سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۸۴ - - ۳۹۴۵
اسكار هفتاد و هشتم به روايت نيويورك تايمز
خانه اي روي شن
003003.jpg
آلساندرا استنلي‎/ ترجمه: ليلي نيكونظر
با فيلم هايي چون كوهستان بروك بك و تصادف ، سال 2005 پرشده از فيلم هايي كه پيام هاي ويژه دارند اما اين پيام ها را به معناي فرهنگ سازي هم نگيريد. پيام اصلي تمام اين فيلم ها يك چيز است؛ پيغامي از سوي آكادمي با لحني خودپسندانه از هاليوود به مقصد هاليوود: ما مي توانيم. جرأتش را داريم.
***
جان استوارت به نظر كمي عصبي مي رسد. او با لطيفه اي كه در مورد آنجلينا جولي و نسبتش با يتيمان جهان سوم مي سازد، هاليوود را به گرفتن يك چهره حق به جانب متهم مي كند و هاليوودنشينان ليبرال را برج عاج نشيناني غيرقابل دسترس مي نامد. استوارت به اندازه كريس راك- مجري مراسم سال گذشته- حاضران را به سخره نگرفت ولي جرج كلوني تصميم گرفت به محضي كه روي سن مي رود، يك پاسخ صريح و دندان شكن به شوخي هاي جان استوارت بدهد و چنين هم مي كند: آره. ما در دسترس نيستيم. و بعد حرفش را تكميل مي كند: قبل از همه هاليوود در باره ايدز حرف زد و سنگ حقوق مدني اين آد م ها را به سينه زد. ما در خيلي چيزها اولين بوده ايم. و بعد در ميان تشويق هاي مداوم و كف زدن  هاي مكرر ادامه مي دهد: افتخار مي كنم عضوي از اين جامعه برج عاج نشين هستم.
003009.jpg
ريچل وايز هم كه هفت ماهه باردار است، با ژستي ناصحانه از مردماني كه زندگي شان را در راه عدالت مي بازند، قدرداني مي كند، منتها مشكل اين است كه او يكي از همان زنان ستاره  هاليوود است و كسي حرفش را چندان جدي نمي گيرد. درست مثل كتي شولمن تهيه كننده تصادف كه وقتي براي دريافت اسكار بهترين فيلم روي صحنه رفت از تمام كساني كه فيلم حقيقت و تحمل [او تصادف را اين چنين توصيف كرد] را در سراسر جهان به تماشا نشسته اند و مي نشينند، تشكر كرد.
***
بيش از همه اين سال ها، منتخبان آكادمي با چهره هاي مطرح تر و ستارگان هاليوودي مقايسه مي شوند. در فهرست منتخبان، ستاره ها خيلي بزرگ نيستند.
شب اسكار اما فقط متعلق به ستارگاني نيست كه جلوي تماشاگران شيك پوش اين مراسم آفتابي مي شوند. بيش از اينها اين شب متعلق است به تماشاگران و ناظراني كه مراسم را قضاوت مي كنند و البته به متخصصان چند صنعت؛ دكترهاي پوست، جراحان و آرايشگران. همان ها كه بلدند تمام ويژگي هاي طبيعي يك صورت را به مصنوعي ترين شكل ممكن تغيير دهند و از اسكار مراسمي بسازند پر از چهره هاي غيرانساني، صورت هايي كه به آدميزاد شباهت ندارد.
شب اسكار متعلق است به تحليلگران تلويزيوني و مجريان ويژه برنامه هاي اسكار و مصاحبه گران فرش قرمز كه كوچكترين حساسيت و كنجكاوي راجع به صنعت سينما و فيلمسازي ندارند و تنها اشتياق سيري ناپذيرشان رصد كردن طرح لباس هاست و اين كه ببينند هر كدام از ستاره ها خودشان را چه شكلي كرده اند. با اين حال وسواس دامن گير اسكار است كه مردم را مي نشاند پاي بيسكويت خوردن و گپ زدن راجع به مراسم و ستاره ها و خيلي چيزهاي ديگر...
003012.jpg
***
جان استوارت به اندازه نمايش روزانه [برنامه اي كه به سبب اجراي آن مجري مراسم شده بود] با مزه نبود ولي به هر حال برخي شوخي هايش از جمله شوخي با كابوي هاي كوهستان بروك بك هوشمندانه بود.
صحنه مراســــم، خاطره انگيز و نوستالژيك طراحي شده بود، با رنگ هاي تيره و سنگين؛ با اين حال سعي شده بود فضاي مراسم، سرد و بي روح نباشد. هر چند لباس ها هم اغلب در رنگ بندي، رسمي و تيره بودند. بيشتر ستارگان سعي داشتند بحث ها را از موضوعاتي مثل مد، آرايش و جراحي پلاستيك به سوي مباحثي كمي عميق تر منحرف كنند. براي همين نائومي واتس بازيگري كه به جاي ليموزين هاي گران قيمت هميشگي، ماشين ارزان قيمت تر خود را به سالن برگزاري مراسم رساند، مي گويد: هركدام از ما بايد به نوعي سعي كنيم اطرافمان را تغييردهيم و در وضع موجود تغييراتي ايجاد كنيم.
***
براي پايان چنين مقاله اي، حرف هاي رابرت آلتمن بهترين گزينه است. مهم ترين سخنراني شب اسكار از سوي يكي از مهم ترين فيلمسازان حاضر در مراسم؛ كسي كه بيش از چهل فيلم ساخته است. او وقتي پشت تريبون رفت گفت: فيلمسازي مثل ساختن خانه روي شن است و قول دادن اين موضوع كه همين كار را تا ابد ادامه خواهي داد.

پرسوناژ
جاني دپ
وقتي برتون، تام كروز را كنار گذاشت...
003000.jpg
خسرو نقيبي- 21 سال بيشتر نداشت. دو سه سالي مي شد كه از فلوريدا در جست و جوي آينده اي بهتر به لس آنجلس آمده بود و قصد داشت خواننده شود. سابقه اش را هم داشت. در همان فلوريدا با گروهي از رفقايش يك گروه موسيقي راك درست كرده بود و مدتي هم گيتاريست گروه كيدز شده بود. پايش هم كه به لس آنجلس رسيده بود، خيلي زود مطرح و بعد در يكي دو گروه موسيقي نواختن گيتار را ادامه داده بود. با اين همه وقتي رفيق تازه اش گفت كه مي تواند با كارگزارش حرف بزند تا براي او هم نقشي در سينما پيدا كند تعلل نكرد. پيش كارگزار رفت و به چشم برهم زدني يكي از نوجوانان فيلم كابوسي در خيابان الم بود. نام آن رفيق، نيكلاس كيج بود و نام جواني كه خيلي ها مي گفتند چهره اش كودك تر از سن واقعي اش به نظر مي رسد، جاني دپ. اين شروع داستان بازيگري ست كه هيچ وقت نخواسته يك ستاره هاليوودي باشد...
نام كاملش جان كريستوفر دپ دوم است و در اصل متولد فلوريدا هم نيست. در شش سالگي همراه خانواده اش از كنتاكي به فلوريدا رفت و نوجواني اش را در اين ايالت سپري كرد. وقتي در فيلم وس كريون يكي از قربانيان فردي كروگر شد و بعد با اليور استون در جوخه كار كرد، هنوز كسي نمي توانست آينده درخشان اين پسربچه را پيش بيني كند اما در مجموعه 21 جامپ استريت به مدت 5 سال يك ستاره بي چون و چراي تلويزيوني شد. به طوري كه در سومين سال پخش مجموعه، تيم برتون متقاعد شد كه اين پسر مي تواند به كاراكتر ادوارد دست قيچي جان بدهد. براي همين، برتون تام كروز را كنار گذاشت و به سراغ جاني دپ رفت كه حالا 27 سال داشت اما هيچ كس باور نمي كرد كه بيش از دو دهه از عمرش گذشته باشد. جاني جلوي دوربين برتون رفت و وقتي رفت، ديگر كمتر پيش آمد كه تا پايان دهه او از جلوي قاب برتون كنار بيايد. در ادوارد دست قيچي او فرانكنشتاين دنياي شخصي برتون شد، در اد وود نقش بي استعدادترين كارگردان تاريخ هاليوود را بازي كرد و در اسليپي هالو پليسي بود كه مي خواست راز دنيايي برزخي و غريب را كشف كند. اين البته همه نقش  هاي مهم دپ نيست. كارنامه اش طيف متنوعي از نقش ها و كارگردانان مختلف را دربرمي گيرد. با جيم جارموش در مرد مرده كار كرده است، لاسه هالستروم را در فيلم  هاي چه چيزي گيلبرت گريپ را مي خورد؟ و شكلات همراهي كرده و حتي جلوي دوربين رومن پولانسكي (دروازه نهم) هم ايستاده است.
