نگاه
در باره انتخاب كتاب سال ادبيات داستاني
انتخاب آثار داستاني تخصص مي خواهد
|
|
محمد بقايي (ماكان)
ادبيات داستاني در هر زباني موضوعي گسترده است. چون ادبيات، مفهومي بسيار گسترده و فراگير است و با بقيه فعاليت هاي فكري نظير نقاشي، موسيقي، فلسفه، روان شناسي و جامعه شناسي بسيار تفاوت دارد.
در واقع مي توان گفت همه اين موضوعات در ادبيات داستاني مطرح مي شود، بنابر اين كسي كه در حوزه ادبيات داستاني يعني رمان، داستان، داستان كوتاه و قصه فعاليت دارد، آن چه عرضه مي كند به نوعي با همه اين مفاهيم در ارتباط است و چون چنين است، بنابر اين بررسي آثاري از اين دست، نياز به افرادي دارد كه در زمينه هاي مختلف، صاحب تخصص باشند. به اين معنا كه يك رمان تاريخي را فقط كسي مي تواند مورد ارزيابي قرار دهد كه اولاً خود وابسته به ادبيات باشد، در ثاني داراي اطلاعات تاريخي باشد. اما همين متخصص توانايي اظهار نظر درباره رمان هايي كه جنبه فلسفي و روان شناسي دارد، نظير آثار هرمان هسه را ندارد. از اينرو گزينش آثار برتر در حوزه ادبيات داستاني برخلاف ديگر رشته ها نظير علوم و هنرها كار آساني نيست. به سادگي مي توان يك دانشمند را در زمينه فيزيك يا علوم طبيعي به طور كلي به عنوان چهره اي برجسته در يك سال انتخاب كرد، اما چنين گزينشي در مورد چهره هاي وابسته به حوزه ادبيات داستاني، كاري بسيار دشوار است.
دشواري اين انتخاب در كشور ما نسبت به ديگر ممالك به لحاظي بايد گفت كه مضاعف است؛ زيرا كساني كه به طور رسمي عهده دار امور مربوط به ادبيات داستاني هستند، قضاوت خود را معطوف به برداشت هاي شخصي مي سازند، آن چنان كه از صافي ذهن آنان قابل عبور باشد. همين امر ممكن است در گروهي ديگر نيز كه مقابل گروه ياد شده قرار دارند، وجود داشته باشد. بر اثر اين تقابل، مشكل گزينش دو چندان مي شود و از اين روست كه شاهد بوديم در دو دوره پيش از وزارت كنوني ارشاد، انتخاب نويسندگاني به عنوان رمان نويس هاي برتر موجب آشوبي شد كه به استيضاح وزير وقت انجاميد. حال آن كه آثار نويسندگان برگزيده آن دوره را افرادي ارزيابي مي كردند كه از طيف هاي فرهنگي مختلف جامعه بودند.
وجود چنين تضادهايي طبيعتاً عامل اصلي در عدم انتخاب نويسنده اي در حوزه ادبيات داستاني در سال جاري شده است و قطعاً در سال هاي بعد نيز خواهد شد. علت اين امر، فقط به دليل وجود تقابل هاي فكري است كه امكان استخراج آنها وجود دارد، ولي نياز به مديريتي براي هماهنگ نمودن ارزش هاي ادبي موجود در كشور دارد.
مثال ملموس و بارز در اين مورد، انتخاب روز قلم به نام شاعري است كه خود او در زمان حياتش و نيز در بسياري از سروده هايش پيروي از شاعران بزرگي نظير حافظ را افتخار خود مي دانست، ولي با اين همه، روز قلم در كشوري كه چهره هايي نظير فردوسي، سنايي، عطار، سعدي، حافظ، مولانا و حتي بهار دارد، به نام او ثبت شده است. براي اهل فرهنگ، ترديدي نيست كه چنين گزينش هايي براساس معيارها و اصالت هاي فرهنگي صورت نمي گيرد، بنابر اين در تعميم اين مثال مي توان گفت كه چنين بينشي هرگز امكان انتخاب صحيح را در اين زمينه به وجود نخواهد آورد. آن چه كه جامعه فرهنگي ما به آن نياز دارد، از جمله در حوزه ادبيات داستاني، وسعت بينش است. در اين جا بيتي از علامه اقبال مي تواند تأييدي بر اين گفته ها باشد:
به خود نگر، گله هاي جهان چه مي گويي/ اگر نگاه تو ديگر شود، جهان دگر است.
|