست مثل همان بچه هاي همكلاسي من كه به جنوب رفتند و مناطق جنگي را ديدند و زنده برنگشتند. رد واقعيت را در تمام فيلم مي بينم، اما انگار حلقه مفقوده زنجيره اي وجود دارد كه نمي گذارد كليت فيلم دلنشين باشد. آقاي حاتمي كيا! بهتر نيست از ذهنيات تان بيرون بياييد و نسل تازه را در واقعيت بشناسيد؟

خبرسازان
ايرانشهر
جهانشهر
دخل و خرج
درمانگاه
زيبـاشـهر
عكاس خانه
شهر آرا
|  ايرانشهر  |  جهانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  درمانگاه  |  زيبـاشـهر  |  عكاس خانه  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |