از چهارشنبه سرخ تا سيزده سبز
|
|
شيلا توكلي
عكس :مسعود خامسي پور
تاريخ و سنن هر ملتي شناسنامه آن ملت است. در اين ميان تاريخ سرزمين ايران سرشار است از بلبلان شيرين نفسي همچون مولوي، سعدي و حافظ كه در وصف سنت هايي همچون نوروز چنان نغمه سرايي كرده اند كه عطر نفسشان همواره مشام جهانيان را نيز مملو از بوي سوسن و سنبل مي كند.
نوروز اين يگانه ترين روز و شيرين ترين يادگاري است كه از اجداد ما برايمان به امانت مانده است. بنابراين آگاهي از چگونگي برگزاري جشن ها و آئين هاي اين سنت ديرين و صميمي حداقل وظيفه ملي است كه بر دوش ما قرار دارد.
چهارشنبه سوري
چهارشنبه سوري مركب از چهارشنبه و سوري جشني است كه در غروب سه شنبه آخر سال خورشيدي برپا مي كنند و براي رسيدن به سعادت و سلامت در سال نو آتش مي افروزند و از روي آن مي پرند.
واژه چهارشنبه سوري نزد اقوام ايراني متفاوت است، خراساني ها به آن چهارشنبه سوري مي گويند، اصفهاني ها چهارشنبه سرخي، شيرازي ها و بندرعباسي ها چهارشنبه آخر سال، لاريجاني ها چهارشنبه شوري، مازندراني ها و مردم گرمسار آخر چهارشنبه و در گويش سمناني، كردي، لري و لكي چهارشنبه سوري، البته سور به معناي سرخ و در گويش خوري كه از گويش هاي ريشه دار ايران مركزي است چهارشنبه شهري به همان سرخ و در آذربايجان توز چهارشنبه، توز به معناي رنگ توسي، گيلانيان گول چهارشنبه يعني چهارشنبه آتشين و در كردستان كول چهارشنبه به معناي خاكستر مي گويند.
رسم آتش افروزي
همه پاس داران فرهنگ ملي ايران برآنند كه در سراسر ايران و نزد همه اقوام ايراني زيباترين و قديمي ترين آداب مربوط به چهارشنبه سوري، آتش افروزي و پريدن از روي آن است به همين خاطر عصر سه شنبه آخر سال كه فردايش چهارشنبه است كوپه هاي هيزم را روي هم مي گذارند و خورشيد كه غروب كرد، توده هاي هيزم را در حياط خانه يا در كوچه يا در ميدان باز، آتش مي زنند. در برخي جاها هيزم ها را سه كوپه مي كنند و در برخي جاهاي ديگر هيزم بيشتري مي گذارند و در هنگام پريدن از روي كوپه هاي آتش مي گويند:
زردي من از تو
سرخي تو از من
سپس خاكستر آتش را جمع كرده كنار ديواري مي ريزند. كسي كه خاكستر را مي برد هنگام بازگشت، در مي زند. از درون خانه مي پرسند كيه؟ مي گويد: منم، مي پرسند: از كجا مي آيي؟ مي گويد: عروسي، مي پرسند: چي چي آوردي؟ مي گويد: تندرستي.
در بسياري از شهرها و روستاهاي ايران، اسپند و كندر را براي رفع چشم زخم و تنگ نظري، بر آتش چهارشنبه سوري مي ريزند و ترانه مي خوانند و به آتش چهارشنبه سوري فوت نمي كنند و مي گذارند تا خودش خاموش شود چرا كه آتش و نوروز و چراغ سفره نوروزي را نبايد خاموش كرد چون فوت كردن در آتش در ريشه آئين باستاني گناهي بس بزرگ بود چون آتش بسيار گرامي و نماينده فروغ ايزدي شمرده مي شود.
در بيشتر روستاهاي ايران مردم بر اين باورند كه خاكستر آتش چهارشنبه سوري را بايد يك دختر نابالغ جمع كند و بيرون ببرد و سر چهارراه بريزد تا باد آن را ببرد و بر اين باورند كه با اين كار پليدي را دور كرده اند و شادي و تندرستي به خانه آورده اند.
آجيل چهارشنبه سوري
آجيل چهارشنبه سوري ريشه در آئين باستان دارد، اين آ جيل مشكل گشا معمولاً از هفت نوع ميوه خشك تشكيل شده است.
در خراسان آجيل چهارشنبه سوري بي نمك است مانند انجير، كشمش، خرما، خشكه توت، فندق، پسته و بادام خام كه خوردن اين هفت آجيل بي نمك در آن شب شگون دارد.