در هزاره جديد جاني دپ بيش از هر زمان ديگري با وسوسه ستاره شدن روبرو بوده است. به ويژه زماني كه او در دزدان درياي كارائيپ بازي كرد و فيلم با فروش چندصد ميليوني اش در سطح جهان نشان داد كه كاملا به ستار ه هايي چون جاني دپ متكي است، وضع براي او تفاوت پيدا كرد. او براي همين نقش تجاري، نامزد جايزه اسكار هم شد تا نشان دهد در برداشتن مرز ميان فيلم  هاي هنري و تجاري يك استاد تمام عيار است. با اين همه، هنوز هم گزينه اول براي بسياري از نقش  هاي متفاوت هاليوودي ست. اين را بازي استثنايي اش در فيلم در جست و جوي نورلند اثبات مي كند هرچند همچنان مقابل دوربين برتون، او پديده ديگري ست؛ ويلي وانكاي چارلي و كارخانه شكلات سازي چنين چيزي را مي گويد.
در ادوارد دست قيچي فصلي هست كه ادوارد از يخ هاي اطراف خانه كيم براي او مجسمه  هايي يخي مي سازد. كيم زير بارش قطعات ريز يخ به سمت ادوارد مي آيد اما دست  هاي ادوارد مانعي بزرگ براي عاشق بودن اوست و به يكباره همه چيز عوض مي شود. اين فصل را مي توان به همه بازي  هاي شاخص دپ تسري داد. او هميشه كاراكتري ست احساساتي كه در موقعيت هايي غريب مجبور به واكنش مي شود و در واقع جهان اطرافش او را با اين ويژگي ها نمي پذيرد. جاني دپ هرگاه خواسته اين پوسته را مثلا در همسر فضانورد - بشكند، ناموفق بوده و هرگاه در نقش  هاي جدي اش چون دني براسكو - به اين سمت و سو حركت كرده، نقشي ماندگار را خلق كرده.
او فعلا در هاليوود يك استثنا است و نمي توان بديلي براي ويژگي هاي منحصربه فرد بازي اش پيدا كرد.

سينماي روز
003006.jpg
جيم تنها
تنهايي و توانستن

كارگردان: استيو بوشمي. بازيگران: كيسي افلك، ليو تيلر، مري كي پليس، سيمور كسل، كوين كوريگان، جك رويلو، ريچل اشتراس، سارا اشتراس. محصول 2005 آمريكا.
جيم جواني تنها و ناموفق است كه بعد از مدتي زندگي در نيويورك دوباره نزد خانواده اش در اينديانا برمي گردد. جيم در محل كار مادرش مشغول به كار مي شود و مدتي بعد تصادفاً با آنيكا آشنا مي شود تا اينكه برادر جيم كه مربي بسكتبال است- با درختي تصادف كرده و در بيمارستان بستري مي شود. جيم بار ديگر با آنيكا در بيمارستان روبه رو شده و در مي يابد كه وي پرستار است و يك پسر هم از شوهر قبلي خود دارد. در اين فاصله هدايت يك تيم بسكتبال نيز موقتاً به جيم سپرده مي شود. جيم سعي مي كند با وجود بي اطلاعي از فنون ورزشي تيم را هدايت كند. با انتقال برادر به خانه، پاي آنيكا نيز به بهانه پرستاري و عيادت از او به آنجا باز مي شود و به زودي جيم دلبستگي زياد نسبت به او در خود حس مي كند اما دستگيري اشتباهي مادرش به اتهام پخش مواد مخدر باعث مي شود تا جيم تصميم هايي جدي براي ادامه زندگي اش بگيرد...
همه ما استيو بوشمي را با بازي هاي خوبش به خاطر داريم. هنرپيشه اي با فيزيك غريب كه سرقفلي بسياري از فيلم هاي مستقل و حتي پر هزينه آمريكايي بوده و اكنون مانند بسياري از همكارانش به پشت دوربين رفته تا آموخته هاي خود را با ساختن فيلمي به كار ببندد و حاصل كارش موفق در آمده است. جيم تنها حديث تنهايي و توانستن است كه با بودجه 500 هزار دلار ساخته شد و بهتر است آن را در مقايسه با ديگر فيلم هاي مستقل توليدي بي هزينه بناميم، اما هر چه هست با فيلمي پخته و ديدني روبه رو هستيم كه اميد به ديدن فيلم بهتري از بوشمي را در دل منتقد و تماشاگر ايجاد مي كند. روابط انساني در شهرهاي كوچك آمريكايي بسيار خوب ترسيم شده و كار بوشمي در هدايت بازيگران و ثبت صحنه ها ضعف هاي رايج كار اول را ندارد. جيم تنها فيلمي اميد بخش است، هم براي تماشاگر و هم براي شخصيت اصلي اش كه در كنار زن و پسري كه به او به عنوان تكيه گاهي عاطفي مي نگرند، موفق مي شود. تماشاي فيلم براي كساني كه در هياهوي زندگي مدرن خود را از دست رفته مي پندارند و منتظر جرقه اي هستند تا راهي به آنها نمايانده شود، توصيه مي شود.
