در جست وجوي سلامت رواني
اعظم ايماني پارسا
|
|
اين روزها به رغم پيشرفت دانش هاي روز و افزايش امكانات رفاهي بشر، شاهد آن هستيم كه انسانهاي امروزي خوشبخت تر از گذشته نيستند.
آسيب شناسان و متفكران بيشماري در خصوص معضلات و مشكلات حاصل از پيشرفت تكنولوژي لب به سخن گشوده اند و عوامل بيشماري را شناسايي كرده اند. اما آنچه كه اين روزها بيشتر از همه به چشم مي خورد عدم تعادل و ناهنجاري هاي شكل گرفته در سطح بهداشت عمومي جامعه ،به خصوص سطح بهداشت رواني افراد و درگيري گروه هاي سني مختلف جامعه با اين معضل است.
از ديدگاه سازمان بهداشت جهاني، بهداشت رواني در درون مفهوم كلي بهداشت جاي مي گيرد و بهداشت يعني توانايي كامل براي ايفاي نقش هاي اجتماعي، رواني و جسمي. بنابر تعريف اين سازمان فرد زماني از بهداشت رواني برخوردار است كه بتواند در يك شرايط جسمي، رواني و عاطفي سالم تعاملي مفيد و سازنده را با محيط خويش داشته باشد.
كينزبرگ، روانشناس مشهور، بهداشت رواني را تسلط و مهارت در ارتباط صحيح با محيط دانسته و در اين باره مي گويد، فرد زماني از بهداشت رواني مطلوب برخوردار است كه در سه حوزه مهم زندگي يعني عشق، كار و تفريح موفق و پيروز باشد، به گونه اي كه توانايي يافتن و ادامه كار، داشتن محيط خانوادگي خرسند و لذت بردن از يك زندگي درست را داشته باشد.
آنچه كه ما امروز شاهد آن هستيم دامن گير بودن سطح مشكلات روحي و عاطفي در گروه هاي مختلف سني و طبقات مختلف اجتماعي است، به طوري كه اگر بخواهيم به ريشه يابي اين مشكلات بپردازيم ناچار خواهيم بود از شاخص هاي كلان جامعه يعني راهبردهاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي شروع كرده و دامنه بحث را به جو كلي حاكم بر جامعه بكشانيم.
همانطور كه بارها و به كرات نيز گفته شده عبور هر جامعه اي از مرحله سنتي به مرحله مدرن مشكلات و ناسازگاري هايي را به دنبال دارد اما اين مشكلات در برخي جوامع كمتر توسعه يافته ضريب دوچندان به خود گرفته و رسيدن به سطح ثبات نسبي را با مشكل مواجه كرده است.
اگر به اطراف خود بنگريم خواهيم ديد كه سازمانهاي كوچك و بزرگ اجتماعي چون آموزش و پرورش، بهداشت و درمان، كار و امور اجتماعي، رفاه و بهزيستي، مؤسساتي نظير مهدكودك ها، رسيدگي به امور سالمندان، همگي باني و متولي حقوق اجتماعي و درماني افراد جامعه هستند، اينكه اين سازمانها تا چه اندازه اي بتوانند از عهده وظايف محوله خويش برآيند، خود تعيين كننده اصلي سطح بهداشت رواني افراد جامعه خواهد بود.
در بررسي و سنجش وضعيت شاخص هاي بهداشت رواني جامعه، تحقيقات و بررسي هايي توسط وزارت بهداشت و معاونت سلامت به عمل آمده است و همچنين برآوردهايي از ميزان شيوع مسائلي همچون افسردگي و مشكلات روحي و رواني افراد جامعه در دست است كه البته قسمت اعظم آمارها از طريق نتايج حاصله از طرح هاي دانشجويي و سمينارها و گردهمايي هاي سالانه وزارت علوم و تحقيقات حاصل مي شود.
گفتني است ؛ به تازگي طرحي در دست اجراست كه به موجب آن تمامي دانشجويان ورودي جديد دانشگاهها در بدو ورود مورد سنجش و ارزيابي از نظر ميزان سطح سلامت رواني قرار مي گيرند كه هدف از اجراي اين طرح نيز بررسي و ارزيابي ميزان سلامت رواني دانشجويان اعلام شده است و متوليان اين طرح با برگزاري جلسات مشاوره فردي و گروهي اقدام به پيشگيري و كنترل عوامل تأثيرگذار در بهم خوردن سطح سلامت رواني دانشجويان مي كنند.
دكتر مهدي زارع عضو هيأت علمي دانشگاه با بيان تعريفي از بهداشت رواني به عوامل تأثيرگذار بر آن اشاره كرده مي گويد: بهداشت رواني يعني تأمين و حفظ سلامت رواني افراد جامعه به نحوي كه قادر به انجام فعاليت هاي روزمره به نحو منطقي بوده و همچنين تعاملي مفيد و سازنده را با اطرافيان خويش برقرار سازند و اين در حالي است كه عوامل تأثيرگذار بر بهداشت رواني افراد شامل دو دسته عوامل و شرايط فردي و عوامل محيطي مي شود.
وي در خصوص عوامل و شرايط فردي تعيين كننده سطح سلامت بهداشت رواني افراد اظهار مي دارد: ويژگي هاي شخصيتي و رواني هر فرد كه نشأت گرفته از سازه هاي شناختي وي است متغيرهاي بيشماري را به وجود مي آورد كه از مهمترين آنها مي توان به ميزان اعتماد به نفس افراد و سطح انتظارات در مقايسه با توانمندي ها و امكانات موجود اشاره كرد كه بررسي اين دو مقوله از شخصيت خود،پايه اي براي يك شناخت اثربخش خواهد بود.
اين روانشناس و استاد دانشگاه در بيان اين دو متغير اساسي تصريح كرد: ميزان اعتماد به نفس هر فرد كه خود برگرفته و تأثيرپذير از محيط خانوادگي، سابقه تحصيلي و اجتماعي و همچنين مجموعه موفقيت ها و شكست هاي تجربه شده توسط فرد است در ارتباط و تعامل با انتظارات قرار گرفته و سطوح مختلفي از آرامش يا استرس را به ارمغان خواهد آورد.
وي با اشاره به اضطراب و درماندگي حاصل از عدم تعادل موجود بين سطح انتظارات و شرايط محيطي خاطرنشان كرد: انتظارات معقول به اضافه عزت نفس و اعتماد به نفس بهنجار سطحي از اطمينان و آرامش را به همراه دارد كه در صورت به هم خوردن اين تعادل كه خود نيز مي تواند به دليل افزايش نامعقول سطح انتظارات توسط ارگانها و سازمانهاي مختلفي همچون صدا و سيما، روزنامه ها و غيره باشد، سطوح بالايي از سرخوردگي و احساس يأس و افسردگي را به وجود مي آورد.
دكتر زارع با تأكيد به نهاد خانواده به عنوان مهمترين محيط اجتماعي در رابطه با نحوه تأثير محيط بر بهداشت رواني افراد مي گويد: خانواده اولين محيطي است كه فرد آن را تجربه مي كند و جو حاكم بر آن (استبدادي، بي بند و بار، دموكرات) است كه احساس استقلال و اعتمادبه نفس سازنده و يا حقارت و عزت نفس پائين را به دنبال خواهد داشت.
