شنبه ۲۰ اسفند ۱۳۸۴
سينما
Front Page

نگاهي به سه نمايش عاشورايي «آب مرا قصه كرد» ، «روزهايي كه به يادت گذشت» و «محال هم ممكن است»
ريشه در اعماق
پژمان پروازي
عكس ها : ناصر عرفانيان
002304.jpg
002307.jpg
002301.jpg
تعيين جرياني نوين در هنر نمايش كشور در راستاي هويت بخشي به موضوعات ديني و آييني اگرچه بسيار مؤثر و ارزشمند اما نيازمند برنامه ريزي درازمدت است.
نمايش «خورشيد كاروان» در سال هاي قبل، اولين گام در حوزه فعاليت نمايشي است كه در ايام سوگواري و تعطيل، دوستداران اين هنر را به صحنه مي كشاند، با شروع همايش «آيين هاي عاشورايي» ، اميد تازه اي در اين حوزه پديد آمد كه از اين پس، سالن هاي نمايش همچنان به كار خود ادامه خواهند داد و حتي فراهم آوردن شرايط رقابت در بين هنرمندان، زمينه و بستر مناسب را جهت اعتلاي تئاتر ديني فراهم خواهد كرد، اما باورها و اعتقادات قلبي و دروني مؤلفين و پديدآورندگان آثار، نقش بسزايي در به بار نشستن روند اين جريان داشته و خواهد داشت. تنها به صرف هنرمند بودن، توقع كار ديني بسيار نابجاست، چرا كه ارزش ها ريشه در اعماق روح اجتماع دارند و بدون داشتن انگيزه قوي انتقال مفاهيم ديني كاري بس دشوار خواهد بود. واقعه سال ۶۱ هجري كه در آن امام سوم شيعيان جهان حضرت حسين بن علي(ع) و هفتاد دو تن ياران با وفايش جان بر سر عهد خويش نهادند، تكراري است كه هرگز كهنه نمي شود و هر بار زاويه اي تازه و نو، با قالبي ديگر بروز مي نمايد و مي بينيم گذشت ايام و ساليان متمادي نتوانسته گرد فراموشي بر چهره حادثه جان گداز كربلا بنشاند؛ همچنان حسين همان حسين است كه در كربلا نداي هل من ناصر ينصرني سر مي دهد و عباس با صلابت حيدري مشك بر دوش مي كشد تا آب براي طفلان بياورد و خود لب به آب نمي زند، اما اين بار مقايسه جان دادن قاسم به وقت شهادت و پاي كوبيدن او برخاك با لحظه هاي كودكي حضرت اسماعيل در بيابان، حرفي نو و تازه است.
حكايت عباس اينك از زبان آب روايت مي شود (آب مرا قصه كرد)، به راستي اين كيست كه با من چنين مي كند؟ در ميان برزخ انتخاب و در كنار نهر علقمه، عباس به عباس مي گويد بخور، بخور و آرام بگير و براي كودكان هم آب ببر، ولي اين عباس كجا و آن ديگر كجا؟ در تمام طول نمايش، واكنش  ماهوي از نوع «خود با خود» را شاهد هستيم.
كامران تفتي نقش خوان قمربني هاشم و نيما رئيسي به عنوان سمبلي از شرارت شيطاني، در مقابل هم قرار مي گيرند و اين عباس است كه دشمن دروني را از صحنه مي راند و با خصم بيرون پيكار مي كند تا به شهادت مي رسد. غفاري به عنوان كارگردان در طراحي صحنه و لباس و استفاده از ضرباهنگ ها، تعزيه را الگوي خود قرار مي دهد، ليكن در سبك و شيوه اجرا، ساختار ايستا در نمايش را دستمايه كار خود قرار مي دهد. استفاده از بازيگران با تجربه و نيز نورپردازي مناسب به ارتباط دو سويه بين مخاطب و كاراكترها منجر مي شود، در ميزانسن و تعيين دقيق نقاط حركتي، سعي شده با توجه به مدور بودن صحنه، حداكثر دقت به عمل آيد، ليكن در چهره پردازي نقش خوان عباس(ع)، اغراق مشاهده مي شود.