002997.jpg
تدفين سه گانه ملكيادس استرادا
وسترن در قامتي تازه

كارگردان: تامي لي جونز، بازيگران: تامي لي جونز، بري پپر، خوليو سزار سديلو، دوايت يواكام، جانوئري جونز، مليسا ليو. محصول 2005 آمريكا، فرانسه.
در منطقه غرب تگزاس، گاوچراني مكزيكي به نام ملكيادس استرادا كشته شده و توسط قاتل سريعاً در بيابان دفن مي شود. مأموران پليس جسد را كه توسط شغال ها بيرون كشيده شده يافته و به شهر منتقل مي كنند. كلانتر بلمونت عجله دارد تا هر چه زودتر پرونده را بسته و بار ديگر ملكيادس را دفن كند. اما پيت، دوست و همكار ملكيادس، اصرار دارد تا كالبد شكافي روي جسد انجام گرفته و قاتل پيدا شود. بلمونت كه از پيدا شدن پوكه هاي فشنگ توسط پيت خوشحال نشده، در اقدامي شتاب زده جسد را دفن مي كند اما پيت به جستجو ادامه داده و مي فهمد كه قاتل، مايك نورتون يكي از افراد پليس مرزي است كه تازه به آن شهر منتقل شده و همكارانش با لاپوشاني كردن ماجرا سعي در نجات او دارند. پيت كه مدتي قبل به ملكيادس قول داده بود در صورت مرگش جسد او را نزد خانواده اش در مكزيك برده و در زادگاهش - دهكده خيمنز- دفن كند؛ به سراغ نورتون مي رود و بعد از بيرون آوردن جسد ملكيادس سفري طولاني را با او آغاز مي كند. كلانتر بلمونت و ديگر مأموران پليس مرزي سعي دارند تا مانع از رسيدن پيت به مقصد شده و نورتون را از چنگ او- كه مي پندارند توسط پيت و به قصد انتقام كشته خواهد شد- نجات دهند.
اين همان تامي لي جونز است كه در دهه 90 با فراري و قاتلين بالفطره كشف شد. او البته از دهه هفتاد در هاليوود حضور داشت اما اين وجه از كاراكترش به عنوان يك بازيگر مكمل خارق العاده با اسكار فيلم فراري و نقش هايي كه پس از آن بازي كرد كشف شد. با اين حال ديگر نه آنقدر جوان بود كه شانس زيادي براي ايفاي نقش هاي اول داشته باشد و نه فيزيك و چهره اش به ستاره ها مي خورد. او در قالب بازيگر خارق العاده نقش هاي مكمل ماند و شماري از بهترين نقش هاي مكمل پانزده سال گذشته را بازي كرد.
حالا او را با تدفين سه گانه ملكيادس استرادا در مقام كارگردان بازيافته ايم. تاريخ سينماي آمريكا پر است از هنرپيشگاني كه به پشت دوربين مهاجرت كرده اند؛ از چارلي چاپلين بگيريد تا كلينت ايستوود يا كساني چون كوين كاستنر و مل گيبسون كه اسكار بهترين كارگرداني را هم به دست آورده اند اما ساخته تامي لي جونز، از جنس ديگري است. اگر رقصنده با گرگ ها و شجاع دل در قالب هاي كلاسيك وسترن و حماسي جاي مي گرفتند، فيلم تامي لي جونز وسترني متفاوت و تجربي است. شايد خيلي ها عمده توفيق فيلم و ساختار آن را به فيلمنامه نويس مكزيكي اش -گيلرمو آرياگا- ربط دهند؛ همان فيلمنامه نويس 21 گرم اما فراموش نكنيد كه تامي لي جونز نيز زاده تگزاس است و فيلمي هم كه ساخته يك فيلم تگزاسي‎/ مكزيكي است و برگردان بسيار مستندش نشان از شناخت او از فضا و شخصيت ها دارد.
