جشنواره دانش آموزي تمريني براي شهروندي برگزار شد
درسي براي فردا
|
|
عكس: عليرضا بني علي
بنيامين صدر
زندگي چيست؟ نان، آزادي، فرهنگ، ايمان و دوست داشتن. اين عبارتي آشنا، براي مخاطبان آشناست. علي شريعتي انديشمند معاصر، زندگي را اينگونه مي بيند. اما براي زندگي اجتماعي يك انسان شهرنشين كه در آن همه اين مفاهيم ملموس باشد و به چشم بخورد، چه بايد كرد، آيا اين مفاهيم جزئي از حقوق شهروندي است؟
شايد به همين دليل است كه سازمان دانش آموزي ايران به تازگي با برگزاري همايشي با عنوان تمريني براي شهروندي كوشيد تا هر چند اندك به تبيين مفاهيم شهروندي براي نوجواناني بپردازد كه در ابتداي راه جامعه پذيري اجتماعي قرار دارند. اين همايش دو روزه كه در روزهاي سيزدهم و چهاردهم همين ماه در اردوگاه منظريه تهران برگزار شد، بيشتر به بررسي آثار ارائه شده دانش آموزاني اختصاص يافت كه مي خواهند فردايي بهتر را براي ايران ترسيم كنند.
آموزش و پرورش شهروند
آموزش شهروندي و نحوه ايجاد انگيزه در ميان افراد براي پذيرش نقش شهروندي، توجه به منافع جمعي و احترام به حقوق و آزادي ديگران همه و همه، وظيفه اي دشوار به خصوص براي آموزگاران است. شهروندي در سطوح متنوعي عمل مي كند. در اين بين يكي از چالش هاي رو در روي آموزگاران و مربيان اين است كه دانش آموزان و دانش پژوهان را متوجه اين نكته سازند كه شهروندي يا شهرنشيني در تقابل با هويت محلي، منطقه اي يا قومي آنان نيست و از سوي ديگر منافاتي با اعتقاداتشان ندارد، بلكه تكميل كننده آن است.
شهروند، حقوقي دارد و حاكم شهر يا مديراني كه خود شهروندان آنان را بر مسند قدرت مي نشانند، بايد اين حقوق را براي آنان بازگو و تبيين كنند؛ چيزي كه به طور معمول در جوامع توسعه نيافته به دليل وحشت زمامداران از آگاهي عمومي و مطالبه حقوق معوق از سوي مردم، كمتر به چشم مي خورد.
طبيعي است كه شهروند نيز مسئوليت هايي در قبال خود و جامعه دارد و نمي تواند از حقوق خود آگاه شود و آن را مطالبه كند، اما مسئوليت پذير نباشد.
شهروندان بايد نسبت به مسئوليت ها، حقوق و هويت هاي(چندگانه) متفاوت خود آگاهي و شناخت داشته باشند. بدست آوردن اين شناخت آشكارا مستلزم بهره گيري از حقوق انساني و فراهم شدن محيطي براي يادگيري است كه در آن، مجال جست وجو و تقويت احساسات و انتخاب هاي افراد فراهم باشد.
تحقق جنبه هاي ساختاري شهروندي، منوط به اين است كه مدرسه ها و محيط هاي آموزشي به مثابه مدل هايي براي جامعه خوب عمل كنند. آموزش مؤثر شهروندي به دانش آموزان و دانشجويان اعتماد به نفس و رفتارهاي مسئولانه اجتماعي را مي آموزد؛ خواه در كلاس درس و چه فراتر از آن. هدف هاي آموزشي شهروندي عموماً بايد حول سه محور آموزش مسئوليت اجتماعي و اخلاقي ، مشاركت اجتماعي و آموختن درك سياسي تعيين شوند. شهروند به تعبيري، كسي است كه به مسائل عمومي جامعه آگاهي دارد، واجد فضيلت هاي مدني است و از مهارت هاي لازم براي مشاركت در عرصه سياسي برخوردار است.
هر چند كه بايد پذيرفت مدارس متعهد به آموختن ارزش هاي انساني در يك جامعه هستند، با اين حال آموزش شهروندي موضوع بحث انگيزي براي آموزگاران و والدين به شمار مي آيد و از اين رو موضوعي خنثي نيست. آموزش شهروندي همچنين به روابط اجتماعي بين افراد و نهادها مربوط مي شود. در اين آموزش، تأكيد ويژه بر رشد افراد به عنوان كنشگران اجتماعي است كه به يكديگر وابسته هستند. هدف از اين آموزش، آموزش اجتماعي و فردي و مهمتر از همه ادغام فرد در جامعه است. آموزش شهروندي تعهد به داشتن ظرفيت پذيرش پاسخگو بودن افراد را در برمي گيرد.
