در حاشيه سفر سعيد مجبر نماينده دولت ليبي به ايران
يك بام و دو هوا
|
|
م - فرياد
سرانجام سفرهاي مخفيانه سعيد مجبر، نماينده حكومت ليبي به ايران علني شد و انتظار و آرزوي طولاني و ۱۰ساله وي براي ملاقات با مقامات عالي رتبه جمهوري اسلامي ايران به پايان رسيد، اما حريم كلام امام خميني(ره) از ياد رفت.
تحليل هاي نادرست از معادلات بين المللي و اشتباه آشكار در محاسبات سياست خارجي و شناخت ناكافي و شتابزدگي غيرحرفه اي باعث شد تا تصميم سازان، تصميمي ناصواب بسازند و رئيس جمهور و رئيس مجلس و وزير خارجه كشورمان را به سوي همراهي با حكومت ليبي گسيل دارند. اين گونه اقتدار ملي و عزت اسلامي خدشه دار مي شود و تحليل هاي نادرست و اطلاعات ناقص باعث مي شود كه حتي خيرخواهان، اصول را در مسلخ مصلحت و اي كاش مصلحت انديشي ثمربخش قرباني كنند. بگذريم كه بروز حادثه مذكور دردناك و توهين آميز و تحقيركننده است.
چرا برخي از ما فكر مي كنيم كه مشكلات بر سر «دو راهي» قرار گرفته اند و راه سوم و چهارم و دهمي براي آنها متصور نيست، فلذا گمان مي كنيم در تعامل با ديگري يا بايد نفرت داشته باشيم يا عشق بورزيم. يا دوستي كنيم و هر چه را از دوست مي رسد تحمل كنيم يا راه دشمني بپيماييم و همه پل ها را خراب سازيم. مثالي بزنيم تا نقد حال روشن تر شود برخي تصميم سازان امروز با جامعيت بيشتر به ترسيم خط مشي هاي سياست خارجي مبادرت ورزند.حكومت ليبي، پديده اي است پيچيده و غيرقابل پيش بيني. فلذا در سه دهه اخير نتوانسته است اعتماد هيچ كشور عربي و اسلامي را جلب كند و همواره به چشم يك وصله ناجور بر قامت جامعه عربي و مجتمع اسلامي نگريسته شده است. سخن كوتاه كنيم و به گله ها و انتقادها و اختلافات كشورها نسبت به مواضع، خيانت ها و عملكردهاي رژيم قذافي نپردازيم و صرفاً اقدامات جبران ناپذير رژيم مذكور را عليه ايران بررسي كنيم:
گفته مي شود بخشي از شكل گيري پرونده هسته اي و اتمام فشارهاي غرب عليه ايران و عدم موفقيت جمهوري اسلامي ايران در راستاي اعتمادسازي معلول اطلاعات گوناگون و فراواني است كه حكومت ليبي درباره امكانات تكنولوژيك و مراكز استقرار فعاليت هاي هسته اي ايران در اختيار آمريكا قرار داده است. دور از حقيقت نيست اگر بپذيريم ليبي اطلاعاتي را كه در سايه ابراز هم پيماني با ياران طي سال هاي متمادي جمع آوري كرده يك جا به كاخ سفيد فروخته باشد.
مطرح شدن مجدد موضوع مالكيت ايران بر جزاير سه گانه در سازمان ملل پس از ۲۵ سال و تشجيع امارات به مظلوم نمايي در مراجع بين المللي و طرح موضوع مذكور در اجلاس سران اروپا حاصل نامه اي است كه رژيم قذافي در سال ۱۳۸۲ به سازمان ملل فرستاد و تقاضاي رسيدگي فوري در جهت محكوميت ايران كرد.
در حالي كه اواخر سال ۸۳ ايران با ارسال گزارش نهايي از برنامه ها و امكانات هسته اي خود در آستانه توافق با اروپا بود، ليبي اطلاعات كذبي را به آمريكا داد تا كاخ سفيد بتوانند با استناد به آن اطلاعات نادرست، تلاش هاي اروپا را بي اعتبار سازد و اعتماد بين المللي نسبت به ايران اسلامي را مخدوش كند. هنوز كه هنوز است مذاكره كنندگان ايراني نتوانسته اند اعتماد اروپاييان را درباره دروغ بودن اطلاعات ليبي جلب كنند و ضربه دوم رژيم قذافي عليه جمهوري اسلامي را دفع كنند.
آيا اين دو گواه و نشانه روشن، عقل سليم و درك هوشيار را كفايت نمي كند تا به حرف هاي شيرين و شعارهاي بي پشتوانه حكومت ليبي آن هم در محافل غيرعلني دل نبندد و با اعتماد به آنها سياست هاي خود را در مصاف با غرب بي منطق و بهانه جو تدوين نكند.
آيا ساده انگارانه نيست كه ما به دليل عضويت ليبي در شوراي حكام آژانس و نياز امروزي به رأي آن، از خيانت ها و نقش اصلي اين رژيم در ايجاد هجوم غرب عليه ايران صرف نظر كنيم؟ و يا به هر قيمتي برخي از اصول را ناديده بگيريم و امتياز بدهيم. طرفه اينكه در جلسه پيشين شوراي حكام ليبي به قطعنامه پيشنهادي عليه ايران رأي ممتنع داد!! و مخالفت نكرد. از تجربه ها بياموزيم و خود را در تنگناي «دو راهي» ها قرار ندهيم، حتي اگر ميان مصلحت ها و «ارزش ها» نمي توانيم پلي منطقي و ابتكاري ايجاد كنيم. به بهانه مصلحت آني خود را نبازيم. به عنوان تصميم سازان يك كشور به گذشته، امروز و آينده توجه كنيم. بايد در برابر مردم، تاريخ، حقيقت پاسخگو باشيم.
بايد پاسخگو باشيم كه چرا در تعامل با ليبي نسبت به برخي اصول و بخشي از حقيقت تجاهل كرديم، چرا گمان مي كنيم سخن گفتن از حقيقتي مظلوم خلاف مصلحت است؛ چرا نبايد از ربودن امام موسي صدر و آزادي او به عنوان قضيه اي حق سخن گفت؟ از چه چيزي واهمه داريم. چرا اجازه مي دهيم حكومت ليبي جرأت پيدا كند و بر حقيقت سرپوش بگذارد و نياز ما را مستمسكي سازد براي معامله. پيشنهاد اين داد و ستد زيركانه است، اما عاقلانه نيست، مكارانه است. دولتي قدرتمند است كه نگاهي جامع داشته باشد و همه مسائل را با هم ببيند و اجازه ندهد تعادل ميان همه عناصر تصميم گيري برهم خورد. دولت مقتدر دولتي است كه بتواند از حقوق ملي و حقوق شهروندانش دفاع كند و به ميزاني كه از اين حقوق دفاع مي كند در عرصه بين المللي محترم و مقتدر شناخته مي شود. اينك ليبي احساس كرده است كه دولت ايران درباره پيگيري قضيه امام موسي صدر و آزادي ايشان كوتاه آمده است و اين نقض احترام و اقتدار ايران اسلامي است و قطعاً اين هم سندي است گرانبها براي فروش به آمريكا.
دولتي قدرتمند و محترم است كه حق همه چيز را درست به جا آورد و هيچ بعدي را فداي بعد ديگر نكند. در دنيا مرسوم است و ما مي توانيم در مورد قضيه هسته اي با ليبي خيانت كار توافقاتي داشته باشيم و به موازات آن از حق شهروندي مردم خود دفاع كنيم. دقيقاً مانند انسان؛ امام موسي صدر معتقد است كه تعادل ميان قواي معنوي و صفات روحي و عناصر مادي تشكيل دهنده وجود انسان باعث رستگاري او مي شود و برتري هر بعد بر ابعاد ديگر خسران و تباهي را درپي خواهد داشت.
در دنياي امروز هر چيزي شأن خود را دارد. ميوه فروشي نيست كه درهم بفروشند. ايران مي تواند از حقوق شهروندي مردم از جمله امام موسي صدر دفاع كند و به موازات آن درباره قضيه هسته اي ليبي را براي بيان حقيقت متقاعد سازد و اجازه ندهد دولت ليبي مانند ميوه فروشي ها با ما درهم حساب كند.
دستاوردهاي سفر سعدمجبر:
۱- در حالي كه همه ملت ها و دولت هاي عرب و اسلامي، حتي كشورهاي آفريقايي از حكومت ليبي به سبب همكاري با آمريكا و اسرائيل فاصله گرفته اند و قذافي را به عنوان خائن به آرمان فلسطين مي شناسند، جمهوري اسلامي ايران سرمايه هاي سياسي خود را براي خوشايند طرابلس هزينه مي كند.
۲- استقبال پرشور و هروله شتابزده مقامات عالي رتبه ايران و به ويژه جوهر مذاكرات ايران با سعد مجبر با هدف جلب موافقت ليبي در آژانس هسته اي دو واقعيت را _ نه تنها به مقامات ليبيايي بلكه به سياستمداران جهاني- منعكس و منتقل مي كند؛ اول آن كه ايران اسلامي از آينده مسأله هسته اي احساس نگراني و ضعف مي كنند و دوم آن كه احساس ضعف مقامات آن به قدري است كه حاضرند به غيرقابل اطمينان ترين حكومت دنيا كه اتفاقاً بيشترين خيانت را به ايران كرده اعتماد كنند و بيشترين امتياز را بدهند.
۳- دنيا دريافت كه گاهي فرآيند تصميم سازي در سياست خارجي ايران هنگام مواجهه با بحران، آينده نگري و هوشمندي گذشته و انسجام و متانت خود را از دست مي دهد و همه سرمايه خود را بدون توجه به ارزش تك تك آنها، يكجا هزينه مي كند. به راستي چه ضرورتي داشت كه نماينده قذافي با رئيس جمهور و شگفت آورتر با رئيس مجلس شوراي اسلامي هم ملاقات كند، حتي اگر بپذيريم كه عقل جمعي دستگاه سياست خارجي ايران نسبت به صداقت و همراهي ليبي اطمينان يافته است، باز هم نبايد براي خوشامد طرف مقابل در اين مرحله همه سرمايه هايمان را صرف مي كرديم. به راستي براي خوشامد بيشتر حكومت ليبي در مرحله بعد، چه امكاني باقي مانده است.
۴- در پايان سفر سعد مجبر بر اوراق تاريخ نوشته شد كه نبايد احتمال دور شدن ايران را از اصول و ارزش هايش منتفي دانست. چرا كه _ فارغ از مواضع كلامي و شعارهاي محكم و قدرتمند- به موازات افزايش فشارها، امكان ناديده گرفتن برخي اصول از سوي ايران در عمل وجود دارد، حتي ايران آنقدر قدرت استدلال دارد كه مردمش را نسبت به انتخاب «مصلحت» در مقابل اصول متقاعد كند. خوب اگر چنين است و براي دفع شر و رفع خطر مي توان در مقابل با ليبي به عنوان عنصر ضعيف خانواده جهاني، به انتخاب «مصلحت» اصالت شرعي و عقلي داد، چرا در تعامل با قدرت هاي بزرگتر و حتي آمريكا- كه صحنه گردان ليبي و امثال قذافي است- از مصلحت و مصلحت انديشي پرهيز مي شود؟ نويسنده هرگز بنا ندارد كه از اين مقدمه، ضرورت رابطه با آمريكا را استنتاج كند، بلكه به عنوان يك ناظر بي طرف رويكرد ايران به ليبي و ايران به آمريكا را مصداق ضرب المثل «يك بام و دو هوا» مي شناسد.
۵- گفته مي شود كه در روز قيامت مادران از وحشت و حب ذات فرزندان خود را رها مي كنند، اينك مي بينيم كه هنوز قيامت نشده محافظان مام وطن، فرزند برومند اين سرزمين يعني امام موسي صدر را در زندان هاي ليبي رها مي كنند و زندان بان اين فرزند مظلوم را بر سر سفره شهروندان خود پذيرايي مي كنند.
دردم نهفته به زطبيبان مدعي
باشد كه از خزانه غيبش دوا كنند
حالي درون پرده بسي فتنه مي رود
تا آن زمان كه پرده بر افتد چه ها كنند
پيراهني كه آيد از آن بوي يوسفم
ترسم برادران غيورش قبا كنند
گر سنگ از اين حديث بنالد عجب مدار
صاحبدلان حكايت دل خوش ادا كنند
|