از فيلم به عنوان وسترني جديد ياد شده؛ لغتي كه بسيار برازنده و شايسته آن است و سخت يادآور راشومون كوروساوا. فيلم به جان مايه وسترن تنهايي و عدالت خواهي- بسيار نزديك است. پيت براي اجراي عدالت به سراغ نورتون مي رود و سپس سفري اديسه وار را آغاز مي كند ولي هم او و هم تماشاگر در مقصد غافلگير مي شوند. چون از بهشتي كه ملكيادس همواره سخن رانده، جز ويرانه اي بر جا نمانده و حتي زن محبوب او نيز وجودش را انكار مي كند. با اين وجود، سفر نه فقط براي پيت، بلكه براي نورتون نيز دگرگوني به همراه دارد. زندگي او بعد از اين ماجرا ديگر مثل گذشته نخواهد بود. تماشاي سه خاكسپاري يا تدفين سه گانه ملكيادس استرادا تجربه اي كم نظير است؛ به خصوص با بازي هاي خوب همه گروه و از همه بهتر خود جونز و باري پپر، كه در نقش پليس خشن و دلزده از زندگي زناشويي مي درخشد. فيلم برنده جايزه بهترين فيلمنامه و بهترين بازيگر مرد از جشنواره فيلم كن سال گذشته بود و البته يكي از نامزدهاي دريافت نخل طلاي كن همان سال.

از صبح تا شب
حميدرضا پورنصيري
از فيلم هاي سينمايي ويژه نوروز، خبرهاي نسبتا خوبي مي رسد و اين طور كه به نظر مي آيد تلويزيوني ها قصد دارند مانند چند سال اخير، در نوروز فيلم هاي خوبي را نمايش دهند. اما نكته جالب تر اينجاست كه در اين ليست منتشرشده، نام چند فيلم ايراني مطرح سال هاي اخير هم به چشم مي خورد و اين با توجه به رابطه نه چندان گرم تلويزيون و سينما، اتفاق فرخنده اي ا ست. تا قبل از تعطيلات به طور مفصل درباره فيلم هايي كه قرار است برنامه هاي نوروزي باشند خواهم نوشت اما فعلا بد نيست فهرستي را كه تاكنون اعلام شده مروري كنيم.
فيلم هاي نوروز
در ميان اين آثار مي توان به فيلم هاي بيد مجنون (مجيد مجيدي)، خيلي دور، خيلي نزديك (رضا ميركريمي)، رقص در غبار (اصغر فرهادي) و رسم عاشق كشي (خسرو معصومي) اشاره كرد كه همه شان در همين دو،سه ساله ساخته و اكران شده اند و تقريبا جزو آثار پر سر و صداي سينماي ايران هم بوده اند. حتي نام فيلم باغ هاي كندلوس (ايرج كريمي) هم در اين ميان به چشم مي خورد؛ فيلمي كه هنوز در سينماها به نمايش درنيامده و بعيد است كه پيش از اكران، روانه تلويزيون شود. همچنين فيلم هاي تلويزيوني جاده متروك (علي شاه حاتمي)، از شنبه تا پنج شنبه (حجت قاسم زاده)، داشتن (بيژن ميرباقري)، اسب (بابك محمدي) و خداحافظ رفيق (بهزاد بهزادپور) هم قرار است براي اولين بار در تعطيلات سال جديد به نمايش درآيند.
در ميان فيلم هاي خارجي هم مي توان به فيلم هايي مثل ارباب جنگ ، اسپايدرمن۲ ، اليور تويست و آقا و خانم اسميت هم اشاره كرد. سه گانه ماتريكس هم قرار است در همين روزها از شبكه چهار پخش شود. البته درباره اين فيلم ها مي دانيد كه اكثرشان با يك تدوين مجدد و چند تغيير مضموني به نمايش درخواهند آمد. اما به  هر حال تلاش مسئولان پخش شبكه هاي مختلف براي عقب نماندن از قافله سينماي جهان قابل تقدير است و مي توانيد مطمئن باشيد كه در هيچ جاي ديگر دنيا -دقيقا هيچ كجا- فيلم هاي سينمايي با چنين فاصله كوتاهي راهي تلويزيون نمي شوند.
سلام خانم برومند
حتما نام مرضيه برومند را به خاطر مي آوريد؛ همان كارگرداني كه تقريبا كودكي همه مان- مخصوصا آنهايي كه 20 سالگي را رد كرده اند- با سريال هاي بي نظيرش گره خورده است؛ مدرسه موش ها ، خونه مادربزرگه و اين اواخر قصه هاي تا به تا . البته چند سالي هست كه ديگر خانم كارگردان، سريال هاي كودكان نمي سازد و ترجيح مي دهد سريال هايي بسازد كه مخاطبان شان سن و سال بيشتري دارند؛ مانند خودروي تهران 11 ، هتل ، داستان هاي نوروزي ، ورثه آقاي نيكبخت و كارآگاه شمسي و دستيارش مادام .
اگر نظر مرا بخواهيد با جرات مي گويم كه هيچ كارگرداني در سينما و تلويزيون ايران وجود ندارد كه بتواند به خوبي مرضيه برومند سريال بسازد. حتي چند وقت پيش خاطرم هست كه يكي از كارگردان هاي مطرح اين سال ها كه فيلم هاي روشنفكرانه مي سازد در گفت وگويي گفته بود كه به گرمي سريال هاي برومند حسادت مي كند.
مهمترين مشخصه و نقطه قوت سريال هاي برومند هم به ملموس بودن شخصيت هاي داستان هايش و آن طنز سرخوشانه موجود در آنها برمي گردد. خلاصه اينكه امكان ندارد مرضيه برومند سريالي بسازد كه بد از آب دربيايد يا تماشاگر نداشته باشد.
حالا هم خبري منتشر شده كه خانم كارگردان مي خواهد مجموعه جديدي را آغاز كند. نام اين سريال اتو كتاب هدهد است و اين طور كه به نظر مي رسد ربطي به آن پروژه نافرجام تاكسي سرويس پريان ندارد كه برومند چند سالي سعي كرد آن را آغاز كند و گويا سرانجام منصرف شد. فيلمنامه اين مجموعه جديد را قرار است نغمه ثميني بنويسد كه به گمانم اولين تجربه اش در تلويزيون است.
از نام ديگر عوامل و بازيگران اين مجموعه چيزي منتشر نشده و فقط مشخص شده كه مهران مهام و ايرج محمدي آن را تهيه خواهند كرد. حتي زمان شروع فيلم برداري هم هنوز اعلام نشده است. خبر خوش ديگري هم كه به طرفداران مرضيه برومند مي توانم بدهم اين است كه فيلم سينمايي مرباي شيرين پس از چهار سال در فروردين سال آينده اكران مي شود. اين طور كه به نظر مي رسد خانم كارگردان روزهاي شلوغي پيش رو خواهد داشت.
امروز در تلويزيون
اما برنامه هاي امروز.براي سه شنبه ها پيشنهادم همان سريال پرستاران است كه به واقع مجموعه درخشاني است و در هر قسمتش به اندازه دو، سه فيلم سينمايي داستان و شخصيت و ماجرا وجود دارد. فقط حواس تان باشد كه ساعت 10 شب از شبكه يك تماشايش كنيد. ساعت 23 هم مي توانيد قسمت تازه اي از مجموعه پاي پياده را تماشا كنيد كه از شبكه تهران پخش مي شود. در ضمن، همين شبكه تهران در ساعت 19 تكرار سريال هشدار براي كبرا 11 را هم پخش مي كند كه آن هم جزو مجموعه هاي پرطرفدار خارجي اين چند سال تلويزيون است. شبكه سه اي ها هم به سياق سه شنبه هاي پيش عامل ناشناخته را در ساعت 20:45 نشان مي دهند و اگر مشتاق ديدن فيلم سينمايي هستيد بايد ساعت 21 به سراغ شبكه 2 برويد. در ضمن بي جهت به اميد تماشاي فوتبال باشگاه هاي اروپا دل تان را صابون نزنيد كه اين هفته خبري از اين بازي ها نيست و به  همين خاطر احتمالا در ساعت 11 شب از شبكه 3 مي توانيد يك فيلم سينمايي را ببينيد كه با شيوه هاي نوين تدوين غيرخطي، زمانش به زير 50 دقيقه رسيده است.

شهر تماشا
آرمانشهر
گزارش
جهانشهر
دخل و خرج
نمايشگاه
سلامت
شهر آرا
|  آرمانشهر  |  شهر تماشا  |  گزارش  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  نمايشگاه  |  سلامت  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |