خانه اي براي كودك
كودك تمام تصاوير معمارانه را برحسب هوس لحظه اي و تخيلش به كار مي برد. كودك دوست دارد فضايي قابل تغيير در اختيار داشته باشد تا بتواند ردپاي خود را در آن برجا بگذارد
|
|
طيبه مومني
آيا اصولا فرقي ميان معماري بزرگسالان وكودكان وجود دارد؟ آيا اين دو نوع معماري با هم فرق دارند و آيا معماري يك بنا از سني به سن ديگر تغيير پذير است؟
بي شك اين تعبير اجباري به نظر مي آيد. بعدهاي عيني براي كودك امري است كه همگان با آن برخورد كرده ايم. با در نظر گرفتن اين مسئله كه معيار، سنجش عيني كودك است، جواب سؤال بالا مثبت است. در طول تاريخ، كودك كه در ابتدا توسط خانواده نگهداري مي شد، به جامعه سپرده شد. جامعه نيز از راه تحقيقات، اولويت هاي اجتماعي و موسسات ويژه او را در فرهنگ حاكم و فضاي شهري جا داد. نظريه كودك و شهر، نظريه جديدي نيست. هردوران برحسب نيازهايش سعي در پيدا كردن راه حل هايي براي تعيين محل كودك و نوجوان در شهر كرده است.
لوكوربوزيه (Lecorbusier) طرحي عملكردي و ساده از برنامه روزانه كودكان تنظيم كرده بود كه طبق آن بر اهميت حضور كودك درشهر و شهرسازي تاكيد مي كرد كه بدين ترتيب هم شهر درخشان با مدرسه، فضاهاي بازي و آپارتمان هايي براي زندگي خانوادگي، تبديل به فضايي براي كودكان شد. در چند سال اخير در كشور ما مجموعه هاي متعددي به عنوان مجموعه هاي فرهنگي يا تفريحي ساخته شده اند، اما تا برطرف كردن اين نياز درجامعه راه زيادي باقي است. براي دستيابي به اين هدف، يك معماري نسبي لازم است كه نه تنها پاسخگوي عملكردهاي مورد نياز باشد، بلكه از لحاظ بصري و خصوصيات معماري، جالب توجه باشد. با طراحي چنين مجموعه اي معمار بايد خواست هاي كودك ونوجوان را درك كند، روش برطرف كردن آنها را بشناسد و به محيطي كه كودك و نوجوان امروز در آن زندگي مي كند، آشنايي داشته باشد. امروزه كودكان و نوجوانان را به عنوان شهرونداني كاملا متفاوت مي دانند كه نياز به بزرگ شدن و تكامل يافتن در يك فضاي معماري منطبق با خصوصيات خود را داشته و شايسته شركت جستن در تعليم و تربيت هستند. طراحي اينگونه فضاها نياز به توجه خاصي دارد. درك و اهميت دادن به ارزش وجودي فضا و خلق فضاهايي كه بتواند حساسيت كودك و نوجوان را در حين آموزش تحريك كند، درك كودكان، درك ويژگي هاي تصور و قوه ادراك كودك نسبت به فضاي در برگيرنده آنها، فهم اينكه مقياس آنها با بزرگسالان متفاوت است و يادگيري چگونگي آشنايي و ارتباط با فضا از مواردي است كه توجه ويژه اي مي طلبد.
كودك تمام تصاوير معمارانه را برحسب هوس لحظه اي و تخيلش به كار مي برد. كودك دوست دارد فضايي قابل تغيير در اختيار داشته باشد تا بتواند ردپاي خود را در آن برجا بگذارد و بدين ترتيب نقاط نشانه ويژه خود را به وجود آورد. جابه جايي، خراب كردن، ساختن و نظير اينها، فعاليت هايي هستند كه به او امكان به وجود آوردن دنيايي به مقياس خودش را مي دهد.
لزوم بازي در پرورش كودك و حتي نوجوان واضح است. مطالعات زيادي دراين باره انجام گرفته ، اما هميشه به مرحله عمل نرسيده است. كمبود امكانات و وسايل مورد نياز كودكان كم كم تبديل به يك مشكل اجتماعي شده است. كودك و نوجوان استقلال كافي براي سركشي و نشان دادن نارضايتي در برابر فضايي خصومت آميز يك كوچه دلتنگ ندارد. فضاهاي آپارتماني و حياط حفره وار با روح بزرگ او ناسازگار بوده، براي او قفسي محسوب مي شود. مشاهده كودكان و نوجوانان در يك زمين بازي نشان مي دهد كه برخوردهاي آنان متعدد و تسلط شان بر فضا تمام و كمال است و تحميل يك محيط محدود به آنها مشكل است.