در روستاهاي اروميه كشمش، مويز، گردو، بادام، سنجد، خرما، انجير، شيريني، آب نبات، آينه و سكه قرار مي دهند و همه چراغ ها را روشن مي كنند.
در برخي شهرهاي ايران بازارها را در شب چهارشنبه سوري چراغاني مي كنند و به طور كلي در سراسر ايران آجيل چهارشنبه سوري مجموعه اي است از دانه هاي خشك و ميوه هاي خشك.
اسپندسوزي
در بسياري از شهرها و روستاهاي ايران و چه بسا در همه جاي اين سرزمين كه اين آئين را گرامي مي دارند در آتش چهارشنبه سوري اسپند مي ريزند تا چشم بد و آفات و بلاياي زميني و آسماني را از خود دور كرده باشند. دود كردن و بخور دادن ريشه در آئين باستان دارد و از ديرباز اقوام آريايي با دود و بخور رابطه اي معنوي و اسطوره اي داشته اند، آتش و دود و دعا و بخور هماره ديوان و اهريمنان و آفات اهريمني را از زندگي و خانه و كاشانه آريايي مي رمانده است...
كوزه شكني
يكي از آئين هاي چهارشنبه سوري، كوزه شكني است كه به معناي زدودن رنج و اندوه و نحوست و شومي و تنگدستي و سيه روزي است. در بسياري از جاهاي ايران، كوزه اي پر از آب از بام بر آتش مي افكنند و در بسياري از جاها، كوزه شكني را با آدابي بر سر مي چرخانند و به كوچه و برزن مي اندازند. در روزگاري كه كوزه ظرف آب بود و همه مردم ايران در خانه كوزه داشتند هر سال در هنگام چهارشنبه سوري كوزه هاي آب كهنه را مي شكستند و كوزه نو مي خريدند.
شال اندازي
در بسياري از مكان هاي ايران، رسم بر اين است كه شب يلدا و شب چهارشنبه سوري از بام خانه يا از دودكش گنبد خانه ها، ريسمان و دستمال يا شالي به درون خانه روانه مي كنند و چيزي مي دهند و چيزي مي گيرند.
اين رسم بيشتر در ميان جوانان و نامزدان رايج است كه فرصت را غنيمت شمرده از دختر مورد نظرشان و خانواده اش پاسخ مثبت يا منفي دريافت مي دارند و كساني كه شال را مي اندازند ديده نمي شوند و نبايد شناخته شوند.
بخت گشايي
بخت گشايي، مشكل گشايي و گره گشايي، بخشي از آئين هاي معنوي ايراني است كه در بيشتر جاهاي ايران معمول است. اين آئين ويژه دختراني است كه به هر دليلي تاكنون ازدواج نكرده اند. شيوه اي كه در بيشتر جاهاي ايران شناخته شده و معمول است بخت گشايي از راه قفل گشايي است و آن آويختن دستمال، شال يا نخي به گردن و دو سر آن را به قفلي گره زدن است، كليد قفل را به زنجيري مي بندند و به گردن مي آويزند و سر چهار راه يا كوچه اي به انتظار رهگذري كه بايد مرد باشد مي نشينند و از او مي خواهند تا با كليد قفل را باز كند تا بدين سان بخت بسته دختر باز شود.
فال گيري
فال گيري نزد اقوام آريايي و در آئين باستان بسيار رواج داشته است. يكي از آئين هاي شب يلدا و چهارشنبه سوري و نوروز فالگيري است كه به ديوان حافظ تفألي مي زنند و گاه به ميراث باستاني به فال روي مي آورند مانند فال كوزه و فال گوشي.
فال كوزه هنوز در ميان پيروان آئين باستان رايج است. فال كوزه را بيشتر در نوروز مي گيرند، فال گوش نيز ميراث آريايي باستان مي باشد كه در آن كساني كه نيازي يا حاجتي يا پرسشي از آينده دارند نيت مي كنند و به كوچه مي روند و در گوشه اي مي ايستند و به سخنان رهگذران گوش مي دهند و بدين سان فال خويش را مي گيرند.