اين استاد دانشگاه از محيط مدرسه و شرايط اقتصادي، اجتماعي، سياسي حاكم بر جامعه به عنوان ديگر عوامل مؤثر محيطي ياد كرده و مي افزايد: مدرسه هاي ما شرايطي را ايجاد كرده اند كه دانش آموز بيشتر شكست را تجربه مي كند تا موفقيت و آموزش هاي ما صرفاً سطوح بالايي از استرس را القاء مي كنند و اين در حالي است كه وقتي حداقل شرايط رفاه و آرامش در ابعاد اقتصادي و اجتماعي و سياسي، فراهم نشده باشد، تبعيض ها و بي عدالتي هاي حاكم زمينه هاي ازهم پاشيدگي و زوال فرد و جامعه را در ابعاد وسيعي فراهم خواهد كرد. اين روانشناس با اشاره به نتايج تحقيقات به دست آمده در آمريكا كه ميزان استرس به وجود آمده از مسايل مالي را بالاترين ميزان از ميان ۱۰ عامل استرس زا در خانواده عنوان كرده است مي گويد: مسايل مالي در رأس مسايل خانوادگي و عوامل ديگري چون ارتباط نامناسب اعضاي خانواده با يكديگر، سهيم نبودن اعضا در مسئوليت هاي خانوادگي و مسايل مربوط به مشغله زياد اعضاي خانواده بيانگر سطوح بالاي نابهنجاري هاي محيطي است كه شكل گيري جغرافياي شهري و افزايش روزافزون آپارتمان نشيني و همچنين سطح بالاي تنش حاصله از وجود ترافيك هاي شهري را از ديگر عوامل تأثيرگذار بر سطح سلامت رواني افراد جامعه مي توان نام برد.
اميررضا پرحلم رفتارشناس و جامعه شناس با اشاره به ناهنجاري ها و افزايش روزافزون آمار بزهكاري در جامعه به عنوان مهم ترين شاخص و زنگ خطري براي عدم وجود سطح مناسبي از سلامت رواني در جامعه اظهار مي دارد: افزايش روزافزون شمار بزهكاري در ميان جوانان و نوجوانان زنگ خطري است براي سطح سلامت جامعه و اگر بخواهيم از شعار پرهيز كنيم بايد بگوييم كه علت اصلي بيشتر ناهنجاري ها و بزهكاري ها در جامعه ما نبود دانش كافي در رسانه ها به خصوص رسانه ملي براي آگاه كردن جوانان و خانواده هاست و اين در حالي است كه جامعه، رسانه و والدين در بيان و آموزش حقايق زندگي به فرزندان خود احساس شرم خود ساخته مي كنند و به اين طريق با مطرح نكردن برخي مسايل آنها را در گمراهي و بلاتكليفي رها مي كنند.
پرحلم در اين باره تصريح كرد: به جوان ها آموخته نمي شود كه اميال و نيازهاي ضروري شان را چگونه از راه هاي بسيار كم خطر برآورده كنند در حالي كه آموزش و پرورش و رسانه ملي به برخي مسايل نگاه شرم انگيز دارند، در جامعه اي كه فرزندان با والدين احساس بيگانگي و با دوستان احساس خويشاوندي كنند ناهنجاري هاي رفتاري و اخلاقي هر روزه افزايش يافته و زمينه هاي برهم خوردن نظم رواني فرد و جامعه فراهم خواهد شد. دكتر حسين باهر، روانشناس و مدير آكادمي مديريت ايران، بهداشت رواني فرد را در ارتباط با كشش هاي تعادلي و پيكرهاي مختلف انساني دانسته و مي گويد: كشش هاي تعادلي و پيكرهاي مختلف انساني شامل ميل، محبت، شوق و ذوق است كه براساس چهار قانونمندي عليت، نسبيت، حكميت و مشيت عمل مي كنند، يعني اگر آدمي بخواهد در تمام ابعاد وجودي خويش متعادل باشد مي بايست نه تنها چهار ركن جسماني، روحاني، نفساني و عرفاني او با يكديگر متوازن باشند بلكه بايد هريك از آنها نيز با بستر وجودي خويش به تعادل رسيده باشند.
وي با اشاره به بيماري ها و ناهنجاري هاي به وجود آمده از عدم تعادل ها و توازن هاي اساسي اظهار مي دارد: خروج از تعادل ها و توازن هاست كه به بيماري هاي جسمي و روحي ختم مي شود و به منظور دستيابي به سطح مناسبي از بهداشت رواني(فردي- اجتماعي) بايد، وراثت، تعليم و تربيت، جامعه و خانواده و در نهايت نيز همت و قسمت را مورد توجه و تأمل قرار داد.
مدير آكادمي مديريت ايران با تأكيد بر نقش پدر و مادر به عنوان عاملي مؤثر و يا بعضاً مقصر در برقراري يا عدم برقراري تعادل هاي ضروري خاطرنشان كرد: در كنار ناهنجاري هاي اجتماعي، كوتاهي هاي اعمال شده در رابطه با آموزش و پرورش فرزندان توسط والدين و همچنين نابساماني هاي خانوادگي است كه افراد را در معرض آسيب پذيري قرار داده و در اين ميان نيز بنا به بررسي هاي به عمل آمده، نقش مادر در تأمين سلامت فرد بسيار مؤثرتر ارزيابي شده است.
وي در اين باره تصريح كرد: امروزه ثابت شده است كه صفات مثبت به طور مساوي از پدر و مادر به بچه منتقل مي شود و صفات منفي عمدتاً از طريق مادر، به عنوان مثال نابهنجاري هايي چون، ترس، اضطراب، دروغگويي و حتي بيماري هاي پيشرفته جنون جواني، تعدد شخصيت و وسواس عمدتاً از طريق مادرها به فرزندان منتقل شده و از بين فرزندان نيز دختران تأثيرپذيرتر مي باشند.
اين روانشناس و بنيانگذار بنياد بالندگي بين المللي در رابطه با نشانه هاي عدم تعادل در سطح بهداشت رواني افراد جامعه اظهار مي دارد: بچه هاي نامتعادل، توقعات زياد، كم كاركردن، رفتن به سوي مواد مخدر، پوشش هاي عجيب و غريب، خردمندي محدود، زيادطلبي نامحدود، رنگ پريدگي ديني و بي محبتي نسبت به ديگران مخصوصاً پدر و مادر در نهايت نيز بي انگيزگي براي ادامه حيات همگي از نشانه هاي عدم بهداشت رواني افراد جامعه است.
دكتر مهدي زارع، روانشناس و عضو هيأت علمي دانشگاه در خصوص راهكارهاي پيشنهادي جهت برقراري سطح مطلوبي از بهداشت رواني در جامعه مي گويد: اگر فرد را تحت تأثير دو عامل فردي و محيطي در نظر بگيريم بايد گفت، ايجاد زمينه هاي مورد نياز جهت گسترش فرهنگ مراجعه به مراكز مشاوره و استفاده از جلسات روان درماني با هدف، رفع نابهنجاري هاي فكري و روحي افراد، از مرحله پيشگيري تا درمان و همچنين بهبود شاخص هاي كلان جامعه در ابعاد (اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي) توسط متوليان حكومتي است كه مي تواند نقطه شروعي جهت تخفيف مشكلات فعلي و پايه گذار سطح مطلوبي از بهداشت فردي و اجتماعي در جامعه شود.
اين روانشناس در رابطه با راهكارهاي فردي و اجتماعي تصريح كرد: گسترش آپارتمان نشيني و مسايل وابسته به آن، تنش حاصله از ازدحام جمعيت در مكان هاي عمومي همچون مترو، مشكلات مربوط به اشتغال افراد و امكانات كم آموزشي و تفريحي از جمله مسايلي است كه دولتمردان مي بايست كمر همت به رفع آنها ببندند اما از سوي ديگر نيز تشويق افراد به انجام ورزش، فراهم سازي زمينه هاي تغيير نگرش و انتظارات غيرمعقول افراد، بهبود وضعيت خانوادگي از طريق برقراري روابط شفاف بين فردي، افزايش همدلي و روابط عاطفي مناسب، كمك ها و راهكارهايي است كه مي تواند در سطح فردي و از طريق مشاوران رواني اتخاذ شود.
اين روان شناس در پايان خاطر نشان كرد: يكي از عوامل افزايش اضطراب و عدم آرامش روحي و رواني بين افراد يك جامعه، كم رنگ شدن اعتقادات مذهبي و ديني بين افراد است به طوري كه يكي از نشانه هاي اثبات حضور خداوند در انسان ها آرامشي است كه در افراد مذهبي به چشم مي خورد.
|