و بار ديگر عباس، اين بار از زبان مادرش ام البنين روايت مي شود (روزهايي كه به يادت گذشت) سعيد شاپوري در لابه لاي ورق هاي تاريخ، دست مي برد و براي روايت خود حكايت زني را باز مي گويد كه چهار فرزند خويش را با امام زمان روانه ميدان شهادت كرده و اينك در سوگ عباس مي سوزد- عروسش (همسر جعفر) از اين كه چرا از جعفر ياد نمي شود شكوه دارد، مادر همچنان منتظر ديدن قامت رساي فرزند خويش است؛ هم او كه بابايش علي با ديدن دست ها در قنداقه به گريه مي افتد. اگرچه كارگردان به تمامي داستان  را روايت مي كند ليكن تنها بيان رويداد يك واقعه است و هيچ كنش يا واكنشي در صحنه مشاهده نمي شود. يك پرچم در كنار صحنه، كاسه اي آب و چند شمع كه با توجه به ضرورت به اكسسوار اضافه يا كم مي شوند و دو نور موضعي از سمت چپ و راست، همه آن چيزي است كه براي «روزهايي كه به يادت گذشت» به كار گرفته شده اند. نمايش در عمل تمايل نزديك شدن به قوالب تعزيه اي را ندارد و اين از همان ابتدا با حضور دو بازيگر زن به خوبي مشهود است، چرا كه در تعزيه نقش خوان ها، ايفاگر نقش زنان هستند. با وجود نوآوري در مضمون، اجرا چندان چشمگير نيست و مي توان گفت متن بر كارگرداني توفق دارد. حركت از روند كار حذف مي شود و تاريكي نقش قالب را در اثر به نمايش درآمده دارد و در يك كلام بازخورد مطلوب بين تماشاگر و نمايش ايجاد نمي شود.
«محال هم ممكن است» از ديگر نمايش هاي عاشورايي است. سيروس همتي توانسته با بهره گيري از سنخ تعزيه و تلفيق آن با شيوه هاي مدرن و گسترش آن در ساختار صحنه اي، ارتباط خوبي با مخاطب پيدا كند، به گونه اي كه گذشت مدت زمان پنجاه دقيقه اي، سنگين به نظر نمي آيد. داستان از يك لايه روانشناسانه برخوردار است- مهتر اسب حسين بن علي(ع) دل در گرو دختر مهتر نصارا (مسيحي) مي بندد. پدر دختر او را بر عشق فرزند خويش مي آزمايد و از او مي خواهد تا به ازاي شيربها، ذوالجناح را بياورد، پسر نمي پذيرد، اما اصرار دختر باعث مي شود تا خواسته پدر وي را اجابت كند. مرد مسيحي، جوان را رد مي كند و مي خواهد كه اسب به صاحبش بازگردانده شود، چرا كه او به ولي نعمت و امام خويش پشت كرده و نمي تواند در عشق دختر وفادار باشد و در نهايت امام(ع) به جاي تنبيه پسر، اسب را با نامه اي به پدر دختر مي بخشد و... استفاده بهينه از نور در بعد بخشيدن به صحنه حتي روي صندلي پوشيده شده با پارچه سبز به نشانه حضور امام حسين(ع) و در ساير بخش هاي نمايش، ميزانسن دقيق متناسب با اجزاي صحنه، بازي مطلوب و ريتم حركتي و برخورداري از متن مناسب، نشان از توانمندي كارگردان «محال هم ممكن است» دارد. در اين نمايش علاوه بر انتقال مفاهيم به وسيله المان هاي تعريف شده، تمهيداتي به كار رفته تا احساس ملال و خستگي در بيننده مشاهده نشود.
تمامي گروه با جان و دل خود را در قبال به ثمر نشاندن هدف مصمم نشان مي دهد. با وجود آن كه به هيچ وجه نقش خوان امام حسين(ع) روي صحنه نيست، اما چينش دقيق شخصيت ها و برآيند كيفي جريان نمايش، منجر به حس حضور امام(ع) بر صحنه مي شود. در يك جمع بندي، نمايش «روزهايي كه به يادت گذشت» توانسته به وظيفه خود به خوبي عمل كند، چونان كه برماست تا در برافراشته نگاهداشتن پرچم حسين، ثابت قدم و مصمم باشيم.