شهروند نمادين
شهروند و حقوق شهروندي مفاهيمي آشنا اما غيرملموس در جامعه ما هستند. در حالي كه در جوامع توسعه يافته با تمام كاركردها و ويژگي هايشان نهادينه شده اند و مبناي زندگي جمعي محسوب مي شوند. گرچه در چند سال اخير برخي نهادهاي عمومي همچون شهرداري و شماري از مراكز علمي و پژوهشي در كنار برخي صاحبنظران علوم اجتماعي به طرح موضوعاتي در اين باره پرداخته و ضرورت توجه جدي به پيش نيازهاي تعريف و تثبيت شده حق شهروندي را يادآور شده اند، اما براي رسميت بخشي به حقوق شهروندي در مناسبات اجتماعي تلاش و كوشش بيشتر و فراگيرتري مورد نياز است.
در همين حال دكتر محمدباقر قاليباف، شهردار تهران در همايش تمريني براي شهروندي با بيان اينكه چرا نگاه مديران و مسئولان كشور به حضور و مشاركت جوانان در عرصه هاي مختلف، مقطعي است و جنبه نمادين دارد، گفت: مشاركت مردم به ويژه جوانان كه در آغاز راه مشاركت پذيري اجتماعي و سياسي قرار دارند، در عرصه هاي محلي و منطقه اي زمينه ساز مشاركت آنان در سطح ملي خواهد بود.
به اعتقاد قاليباف مهمترين دليل ناكامي ايران در بسياري از زمينه ها اين است كه اراده چنداني براي زمينه سازي حضور، مشاركت پذيري و مشاركت جويي فعال جوانان در عرصه و لايه هاي مختلف اجتماعي در بين مديران و مسئولان كشور به چشم نمي خورد.
شهردار تهران تأكيد كرد: بايد باور داشته باشيم كه بر پايه مباني نظري قوي و منطبق با ويژگي هاي بومي و با رويكردي منطقي، حضور جوانان را در عرصه هاي مختلف و در راستاي تحقق شهروند محوري تقويت كنيم.
ما يك جامعه هستيم نه يك جمعيت تا بشويم يك شهر، در چنين شرايطي است كه رابطه شهر و شهروند تعريف مي شود.
آموزش گفت وگوي جمعي
گفت وگو با ديگران به خصوص با افرادي كه در خصوص مسائل عمومي و مورد توجه اكثريت جامعه، نقطه نظرات متفاوتي دارند، مهارت مهمي در تقويت مشاركت مردم در سرنوشت خود محسوب مي شود. در همين حال آموزش و يادگيري اين مهارت ها كار آساني نيست و مستلزم تدوين برنامه هاي درسي و شيوه هاي آموزشي مناسب است.
مسائل عمومي بحث انگيز را به شيوه هاي متنوعي مي توان در برنامه درسي مدارس وارد ساخت و به توصيه بسياري به گفت وگو در مورد آنها در كلاس درس مي توان اشاره كرد. گفت وگو را مي توان شكلي از اين تحقيق و بررسي گروه فرض كرد؛ تحقيقي كه افراد آگاهانه در آن سهيم هستند و شكل گفت و شنود به خود مي گيرد. گفت وگو مستلزم وجود گروهي از افراد، وجود يك هدف، يك زمينه (كه مسئله در چارچوب آن بررسي مي شود) و سرانجام يك پرسش محوري است كه وابسته به يكي از سه هدف زير است، رسيدن به تصميمي در خصوص اينكه جمع براي تحقق يك هدف چه بايد انجام دهد؟ افزايش آگاهي در خصوص زمينه اجتماعي موضوع و بالاخره توافق بر سر اهداف در هر مقطع زماني طيف متنوعي از مسائل بحث انگيز عمومي را در برنامه درسي مي توان گنجاند. در اين مورد لازم است، آموزگاران معيارهاي مشخصي را براي انتخاب مسائل در نظر گيرند. از جمله معيارهاي مناسب و قابل توصيه به موارد زير مي توان اشاره كرد:
۱ مسئله انتخاب شده تا چه اندازه تضاد ميان ارزش هاي رقيب، به عنوان نمونه اجراي عدالت در برابر فرصت هاي آزاد همچون كنكور و سهميه بندي را دربردارد.
۲ در دسترس بودن منابع آموزش مناسب در خصوص مسئله مورد بحث.
۳ ارتباط بين يك مسئله خاص و اهداف مهمتر آموزش درس.
۴ توجه به علاقه دانش آموزان به موضوع و علاقه مندي به بحث در مورد آن.
عموم مطالعات تحقيقاتي در كشورهاي غربي مؤيد اين نكته است كه اگر در برنامه هاي درسي، فرهنگ تحمل به درستي آموزش داده شود، ظرفيت پذيرندگي و تعامل اجتماعي و سياسي در جامعه افزايش خواهد يافت. به عنوان راهنماي عملي براي آموزش فرهنگ تحمل، موارد زير را مي توان توصيه كرد:
آموزگاران بهتر است نكته هاي برجسته اي را كه در قانون اساسي از حقوق و آزادي هاي قانوني و مدني دفاع مي كنند، در كلاس درس مورد بحث و بررسي قرار دهند.
اگر دانش آموزان ديدگاه هاي متفاوت را در كلاس درس تجربه نكنند، به ارزش و نيز پيچيدگي آنها پي نخواهند برد. مسائل مربوط به تحمل را، علاوه بر آن بايد در برنامه درسي گنجاند. لازم است دانش آموزان را در فضاي آزاد كلاس درس به بحث و گفت وگو پيرامون آنها واداشت. چنين امكاني خود مستلزم درك مثبت دانش آموزان از فضاي كلاس درس است؛ فضايي كه دانش آموزان در آن براي طرح ديدگاه ها و نظرات خويش احساس آرامش و امنيت كنند. دانش آموزان لازم است متوجه شوند كه معلمان آنها به شنيدن و گفت وگو در مورد ديدگاه هاي مختلف علاقه مند هستند و به نظرات آنها احترام گذاشته مي شود و اگر مرتب شنونده نقطه نظرات متفاوت باشند در آن صورت بيشتر پذيراي اعتقادات مخالف خواهند بود.
كدام دانه فرو رفت در زمين كه نرست
ميثم قاسمي- يكي از معضلاتي كه اين روزها گريبان ما را گرفته است و نمي دانيم چطور با آن مقابله كنيم، ناآشنايي شهروندان با حقوق خود و ديگران است. اگر هر سال به مناسبت چهارشنبه سوري به مشكل برمي خوريم ،يا در استاديوم هاي ورزشي، يا ايستگاه هاي اتوبوس وضعيتي حاكم است كه قابل تحمل نيست، يا هزاران هزار مشكل ديگر، همه و همه ناشي از ناآشنايي مردم با اصول زندگي در شهر است. به بياني ديگر مردم ما گرچه سال هاست كه در شهرها ساكن شده اند و از سوي ديگر سال هاست كه شهرها چهره مدرن به خود گرفته اند، ولي همچنان به صورت غيرشهري زندگي مي كنند. قصد توهين به غيرشهرنشينان را نداريم، ولي بدون آنكه بخواهيم يكي را بر ديگري ترجيح دهيم بايد بپذيريم كه زيست شهري با زيست غيرشهري تفاوت دارد. رفتارهاي شهري پس از سال ها كه از شهرنشين شدنمان مي گذرد، همچنان غيرشهري است و عادات گذشته خود را ترك نكرده ايم. براي اين مدعا مثال هاي فراواني مي توان مطرح كرد. مردي كه در خانه با كودكانش فوتبال بازي مي كند، خانواده هايي كه عادت دارند دسته جمعي به ميهماني بروند، آدم هايي كه قوانين راهنمايي و رانندگي را رعايت نمي كنند و... همگي نمونه هايي هستند از مدل زندگي غيرشهري ما.
يكي از دلايلي كه اين وضعيت را ايجاد كرده است، ناآشنايي ما با حقوق شهروندي است كه خود اين ناآشنايي معلول عدم آموزش است. واقعيت اين است كه كسي تا به حال به صورت درست و منطقي اصول زندگي در شهر و حقوق شهروندي را به ما ياد نداده است. همه از عدم رعايت اين اصول سخن گفته اند، ولي كسي به درستي نگفته است كه يك شهروند چه حقوق و چه تكاليفي دارد. مسأله ديگر آن است كه اگر آموزشي بوده است هم بيشتر به بزرگسالان اختصاص داشته تا جوانان و نوجوانان. گرچه آموزش براي بزرگسالان نيز لازم است، اما بايد توجه داشت كه اگر فردي چندين دهه با يك الگوي خاص زندگي كرده است به سادگي نمي توان الگوي ديگري را بر زندگي او مسلط ساخت. ساكت نشستن و كاري نكردن هم آينده اي تاريك را ترسيم مي كند پس چه بايد كرد؟ به نظر مي رسد آموزش حقوق شهروندي به جوانان و نوجوانان بهترين راه ممكن باشد. جامعه اي مانند ايران كه اكثريت آن را جوانان و نوجوانان تشكيل مي دهند، بيش از هر چيز نيازمند آموزش به اين اقشار است. اين آموزش ها هم مي تواند از سوي خانواده ارائه شود و هم مي تواند توسط نهادهاي دولتي و غيردولتي در اختيار نسل هاي آينده ساز قرار گيرد. بدين ترتيب مي توان اميدوار بود كه در آينده اي نه چندان دور شهروندان به خوبي از حقوق و تكاليف خود و ديگران آگاه باشند، البته مسأله حقوق شهروندي قضيه اي دوطرفه است كه شهروندان تنها يك سوي آن هستند. در طرف ديگر اين معادله، دولت قرار دارد، دولتي كه بايد به طور همزمان به چند نكته توجه كند.
اول: به حقوق شهروندان احترام بگذارد.
دوم: در جهت آموزش حقوق شهروندي تلاش كند.
سوم: از تضييع حقوق شهروندان توسط قانون شكنان و مجرمان جلوگيري كند.اين گونه است كه مي توان اميدوار بود در يك پروسه ميان مدت مشكل به صورت نسبي از ميان برداشته شده و آن گاه به فكر حل كامل مسأله بود كه البته زمان طولاني تري را طلب مي كند.
|