لازم است كه دنياي صنعتي و پرسر و صداي ما با ايده آل هاي انسان متمدن و عناصر تشكيل دهنده فضاي زندگي او آشتي كند. تلاش براي انساني كردن فضا بايد براي همه در اولويت قرار گيرد، اما بيش از همه براي معماران - يعني كساني كه دريك تمدن كم وبيش شهرنشين، مسئول نظام بخشيدن به فضا هستند- اهميت دارد. بدين ترتيب شهرسازان، برنامه ريزان، پيمانكاران، متخصصان فضاي سبز و هنرمندان همگام با معماران، كم و بيش در تجربه با هماهنگي بين انسان و محيط اطرافش مسئول هستند.
فضاي كودك مي تواند آزمايشگاهي براي معمار باشد. كودكان به عنوان شهرونداني كاملا متفاوت نياز به رشد و تكامل دريك فضاي معماري منطبق بر خصوصيات خود داشته و شايسته شركت جستن درتعليم وتربيت هستند. كودك امروز، به دليل رهايي از سنت هاي پيشين، راحت تر از انسان بالغ مي تواند
خود را با تازه ها يا حتي جسارت هاي معماري و شهرسازي معاصر تطبيق دهد. او به راحتي مي تواند طرفدار و نيز الهام دهنده اشكال تازه باشد، بنابراين در درجه اول براي كودك و شايد تا حدودي به وسيله كودك به تدريج تعادل بين فضاي زندگي هر فرد و فرم هاي معمارانه كه اين فضا را مي سازند، برقرار كرد.
براي دستيابي به اين هدف، معمار بايد از سويي كودك و فضا و خواسته هاي او را درك كند و نيازها و مشكلات او را شناخته و روش هاي برطرف كردن آنها را بيابد و از سوي ديگر بايد به محيطي كه كودك امروز در آن به سر مي برد، آشنا باشد وآن را به خوبي درك كند.
مشاهدات در جهت ادراك كودكان از محيط پيرامونشان نشان مي دهد كه گرچه آنها نسبت به بزرگسالان ديد سهل انگارانه و غيرفعالانه اي دارند، ولي اساس ديد آنها بر يك احساس كلي قرار دارد، بدون آنكه توان تجزيه و تحليل آن را داشته باشند. اين احساس كلي به كمك تمام نگري خاص كودكانه و نيز قدرت تخيل بسيار قوي كه خاصه اين دوران است، به ادراك بسيار جامع تري از مفاهيم، اشيا و پديده ها مي انجامد. در اين ميان گرچه تجسم حركت براي كودكان دشوار است و آنها از تجسم كارهايي كه انجام مي دهند، ناتوانند، ولي از قوه تخيل بسيار بالايي برخوردارند و تفاوت اساسي اختلافات ديد بزرگسالان و كودكان از همين جا ناشي مي شود.
عدم پويايي و ميزان نبود ديد در كودكان اگرچه در برداشت هاي آنان انحرافات بسياري را ايجاد مي كند، ولي به كمك ديدگاه ويژه خود به دريافت هاي غريبي از اشيا و پديده هاي اطراف خود مي رسند. در اين زمينه خط ترك خوردگي يك ديوار يا شكاف بين دو سنگ، مي تواند حاوي داستان هاي بسيار وسيع براي روح پرتخيل آنها باشد. به عبارت ديگر گرچه دايره شناخت و ادراك كودك وسعت مي گيرد، ولي كودكان با قدرت تخيل وسيع خود مفهوم كلي تري را از اجزاي مورد بررسي خود، استنباط مي كنند.
بنابراين در طراحي فضاهايي كه استفاده كنندگانش را كودك تشكيل مي دهند، طراح مي تواند (و بايد) با درنظر گرفتن ويژگي هاي ذهني - رواني آنها به خلق فضاي معماري بپردازد.
براين اساس بهترين راه براي فهم ادراك كودكان از فضاهاي گوناگون آن است كه طراح خود را جاي آنان بگذارد و با چشم يك كودك دنيا را بنگرد و با ذهن يك كودك به دنيا فكر كند.
|