نگاه
جايگاه تئاتر دفاع مقدس از ديدگاه كارشناسان

هشت  سال  دفاع  مقدس  با همه  ايثارها و فداكاريهايش  برگ  زريني  از افتخارات تاريخ  ايران  اسلامي است .
يادآوري  اين  حماسه ها مي تواند ارزشهايي  را كه  خونها به  پايشان  ريخته است  ماندگار و جاودانه  كند.
در اين  ميان  هنر پر مخاطب  تئاتر مي تواند نقش  بسزايي  در يادآوري ، حفظ و نشر ارزشهاي  دفاع  مقدس  داشته  باشد.
هفته گذشته نخستين  يادواره  تئاتر دفاع  مقدس  نيز با همين  هدف  در كرمانشاه  با حضور ۹ گروه  نمايشي  از هنرمندان  عرصه  تئاتر برپا بود.
شهرام كرمي يكي  از داوران  اين  يادواره  در حاشيه  برگزاري  آن درباره  جايگاه  تئاتر دفاع  مقدس  گفت : جريان  تئاتر دفاع  مقدس  حدود دو دهه  است  كه  در كشور ما شكل  گرفته  است .
اين  جريان  تا حدي  در بعضي  از زمينه ها در انعكاس  وقايع  دوران  دفاع  مقدس  موفق بوده ، اما هنوز با معني  واقعي  ادبيات  دفاع  مقدس  فاصله  زيادي  دارد.
وي  گفت : ما در دهه  دوم  پس  از جنگ  تحميلي  هستيم  و هنوز اثرات  جنگ  در جامعه  ما قابل  ديدن  و بررسي  است .
در سالهاي  گذشته  نوع  برنامه ريزي ها و سياستگذاري ها از سوي  دست اندركاران  اين  عرصه  باعث  شده  كه  آثار خلق  شده  در اين  زمينه  به  طور كامل نتواند بازتابي  از واقعيتهاي  اين  دوران  باشد.
اين  به  اين  معني  نيست  كه  كارهاي  خوبي  در اين  زمينه  انجام  نشده است  اما ميزان  موفقيت  انعكاس  مسائل  اجتماعي  ديگر ازجمله  انقلاب  اسلامي  در تئاتر بسيار بيشتر از دفاع  مقدس  بوده  است .
وي  تأكيد كرد: انعكاس  وقايع  هشت  سال  دفاع  مقدس  در قالبهاي  هنري  به ويژه  تئاتر و سينما نياز به  يك  بازنگري  جدي  دارد.
وي  با بيان  اينكه  پرداختن  به  اين  مقوله  بايد فارغ  از حساسيتهاي  شخصي  و سليقه اي  باشد افزود: تا زماني  كه  به  تئاتر به  عنوان  يك  كار تبليغي  نگاه كنيم  نمي توانيم  آثاري  شاخص  در اين  زمينه  داشته  باشيم .
وي  افزود: اگر بتوانيم  در انعكاس  وقايع  دفاع  مقدس  با وقايعي  خلاف  ميل  هم مواجه  شويم  موفق  خواهيم  بود.
وي  گفت : در اينكه  جنگ  تحميلي  ايران  در طول  تاريخ  يك  جنگ  خاص  و منحصر به فرد بوده  شكي  نيست  اما انعكاس  وقايع  با نگاه  آرمانگرايانه  تاثيرگذاري آثار را بر مخاطبان  كمرنگ  مي كند و گاه  مانع  از نشر ارزشهاي  واقعي  و والاي اين  دوران  مي شود.
به  گفته  وي ، پرداختن  به  موضوعات  كليشه اي ، ديد اغراق  گونه  و يا احساساتي ازجمله  دلايل  ناموفق  بودن  آثار خلق  شده  در اين  زمينه  است .

سايه روشن هنر
نقد آثار عباس نعلبنديان

«همايش يك روزه با عباس نعلبنديان »با حضور نغمه ثميني و محمد چرم شير در تالار شهيد آويني پرديس هنرهاي زيبا برگزار شد.