شام چهارشنبه سوري
آش چهارشنبه سوري، آش مراد است، اين باور ديرينه ايراني است كه در بسياري از جاهاي ايران در شب يا روز چهارشنبه سوري آش مي پزند و نذر مي كنند. در خراسان به جاي آش چهارگونه پلو مي پزند؛ رشته پلو، زرشك پلو، عدس پلو و ماش پلو. در برخي شهرهاي آذربايجان نيز به جاي آش، پلو مي پزند، در اروميه كوفته مي پزند و در بندرعباس پس از خوردن شام در سفره نان و پياز و نمك مي گذارند و آن را در ليف درخت خرما قرار مي دهند و تا بامداد روز چهارشنبه دست به آن نمي زنند تا خير و بركت از خانه شان نرود. مردم بندرعباس حلوا و كلوچه مخصوص درست مي كنند و در اصفهان آش رشته مي پزند و آن را به همسايه ها مي دهند. در مازندران در شب چهارشنبه سوري زنان گندم خيس مي كنند و روز چهارشنبه با آن و چند گونه سبزي صحرايي آش مي پزند و به آن كال چارشنبه گندم آش مي گويند.
«نوروز»
نوروز واژه اي است يادگار دوران تقدم صفت بر موصوف در ادبيات آريايي و ايراني و به معناي روز نو و روز تازه و روز نخست و روز آغاز است.
نوروز از آن جهت نوروز است كه نخستين روز است از فروردين ماه و از اين جهت نوروز نام دارد كه در پيشاني سال نو است. گفته مي شود در روزگار ساساني نوروز در اول فصل بهار نبوده بلكه در گشت و گذار بوده مثلاًً در سال ۱۱ قمري نوروز در ۱۶ حزيران(ژوئن) نزديك اول تابستان بوده و از آن پس هر چهار سال يك روز عقب مي آمده است تا كه در سال ۳۹۲ قمري نوروز به اول حمل رسيد. در سال ۴۶۷ قمري نوروز در ۲۳ حوت يعني ۱۷ روز به پايان زمستان قرار داشت تا اينكه جلال الدين ملكشاه سلجوقي تقويم جلالي را بنا نهاد و نوروز را روز اول بهار كه موقع نجومي تحويل آفتاب به برج حمل است قرار داد و ثابت نگه داشت.
پيك هاي نوروزي
ديرينه ترين پيك نوروزي حاجي فيروز است. حاجي فيروز نام و چهره اي آشنا، در فرهنگ مردم است مردمي كه در بسياري از جاهاي ايران در پيشاپيش نوروز با جامه اي سرخ و گيوه اي نوك تيز و چهره اي سياه و كلاه مخروطي دراز و منگوله دار و خنزر پنزرهاي آويزان و چهره اي سياه و لباني سرخ و دندان هايي سپيد و دايره اي زنگي در دست از در مي آيد و در كوي و برزن شهرهاي ايران مي چرخد و مي زند و مي رقصد و مردم را مي خنداند و مژده رسيدن بهار و نوروز را مي دهد و هر بي خبري را از آمدن نوروز باخبر مي سازد. پيك ديگر جواناني هستند كه به زبان فارسي ترانه نوروزي مي خوانند و از آمدن نوروز خبر مي دهند و مژدگاني دريافت مي كنند و به نوروزخوانان معروف مي باشند. در كردستان و كرمانشاهان پيك هاي نوروزي كوسه برنشينان هستند.
در روزگار ساسانيان آذرماه آغاز فصل بهار بوده و روز نخست آذرماه را روز فال مي گفته اند. مردي كه سوار بر خري در يك دستش كلاغي و در دست ديگرش بادبزني بوده و خودش را باد مي زده و بدين سان با زمستان خداحافظي مي كرده و از مردم چيزي مي گرفته است.
سبزه نوروزي
در بسياري از نقاط ايران از آغاز اسفندماه در كاسه و بشقاب و كوزه و اشياء سفالين گندم، جو، عدس و ترتيزك و كنجد مي كارند و در روستاها بر اين باورند كه هر دانه اي خوب سبز شود برداشت از آن دانه در آن سال بيشتر خواهد بود.
جامه هاي نوروزي
همه اقوام ايراني رسم دارند كه در آغاز اسفندماه به نو كردن جامه هاي خود بيانديشند يا جامه نو بدوزند يا بخرند يا بشويند و اين نشان از نونگري، نوسازي و نوبيني است و به همين جهت در روزگار تنگدستي نيز ايراني آنچه دارد را نيز مي شويد و پاكيزه مي كند و مي پوشد.
خانه تكاني و پاكيزه سازي نوروز
همه اقوام ايراني در شهرها و روستاها در آستانه نوروز يعني از آغاز اسفندماه به خانه تكاني روي مي آورند. در روستاها آن روزگاران ديوار خانه ها را گل اندود مي كردند و با گل سرخ شاخ گوسفندان را هم سرخ مي نمودند تا همه چيز نو و پاكيزه باشد و در شهرها رنگ كاري و سفيدگري مي كردند و خانه ها را مي آراستند.
خوردني هاي نوروزي
در همه جاي ايران، چند روز پيش از نوروز شيريني مي پزند و مي خرند. ديرينه ترين شيريني ايراني سمنو است كه بر سر سفره نوروزي نيز قرار مي دهند. در گيلان و مازندران براي عيد كلوچه و حلوا مي پزند و در يزد باقلوا، پشمك، قطاب، حاجي بادام، نان برنجي، لوز، مسقطي، بهشتي، نان بادامي، نان نخودي، كوكوي برنجي، نان پنجره اي و نان زنجفيلي مي پزند.
چراغاني نوروزي
چراغاني آئيني ديرينه است و پيشينه آن به روزگار باستان مي رسد كه اقوام آريايي در آستانه نوروز در خانه ها و بام سراها و بلندي دژها مشعل روشن مي كردند و آتش مي افروختند در بسياري از جاهاي ايران اين آئين را برگزار مي كنند و مشعل مي افروزند و بر در خانه مي گذارند و يا چراغ روشن مي كنند.
شام نوروزي
از ديرباز اقوام ايراني بر اين باور بوده اند كه براي شب نوروز، شام ويژه اي بايد تهيه كنند زيرا سالي كه گذشته سال تلاش و كار بوده و در آستانه سال نو و حضور نوروز هنگامه آسايش و آرامش و شادي و بهره وري از دست رنج يكساله است.
خراساني ها در شب نوروز سبزي پلو و ماهي پلو و پلو مرغ و كوكو مي خورند و بيشتر اقوام ايراني رسم دارند كه شب نوروز و يا ظهر نوروز ماهي و سبزي پلو بخورند.
سفره نوروزي
همه اقوام ايراني در شب نوروز و تحويل سال يا ساعتي پيش از آن و يا در بامداد نوروز سفره نوروزي مي اندازند. چگونگي گستردن سفره نوروزي به طور كامل چنين است: سفره سپيد رنگ كه در بالاي آن آينه را قرار مي دهند كه گرد باشد و گردي آن نشان از آن دارد كه جهان بي پايان است. در پيرامون آينه يك يا چند شمع يا چراغ به شمار افراد خانواده روشن مي كنند كه شعله نشان از فروغ ايزدي دارد. روي آينه تخم مرغي مي گذارند كه نمودي از تخمه و تبار است و در جلوي آينه مشتي گندم كه نشان از رزق و روزي است و در سوي ديگر سفره ناني مي گذارند كه براي بركت سفره است و در سمت ديگر ظرفي لبريز از آب كه در آن چند قطره گلاب نيز ريخته شده باشد. در كنار جام آب، كوزه اي نو و آب نديده كه تازه آب در آن ريخته اند مي گذارند و تا لحظه سال تحويل از آن برنمي دارند و در اين كوزه چند برگ انار يا نارنج مي اندازند. در برخي مناطق ايران ماهي را درون كاسه آب مي اندازند و جلوي آينه قرار مي دهند. اسپند رنگ شده، جامي از شكر ، شير، ماست، پنير، كره تازه، گل نرگس، سنبل، باقلا و سكه و شيريني و آجيل و ميوه نيز در اطراف سفره قرار مي دهند.
در مورد هفت سين بايد گفت، سين اصالت ندارد و مي تواند هر يك از الفباي فارسي بر سر سفره نوروزي قرار گيرد مثل هفت شين، هفت ميم، هفت نون، هفت دال و غيره.
زرتشتيان بر سر سفره نوروزي خود اكنون هفت نوع گياه و سبزه، هفت نوع شيريني و نقل و ميوه خشك و هفت نوع ميوه تازه كه ۲۱ مي شود به ياد ۲۱ كتاب اوستا مي گذارد.
تحويل سال
قبل از تحويل سال بايد شمع ها را روشن كرد و قرآن كريم را گشود و چشم به راه رسيدن سال نو در كنار سفره نشست و لحظه شماري كرد و همه از كوچك و بزرگ خانواده در خود فرو روند و به سرنوشت و زندگي اميد و آرزو و دست كشيدن از كينه ها و قهرها بينديشند و در هنگام تحويل سال دعاي نيايش بخوانند. هديه دادن، بازي هاي نوروزي و ديد و بازديد هاي نوروز كه از ۵ تا ۱۲ روز است از ديگر مراسم اين آئين باستاني است كه با روز ۱۳ به پايان مي رسد و البته بايد يادآور شد كه از شب يلدا تا ۱۳ فروردين را ايام نوروز مي گويند. باشد كه برگزاري اين آئين را يك وظيفه ملي بدانيم.
منبع: نوروز باستاني ترجمه و تأليف دكتر محمودرضا افتخارزاده - شرق شناس
|