نغمه ثميني نمايشنامه نويس و مدرس تئاتر در شروع اين جلسه با اظهار خوشحالي از حضور محمد چرم شير در اين نشست گفت: بعد از انقلاب شايد محمد چرم شير جزو معدود نمايشنامه نويساني باشد كه در بحث روايت تجربه گراترين شكل را به كار بست و شكلها و فرمهاي جديدي را در ساختار ادبيات نمايش وارد كرد و از اين جهت در پيوند با عباس نعلبنديان، بهترين فرد است.وي در ادامه به بحث روايت در آثار نمايشي نعلبنديان اشاره كرد و گفت: به اعتقاد من در فضاي تئاتري آن دوران، عباس نعلبنديان پيشنهاد جديدي به فضاي تئاتري قبل از انقلاب نمي دهد و بحث ناتوراليستي و نگاه تجربه گراي او به وفور در آثار افرادي چون يلغاني و خلج تكرار شده و نگاه اسطوره اي او نيز در كارهاي بهرام بيضايي به خوبي ديده مي شود، پيشنهاد عباس نعلبنديان به تئاتر ايران يك شگرد روايي تازه است.
محمد چرم شير، نمايشنامه نويس پر كار تئاتر ايران، به اهميت صحبت درباره نعلبنديان اشاره كرد و گفت: نعلبنديان چه آگاهانه و چه ناآگاهانه به سمت و سويي كشيده شده است و در جايگاهي قرار گرفته كه او را تبديل به آدم با اهميتي براي ما مي كند. ولي قبل از هر چيز بايد به گذشته و زماني كه نعلبنديان نمايشنامه نويس تعلق دارد، اشاره كرد.
قبل از بازگشت به تاريخ زماني نعلبنديان ما بايد اين نگاه را پاك كنيم كه يك نمايشنامه نويس مي بايستي جواب سوالهاي ما را از امروز تا ۱۰ قرن بعد بدهد، بلكه بايد بپذيريم كه يك نمايشنامه نويس در قدم اول بايد جوابگوي چيزهايي باشد كه داده هاي او است، يعني همان مفاهيمي كه او گرفته و مي خواهد به ما پس بدهد.
چرم شير با اشاره به عصر نعلبنديان، گفت: او از جامعه اي مي آيد كه شكل سياسي، اقتصادي و اجتماعي خاصي دارد وهمين پيشينه نيز او را وادار به نوشتن مي كند زيرا كه در آن سالها ما رشد و شكوفايي اقتصادي را طي مي كنيم و به يك رفاه نسبي مي رسيم كه ناخودآگاه به ما اجازه مي دهد تا كارهايي راانجام دهيم كه پيش از آن نكرده ايم و اين انديشه متضادي است كه مردم آن زمان با آن روبه رو هستند.
چرم شير سپس به حضور نعلبنديان در اين دوران اشاره كرد و گفت: در اين دوران هنرمندان و نويسندگان ما بهاي چنداني به تكنيك نمي دهند، بلكه تنها به دنبال انتقال تعهد و پيام دوران خود هستند و از اين جهت به لحاظ شعور ادبي و تكنيك از سطح بالايي برخوردار نيستند ولي در عين حال آدمهاي طراز اول نسل خودشان به شمار مي روند و عباس نعلبنديان در اين دوران كه ادبيات برگرفته از آن نگاه سياسي است، رشد مي كند.
وي تصريح كرد: در همين ايام جايي به نام كارگاه نمايش به همت آدمهاي متفاوتي ايجاد مي شود و در ظاهر گويا قرار است كه پايه هاي ادبيات سياسي آن نسل در كارگاه ادامه پيدا كند ولي بعدها متوجه مي شويم كه در عين حال فرم و تكنيك هم وارد اين محيط مي شود و نعلبنديان به عنوان رئيس كارگاه نمايش به شكل جدي تري وارد اين ماجرا مي شود و نيم نگاهي به ادبيات سياسي و تكنيك و فرم مي اندازد. وي در ادامه به اصلي ترين كار نعلبنديان اشاره كرد و گفت: مهمترين اتفاق در آثار نعلبنديان خلاصه شدن توضيح صحنه ها و انتقال كنشها به ديالوگ است كه اين بحث براي نخستين بار از آثار نمايشي نعلبنديان شكل مي گيرد.

|   اجتماعي  |   انديشه  |   سياست  |   سينما  |   فرهنگ   |   ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |